– نظریه پیوند افتراقی ساترلند
ساترلند تحت تأثیر شاو و مک کی معتقد است رفتار انحرافی مانند سایر رفتارهای اجتماعی از طریق همنشینی و پیوستگی با دیگران آموخته میشود «فرضیهی اصلی ساترلند این است که رفتار نابهنجار مثل، سایر رفتارهای اجتماعی از طریق همنشینی و پیوستگی با دیگران آموخته میشود فرد بزهکار در طول حیات خود از طریق پیوستگی و ارتباط با دیگران، انگیزهها و گرایشها و ارزشهای انحرافی را فرامیگیرد. مردم به نسبت همنشینی و ارتباطی که با قانون شکنان دارند نابهنجار و کجرو میشوند» (محسنی تبریزی،1383: 100). نظریه پیوند افتراقی بر این نکته تأکید دارد که نزدیکان و همسالانی که بزهکار باشند، تأثیر زیادی بر تشکیل و تقویت نگرش بزهکاری میگذارند و فرد را به سوی بزهکاری سوق میدهند. ساترلند درباره چگونگی انتقال فرهنگ کجروی اظهار میدارد که کجروی از راه یک جریان ارتباطات اجتماعی حاصل میشود که در واقع اصطلاح «یار بد» را زنده میکند. کسب انگیزهها و میل به ابزار کششهای درونی آموختنی است و جامعه، نظر مطلوبی نسبت به رعایت هنجارهای حقوقی ندارد. بخش اعظم آموزش رفتار بزهکارانه در گروههای نزدیک که با فرد روابط صمیمانه دارند، انجام میگیرد. زمانی فرد به عمل بزهکارانه دست میزند که آمیزش او با کسانی که موافق شکستن قاعدهاند، بیشتر باشد؛ به عبارت دیگر بر اساس این نظریه، روابط فرد با دیگران هنگامیکه به مسئله جرم ارتباطی ندارد و تا زمانی که با کار جرم آمیز پیوستگی نکند، اثری در ایجاد رفتار مجرمانه ندارد. ساترلند معتقد بود که انحرافات عموماً در قالب گروههای نخستین نظیر خانواده یا گروه دوستان آموخته میشوند.
2-3-3- نظریه فضای عاطفی خانواده دوروتی لاونولث
لاونولث تلاش میکند تا از طریق تعیینکنندههای ساختاری، رفتار نابهنجار در خانواده را تشریح کند. به گونهای که میخواهد ارتباطی میان رفتارهای آسیبزای خانواده و شکلگیری رفتارهای نابهنجار اعضا به دست دهد. او یادآور میشود که تجربیات اولیه زندگی در تعیین چگونگی رفتار مؤثر است و خانواده، اولین گروه نهادی است که زمینه و شرایط چنین تجربیاتی را فراهم میآورد؛ بنابراین توجه به روابط میان اعضای خانواده و تأثیرات متقابل این کنشها در رفتار کودکان و جوانان امری مهم و قابل توجه است. مطابق نظریه لاونولث، افراد نزاع را به عنوان یک رفتار نابهنجار در خانوادههای که توأم با خشونت است، میآموزند و یاد میگیرند که ستیزهجویی کنند. بر اساس این نگاه، پدیده نزاع در محیط خانواده آموخته میشود.
پارسونز، انسجام اجتماعی را در ابتدا در سطحی از ارزشها دنبال میکند. پارسونز در مورد زمینه شکلگیری انسجام بر این باور است که «بچهها توسط والدینشان جامعهپذیر میشوند؛ بنابراین ارزشهای پایهای جامعه به عنوان جزئی از شخصیتشان درونی میشود». در اصطلاح پارسونز، تمایلات نیازی شخصیتها توسط ارزشهای پایهای جامعه شکل گرفته، در نتیجه نیازهای افراد و آنچه میخواهند انجام دهند، تحت تأثیر انتظارات جامعه است. اگر ارزشهای پایهای جامعه بر همنوایی گروه تأکید داشته باشد، شخصیت کودکان در جهت تعلقات گروه رشد مییابد (کالینز[1]،1997: 62). با الهام از این دیدگاه میتوان چنین استنباط کرد که جامعهپذیری افراد به ویژه از سوی خانواده در جهت همنوایی افراد با نظم اجتماعی میتواند از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر نوع رفتارها به ویژه رفتارهای نزاع گونه باشد. لاونولث در خصوص نقش رفتارهای آسیبزای خانواده در شکلگیری رفتارهای نابهنجار متذکر میشود که تجربیات اولیه زندگی در تعیین چگونگی رفتار مؤثر بوده و خانواده اولین گروه نهادی است که شرایط چنین تجربیاتی را فراهم میکند. به نظر لاونولث اگر کودک در محیط خصومت زندگی کند، یاد میگیرد ستیزهجویی کند، اگر کودک در محیط توأم با بردباری زندگی کند یاد میگیرد، صبور باشد، اگر کودک در محیط پذیرش و دوستی زندگی کند، یاد میگیرد همه جا صلح و صفا داشته باشد، اگر در محیط تمسخر زندگی کند، یاد میگیرد خجول باشد (مرادی، 1365: 130-131 به نقل ازنظری 1386) و با دیگران نیز ستیزهجویی کند، پرخاشگری خود را کنترل نکند و دیگران را مورد تمسخر قرار دهد، در نتیجه نظم موجود در جامعه را با آسیبهایی چون نزاع جمعی برهم زند.
Collins, R1
بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش به نزاعهای خیابانی در شهرستان بندرعباس
فرم در حال بارگذاری ...