وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی تنوع مورفولوژیک و کمیت و کیفیت روغن گیاه نوروزک Leriifolia Salvia- قسمت ۹

 
تاریخ: 22-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

«آنها _خبرنگاران_ خبر جنونم را در شرق و غرب منتشر کردند بدون اینکه حقیقت را بدرستی جستجو و بررسی کنند. » همچنین شدیداً جامعه ادبی لبنان، جمعیت زنان آن و خود لبنان را مورد سرزنش و عتاب قرار داد: «اینَ لبنان الذی طَوّیتُ ضُُلُوعی عَلی حُبّه، لبنانُ الذی تَغَََََنَیتُ فی الجَرائدِ والکُتبِ بِجِباله و جَمالِهِ؟ نَعَم لَقَد کُنتُ فی العُصفُوِریه اَلعنُ وَطَنِی !» (الکزبری ؛ ج ۲، ۱۹۸۷ :۲۷۲)
«کجاست لبنانی که عشقش در ذره ذره وجودم سرشته کردم، لبنانی که در مجله ها و کتاب ها برای کوهها و زیبایی هایش نغمه سرایی کردم. بله من در بیمارستان عصفوریه وطنم را نفرین می کردم.»

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

۳-۲-۹٫ سرانجام مَی

سر انجام می از پس سپری کردن بیماریش زمانیکه در ۱۹۳۹ به مصر بازگشت موهایش سفید شده بود و چندان به ظاهر خود اهمیت نمی داد، در حالیکه قبلا ً به شیک پوشی معروف بود. احساس می کرد که دیگران در زمان ناراحتی اش به او کم محبتی کرده و بعد از بازگشتش به مصر به او اهمیت ندادند. پس هرچه بیشتر منزوی و گوشه گیر شد. ( الشیخ ؛ ۱۹۹۴ : ۵۵)
با مرگ چند تن از دوستان چون امین ریحانی، فلیکس فارس خیال های ویرانگر دوباره او را خانه نشین و در منزلش بستری کردند. او بر مرگ دوستانش بسیار گریست. از زندگی و هرآنچه در آن هست بیزار شد. اوضاع جسمی و روحی اش رو به وخامت نهاد. تا اینکه در ۱۹ اکتبر ۱۹۴۱ در بیمارستان المعادی قاهره پس از عمری تلاش، مبارزه، درد، رنج و تنهایی، روحش به سوی ملکوت پرواز کرد و در کنار جبران عزیزش آرام گرفت. (السکاکینی ؛ ۱۹۷۱ : ۲۰۶)
زمانیکه «می» از دنیا رفت اخبار جنگ در جبهه های مختلف آن بیشتر مطالب روزنامه ها و مجلات را به خود اختصاص داده و تمام فکر و ذکر مردم معطوف به اخبار جنگ بود. خبر مرگ می تا دو ماه به گوش مردم نرسید. بعد از دو ماه مجلس یادبودی برای او برگزار شد. ادیبان، صاحبنظران و بزرگانی که او و ادبیاتش را می شناختند در آن مجلس درباره ادبیات، شخصیت، برتری، توانایی و اثر غیر قابل تردید می بر جامعه ادبی و اجتماعی مصر و لبنان سخن گفتند. پس از آن نویسندگان و منتقدین به نوشتن سرگذشت او پرداختند، گروهی نامه های او را گرد آوردند و گروهی به نقد، بررسی و ارزیابی آثار، کتاب ها و دست نوشته ها و مقالات او پرداخته و کتاب های گوناگونی مربوط به زندگی نامه، آثار و. . . او نگاشتند از جمله:
۱- حیاه می نوشته محمد عبدالغنی حسن، قاهره ۱۹۴۲
۲- می و جبران نوشته جمیل جبر، بیروت ۱۹۵۰
۳- می فی حیاتها المضطربه، ( می در زندگی آشفته وپریشانش )جمیل جبر، بیروت ۱۹۵۳
۴– مَی- سلسله المناهل، بیروت ۱۹۵۴
۵- می زیاده و رائدات الأدب العربی الحدیت، (مَی و زنان برتر ادبیات نوین عربی ) دکتر منصور فهمی، قاهره ۱۹۵۴
۶– ذکری فقیده الادب النابغه مَی، (یادمان نابغه ادبیات؛ مَی) هدی الشعراوی، قاهره، ۱۹۴۲
۷- می زیاده ادیبه الشوق و الحنین (مَی زیاده ادیب شور ومهربانی)- غرید الشیخ، ۱۹۹۴ دارالکتب العلمیه
۹- می زیاده، عبداللطیف شراره، ۱۹۶۵- دارالصادر بیروت و چندین کتاب دیگر و صدها مقاله و سخنرانی در مجلات و روزنامه های مختلف مصر، لبنان برای بررسی و تقدیر از زحمات و رنج های می در راه بیداری و نهضت انسان شرقی کشیده بود نوشته شد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۳-۲-۱۰٫ . فعالیت های بارز ادبی- اجتماعی می زیاده

«می» توان فعالیت های ادبی_اجتماعی او را در چند حوزه جداگانه بررسی کرد که عبارتند از:

۳-۲-۱۰-۱٫ . مبارزات برای نهضت و بیداری زنان

در حقیقت جریان نهضت آزادی زنان به دنبال بیداری مردم لبنان و مصر و برخورد آنها با فرهنگ غرب روی داد و آغاز گردید. از جمله پرچم داران این حرکات را می توان قاسم امین صاحب تحریرالمرأه، و المرأه الجدیده و رفاعه الطهطاوی و همچنین نظله فاضل و باحثه البادیه نام برد.
می ،نیز تحت تأثیر شور و اشتیاق خبرهای نهضت در مصر و کشورهای عربی نیرو و توانایی خود را صرف خدمت به قضیه ی زنان و نهضت و بیداری آنان نموده. به طوریکه در برخی از مجلات مقالات نقدی و آزادی خواهانه برای آزادی زنان نوشت. و مبارزات و مجادلات فرهنگی اجتماعی برای برآورده شدن این اصل مهم در زندگی و جامعه مصر و جهان عرب پرداخت. او در سخنرانی خود به نام المرأه و التمدن که در انجمن شرقی در سال ۱۹۱۴ ایراد کرد عقیده دارد که : «تمدن و مدنیت اساس و پایه هایش ضعیف و ناقص است و این ضعف مربوط به جهل و نادانی و عقب ماندگی نیمی از جمعیت جامعه یعنی جهل زنان است ». (زیاده ؛۲:۱۹۸۲/۲۷)
. از جمله مهمترین مطالبی که در این باره نوشت می توان به رساله تربیتی آموزشی که خطاب به دختران نوجوان مصر در کتاب های مدرسه ای شان، به نام محفوظات البنات اشاره کرد. او بعدها این نامه را در کتاب بین الجزر والمد به چاپ رساند. در این نامه دختران جوان مصر را اینگونه نصیحت می کند :«الحیاه امامَک، ایَّتُها المِصریه الصغیرهِ و لکِ ان تَکُونی فیها مَلکه أوعَبده :. فان عشتِ عبدهً باخلاقک کنتِ حِملاً ثَقیلاً علی ذویک، اِذا عشتِ ملکه کنتِ محبوبه مبارکهً فأَیُّهُما تختارین؟ ». ( زیاده؛۱:۱۹۸۲/۴۶۲).
«زندگی در برابر توست ای دخترک مصری! با انتخاب خود می توانی پادشاه یا برده باشی :اگر تو برده اخلاق بدت باشی، باری گران بر دوش خانواده ات هستی، ولی اگر تو با اخلاق و منش نیک خویش پادشاه وعزیز باشی، تو نزد آنان دوست داشتنی و خجسته خواهی شد. پس کدام راه را بر می گزینی. .»
کتاب کلمات و اشارات می و سخنرانی های موجود در آن نقطه ی عطفی در ادبیات نوین عربی بخصوص ادبیات زنان محسوب می شود. او از اولین کسانی است که اعلام می کند تنها زنان، زنان را درک می کنند و در این باره نظرات حکیمانه ای و هوشیارانه ای دارد از جمله در نامه ای که به باحثه البادیه می نویسد :« روزها می گذرد و ما در گمراهی آشکار به سر می بریم، مرد نمی تواند به نور روح و وجدان زنانه برسد زیرا او با اندیشه و خودخواهی و سنگدلی خویش می نویسد ولی تنها زن می تواند مسائل زنان را حل کند » ( همان : ۱۴۷)

۳-۲-۱۰-۲٫ همایش ادبی می زیاده

صالون در معجم مجدی وهبه بر همایش ادبی اطلاق می شود؛ یعنی گردهمایی ادیبان، شاعران یا سیاسیون در مکانی مناسب و وسیع به صورت دوره ای- هفتگی، ماهانه یا سالیانه – برگزار می شود.(مجدی وهبه؛ ۱۹۷۴ : قسم ص)
در دورانهای گذشته عربی در قصر پادشاهان و خلفا جایگاهایی جهت بحث، مناظره یا خواندن شعر شاعران وجود داشت چون: مجلس سیف الدوله حمدانی و جایگاه متنبی و شاعران دیگر در محضر سیف الدوله همچنین در دوران اموی و عباسی اینگونه مجالس نیز وجود داشته مثل مجلس عبدالملک بن مروان، مجلس مأمون، و مجلس شریف مرتضی( اصفهانی ؛ بی تا/ ۳۰ : ۳۸۲۷- ۳۷۸۹)
از اولین مجالس و همایش های ادبی در ادب عربی که بانوان برپا می کردند می توان به همایش حضرت سکینه (س)دختر گرامی امام حسین ( ع ) که در مدینه و در منزل خود برپا کرد اشاره کرد. حضر ت سکینه (س ) بانویی خردمند، عفیف، دانا، زیبا و دارای توانایی نقدی_ ادبی گسترده ای بود. شُعرا و راویان شعر به او مراجعه می کردند و او بر درستی یا نادرستی سخنان و اشعارشان داوری و حکم می کرد. در مجلس حضرت سکینه پرده ای میان او و مراجعان بود که ایشان آنها را می دید و صدایشان را می شنید ولی آنها او را نمی دیدند. ازجمله کسانی که به مجلس ایشان رفت و آمد داشت می توان به نصیب، جَمیل بُثَینه و الأحوص اشاره کرد( کحاله ؛ بی تا/۲ : ۲۰۴).
همایش مَی اولین و آخرین انجمن در تاریخ ادبیات نوین عرب نبود. قبل از انجمن می انجمن های زنانه عربی زیادی در سرزمین های عربی وجود داشت که شرح و توضیح آنها در این مجال نمی گنجد. ماری عجمی در عصر می در منزل خود در دمشق مجلس ادبی داشت. پس از او مریانا مراش در حلب نیز یک حلقه و همایش ادبی در منزل خود برپا می کرد. انجمن های ادبی مؤثر بر حیات ادبی و اجتماعی عصر معاصر محصور در این دو نبودند، بلکه انجمن های دیگری چون همایش امیرزاده مصری نظله فاضل بود که قبل از همایش او و برای مبارزان آزادی خواه ایجاد شده و بزرگان مصر، مستشرقین و پژوهشگران در آن حضور می یافتند. آنها در این انجمن به تبادل آراء و اندیشه های خود درباره جامعه، مسائل مختلف سیاست وآزادی می پرداختند. از جمله بزرگان صاحب نظر در اصلاحات اجتماعی و دگرگونی سیاسی در این انجمن، می توان به سعد زغلول، قاسم امین، احمد لطفی السید و علی یوسف اشاره کرد. رنگ و صبغه ملی و میهن پرستی جو غالب سالن نظله بود. (السکاکینی ؛ ۱۹۷۱ : ۱۱۶ )
در تاریخ ادبیات عرب همانگونه که گفته شد همایش های ادبی که زنان بزرگ و صاحب نظر بر پا می کردند، وجود داشت و لکن همایش می از همه این همایش ها هم با اهمیت تر و هم پایدارتر بود. او به پیشنهاد اسماعیل صبری در سال ۱۹۱۲ به فکر تأسیس همایش ادبی هفتگی افتاد. سپس در سال ۱۹۱۳ در مجلس بزرگداشت شاعر پرآوازه عرب، خلیل مطران، می به پیشنهاد سلیم سرکیس پیام جبران خلیل جبران را که برای آن مراسم فرستاده بود، با صدای گرم، مخملین و پرطنین خود قرائت کرد. (الکزبری؛ ۱۹۸۷/۱ : ۳۵۹)
او درباره آن شب و مراسم آن اینگونه می گوید: « زمان سخنرانی فرا رسید، لرزش عجیبی را که در بندبند استخوانهایم و ترس که بر جانم نفوذ می کرد، احساس کردم. قبل از من نوازندگان قطعه ای موسیقی نواختند که جان و رحم آرام گرفت پس برخاستم و پیام شاعر بعلبکی جبران خلیل جبران را خواندم. (الکزبری؛ ۱۹۸۷/۱ : ۲۴۱ )
او در این مجلس پس از خواندن پیام جبران، تصمیم خود به برگزاری همایش ادبی در منزلش را اعلام کرد و بزرگان و شرکت کنندگان در آن مجلس را به حضور در آن دعوت نمود. (همان : ۲۸۸)
این همایش کاملا ادبی بود و مسائل دیگر در آن نمودی نداشت. او در همایش و سخنانش از جریانات حزبی و سیاسی دوری می کرد. چنانچه افراد سیاسی در آن حضور می یافتند هدف و وسیله آنها ذوق ادبی وتجربه شخصی بود. جلسات انجمن هر هفته سه شنبه ها عصر در منزل پدری اش برگزار می شد. همایش ندوه الثلاثاء از سال ۱۹۱۳ تا سال ۱۹۳۶ برگزار بود. (الشیخ غرید؛۱۹۹۴ : ۲۷ )
چیدمان سالن می روحی شرقی داشت و این روح شرقی را می توان در وسایل پذیرایی، تابلوهایی که دیوار سالن را می آراست و حتی فنجان های قهوه و مواد غذایی که با آن از میهمانان پذیرایی می شد، دید. در عین حال کتابخانه شخصی اش کتابخانه ای نفیس و پربار از کتابها و دیوان شعر قدیم و جدید عربی بود. علاوه بر آن گنجینه گرانبهایی از بهترین کتابهای فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی و آلمانی را در خود جای داده بود. در ورودی سالن اتاق موسیقی قرار داشت که برای نواختن پیانو یا عود گاه تنها و گاه با برخی از دوستان نزدیکش به آن پناه می برد. مهمترین وسایل موجود در آن یک دستگاه پیانو، عود و گرامافون و چندین صفحه گرامافون و چندین کتاب نت موسیقی غربی و شرقی بود. شرکت کنندگان در همایش از رجال علم و اندیشه و بزرگان سرشناس ادبیات بودند. آنان تحت تأثیر می نویسنده، خطیب، و وارسته قرار گرفته وجلسات همایش را پیگیری و در آن شرکت می کردند. (الکزبری ؛۱۹۸۷/۱ : ۲۸۹ )
از اولین شرکت کنندگان این همایش سلیم سرکیس، اسماعیل صبری، دکتر شبلی شمیل، وخلیل مطران بودند که اند ک اند ک استاد احمد لطفی السید، ولی الدین یکن، عباس محمود عقاد، ادریس راغب، طه حسین، زکی مبارک، سلیم البستانی، سلامه موسی، توفیق حبیب، امین واصف، یعقوب صروف، امیل زیدان، حسن نائل المرصفی، مصطفی صادق الرافعی، داود برکات، احمد زکی باشا، عبدالعزیز فهمی، اسعد خلیل داغر، منصور فهمی، فتحی رضوان، فؤاد صروف و شاعرانی چون احمد شوقی، حافظ ابراهیم و خیرالدین زرکلی صاحب الأعلام و غیره به آن پیوستند. از جمله زنانی که در این همایش شرکت می کردند می توان به هُدی شعراوی، ایمی خیره، حرم شکور پاشا اشاره کرد ( همان :۲۹۰)
سخنان زیبا و روان می در منتهای لطافت و مهربانی، هوش و عاطفه سرشار از جمله عواملی بود، که رهبران و بزرگان ادبی هم عصر او را هر هفته عصر سه شنبه ها به همایش او می کشاند. اسماعیل صبری از این جو اینگونه سخن می گوید:

نتیجه تصویری برای موضوع هوش

 

 

روحی علی بعض دورالحی هائمهٌ
إن لَم اُمتعُ بِمَی ناظِری غَداً
  کَظامِیء الطیرِ تواقاً الی الماءِ
أنکَــرتُ صُبحک یا یَومَ الثُلاثاءِ
(الشیخ ؛ ۱۹۹۴ : ۲۸)

«روحم چون پرنده ای تشنه که به آب محتاج است پیرامون منزلی سرگردان است. اگر چشمانم فردا می را نبیند، روز سه شنبه تو را انکار می کنم.»
این روح خستگی ناپذیر با توانایی ادبی و علمی کافی و اعتماد به نفس لازم و فرهیختگی برجسته و ممتاز، مدیریت و سیر بحث و گفتگوها را در اختیار داشت. او خود غالباً به زبان عربی فصیح سخن می گفت. این همایش می ربع قرن کعبه آمال اندیشه عربی بود و در آن احساس نیاز به تثبیت سرنوشت گرایش های ادبی و فکری ملموس و قابل حس بود. او در پژوهش و مباحثه روشی نو و میانه بین اسلوب جدید زبان عربی و اسلوب قدیم و زبان عامیانه ایجاد کرده بود. و اینگونه این همایش در نزدیکی بین فرهنگ غرب و شرق نقش خود را ایفا کرد.
ولی الدین یکن در نامه ای در تاریخ ۵/ ۴/ ۱۹۱۲ به می نوشت:

 

 

 

 


 


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی نقش عوامل اجتماعی (با تأکید بر خانواده و رسانه ) در بزهکاری اطفال و نوجوانان- قسمت ۱۲بررسی میزان گرایش وعلل ترک خدمت کارکنان سازمان آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران- قسمت ۹ »