وزیر گفت: دستوری دادن [دستوری بده] تا از این جا به جائی دیگر رود. (۲/۴۲)
۲-۲- زمان های تقویمی (نجومی) و دستوری در مرزباننامه
زمان فعلها اغلب همان زمانی است که از صیغهی آنها دریافت میشود اما گاه اتفاق میافتد که صیغهی فعل زمانش با زمانی که فعل اتفاق میافتد، متفاوت است به همین علت در
کتابهای دستوری برای برخی از افعال دو زمان تقویمی و دستوری قائل شدهاند. در دستور انوری در این باره چنین به چشم میخورد: «زمان تقویمی همان زمان اصلی است. یعنی گذر آنات و لحظهها که درک میکنیم و به طور کلی به گذشته، حال و آینده تقسیم میشود، اما مراد از زمان دستوری، نامی است که فعلها با آن نامیده شدهاند.» (انوری و گیوی، ۱۳۸۷: ۴۶)
فرشیدورد (۱۳۸۳: ۲۷۲) معتقد است در طول تاریخ زبان فارسی، از وسعت دامنهی افعال از جنبه های مختلف کاسته شده و رو به محدودیت و سادگی نهاده است. یکی از این موارد، کاهش ارزش معنایی فعل است به این معنی که در قدیم یک شکل خاصّ فعل، بیش از امروز معنی و کاربرد داشته است.
ما در این مبحث به طرح بعضی از موارد استعمال فعلهای فارسی مرزباننامه می پردازیم که بر اثر تحول زبان، امروزه منسوخ شدهاند:
۲-۲-۱- کاربرد ماضی مطلق به جای مضارع التزامی در مرزباننامه
در مرزباننامه گاهی به جای مضارع التزامی ماضی مطلق به کار رفته است. شواهد بدین گونه اند:
اگر خود را مجرم دانستی، هرگز او را آن قوت دل نبودی که گرد جناب حشمت تو گشتی [بگردد]. (۹/۶۱۰)
بدان که چون سفینهی عمر به ساحل رسید[برسد] و آفتاب امل بر سر دیوار فنا رفت[برود]، مرد را جز تبتّل و طاعت و توبه و انابت و طلب قبولِ متاب و بازگشت به حسن مآب هیچ روی نیست. (۴/۶۷۵)
ازو التماس کردند که چون رفتن تو از اینجا محقق شد[شود]، کتابی بساز مشتمل بر لطایف حکمت و فواید فطنت. (۱/۴۱)
زیرا که چون بخث او قوی حال شد[شود] و تو نیز از قصد او تقاعد نمایی، مدد قوت او کرده باشی. (۸/۲۱۹)
هیچ چارهای ندانست، جز آنکه به کنارهی جوبیار رفت [برود] و آنجا مترصّد وارداتِ رزق بنشست[بنشیند] تا خود از کدام جهت از سوانح غیب در دام مراد خود اندازد. (۱/۴۷۴)
سالها شد[است] که تا اینجا متوطّنم. (۶/۴۰۸)
در متصیّد آن صحرا از مزاحمت او طعمه به هیچ سبعی نمیرسید تا گوشت مردار بر گرگ مباح شد[شود]و گراز به استخوان دندان خویش قناعت کرد[کند]. (۴/۴۹۹)
هرگه که یک دو بار برین قاعده رفتی[بروی]، شتربان را اگرچه نمک بر جراحت افشانده باشی، فیما بعد بار نمکت به اندازهی واسع نهد. (۶/۵۰۹)
هیچ نیافت که بدان سد جوعی کردی[بکند]و لَوعَتِ نایرهی گرسنگی را تسکین دادی[بدهد]. (۱/۳۶۳)
پادشاه را عشق مملکت با سیصد و شصت رگ جان پیوند گرفته بود و لذّت آن دولت و فرمانروایی را با مذاق طبع آمیختگی تمام حاصل آمده، اندیشید که این پسر رتبت پدری گرفت[بگیرد] و دُربَت کاردانی یافت [بیابد]. عن قریب باشد داد حکم مملکت برخیزد. (۸/۱۳۷)
صحبت پادشاه و قربت جوار او به گرمایه گرم ماند که هر کس بیرون بود. با آرزو خواهد که اندرون شود و هر کس درون او نشست [بنشیند] و از لَذع حرارت آب و ناسازگاری هوای او متأذّی شد[شود]. خواهد که بیرون آید. (۵/۶۳۴)
۲-۲-۲- کاربرد ماضی مطلق به جای مضارع اخباری در مرزباننامه
گفت: من زمان قبض و بسط و عنان تولّی و تملّک در مجاری امور ملک بتو سپردم[میسپارم]. (۸/۱۳۶)
۲-۲-۳- کاربرد ماضی استمراری به جای مضارع التزامی در مرزباننامه
و از اهل دیوان طایفهی گماشتگان ملک و دولت از بهر عرض مظالم خلق زیر خوان بنشستند [بنشینند] تا جزای عمل هریک به اندازهی رسوم و حدود شرع میدادند[بدهند] و بر قانون عرف با هر یک خطایی به سزا میکردند [بکنند]. (۴/۶۹۲)
۲-۲-۴- کاربرد ماضی استمراری به جای ماضی مطلق در مرزباننامه
آخر پای افزار بپوشید و راه برگرفت و چندین شبانه روز میرفت[رفت] تا آن گاه که به کنار شهری رسید. (۱۲/۱۰۵)
۲-۲-۵- کاربرد مضارع به جای ماضی در مرزباننامه
هرگاه بخواهیم از گذشته تعریف کنیم به جای ماضی میتوانیم از مضارع استفاده کنیم که این شیوه در مرزباننامه نیز به چشم میخورد.
مرا شبان به نزدیک تو فرستاد و میگوید[گفت]که امروز از تو به ما هیچ رنجی نرسید. (۳/۷۰)
اگر او را به اقامت این خدمت بنشاند، زیانی دارد[زیانی داشته باشد] و چهره عصمت او چشم زده هیچ وصمتی گردد. (۴/۶۳)
باید که زبان به بد گفتن و خشونت و فحش تَعوّد نفرمائی که عیسی را علیه السلام، میآید [نقل شده است]، که وقتی به سگی عقور دیوانه باز افتاد. (۵/۳۷۴)
بدانید که آن غلام که در کشتی نشست، آن کودک جنین است که از مبدأ تکوینِ نطفه به تلوین حالات نه ماه در اطوارِ خلقت میگردد و چنانکه قرآن خبر میدهد [داده است]. (۴/۱۲۰)
آنچه میگویی[گفتی] همهی خلاصهی خرد و مایهی دانش و حاصل تجربه ایام است. (۳/۶۵۵)
ور عشق تو نیستی[نبودی]، من اینجا کیمی؟ (۶/۵۶۲)
۲-۲-۶- کاربرد فعل خبری به جای التزامی در مرزباننامه
اگر این کفایت مینمایی[بنمایی] و کلفتی نیست [نباشد]، بسم الله. (۵/۸۴)
او را سر در بیابان دهند تا بهایم صفت سرگشته و هایم میگردد[بگردد] و
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir |
در قلق و اضطراب سر و پای میزند[بزند]. (۷/۱۱۲)
۲-۲-۷- کاربرد فعل مضارع التزامی به جای مضارع اخباری در مرزباننامه
این پایمال حوادث را سرگذشت احوالی است که سمع دوستان طاقت شنیدن آن ندارد بلکه اگر بردل سنگین دشمنان خوانم، چون موم نرم گردد[میگردد] و بر من بسوزد[میسوزد].
من نیز بر وفقِ احکام شرع گوش فرا حلقهی انقیاد او دارم و با مراد او بسازم [میسازم]. (۴/۱۵۳)
یادآوری: این گونه افعال در مرزبان نامه کاربرد فراوانی دارد. با توجه به بررسی همین مثالها آمار افعال گوناگونی که زمان تقویمی و دستوری آنها با هم برابر نیست. چنین میباشد: کاربرد ماضی مطلق به جای مضارع التزامی حدود ۵۹%، ماضی مطلق به جای مضارع اخباری ۳%، ماضی استمراری به جای مضارع التزامی ۵/۵%، ماضی استمراری به جای ماضی مطلق ۳%، مضارع به جای ماضی ۵/۱۳%، فعل خبری به جای التزامی۸%، و مضارع التزامی به جای مضارع اخباری۸% میباشد.
۲-۳- فعلهای ناگذر یک شخصه (مرکب ضمیری) و فعلهای غیر شخصی در مرزباننامه
در این فصل از پایان نامه به طرح چگونگی کاربرد افعال ناگذر یک شخصه و افعال غیر شخصی میپردازیم.
۲-۳-۱- کاربرد فعلهای ناگذر یک شخصه در مرزباننامه
در متون گذشته و حال گاهی افعالی به کار رفتهاند که همیشه به صیغهی سوم شخص مفرد بودهاند و شخص این گونه افعال را ضمیری که با کلمات قبل از فعل همراه است مشخص
میسازد. فرشیدورد (۱۳۷۳: ۷۳) این گونه افعال را مرکب ضمیری مینامد. در مورد چنین افعالی نظر انوری و گیوی چنین است: «مراد از اصطلاح فعلهای ناگذر یک شخصه، فعلهایی است که به صورت ناگذر (لازم) و فقط با ساخت سوم شخص مفرد به کار میروند و به جای شناسه، ضمیر پیوسته مفعولی و اضافی، شخص فعل را نشان میدهد. این قبیل فعلها، اغلب با
فعلهای سادهی آمدن، بودن (استن)، شدن، گرفتن، بردن، زدن و دادن ساخته میشوند.» (انوری و گیوی، ۱۳۸۷: ۲۹)
در مرزبان نامه نیز گاهی این شیوه به چشم میخورد. از جمله:
در راه نیک مردی پیش آمد، چشمش بر آن آهوی خوش چشم کشیده گردن افتاد. (۳/۱۲۸)
پسر بیچاره بَحَولِ چشم و خَبَل عقل مبتلی بود، برفت، چون چشمش بر شیشه آمد، عکس آن در آیینه کژنمای بصرش دو حجم نمود. (۳/۲۲۸)
اما از شرم روی مهمان عرقش بر پیشانی آمد. (۵/۲۲۸)
روزی ماری اژدها پیکر از آنجا گذر بر خانهی موش کرد، چشمش بر آن آرام جای افتاد. (۶/۲۳۵)
چون آن جا رسید، چشمش بر کوهی افتاد. (۳/۷۰۸)
یادآوری: این گونه افعال در مرزباننامه فقط با فعل افتادن و آمدن همراهند و ضمیرشان سوم شخص مفرد است و تقریباً این نوع کارکرد در مرزباننامه از یک نمونهاند و کاربردش بسیار اندک است.
۲-۳-۲- کاربرد فعلهای غیر شخصی در مرزباننامه
فرم در حال بارگذاری ...