در این بخش به شرح روش بهکار گرفته شده برای تجزیه و تحلیل گفتمانهای فیلم پارتی میپردازیم.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |
شرکت کنندگان
در واقع شرکنندگان این تحقیق همان شخصیتهای فیلم پارتی هستند که هر یک در چارچوب فرهنگی و سیاسی خاصی قرار دارند و گفتمانهای خاصی را با توجه به موقعیت خود تولید کرده و به فهم ما از گفتمانهای ضدیتی فرهنگی و سیاسی کمک می کنند.
تعریف تحقیق توصیفی
در این تحقیقات داده ها از طریق روش های مطالعۀ کتابخانهای و بررسی متون و محتوای مطالب و نیز روشهای میدانی نظیر پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده و گرداوری شده است. در این نوع تحقیق محقق به دنبال چگونه بودن موضوع است و میخواهد بداند پدیده، متغیر، شیء یا مطلب چگونه است. به عبارت دیگر، این تحقیق وضع موجود را بررسی می کند و به توصیف منظم و نظامدار وضعیت فعلی آن می پردازد و ویژگیها و صفات آن را مطالعه و در صورت لزوم ارتباط بین متغیرها را بررسی مینماید.
چارچوب تحقیق
این تحقیق از نوع تحقیق توصیفی است. در این پژوهش ازتحلیل انتقادی استفاده می شود چرا که از نظر فرکلاف و ون دایک لفظ انتقادی روابط میان زبان، قدرت و ایدئولوژی که برای مردم عادی قابل تشخیص نیستند، را برملا می کند.
در این تحقیق از روش گفتمان لاکلا و موف استفاده می شود. لاکلا و موف از مفاهیمی در روش تحلیل خود استفاده می کنند که در این روش از آنها استفاده شده است:
دال و مدلول
دو مفهوم «دال و مدلول» در نظریۀ لاکلا و موف نقش کلیدی دارند. دالها، اشخاص، مفاهیم، عبارات و نمادهایی انتزاعی یا حقیقی هستند که در چارچوبهای گفتمانی خاص، بر معانی خاصی دلالت می کنند. معنا و مصداقی که یک دال بر آن دلالت مینماید، مدلول نامیده می شود. مدلول نشانهای است که ما با دیدن آن، دال مورد نظر برایمان معنا می شود. به عنوان مثال، در فیلنامه فیلم پارتی نشریات منتقد امین حقی و چاپ زندگینامه برادر شهیدش یک نشانه و به اصطلاح یک مدلول است که ما را به دال آزادی بیان رهنمون می کند. به عبارت دیگر آزادی بیان را برای ما معنا می کند.
دال مرکزی نیز به شخص، نماد، یا مفهومی که سایر دالها حول محور آن جمع و مفصلبندی میشوند، «دال مرکزی» میگویند. دال مرکزی، به مثابۀ عمود خیمه است که اگر برداشته شود، خیمه فرو میریزد. دال مرکزی آن چیزی است که در گفتمان رقیب طرد شده و جای آن خالی است که در این گفتمان همان آزادی بیان است که تمام این مقاومتها و ایستادگیهای گروه خودی بر سر نائل شدن به آن است و مبارزات و ستیزهای گروه رقیب بر سر نفی آن میباشد.
ضدیت، غیریت
گفتمانها اساساً در ضدیت و تفاوت با یکدیگر شکل میگیرند. هویتیابی یک گفتمان، صرفاً در تعارض با گفتمانهای دیگر امکان پذیر است. همینطور که در گفتمان فیلمنامه پارتی دیده می شود ما دو گفتمان ضد هم داریم که دائما در حال ستیزند. یکی گفتمان خودی که همان گفتمان گروه اصلاحطلب است که آزادیخواه هستند و دیگری گفتمان گروه غیر خودی که محافظهکاران اصولگرا هستند.
برجسته سازی و حاشیه رانی
مفهوم غیریت در ذات خود با مفاهیم «برجستهسازی» و «حاشیهرانی» همراه است. این دو مفهوم، به اشکال مختلف در عرصۀ منازعات گفتمانی ظاهر میشوند. حاشیه رانی نقاط ضعف خود و نقاط قوت رقیب و برجستهسازی نقاط قوت خود و نقاط ضعف رقیب از آن جمله است. در واقع برجسته سازی و حاشیهرانی، شیوهای برای حفظ و استمرار قدرت و هژمونی یک گفتمان است.
گفتمانها همواره غیر را به حاشیه میرانند و خود را برجسته مینمایند. اما حاشیهرانی غیر هر اندازه نیز شدید باشد، نمیتواند رقیب را به طور کامل از صحنۀ چالش و رقابت حذف نماید. بنابراین، همیشه امکان بازسازی و بازگشت سرکوبشدگان وجود دارد.
در تحقیق حاضر نیز بار ها شاهد حاشیهرانیها و برجستهسازیها از دو گروه بودهایم. از نظر گروه راستگرا گروه چپ شایستگی بهرهمندی از قانون و آزادی بیان را ندارد، و به همین دلیل از او سلب مشروعیت کرده و رقیب را به حاشیه میراند. همچنین گروه اصلاحطلب نیز تلاش کرده با تعریفی که از هویت خود میدهد گروه مقابل را به حاشیه رانده و نقش خود را برجسته سازد.
شیوه انجام کار
برای تدوین این پژوهش از روش کتابخانهای برای جمعآوری داده ها استفاده شده است، به این صورت که منابع مختلفی اعم از کتابها، نشریات علمی، و پایان نامههایی که به موضوع این پژوهش مرتبط بوده اند و همینطور مقالات و مطالب اینترنتی مرتبط به موضوع تحقیق مورد مطالعه قرار گرفتهاند. این تحقیق بر پایه روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است.
در این پژوهش دیالوگهای مهم و مرتبط فیلم پارتی اساس کار قرار گرفته شده است.کلمات و عبارات ایدئولوژیک و عبارات ضمنی به طور مجزا تحلیل شده و کل دیالوگها نیز مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار گرفته شده است.
فصل چهارم تحلیل گفتمان
خلاصه فیلم
امین حقی شخصیت اصلی فیلم برادر شهید است و به وسیله ی شغل خود یعنی روزنامه نگاری خاطرات برادر خود را منتشر کرده است. مثل همیشه که یک سری از مسائل به مزاج بعضی افراد خوش نمی آید نوشته های او هم باعث عصبانیت گروهی شده و اعتراضاتی را نسبت به او در پی داشته است.
در طی همین مسائل افرادی ناشناس امین را دزدیدند و از او درباره انتشار خاطرات برادرش در روزنامه و اقدام او برای چاپ زندگینامه برادرش از او بازجویی کردند. او را کتک زدند و تهدید به عدم چاپ آن کتاب کردند.ولی امین فردی مصمم برای رسیدن به آزادی بیان است و به فعالیت خود ادامه میدهد.
نگار آریانی همسر امین نمونه ی یک زن وفادار است که حتی گاهی نقش یک مرد را برای همسرش بازی می کند. او در تمامی مشکلات در کنار همسرش میماند و از او حمایت و پشتیبانی می کند. افراد ناشناسی که امین را تهدید کرده بودند چهل نفر شاکی ساختگی مقرر می کنند تا از امین برای چاپ آن مطالب شکایت کنند. پس از زندانی شدن امین، همسرش و دو دوست و همکارشان تمام تلاششان را برای آزادی امین می کنند.
به خاطر قرار گرفتن در چنین موقعیتی همسر امین و آزاد دوست آنها به ناچار بر خلاف عقاید خود عمل کرده و خانهی خواهر امین را برای پارتی های شبانه اجاره می دهند. آزاد پیشنهاد اجارهی خانه را می دهد و مسائل مربوطه را هماهنگ می کند. آزاد تنها می خواست کمکی به آزادی امین کرده و نشان دهد دیگر بچه نیست ولی وقتی امین آزاد می شود برخوردی خلاف انتظار با آزاد می کند و این مسئله باعث می شود آزاد به زندگی خود خاتمه دهد.
در انتهای فیلم غافلگیر شده و با خواندن نامهی آزاد که قبل از خودکشی برای امین نوشته بود متوجه می شویم که تمام مسائل پشت پرده زیر سر عموی امین یعنی اکبر حقی است. اکبر حقی که در آن زمان برای نمایندگی مجلس کاندید شده بود از ترس اینکه چهرهی واقعی ریاکارش در نوشتههای برادرزاده ش برملا شود دست به این اعمال زده است. حتی در آخر موجب قتل برادرزادهاش، امین حقی نیز می شود.
در انتها پس از مرگ امین فرزند کوچکش را به همان نام امین میبینیم که نشان دهنده ی این است که با اینکه امین پدر کشته شده ولی امین های کوچک بسیاری وجود دارند که راه حق را ادامه می دهند و نمی گذارند هیچ مسئله ایی راه آنها را از بین ببرد و همیشه حق پیروز است حتی اگر در ظاهر شکست خورده باشد.
شخصیتهای فیلمنامه
امین حقی: شخصیت اصلی فیلم که برادر شهید و یک روزنامهنگار است. به شدت در راه افشای حق بیپروا میباشد. او سردبیر روزنامه است، و با بهره گرفتن از همین سمت خود به انتشار دست نوشتههای برادر شهیدش، حسین حقی می پردازد و در این راه با شکنجهها و تهدیدهای زیادی مواجه شده و در خاتمه فیلم جان خود را در این راه از دست میدهد.
نگار آریانی: یک روزنامهنگار و همکار امین حقی است که در بهبوهه مشکلات امین با وی ازدواج کرده و در تمام مشکلات در کنار همسر خود میماند. او همسری وفادار و محکم است که پس از تحمل تمامی مشکلات همسر خود را از دست داده و فرزندش را به تنهایی بزرگ می کند.
آزاد: دوست امین و همکارش که پسری جوان و مصمم به حمایت از امین و حق است. او تمام تلاش خود را برای آزادی امین از زندان می کند اما اشتباهاتی که در انتخاب مسیر خود دارد باعث برخورد خشونت آمیز امین با او و همچنین سوء استفاده اکبر حقی از او می شود.
اکبر حقی: عموی امین است که به تازگی برای نمایندگی مجلس کاندید شده است. او فردی بسیار سودجو و منفعت طلب است که در راه رسیدن به قدرت دست به هر کاری میزند، حتی برادرزاده خود را به قتل میرساند.
تحلیل گفتمان فیلم پارتی
در فیلم پارتی امر دادگاه و زندان یکی از ارکان اقتدار بخش است که داوری مخاطب را نیز تحریک می کند. حتی ساختار قانونی درون فیلم نوعی بیقانونی است، چرا که به جای اینکه یک مرجع قانونی طبق روال عادی قضایی و حقوقی به سراغ امین حقی بیاید لباس شخصیهایی بدون هویت رسمی ولی قدرتمدار مرتب به نزد وی آمده و او را تهدید می کنند. یا او را پس از ربودن به طرزی وحشیانه کتک می-زنند. از این منظر است که شاید بتوان مدعی شد پارتی ذاتأ یک فیلم ضد اقتدارگرایی است. کنار هم قرار گرفتن روزنامهنگار و بازجو امری اتفاقی نیست، اینها همه از گفتمانهای برتریبخش و اقتداردهنده در دوران کنونی به شمار میآیند که البته برای ارائه خدمات و رفاه بهتر و بیشتر در جامعه پدید آمدهاند اما اکنون تبدیل به نهادهایی برای شکل دادن و منشأ اقتدار میگردند.
دال مرکزی عبارت است از استقرار و ثبات آزادی و قانون و هرجا که در فیلم قرار است برای بیان عقاید خود از آزادی برخوردار بوده و حمایت قانون را در انتشار افکارمان داشته باشیم. این افراد ناشناس که فاقد هویت رسمی هستند سر میرسند و با نفوذ و قدرت قانونی خود قاعده را برهم میزنند، و عدالت طلبی و مساوات و بهرهمندی از فرصتهای برابر را در جامعه ناممکن میسازند. اﻳﻦ دال، داﻟﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در اﺑﺘﺪای اﻧﻘﻼب در ﺷﻜﻞ دﻫـﻲ ﺑـﻪ ﮔﻔﺘﻤـﺎن اﻧﻘـﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﻧﻘﺸﻲ اﺳﺎﺳﻲ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ وﻟﻲ ﺑﻌﺪ از آن ﺗﺎ اواﻳﻞ دﻫﻪ ۷۰ ﺷﺪﻳﺪاً ﺑﻪ ﺣﺎﺷﻴﻪ راﻧﺪه ﺷﺪ. ﻫـﻢ زﻣـﺎن ﺑﺎ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮی ﮔﻔﺘﻤﺎن اﺻﻼح ﻃﻠﺐ اﻳﻦ دال در ﻛﻨﺎر داﻟﻬﺎی دﻳﮕﺮی ﻣﺎﻧﻨـﺪ «ﻗـﺎﻧﻮن » و «ﻣـﺮدم » در ﻧﻈـﺎم ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﮔﻔﺘﻤﺎن اﺻﻼح ﻃﻠﺐ ﻣﻔﺼﻞ ﺑﻨﺪی ﺷﺪ و ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺤﻮﻟﻲ ﻋﻤﻴﻖ در اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﮔـﺮاﻳﺶ ﻣـﺮدم به این ﮔﻔﺘﻤﺎن ﺷﺪ. ﻳﻜﻲ از ﻧﻤﻮدﻫﺎی دال «آزادی» از ﺳﺎل ۱۳۷۶ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ در ﻋﺮﺻﻪ ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت ﺑـﻮد. در اﻳـن زﻣﺎن، ﺑﺮ اﺳﺎس ﺑﺮداﺷﺘﻲ ﺧﺎص از «آزادی ﺑﻴﺎن » ﻛﻪ در راﺳﺘﺎی ﮔﻔﺘﻤﺎن اﺻﻼح ﻃﻠﺐ ﺑﻮد ﺗﻌﺪاد ﻣﻄﺒﻮﻋـﺎت اﻃﻼح ﻃﻠﺐ اﻓﺰاﻳﺶ ﺷﺪﻳﺪی ﻳﺎﻓﺖ و ﺣﻤﻼت ﺑﻪ اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن در اﻳﻦ ﻧﺸﺮ ﻳﺎت اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﻓـﺖ. ﺑـﺎ ﺗﻮﺟـﻪ ﺑـﻪ اﻳﻨﻜﻪ رﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎی ﻣﻠﻲ در دﺳﺖ اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن ﺑﻮد ، ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت ﺗﻨﻬﺎ راه ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ اﺻﻼح ﻃﻠﺒـﺎن ﺑـﺎ ﻣـﺮدم ﺑﻮد. در اﻳﻦ وﺿﻌﻴﺖ اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن ﻧﻴﺰ ﺑﺎ اﺗﻜﺎ ﺑﻪ ﺑﺮداﺷﺘﻲ ﺧـﺎص از ﻗـﺎﻧﻮن، ﻛـﻪ ﻣﺒﺘﻨـﻲ ﺑـﺮ ﺗﻔﻜـﺮ ﻧﻈـﺎرت اﺳﺘﺼﻮاﺑﻲ ﺑﻮد ﺳﻌﻲ ﻛﺮدﻧﺪ ﺑـﺎ ﻣﻄﺒﻮﻋـﺎت اﺻـﻼح ﻃﻠـﺐ ﻣﻘﺎﺑﻠـﻪ ﻛﻨﻨـﺪ. ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﺗﺮﺗﻴـﺐ، ﻋـﺪه زﻳـﺎدی از روزﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎران و ﻧﺸﺮﻳﻪ ﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪدی ﺗﻮﻗﻴﻒ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺗﻼش زﻳﺎدی از ﺳﻮی ﻫـﺮ دو ﮔﻔﺘﻤـﺎن ﺑـﺮای اراﺋﻪ ﺗﻌﺮﻳﻔﻬﺎ ﻳﻲ ﻣﺘﻔﺎوت از دال آزادی و آزادی ﺑﻴﺎن و ﻗﺎﻧﻮن ﺻﻮرت ﮔﺮﻓـﺖ. اﻳـﻦ ﻓـﻴﻠﻢ ﺗﻼﺷـﻲ از ﺳـﻮی ﮔﻔﺘﻤﺎن اﺻﻼح ﻃﻠﺐ ﺑﺮای ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺗﻌﺮﻳﻒ اﺻﻼح ﻃﻠﺒﺎن و ﺑﻪ ﺣﺎﺷﻴﻪ راﻧﻲ و ﻃﺮد ﺑﺮداﺷـﺖ اﺻـﻮل ﮔﺮاﻳـﺎن از دال آزادی و ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺖ. ﭘﻴﺶ از ﺑﺮرﺳﻲ دﻗﻴﻖﺗﺮ ﻓﻴﻠﻢ، اﺟﺎزه ﺑﺪﻫﻴﺪ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻠﻲ ﺑﻪ داﺳﺘﺎن ﻓﻴﻠﻢ ﺑﻜﻨﻴﻢ.
این ﻓﻴﻠﻢ در ﻓﻀﺎﻳﻲ دو ﻗﻄﺒﻲ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ. ﻳﻚ ﻗﻄﺐ اﻳﻦ ﻓﻀﺎی ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻧﮕـﺮش اﺻـﻼح ﻃﻠـﺐ و ﻗﻄـﺐ دﻳﮕﺮ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻧﮕﺮش اﺻﻮل ﮔﺮا اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻗﻄﺒﻴﺘﻲ ﻛﻪ در اﺟﺘﻤﺎع ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﻲ ﺷـﻮد ﻧﺎﺷـﻲ از آن اﺳتﻛـﻪ ﻗﺪرت ﻧﻬﻔﺘﻪ در ﮔﻔﺘﻤﺎنها اﺟﺘﻤﺎع را ﺑﻴﻦ «ﺧﻮد» و «دﻳﮕﺮی» ﺗﻘﺴـﻴﻢ ﻣـﻲ ﻛﻨﻨـﺪ.
اﻳـﻦ دو ﮔﺎﻧـﻪ ﺳـﺎزی ﻣﻴـﺎن «ﺧﻮدی» و «دﻳﮕﺮی» ﺑﺮ ﺳﻮژه ﻫﺎ ﻳﺎ ﻫﻤﺎن اﻧﺴﺎنهاﻳﻲ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ ﮔﻔﺘﻤﺎنها را ﺑﺎور ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺄ ﺛﻴﺮ ﻣﻲ ﮔﺬارد و ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ آﻧﻬﺎ ذﻫﻨﻴﺘﻲ دوﮔﺎﻧﻪ ـ ﺧﻮدی و دﻳﮕﺮی ـ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﺮﺗﻴـﺐ، ذﻫﻨﻴـﺖ دو ﮔﺎﻧـه ﺳﻮژهﻫﺎ ﺑﺮ رﻓﺘﺎر و ﮔﻔﺘﺎر آﻧﻬﺎ ﺗﺄ ﺛﻴﺮ ﻣﻲ ﮔﺬارد و ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻲ ﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﺤﺼﻮﻻت ﻓﻜﺮی اﻳﻦ ﺳﻮژه ﻫـﺎ ﻧﻴـﺰ ﻗﻄﺒﻲ ﮔﺮدد. ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻬﻴﻪ و ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻓﻴﻠﻢ ﻧﻴﺰ از اﻳﻦ ﻗﺎﻋﺪه ﻣﺴﺘﺜﻨﻲ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ و وﻗﺘﻲ دﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﻤـﻞ ﻣـﻲ زﻧﻨـﺪ و ﻣﺤﺼﻮﻟﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ را ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ اﻳﻦ ذﻫﻨﻴﺖ دوﮔﺎﻧﻪ در ﻛﺎرﺷﺎن ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻧﺸﺎن ﻣـﻲ دﻫـﺪ و ﺑﺎﻋـﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﺗﺎ اﻳﻦ ﻣﺤﺼﻮل ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺣﻮل ﻗﻄﺒﻴﺖ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ذﻫﻦ ﺗﻬﻴﻪﻛﻨﻨﺪﮔﺎن آن ﺷﻜﻞ ﺑﮕﻴﺮد.
در ﻫﻤﻴﻦ راﺳﺘﺎ، ﻓﻴﻠﻢ ﭘﺎرﺗﻲ ﻧﻴﺰ دو ﻗﻄﺒﻲ اﺳﺖ، اﻣﺎ ﺑﻲ ﻃﺮﻓﺎﻧﻪ اﻳﻦ دو ﻗﻄﺐ را ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ ﻧﻜـﺮده اﺳـﺖ. زﻳﺮا اﺳﺎﺳﺎً ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎری ﺑﻜﻨﺪ. (سلطان۱۳۸۶ ،۸)
در فلسفه اخلاقی کانت مفهوم “خود” و “دیگری” دو مفهوم هستند که در برابر و قرینه یکدیگرند. بدین معنا که میگوید برابری آناست که آن چه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسندی و برعکس. در واقع در اینجا مفهوم “دیگری” چیزی است که از درون “خود” بدان نگریسته می شود و ماهیتی ذاتی برای آن قائل نیستیم.”دیگری” چیزی است که خود نیست. وجود آن وابسته به وجود “خود” میباشد. ما به طور سنتی و باستانی فراگرفتهایم که “دیگری” را از جایگاه باثبات و با اقتدار “خود” بنگریم و اساسأ اعتقاد به اینکه آن هم جایگاهی مشابه و متناظر با این یکی امر به چالش کشیده می شود و “دیگری” از انقیاد “خود” در میآید و به رسمیت شناخته می شود. در نظریه های ساختارشکنانه از مفهوم تقابل دوتایی خود/دیگری ساختشکنی می شود و دیگر نظام ارزش داوری میان یکی از دو جز باعث برداشتن این تقابل دوتایی نیز می شود. در این صورت است که به هنگام داوری “دیگری” را از دریچه “خود” بازشناسی نمیکنیم و وجود و ماهیتی مستقل بر آن در نظر میگیریم. اینجاست که امر قضا و داوری دشوار و ناممکن می شود چرا که در واقع نوعی نسبینگری حاکم گشته است که تمام ریشه علتها را میبیند و میشناسد و برای هر کدام ارزشی قائل است. در انگاره سنتی از امر قضا ما میگوییم: ای قاتل به دار آویخته شو چون کشتی. اما اگر بتوانیم نگاهی نسبینگرانه و خردمند داشته باشیم باید ای قاتل تو کشتی! اما معلم تو،پدر تو، مادر تو و همه نیروهایی که تو را بدین جا کشاندند نیز کشتند.
مفهوم مرزبندی میان نیروهای ضدیتی در نگرش لاکلا و موف نیز از این قسم است. به وسیله این مرزبندی است که مسأله مشروعیت و حقانیت مطرح می شود. امین حقی روزنامهنگاری که بهدنبال آزادی بیان و قانون است و مشروعیت را از آن خود میداند و گروه اقتدارگرا که مشروعیت را در حفظ نظام میداند که به او اختیار و آزادی عمل میدهد تا رقیب را حذف کند.
ﻓﻴﻠﻢ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ آﻏﺎز ﻣﻲ ﺷﻮد: « ﺗﻘﺪﻳﻢ ﺑﻪ آﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺳﻨﮓ را ﺑﺮای ﺑﻨﺎی آزادی ﺑﻪ دوش ﻣﻲ ﻛﺸـﻨﺪ ﻧﻪ ﺑﺮای ﺑﻨﺎی ﻣﻘﺒﺮه». از ﻫﻤﺎن اﺑﺘﺪای ﻓﻴﻠﻢ، ﻗﻄﺒﻴﺖ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻗﻄﺒﻴﺖ ﺣﺎﻛﻢ ﺑـﺮ ذﻫـﻦ ﺗﻮﻟﻴﺪﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﻓﻴﻠﻢ ﭘﻴﺪاﺳﺖ. ﻗﻄﺒﻴﺘﻲ ﻛﻪ ﻛﻞ ﻧﻈﺎم ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ و ﻣﺎﺟﺮاﻫﺎی ﻓﻴﻠﻢ را ﻣﻴﺎن «ﻣﺎ» و «دﻳﮕـﺮی» ﺷﻜﻞ ﻣﻲ دﻫﺪ. آﻧﻬـﺎﻳﻲ ﻛـﻪ ﺳـﻨﮓ را ﺑـﺮای ﺑﻨـﺎی آزادی ﺑـﻪ دوش ﻣـﻲ ﻛﺸـﻨﺪ «ﻣـﺎ »ی ﻓـﻴﻠﻢ ﻳـﺎ ﻫﻤـﺎن اﺻﻼح ﻃﻠﺒﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ و آﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ آزادی را ﻛﺸﺘﻪ اﻧﺪ و ﺳﻨﮓ را ﺑﺮای ﺑﻨﺎی ﻣﻘﺒﺮه آن ﺑﻪ دوش ﻣـﻲ ﻛﺸـﻨﺪ، ﺑﻪ رواﻳﺖ ﻓﻴﻠﻢ اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن ﻳﺎ ﻫﻤﺎن «آﻧﻬﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. از آﻏﺎز، ﺗﻼش ﺑﺮای اراﺋﻪ ﺗﻌﺮﻳﻔـﻲ ﻣﺘﻔـﺎوت از دال «آزادی» از زاوﻳﻪ دﻳﺪ اﺻﻼح ﻃﻠﺒﺎن ﺷﺮوع ﺷﺪه اﺳﺖ، ﺗﻼﺷﻲ ﻛﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن را ﻧﻔـﻲ و ﻃـﺮد ﻣﻲ ﺳﺎزد و ﺗﺎ آﺧﺮ ﻓﻴﻠﻢ اداﻣﻪ ﭘﻴﺪا ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻓـﻴﻠﻢ ﺗﻼﺷـﻲ ﺑـﺮای اراﺋـﻪ ﺗﻌﺮﻳﻔـﻲ ﺧـﺎص و در واﻗـﻊ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪن ﻣﺪﻟﻮﻟﻲ ﺧﺎص ﺑﻪ داﻟﻬﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ آزادی و ﻗـﺎﻧﻮن از ﻧﻘﻄـﻪ ﻧﻈـﺮ ﮔﻔﺘﻤـﺎن اﺻـﻼح ﻃﻠـﺐ اﺳـﺖ و در ﻋﻴﻦ ﺣﺎل ﺑﻪ ﺣﺎﺷﻴﻪ راﻧﺪن ﺗﻌﺎرﻳﻔﻲ ﻛﻪ اﺻﻮلﮔﺮاﻳﺎن از ﻫﻤﻴﻦ داﻟﻬﺎ و ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ اراﺋﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.
ﺣﻀﻮر دال «آزادی» را در ﻫﻤﻪ ﺟﺎی ﻓﻴﻠﻢ ﻣﻲ ﺗﻮان دﻳﺪ. ﻋﻨﻮان ﻧﺸﺮﻳﻪ ای ﻛﻪ اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ اداره ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻧﺪای «آزادی» اﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﻳﻜﻲ از ﺷﺨﺼﻴتهای ﻓﻴﻠﻢ ﻓﺮد ﺑﻴﻤﺎری اﺳﺖ ﻛﻪ ﻇـﺎﻫﺮاً از دوﺳـﺘﺎن اﻣـﻴﻦ ﺣﻘﻲ اﺳﺖ و ﺑﻪ او ﭘﻨﺎه آورده اﺳﺖ. ﭼﻬﺎر ﻧﻜﺘﻪ ﺟﺎﻟﺐ در اﻳﻦ ﺷﺨﺼﻴﺖ وﺟـﻮد دارد : ﻧـﺎم او «آزاد» اﺳـﺖ، آزاد ﺑﻴﻤﺎر اﺳﺖ، آزاد ﺑﻪ اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ ﻛﻪ ﻓﺮدی ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺗﻲ اﺳﺖ ﭘﻨﺎه آورده اﺳﺖ، و آزاد در اﻧﺘﻬﺎ ﺑـﻪ دﻟﻴـﻞ اﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ «آﻧﻬﺎ» ی ﻓﻴﻠﻢ اﻧﺠﺎم داده اﻧﺪ ﻣﻲ ﻣﻴﺮد. آزاد ﺗﺠﺴﻢ آزادی اﺳﺖ؛ آزادی ای ﻛﻪ در اﺟﺘﻤـﺎع اﻳـﺮان ﺑﻴﻤﺎرﮔﻮﻧﻪ اﺳﺖ و ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﻣﺮاﻗﺒﺖ دارد.ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ از آزادی ﻣﺮاﻗﺒﺖ ﻛﻨﺪ ، روزﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎران اﺻﻼح ﻃﻠﺐ اﻧﺪ اﻣﺎ اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن در ﻧﻬﺎﻳﺖ آزادی را ﻣﻲﻛﺸﻨﺪ زﻳﺮا آﻧﻬﺎ «ﺳﻨﮓ را ﺑﺮای ﻣﻘﺒﺮه آزادی» ﻣﻲﺧﻮاﻫﻨﺪ. ﺑﻌﺪ از اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ، ﻧﮕﺎر آرﻳﺎﻧﻲ را، ﻛﻪ ﻫﻤﻜﺎر اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ در ﻧﺸﺮﻳﻪ اﺳﺖ و در اداﻣﻪ ﻓـﻴﻠﻢ ﺑـﺎ او ازدواج ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﻄﻠﺒﻲ را روی ﻛﺎﻏﺬ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﺪ. در اﻳﻦ ﺣﻴﻦ ﺻﺪای زﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦ ﻣﻲ آﻳﺪ و اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻛﻪ «ﺷﻤﺎ ﻛﻲ ﻫﺴﺘﻴﻦ؟ ». ﺑﻌﺪ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻓﻴﻠﻢ ﻣﺎ را ﺑﻪ ﺻﺤﻨﻪ ﺑﺎزﺟﻮﻳﻲ اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ در اﺗﺎﻗﻲ ﺗﺎرﻳﻚ ﻣﻲ ﺑـﺮد.
ﺣﺎل ﺑﻪ ﮔﻔﺘﮕﻮی اﻧﺠﺎم ﺷﺪه در اﻳﻦ ﺑﺎزﺟﻮﻳﻲ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﻨﻴﺪ:
فرد ناشناس: چرا اصرار داری آقای سردبیر که چشات بسته نباشه؟ تو که تو روزنامت خوب جواب میدی اینجا چرا لالمونی گرفتی؟
امین: من جایی حرف میزنم که قانون باشه.
فرد ناشناس: (خنده) قانون! اون دستمالو از رو چشت بردار(دستمال را برمیدارد)خوب ببین تا یادت بمونه. (سیلی محکم)حالا دیدی خودمو قایم نمیکنم؟
امین: پس معنی گپ دوستانه تون همین بود!
فرد ناشناس: برای ازگلایی مثل تو که دم از قانون میزنید و معنی شو هم نمیدونید گپ دوستانه یعنی همین که میبینی. ببین عزیز من دادگاه تو همین جاست. قاضی و وکیل و دادستانم خودمم.آزادی بیان که می گی درسته، هست، اما برای آشغالایی مثل تو که با آزادی بیان لاس میزنید و تو چهارتا صفحه کاغذ لجن پراکنی میکنید و اسمشو روشنگری میذارید، شکلش فرق میکنه. برای شما آزادی بعد بیان نیست.
ببین برای من روتو اونور نکن به من نگاه کن. نگاه کن مگرنه همین جا لت و پارت میکنم. فکر کردی داداش شهیدی هر غلطی دوست داشتی میتونی بکنی؟
امین: شماها کی هستین؟(سیلی)
(ﺑﺎزﺟﻮ ﺿﺮﺑﻪ ای ﻣﺤﻜﻢ روی ﺻﻮرت اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ ﻣﻲ زﻧﺪ و ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺑﺎ ﺣﺮﻛﺖ آﻫﺴﺘﻪ ﺑﻪ زﻣﻴﻦ ﻛﻮﺑﻴـﺪه ﺷـﺪن ﺻﻮرﺗﺶ را ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ. در اﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﺼﻮﻳﺮ از ﺣﺎﻟﺖ رﻧﮕﻲ ﺑﻪ ﺳﻴﺎه و ﺳﻔﻴﺪ ﺑﺪل ﻣـﻲ ﺷـﻮد و ﻧـﻮری ﺷـﺪﻳﺪ ﺷﺒﻴﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻋﻜﺲ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﺑﺎر ﺑﻪ ﺻﻮرﺗﺶ میتابد)
متن گفتگو حول چند مولفه معنایی میچرخد:
الف) روزنامهنگار امین حقی نمیداند با چه جریان مخالفی روبروست و نمایندگان این جریان کیستند.
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﻗﺎﻟﺐ ﻧﻈﺎم ﻧﺸﺎﻧﻪ ای زﺑﺎن، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﻛﻤﻚ ﻧﻈﺎم ﻧﺸﺎﻧﻪ ای ﺗﺼﻮﻳﺮ و ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻧﻴـﺰ ﺑﺮﺟﺴـﺘﻪﺳـﺎزی
«ﻣﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ و ﺣﺎﺷﻴﻪ راﻧﻲ «آﻧﻬﺎ» ی ﻓﻴﻠﻢ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻲ ﺷﻮد. در ﺗﻤﺎﻣﻲ اﻳﻦ ﺑﺎزﺟﻮﻳﻲ، ﺑﺎزﺟﻮﻳﻲ ﻛﻨﻨﺪه ﻛاﻣﻼً درﺗﺎرﻳﻜﻲ ﻗﺮار دارد و اﺑﺪاً ﻧﺸﺎن داده ﻧﻤﻲ ﺷﻮد، وﻟﻲ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪه «ﻣﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ اﺳﺖ ﺑﺎ ﻧﻤـﺎﻳﻲ درﺷـﺖ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻛﺸﻴﺪه ﻣﻲ ﺷﻮد. اﻳﻦ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺳﺎزی و ﺣﺎﺷﻴﻪ راﻧﻲ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺗﺎ آﺧﺮ ﻓﻴﻠﻢ اداﻣﻪ ﭘﻴﺪا ﻣـﻲ ﻛﻨﻨـﺪ.
غالب ﺷﺨﺼﻴﺘﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ از اﻳﻦ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻴﻢ ﻣﺮﺑﻮط «ﻣﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ و ﻣﺎﺟﺮاﻫﺎﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮاﻳﺸﺎن روی ﻣﻲ دﻫـﺪ. ﻣـﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﻳﻚ ﻳﺎ دو ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪه «آﻧﻬﺎ» ﻫﺴﺘﻨﺪ رو ﺑﻪ رو ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ.
ب) روزنامهنگاران باید گاهی چشمان خود را به روی حقایق بسته و بنشینند و گوش بدهند. همه چیز را نباید دید.
پ) قانونی وجود ندارد و همه بازنمایی مفهوم قانون اعم از دادگاه و قاضی و وکیل و دادستان و غیره در گفتمان بازجو یعنی مفهوم “آنها” خلاصه می شود. ﻛﻞ اﻳﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ دو ﻧﻮع ﻃﺮز ﺗﻔﻜﺮ ﻣﺘﻔﺎوت ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دال «آزادی» و دال «ﻗﺎﻧﻮن» اﺳـﺖ. اﻣـﻴﻦ ﺣﻘﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ «ﻣﻦ ﺟﺎﻳﻲ ﺣﺮف ﻣﻲ زﻧﻢ ﻛﻪ ﻗﺎﻧﻮن ﺑﺎﺷﻪ » ﻳﻌﻨﻲ، در اﻳﻨﺠـﺎ ﻗـﺎﻧﻮن ﻧﻴﺴـﺖ و «آﻧﻬـﺎ »ی ﻓـﻴﻠﻢ، ﻗﺎﻧﻮن را زﻳﺮ ﭘﺎ ﻣﻲ ﮔﺬارﻧﺪ. ﺑﺎزﺟﻮﻳﻲ ﻛﻨﻨﺪه ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ «ﻗﺎﺿﻲ و وﻛﻴﻞ و دادﺳﺘﺎن ات ﻫﻢ ﺧـﻮدﻣﻢ». اﻳـﻦ ﻧﺸـﺎن دﻫﻨﺪه آن اﺳﺖ ﻛﻪ از زاوﻳﻪ دﻳﺪ ﻓﻴﻠﻢ، « اﺻﻮلﮔﺮاﻳﺎن» ﻓﺮاﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻋﻤﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. اﻳﻦ در ﺣﺎﻟﻲ اﺳﺖ ﻛـﻪ ﺧـﻮد اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻪ اﻧﺪ ﻓﺮاﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﺘﻔﺎوﻧﻲ از ﻗﺎﻧﻮن ﺑـﺎ ﺗﻜﻴـﻪ ﺑـﺮ ﺑﺮداﺷـﺘﻲ ﺧـﺎص از ﻣﻔﻬﻮم «وﻻﻳﺖ ﻓﻘﻴﻪ» ا راﺋﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮ اﻳﻦ، ﻛﻞ اﺟﺘﻤﺎع و ﻫﺮ آﻧﭽﻪ ﻛﻪ در اﺟﺘﻤﺎع ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻲ ﺷﻮد ﻋﺮﺻـﻪ ای ﺑﺮای ﻧﺰاع ﻣﻴﺎن ﺗﻔﺴﻴﺮﻫﺎ و ﺑﺮداﺷﺘﻬﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻓﻴﻠﻢ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ اﺳﺎس ﺗﻔﺴﻴﺮی ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ آﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺣﺚ ﺑﺨﺶ ﻗﺒﻞ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﺗﻔﺴﻴﺮ اﺻﻼحﻃﻠﺒﺎن از دال آزادی و قانون است.(سلطانی۱۳۸۶ ،۱۱)
ت) هیچکس حق ندارد حتی برادر شهید هم که برخواسته از جبهه متحد موافق نظام اسلامی است، ساختار قدرت موجود را به چالش کشیده و با نشر افکار و عقاید خود و تحلیلهای برادر شهیدش از جنگ به تهدید گفتمان گروه اقتدارگرا (راست سنتی و راست رادیکال) بپردازد.
ث) آزادی بیان و قانون که محور گفتمان امین حقی را تشکیل میدهد بر اساس پیشفرضهای امین مورد هجمه اقلیتی تمامیتخواه و بیهویت قرار گرفته و ماهیت خود را از دست داده است و یا اصلا وجود ندارد اما بر اساس پیشفرضهای رقیب آزادی بیان و قانون در جامعه حاکم است اما معیارهایی دارد که شامل همگان نمی شود. باز در اینجا هم مرزبندی محرم و نامحرم صورت میگیرد.گروه محرم از این امتیازها بهرهمند میشوند اما گروه نامحرم از آنها محروم میگردد، چرا که لیاقت آن را ندارد. دلالت ضمنی این معنا نفی برخورداری بی قید و شرط همه شهروندان از قوانینی است که صراحتا در قانون اساسی برای همگان پیشبینی شده است اما در اینجا بطور تبعیض آمیزی از برخی کسان دریغ می شود.
ج) منطق تقابل گروه راست رادیکال با گروه چپ یعنی اصلاح طلبان و مدافعان آزادیهای مدنی، سیلی وخشونت و…است و استدلالی در کار نیست. حتی از یک گفتگوی دوستانه و استراتژی پرهیز از خشونت دریغ می شود.
با توجه به مولفههای فوق بهخوبی مشاهده می شود که جریان مخالف آزادی بیان و آزادیهای مدنی و گفتمان مبتنی بر قانون، یک ارزیابی بسیار منفی از عملکرد اصلاحطلبی ارائه داده و سبک واژگان مورد استفاده همه حاکی از اقتدارگرایی ایدئولوژیک، ستیزهجویی، تحقیر،تعامل ناپذیری است. ﻓـﻴﻠﻢ ﺳـﻌﻲ ﻛـﺮده اﺳـﺖ ﺑـﺎ ﮔﺬاﺷـﺘﻦ ﻛﻠﻤـﺎﺗﻲ رﻛﻴـﻚ و ﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﻴﺰ، ﻓﻴﻠﻢ را ﺷﺪﻳﺪاً ﻣﻨﻔﻲ ﻧﺸﺎن داده و ﺑﻪ ﻃـﺮد آن ﺑﭙـﺮدازد. ﻋﺒـﺎراﺗﻲ ﻛـﻪ ﺑـﺎزﺟﻮﻳﻲ ﻛﻨﻨـﺪه ادا ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻣﺒﻴﻦ اﻳﻦ وﺿﻌﻴﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻋﺒﺎرﺗﻨـﺪ از : «ازﮔﻠﻬـﺎﻳﻲ ﻣﺜـﻞ ﺗـﻮ »، «آﺷـﻐﺎﻟﻬﺎﻳﻲ ﻣﺜـﻞ ﺗـﻮ »، «ﻻس ﻣﻲزﻧﻴﺪ»، « ﻟﺠﻦ ﭘﺮاﻛﻨﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﺪ»، « ﻟﺖ و ﭘﺎرت ﻣﻲ ﻛﻨﻢ»، و « ﻫﺮ ﻏﻠﻄﻲ ﺧﻮاﺳﺘﻲ ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻲ ﺑﻜﻨـﻲ». اﻳـﻦ در ﺣﺎﻟﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ ﻫﺮﮔﺰ ﺣﺮﻓﻲ رﻛﻴﻚ ﻳﺎ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰ ﻧﻤﻲ زﻧﺪ. اﻳﻦ اﻣﺮ ﺑﺎﻋـﺚ ﺗﺤﺮﻳـﻚ ﺣـﺲ ﻫﻢدردی ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ «ﻣﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ ﻣﻲ ﺷﻮد و ﺣﺲ ﺗﻨﻔﺮ را ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ «دﻳﮕﺮ» ﻓﻴﻠﻢ ﺑﺮ ﻣﻲاﻧﮕﻴﺰد.
واژگان سفید در گفتمان امین حقی: قانون، آزادی بیان، روشنگری
واژگان سیاه در گفتمان اقتدارگرایانه بازجو: لالمونی، اوزگل، آشغال، لاس زدن،لجن پراکنی
دلالت ضمنی از عبارت”آزادی بعد بیان نیست”:
در دیدگاه گروه اقتدارگرا خط قرمز آزادی بیان همان بیان است یعنی آزادی تا آنجاست که افکار و عقاید مخالف بیان شود و چنانچه دال بر مدلولی منطبق شود که مصداق تغییر در مناسبات قدرت حاکم باشد باید با آن مقابله و به حاشیه رانده شود، چرا که این گفتمان اگر زمینه مشترک با پیش فرضهای غالب در جامعه پیدا کند گفتمان همگان خواهد شد و اقتدار او را تهدید خواهد کرد.
مرزبندی ضدیتی پیرامون دو قطب یعنی گفتمان اصالح طلب و سنت گرایی تندرو صورت میگیرد، یا تقابل “دیگری” و “ما”.”ما” یعنی گروه های اقتدارگرا که هیچ قدرتی قادر به چالش کشیدن کنش گفتمانی و کنش کرداری آنان نیست و “دیگری” یعنی گروههای اصلاح طلب و خواستار تغییر در ساختار قدرت بی چون و چرای کسانیست که در برابر هیچ مرجعی پاسخگو نیستند.
پیش فرض گروه راست رادیکال پیش فرض مبتنی بر عقل سلیم و شناختی است که او از مفاهیم آزادی بیان و قانون و حقوق مدنی و سیاسی دارد و آنچه که از تجارب دینی-سیاسی خود به طور طبیعی در گذر زمان و این برهه پر فراز و نشیب تاریخی در جنگ و میان چالشهای خود با گروه های معاند و رهنمودهای بزرگان قوم کسب کرده و عقل خود را با آن منطبق یافته و این طرز تلقی و برداشت خود را از مفاهیم بسیار عادی و مشروع میداند و بر اساس آن عمل کرده و در خدمت قدرت از آن بهره میگیرد. در پیش فرضهای او گروه چپ نه شایستگی بهرهمندی او از قانون و آزادی را دارد و نه معانی آنها را بدرستی میداند، لذا مشروعیت را از آن خود میداند که بر اساس عقل سلیم و ایدئولوژی ولایت به این منزلت دست یافته و حق دارد که گفتمان خود را هژمونیک تلقی نماید و قدرت را به تمامی در اختیار گیرد و این را عین صواب میداند که “دگری” یا رقیب را به حاشیه رانده و از او سلب مشروعیت و حقانیت نموده و اجازه ندهد که گفتمان ایدئولوژیک او گفتمان هژمونیک گردیده و جامعه را فرا گیرد که در آن صورت قدرت از دست او خارج و ارزشهای اسلامی و ایدئولوژیک با هنجارشکنی گفتمان معاند یا گفتمان رقیب مواجه خواهد شد.
ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ و داﻟﻬﺎی دﻳﮕﺮی ﻧﻴﺰ در ﻓﻴﻠﻢ دیده ﻣﻲ ﺷﻮﺪ ﻛﻪ در ﺑﺨﺸﻬﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ اﺷﺎره ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻫﻨﮕﺎم روی ﻛﺎر آﻣﺪن اﺻﻼح ﻃﻠﺒﺎن، اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن از داﻟﻬﺎی ﻣﺘﻔـﺎوﺗﻲ ﺑـﺮای ﺑـﻪ ﺣﺎﺷـﻴﻪ راﻧﺪن آﻧﻬﺎ اﺳﺘﻔﺎده ﻛﺮدﻧﺪ. دال «ﺗﻬﺎﺟﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ » و «ارزﺷـﻬﺎ »، ارزﺷـﻬﺎی اﺳـﻼﻣﻲ و اﻧﻘﻼﺑـﻲ، از ﺟﻤﻠـﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ اﻳﻦ داﻟﻬﺎ ﺑﻮدﻧﺪ. اﺻﻮل ﮔﺮاﻳﺎن ﺳﻌﻲ ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪ ﻛﻪ روی ﻛﺎر آﻣﺪن اﺻـﻼح ﻃﻠﺒـﺎن ﺑـﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﮔﺴﺘﺮش ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮب وﻏﺮب ﮔﺮاﻳﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ و ﺑﺎﻋﺚ ﻛـﻢ رﻧـﮓ ﺷـﺪن ارزﺷـﻬﺎی اﻧﻘﻼﺑـﻲ واﺳﻼﻣﻲ ﻣﻲﺷﻮد. در ﻋﻮض، ﺑﻪ ﻃﻮر ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺻﻼح ﻃﻠﺒﺎن ﻧﻴﺰ ﺗﻼش ﻣﻲ ﻛﺮدﻧـﺪ در ﺗﻌﺮﻳﻔـﻲ ﻛـﻪ ازﻫﻮﻳـﺖ ﺧﻮد ﻣﻲدﻫﻨﺪ از داﻟﻬﺎﻳﻲ اﺳﺘﻔﺎده ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ در ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﺑﺮداﺷﺘﻬﺎی ﻓﻮق ﺑﺎﺷﺪ و آﻧﻬـﺎ را ﺑـﻪ ﺣﺎﺷـﻴﻪ ﺑﺮاﻧـﺪ.(سلطانی۱۳۸۶، ۱۲)
اﻳﻦ وﺿﻌﻴﺖ، در ﺟﺎﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ از ﻓﻴﻠﻢ ﺗﺠﻠﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ. اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ ﺑﻌﺪ از ﺑﺎزﺟﻮﻳﻲ در ﻣﻜﺎﻧﻲ ﻧـﺎﻣﻌﻠﻮم ﺑﻪ ﺻﻮرت ﭼﺸﻢ ﺑﺴﺘﻪ رﻫﺎ ﻣﻲ ﺷﻮد و ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ اش ﻣﻲ رود. وﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻲرﺳﺪ ﻧﮕﺎر آرﻳﺎﻧﻲ، از او ﻣﻲ ﭘﺮﺳﺪ ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ اﻳﻦ ﺑﻼ را ﺑﻪ ﺳﺮش آوردهاﻧﺪ. او در ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ:
ﻫﻤﻴﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﭼﻨﺪ ﺑﺎر ﺑﺎﻫﺎش ﺗﻠﻔﻨﻲ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮده ﺑﻮدم. ﺑﺮای ﻫﻤﻴﻦ ﺳﻮار ﺷﺪم. اول ﻓﻜﺮ ﻛﺮدم ﺑﺎ ﻳﻪ ﺳﺮی از ﺑﭽﻪ ﻫﺎی ﺟﻨﮓ رﻓﺘﻪ ﻃﺮﻓﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ و ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﻣﺸﻜﻞ دارﻧﺪ. ﮔﻔﺘﻢ ﺷﺎﻳﺪ اﮔﺮ ﺑﺎﻫﺎﺷـﻮن ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﮔﭗ ﺑﺰﻧﻢ ﺳﻮء ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻣﻮن ﺣﻞ ﺑﺸـﻪ. وﺳـﻄﺎی راه ﻓﻬﻤﻴـﺪم ﻛـﻪ ﺧﻴﻠـﻲ از ﻣـﺎﺟﺮا ﭘـﺮﺗﻢ (ﺻﺤﻨﻪ ﺑﻪ زﻣﻴﻦ ﺧﻮردن ﺻﻮرت اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ ﺑﺎ ﻧﻤﺎی درﺷﺖ و ﻫﻤﺮاه ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻧﺸﺎن داده ﻣﻲﺷـﻮد). آدﻣﺎ ﻋﻮض ﺷﺪن. ﭼﺸﻤﺎم ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ. ﺑﻌﺪش دﻳﮕﻪ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪم ﺗﺎ اﻳﻨﺠﺎ. اوﻧﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎی ﺟﻨﮓ ﻧﺒﻮدند.
در اﻳﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮ، «ﻣﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ ﻃﻮری ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮد از اﻓﺮاد ﺟﻨﮓ رﻓﺘﻪ اﺳﺖ و ﺑـﺎ «ﺑﭽـﻪﻫﺎی ﺟﻨﮓ » ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ. رزﻣﻨﺪه و ﺧﺎﻧﻮاده ﺷﻬﻴﺪ ﺑﻮدن اﻣﻴﻦ ﺣﻘﻲ ، ﺗﻼﺷﻲ اﺳـﺖ ﺑـﺮای ﺗﻌﺮﻳـﻒ ﻫﻮﻳـﺖ «ﻣﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ ﺑﺮ اﺳﺎس ارزشها و ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﻛﻪ در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻳﺮان ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه اﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ای ﻛﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﻨﺪ «ﻣﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ ﻏﺮﺑﺰده ﻧﻴﺴﺖ و ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻬﺎﺟﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﻤﻲﺷﻮد، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺪاﻓﻊ ا رزشهای اﻧﻘﻼﺑﻲ و اﺳﻼﻣﻲ اﺳﺖ. در ﻋﻴﻦﺣﺎل، اﻳﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺗﻼﺷﻲ اﺳﺖ ﺑﺮای ﺑﺎزﺗﻌﺮﻳﻒ ﻫﻮﻳﺖ «آﻧﻬﺎ»ی ﻓﻴﻠﻢ ﺑﻪ ﺷﻜﻠﻲ ﻛﻪ آﻧﻬـﺎ را دور از ارزﺷﻬﺎی ﺟﻨﮓ و اﻧﻘﻼب ﻧﺸﺎن دﻫﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻣﻴﻦ در اﻧﺘﻬﺎی ﺻـﺤﺒتهاﻳﺶ ﻣـﻲ ﮔﻮﻳـﺪ: «آﻧﻬﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎی ﺟﻨﮓ ﻧﺒﻮدﻧﺪ». (سلطانی، ۱۳۸۶،۱۳)
همسر امین: نمیخوای بگی چی شده؟
امین: چی میخوای بدونی؟داری میبینی دیگه! مدل جدید ارشاد کردن.کلی ارشاد شدم، منتها این دفعه ارشادشون یکمی همچین درد داشت.
همسر امین: کین اینا؟
امین: کسی که سوارم کرد آدم پرتی نبود. همین بود که چند بار باهاش تلفنی صحبت کردم. برای همین سوار شدم. اول فکر کردم با یه سری از بچههای جنگ رفته طرفم که با من و نوشتههام مشکل دارن، گفتم شاید اگه باهاشون چند ساعت گپ بزنم سوء تفاهمامون حل میشه. وسطای راه فهمیدم که خیلی از ماجرا پرتم. آدما عوض شدن، چشام بسته شد. بعدش دیگه نفهمیدم تا اینجا. اونا بچههای جنگ نبودن.
همسر امین: حالا باید چیکار کنیم؟بترسیم؟
امین: بد موقعی اومدی تو زندگیم.
تحلیل گفتمانی و بینامتنی: پیش فرضهای امین به نوعی مبتنی بر جریان ارزشی جنگ است که پیش فرض پذیرفته شدهای در بین مردم و نخبگان سیاسی جامعه است و ایدئولوژی مورد دفاع او همانست که رهبر فقید انقلاب بر آن صحه گذارده و رزمندگان جبهه را پیروان راستین خود خطاب میکرد.
بر اساس همین خط اعتقادی بود که نیروهای صادق و جوانان انقلابی خط امام با فراخوان او برای دفاع از اسلام و ارزشهای انقلاب راهی جنگ شده و قداستی خاص در میان ملت و دولت داشتند، چرا که بی هیچ چشمداشتی در این راه از جان خود گذشته و تبعات سنگین این مبارزه را به جان خریده بودند. لذا در نظر امین ارزشی بالاتر از دفاع مقدس نبود و کسانی که در این طرز فکر و عقیده عملا با او همراه بودند همان مصداق “بچههای جنگ” هستند که در صداقت و درستی آنان تردیدی نیست و اینان نیروهای ارزشی جامعهاند که اینک باید در عرصه سازندگی اندوختهها و تجارب ارزشمند خود را بهکار گرفته و با بیان مشکلات و نارساییها، کشور را به سوی آرمانهای متعالی انقلاب پیش برند لذا با عبارت “بچههای جنگ” مرزبندی “خود” را با “دیگری” که فاقد قوه استدلال و مباحثه است و صرفا با زبان زور میخواهد نظرات خود را اعمال نماید، مشخص می کند. امین که نماینده بچههای جنگ است، یعنی نماینده نیروهای ارزشی جامعه و از طرفی به دلیل رسالت روزنامهنگاری خود را مکلف به بیان واقعیات جامعه و دیدگاه های تحلیلی برادر شهیدش میداند و از خود و بچههای جنگ مینویسد و دقیقا نمیداند که گروه رقیب از چه کسانی تشکیل شده است و خط فکریشان چیست. اما آنان به خوبی میدانند که او کیست و چگونه میاندیشد. چرا که میخواهند او را با خود ببرند. به گونهای سخن میگویند که امین پیش فرضهای خود را با آنان مشترک میپندارند، بطوریکه در آغاز مرزی بین خود با آنها نمیبیند و تصور می کند با همفکران و همکیشان خود یعنی بچههای جنگ طرف است و اختلافاتی که بین آنان بوجود آمده سطحی و ناشی از سوء برداشت بوده و با اندکی بحث و گفتگو برطرف خواهد شد، اما پس از برخوردهای خشن و تحقیرآمیز و زورمدارانه بازجو به زودی ملتفت می شود که با تفکر نوینی روبروست و نیروی اقتدارگرای جدیدی ظهور کرده است که قصد دارد با زبان تهدید و ارعاب گفتمانهای آزادیخواهانه و مبتنی بر شرایط روز و اوضاع و احوال جهانی را به حاشیه رانده و اجازه بازنمایی و بازتولید این گفتمانهای برخواسته از متن جامعه را به نیروهای ارزشی و خبرگان سیاسی آزاداندیش و کارشناسان اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی را ندهند. روشنگری طرفداران آزادی بیان را “لجن پراکنی در روزنامه” به حساب میآورند. هدایت و راهنمایی این قشر به جای ارشاد و امر به معروف با کتک زدن انجام می شود و اینجاست که از این گروه اقتدارگرای فاقد گفتمان تعاملی باید ترسید چرا که اینان همان وابستگان به قدرتند که در جهتگیری یک ایدئولوژی ظاهرا مصلحتگرایانه مطامع سیاسی خود را پنهان ساخته و به نام دفاع از آیینها و سنن دینی و با نفی همه گفتمانهای مخالف قصد دارند باقی مراکز و منابع قدرت را از آن خود ساخته و امکان تغییر ساختارها و مناسبات حاکم بر جامعه را کاملا از میان بردارند.
دلالتهای ضمنی دیالوگ:
گروه غیر خودی با برنامه قبلی و آگاهی کامل به سراغ امین آمده بودند.
گروه غیر خودی خطرناک هستند و باید از آنها ترسید.
مصداق: “چیکار کنیم؟ باید بترسیم؟”
“بدموقعی اومدی تو زندگیم”
امین در اینجا خطرناک بودن آنها را انکار نمیکند و واژه بدموقعی نشان دهنده شرایط ناامنی و خطر است.
عبارات:”مدل جدید ارشاد”،”کلی ارشاد شدم”،”ارشادشان درد داشت”، هم تحریک عاطفی ایجاد می کند و هم از پیدایش گروه زورمداری میدهد که به مطالبات آزادیخواهانه و قانون بهایی نمیدهد و ساختارهای حاکم را به اندازه کافی مناسب میداند.
واژگان ایدئولوژیک: بچههای جنگ، ارشاد. بار مفهومی و ارزشی روی هردو اینهاست چرا که یکی از دفاع مقدس یعنی از انقلاب حکایت می کند و دیگری واژه دینی است.
امین برای من مثل کوه یخ بود.کوهی که آب میشه و نمیشه بهش تکیه کرد. وسط همهی این بهم ریختگیها فقط به یه چیز فکر میکرد، به با من بودن. اینو من خوب تو سکوتش میفهمیدم و تمام فکراشو میخوندم.
استعاره “کوه یخ” برای معرفی شخصیت امین و بیان روحیات او یک تناقض مفهومی است. او از یک طرف مثل کوه استوار است و از طرف دیگر به لحاظ ذاتی شکننده و فاقد دوام و قوام است و این ذوب شدن و سیال بودن از زاویه عاطفی بودن او معنا پیدا می کند چرا که حتی در میانه این آشوبها به زندگی، به دوست داشتن، و در کنار همسر خود زیستن میاندیشد.
این دوگانگی و دست و پازدن در میان مرگ و زندگی از اراده او خارج بوده است. وظیفه خطیر روزنامهنگاری اورا به میدان مبارزه میطلبید که از آن گریزی نداشت چرا که تا کنون با عمل به تعهداتش زیسته بود. او بچه جنگ بود، نمیتوانست در برابر دشمن شانه خالی کند و گرایش او به همسر میل به ادامه زندگی را تداعی می کند و در این میان میداند که با مخاطرهای عظیم روبروست. پس سکوت می کند و خاموش مینشیند اما صفحه فکرش در برابر شریک زندگیش تماما گشوده میماند که این خود نماد یگانگی تن و جان اوست. آنچه در سر دارد در آئینه چهره او انعکاس مییابد و چیزی برای نهفتنش ندارد. این زبان شاعرانه و نمادین مظهر آگاهی دوجانبه آنانیست که با عشق زندگی می کنند و به دلیل تعهد و وظیفه شناسی از رویارویی با مرگ هراسی ندارند و آن را به عنوان یک واقعیت دردناک میپذیرند و از طرفی دیگر این معنا را تداعی می کند که زیستن مسئولانه فرجامی جز مرگ ندارد.
“کوه یخ” اشاره دارد به استواری در برابر خطر و انعطاف پذیری در مهرورزی.
“بهم ریختگیها” اشاره دارد به آشوب ناشی از رویارویی گریزناپذیر جریانات فکری و گفتمانهای متخاصم و مبتنی بر ایدئولوژیهای مناقشهانگیز در جامعه، جایی که عدالتخواهی و نفی تبعیض همواره با گفتمان خشونت و سرکوب مواجه می شود.
(زنگ تلفن) امین: بله؟
عموی امین: امین جان خودتی؟
امین: مخلص آقای حقی.
عموی امین:از ما بیزاری عمو جان؟
گرفتارم عمو جان.گرفتاریای مارو که شما خودتون میدونید!
عموی امین: امروز هفته نامتو گرفتم.فکر نمیکردم به این زودی تمومش کنی!
امین: خیلی هم زود نیست. دو سال طول کشید تا به اینجا رسید.
عموی امین: پس بالاخره زندگینامهرو هم چاپ کردی!
امین: زندگینامش که یک کتاب جداگانست. خودمم نوشتم. یک ماه و نیم دیگه درمیاد. اما اینایی که الان داره چاپ میشه خاطرات نیست. یه تحلیلهاییه که زمان جنگ برای من میفرستاد. تا اون کتاب حاضر بشه ما اینارو فصل به فصل تو همین هفتهنامه خودمون میزنیم.
عموی امین: دست رو موضوع حساسی گذاشتی. وقتش الان نیستا! دو ماه پیش رو یادت بیاد که چی به روزت آوردن.
امین: ببینین من بلد نیستم مثل خیلیا راهنمای چپ رو بزنم بعد بپیچم راست. من کاری رو که فکر میکنم درسته انجام میدم.
عموی امین: میدونم.کاش میشد کتابو قبل از اینکه چاپ بشه ببینم.
امین: حالا چقدر عجله دارید! صبر کنید درمیاد شما هم میبینید دیگه!
عموی امین: امین ما نگرانتیم. مواظب خودت باش.
دال مرکزی و ایده کانونی در این متن زندگینامه برادر امین است که شهید شده و محل بروز اختلاف و ضدیت گردیده است، چرا که گزارههای مطروحه در زندگینامه برادر شهید امین مبتنی بر پیش فرضهایی است که با پیش فرضهای گروه مخالف همخوانی و همپوشانی ندارد و لذا تحلیلهای شهید و نگاه او به جنگ قطبی را بهوجود آورده است که در تقابل با قطب دیگر قرار گرفته و اینجاست که مرزهای ضدیتی آشکار میگردد. نظرات و تحلیلهای ایدئولوژیک مناقشهانگیزی در هفتهنامه امین از برادراو چاپ شده است که بر خلاف انتظار گروه رقیب بوده و ظاهرأ با منافع او در تضاد است. قطب بندی میان امین و برادرش از یک سو و عموی آنها که نماینده گروه اقتدارگرا است و قصد دارد نماینده مجلس هم بشود، از سوی دیگر شکل میگیرد و تحلیل ها و نظراتی که امین چه در هفتهنامه و چه در کتابی که قرار است از زندگینامه برادرش به زودی منتشر کند مطرح ساخته هیچ وجه اشتراکی با ذهنیت عموی او و جناح اقتدارگرا ندارد و لذا به هر وسیلهای متمسک میشوند تا مانع از انتشار این تحلیلها شوند. واژه های عاطفی که عموی امین نسبت به او بکار میگیرد نشان از دلتنگی و دلنگرانی او به امین دارد اما درواقع نگرانی عموی امین از بیم انتشار مطالبی است که موقعیت اورا به خطر میاندازد و اصرار او برای بازبینی کتاب امین پیش از چاپ شبهه انگیز است.
مولفههای این دیالوگ:
دلتنگی و دلنگرانی عموی امین ظاهری است، چرا که پافشاری او برای بازبینی زندگینامه شهید و تحلیلهای او پیش از انتشار شک برانگیز است.
مصداق:
عمو:کاش میشد کتابتو قبل از اینکه چاپ بشه ببینیم!
امین:حالا چقدر عجله دارید!صبر کنید درمیاد شما هم میبینید دیگه!
گفتمان تحلیلی یک رزمنده سرشناس پیش از شهادت در مورد وقایع جنگ حساسیت گروه مخالف را برانگیخته و منافع او را به خطر افکنده و ضدیت فی مابین چنان شدت یافته است که جریان مخالف به هر وسیلهای متوسل می شود تا طرف مقابل را به حاشیه رانده و مانع از نفوذ گفتمان او در جامعه شود و در این مسیر از اعمال هرگونه خشونت و سرکوب ابایی ندارد و در صورت لزوم حاضر به حذف رقیب است و این نشان دهنده مبارزه سیاسی برای حفظ منافع گروهی است که در قالب حراست از ارزشهای اعتقادی شکل گرفته اما سوگیری ایدئولوژیک در کنش گفتمانی آن به خوبی هویداست، بخصوص آنجاییکه زمان طرح تفاوتهای اعتقادی را مناسب ندانسته و گفتمان عدالتطلبانه امین و برادرش را فاقد معیارهای لازم برای ترویج در سطح جامعه تلقی کرده و او را به سکوت دعوت می کند.
امین موضع خود را به روشنی و صراحت ابراز کرده و از فرصت طلبی و موقعیت سنجی پرهیز می کند و در مسیر اعتقادی خود تا پای جان ایستاده و با این بیان قصد دارد گفتمان خشونت مدار رقیب را به حاشیه رانده و گفتمان خود را برجسته ساخته و ساختار قدرت را در مناسبات فرصت طلبانه و زورگویانه تغییر دهد و ساختار جدیدی را در عرصه قدرت با کسب مشروعیت از گفتمان آزادی بیان و قانون بوجود آورد.
مصداق: من بلد نیستم مثل خیلیا راهنمای چپ رو بزنم بعد بپیچم دست راست. من کاری رو که درسته انجام میدم.
دلالت ضمنی این گزاره: ریاکاری، تظاهر، و منفعت طلبی و سوء استفاده از موقعیتهای مناسب در مرام امین برخلاف گروه مخالف نیست. او بر اساس اعتقادات راستین خود عمل می کند.
عموی امین سعی دارد با اخطار و تداعی ضرب و شتم امین او را از انتشار مطالب به بهانه نامناسب بودن برهه زمانی خطیر، پرهیز دهد. البته در باطن این عدم مصلحت دید زمانی به دلیل کاندید شدن خود او برای نمایندگی مجلس است که بیم دارد انتشار مطالب مانع از ورود او به مجلس شده و وجهه او را خدشه دار سازد.
واژگان و عبارات هشدار آمیز: “الان وقتش نیست”، “یادت بیاد چی به روزت آوردند”، “پس بالاخره زندگینامه رو چاپ کردی”، “دست رو موضوع حساسی گذاشتی”
(زنگ تلفن، پیغامگیر)
جناب آقای امین حقی، بدین وسیله به جناب عالی اخطار می شود پس از شنیدن این پیغام ظرف مدت سه روز به شعبه ۱۳۲۴ دادگاه عمومی تهران واقع در خیابان طالقانی مراجعه نمایید. نتیجه عدم حضور شما جعل خواهد بود.
احضار امین به دادگاه موید ذی نفوذ بودن گروه مخالف اوست.
صحبت امین باتلفن
آقا جون نگاهش به جنگ این بوده. این دیگه حرف من و تو نیستش که بهمون ببندن قلم ببازیم که! خوب این دیگه به من چه ربطی داره؟ آقا اینا یک تصویری از یک شهید تو ذهنشون دارن که این قسمت از حرفاشو نمیتونن توش بگنجونن. این به من مربوط میشه؟ آقا جون شما که دست به قلمین چرا این حرفها رو میزنین؟ مگه نمیگین که وظیفه مطبوعات اطلاع رسانی و روشن گریه؟ خوب ما به غیر از اطلاع رسانی کار دیگهای کردیم؟ شیطنت یعنی چه؟ بابا شما هم که حرف اونا رو تکرار میکنین. بابا من گفتم که ایها الناس یه آدم که تو شیش تا عملیات مهم نقش کلیدی داشته سال ۶۶ یه تحلیلی از این جنگ داره که حالا تازه ما نم نم داریم به اون تحلیل میرسیم. یعنی چه؟ مگه ملاک بازخواست آدما به افکارشونه؟
در این بخش از متن امین میخواهد با بیان اینکه دخالتی در تحلیلهای برادرش نداشته و این همان پیشفرضهاییست که در نتیجه تجارب حضور در جبهه پخته شده و از قالب ذهنیت خارج گردیده است و بارها در رویارویی عملیات و مشاهده کنشهای گفتمانی و کرداری آحاد مردم جنگ زده و دچار مصائب شده بازنمایی و بازتولید گردیده و به تبیین رسیده است و دیگر آن پیش فرضهای نظری خامی که صرفا در قالب گزارهها و واژه های زبانی و کلامی بدون پشتوانه عملی رخ مینمود نیست، بلکه در کوره حوادث و آمیختن با دیدگاه ها افراد درگیر پخته و آبدیده گردیده است. این همان مفاهیم ارزشمندی است که اینک باید به عرصه ظهور برسد و برج نشینهای ذهنی را که کومههای تنگ پاره گفتارها و کلمات ظاهر فریب گفته و برای این و آن تعیین تکلیف می کنند را از اوج خودبینی به پایگاه مشاهده و تماشا فرود آورد تا حقایق را به عینه دریابند.
علاوه بر آن، کار او برخلاف گروه رقیب بازی با قلم و الفاظ نبوده است و دستکاری نکرده است و عین گفتار و نقطه نظرات تحلیلگر را با رعایت امانت داری برای مخاطب نقل کرده است تا وی را با حقایق عریان آشنا سازد و همه این تلاشها از روی وظیفه مطبوعاتی و اطلاع رسانی و روشنگری وی صورت گرفته است، چرا که مسئولیت و رسالت اهل قلم اینست.
اما گروه اقتدارگرا پیش فرضهایی مبتنی بر واقعیات نیندوخته است بلکه آنچه که در ذهنیت خام او انباشته گردیده تصورات دور از واقعیات و تصاویری بی محتواست که قالبی از پیش آماده دارد و واقعیات را نه در الگوهای ذهنی و بصری تجربی بلکه در همان قالب پیش پرداخته خود انبار کرده و به مقتضای منافع خود آنها را تعبیر و معنا می کند و بازتولید این مفاهیم ذهنی و این گزارههای پرراز و رمز فقط یک بار صورت میگیرد و با مفاهیم متعدد و خارج از ذهن او تماسی حاصل نمیکند و بازنمایی آن فقط یک بار، آن هم به شیوهای یکنواخت اتفاق میافتد. تنوع معنی و در هم آمیختن چند بارهای وجود ندارد که تا بازتولیدهای نامکرر به بازنمایی نهایی بدیعی بیانجامد، چرا که او در دنیای جمود و رکود ذهنی خود همه وقایع بیرونی را یک بار تاویل، تعبیر، تفسیر و تبیین کرده است و همه اینها فقط رنگ و بوی ایدئولوژی از پیش تعیین شده او را دارند و این کارخانه یک محصول بیشتر ندارد. هر آنچه را که در فرایند ورودی آن شامل کنیم، با خروجی یکسانی عرضه خواهد شد و آن هم پیش انگاره است، نه چیزی بر آن افزوده، نه چیزی از آن کاسته شده است. لذا تصویری که گروه رقیب از یک شهید دارد باید همانی باشد که او میخواهد. در غیر این صورت باید شیطنتی صورت گرفته و توطئهای در کار باشد.
امین با بیان اینکه شهید در شش عملیات کلیدی نقش تعیینکننده ای داشته است به برجسته سازی تحلیلهای برادر خود می پردازد و ارزش تحلیلهای گفتمانی او را با معیار تجربی و عملی میسنجد، و گفتارهای پیش تجربی را فاقد هویت و از معانی انتزاعی برمیشمارد. چرا که نتایج حاصله در گذر زمان ما را به باور تحلیلهای پسا تجربی قانع ساخته و به عینه صحت کلام برادر امین را به تدریج ملاحظه میکنیم
در این بخش دو مولفه معنایی مطرح می شود:
اول آنکه گفتمان تحلیلی باید مبتنی بر پیش فرضهایی باشد که گزارههای آن در یک روند پسا تجربی به اثبات رسیده و مصداق پیدا کنند و پیش فرضهای مبتنی بر گزارههای پیش تجربی چه بسا که به صورت ذهنی و انتزاعی باقی مانده و در عرصه عمل فرصت ظهور نیافته و با اقبال عمومی مواجه نشوند و بدین ترتیب هژمونی گفتمان هم در آن صورت نخواهد گرفت.
دوم آنکه اشخاص را نمیتوان به صرف داشتن عقایدی بر خلاف عقاید گروههای مقتدر مورد بازخواست قرار داد، یعنی آزادی افکار و پس از آن آزادی بیان امری بدیهی و طبیعی است.
(زنگ تلفن)
منزل آقای حقی؟
امین: بله بفرمایید.
شبتون بخیر. میتونم با آقای حقی صحبت کنم؟
امین: بفرمایید خودمم.
امین: BBC؟:
ما در پی انتشار آخرین شماره هفتهنامه شما و بازتاب چاپ دستنوشتههای برادرتون، شهید حسین حقی میخواهیم یک گفتگوی تلفنی با شما داشته باشیم.
امین: ببخشید ولی من مصاحبه نمیکنم.
ما فقط چند تا سوال کوتاه داریم. در ارتباط با موقعیت گروهی روزنامهنگاران، محدودیتهاشون و اینکه در کل برخورد دادگاه مطبوعات رو در این شرایط حاضر چطور میبینید.
امین: خوب بله ولی همین چند تا سوال کوتاه هم میشه مصاحبه که من خدمتتون عرض کردم مصاحبه نمیکنم. بعدشم من به هیچ وجه راضی نیستم که از نوشتههای برادرم هیچ کس سوءاستفاده سیاسی بکنه.
شما خودتون میدونید که در همه جای دنیا جرم مطبوعاتی جرم سیاسی محسوب میشه و در حال حاضر اتهام شما اتهامی سیاسی است.
امین: بله میدونم. لازم نیست یاداوری کنید.
آقای حقی برخورد جناح اصلاح طلب در مطبوعات رو در دادگاهتون چگونه میبینید؟
امین: ببینید دفاع از حق و حقوق نشریات برای همهی مطبوعات و همهی رسانه ها حکم یک وظیفه رو داره و اگر شما میبینید که نشریهای از من دفاع میکنه، از هر جناحی که میخواد باشه، یا اینکه احضار من به دادگاه رو محکوم میکنه، این به معنی دفاع از شخص من نیست، بلکه دارن به نفس برخورد با مطبوعات حمله میکنن.
اما به نظر میرسه جناح خاصی سعی داره پس از چاپ این نوشتهها شما رو همگام با آپوزیسیون خارج از کشور…
امین: آقا اولا این نوشتهها هیچ چیزی رو نشون نمیده جز اینکه یک سردار جنگ درست در لحظهای که فکر میکرد که دیگه نباید بجنگه، بنا بر حسب ترجیح مصلحت جامعش به خواست خودش تصمیم میگیره که بجنگه و به دفاعش ادامه بده. در ثانی نه شما و نه هیچ کس دیگهای حق نداره که منو هم ردیف اون سران مبارزی بکنه که میان تو رادیوی شما صحبت میکنن. من نه مبارزم و نه قصد براندازی دارم. اگرم حرفی دارم، اعتراضی دارم همین جا توی مملکت خودم حرفمو میزنم نه اینکه بلند شم برم اونور دنیا توی رادیو داد و بیداد بکنم.
آقا ما با هم همعقیده هستیم. انتظار نداشتم…
امین: ببین آقا، من نه میخوام به شما بیادبی کنم نه ازاول قصد داشتم با شما مصاحبه کنم. همینطوری حرفو کشوندین به اینجا. بعدشم الان میگین من با شما همعقیده هستم؟ آقا عقاید من، افکار من، هیچ سنخیتی با شما نداره.
پس از چاپ دست نوشتههای شهید حسین حقی در آخرین شماره هفتهنامه و اخطار امین حقی از طرف دادگاه و اتهام به جعل دست نوشتهها بلافاصله رادیوی بیگانه بیبیسی با امین تماس میگیرد تا از این موقعیت درگیری دادگاه مطبوعات با هفتهنامه امین حقی به نفع خود سوءاستفاده کرده و بحث را به نارضایتی امین حقی از اوضاع و شرایط سیاسی کشور بکشاند.
امین حقی در ابتدا از مصاحبه با بیبیسی سرباز میزند ولی در عین حال بحث تلفنی به درازا میکشد و در لابهلای این مباحث امین حقی نکاتی را مطرح می کند. امین سعی می کند نشان دهد که دستنوشتههای برادرش جنبه سیاسی ندارد و او نیز خود قصد استفاده سیاسی از آنها را ندارد و به کسی نمیدهد. در عین حال، گفته می شود که جرم مطبوعاتی که اساسا جرمی سیاسی نیست در ایران سیاسی محسوب می شود. علت تأکید بر این نکته این است که در این دوره به اعتقاد اصلاحطلبان و اصولگرایان سعی میکردند
فرم در حال بارگذاری ...