فانوس برگرفته به معبر درآمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لب ام شرر افشان
«آهای» از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید
خون را به سنگ فرش ببینید
این خون صبحگاه است گویی به سنگ فرش
کاین گونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن…..»
(یعقوب شاهی، ۱۳۸۰ : ۳۲۹).
شاملو یکی از پرکارترین شاعران این دهه است، انتشار چهار مجموعه شعر از او در این دهه دلیل این ادعاست «هوای تازه»، «باغ آئینه»، «لحظه های همیشه» و «آیدا در آئینه» مجموعه های منتشر شده او در این دهه هستند که سرودهای سه مجموعه اول بیشتر تحت تأثیر حوادث سیاسی و اجتماعی است که گاهی رنگ امید به اشعار او می دهد و زمانی نیز ناامیدی و یأس به شعر او وارد می شود، امّا این یأس و ناامیدی و کشمکش های آن با امید در پایان این دهه، تبدیل به نفرت از مردم می شود و در مجموعه«آیدا در آئینه» به عشق خصوصی خود پناه می برد.
نکته دیگری که در اینجا در مورد شاملو باید گفت این است که او در این دوره به فرهنگ عامیانه «فولکور» توجه خاصی داشت، وی در چند سروده خود با بهره گرفتن از همین فرهنگ عامیانه، با زبان بسیار ساده مسائل سیاسی و اجتماعی را بیان کرده است از این گونه سرودهای او می توان به اشعار« شبانه» «پریا» «بارون» و «قصه دخترای ننه دریا» اشاره کرد.
در تمامی این سروده ها با بیان قصّه های عامیانه و گاهی به ظاهر کودکانه به مسائل سیاسی و اجتماعی پرداخته است خودِ شاملو در مورد شعر «پریا» می گوید:«شعر(پریا) را مستقیما” به سفارش اجتماع نوشتم، جامعه ای که با کودتا ۱۳۳۲ لطمه نومیدانه شدیدی خورده بود و به آن نیاز داشت و من که در متن جامعه بودم این نیاز را درک کردم و به آن پاسخ گفتم، آن هم با زبان خود مردم و توده مردم نیز آن را بی درنگ تحویل گرفت و برد، لازمش داشت و این لزوم را با پوست و گوشتم احساس کرده بودم پس شعری بود محصول لزوم و اقتضا، اقتضای وارستگی نه اقتضای وابستگی، اقتضای ایثار نه اقتضای بی عاری». (حریری، ۱۳۷۷ : ۸۳).
در این شعر شاملو «پری ها» با عملکردی مثبت دست به نقش آفرینی می زنند، امّا قادر به یاری رساندن به قهرمانان داستان نیستند پری ها لخت و عورند و در غروبی دلتنگ کننده مثل ابرهای بهار گریه می کنند:
لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود
زار وزار گریه می کردن پریا
مثل ابرای بهار گریه می کردن پریا
امّا مشخص نیست دلیل گریه های بی وقفه پریا چیست؟ حتی اظهار نگرانی و پرسش های راوی که خود قهرمان داستان هم می باشد نمی تواند واکنشی را در پری ها برانگیزد:
پریا گشنه تونه؟
پریا تشنه تونه؟
پریا خسته شدین؟
مرغ پربسته شدین؟ چیه این های های تون؟
گریه تون وای وای تون؟
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می کردن پریا
مثل ابرای بهار گریه می کردن پریا
(شاملو،۱۳۷۷: ۱۹۶).
امّا سرانجام قهرمان با مرور خاطرات کودکی و قصّه هایی که پای کرسی به آنها گوش سپرده بود، پری ها را می شناسد و در می یابد که پریا دارند به حال دنیای آدم ها که پر است از ظلم و ستم و رنج و غصه، گریه می کنند و خطاب به آنها می گوید:
شمایین پریا!
اومدین دنیای ما
حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصّه ی خاموش می خورین
که دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟…
(همان: ۲۰۰).
لخت و عریان بودن پریا و زار و زار گریه کردنشان حکایت از این مطلب دارد که دیگر افسانه ها و قدرت جادویی پریان نیز قادر به مقابله با واقعیّات تلخ جامعه نیست، راوی نیز این نکته را دریافته و می گوید که برای زندگی در دنیا و مبارزه با پلیدی ها باید دلِ آگاه داشت و به مدد این سلاح به جنگ زشتی ها رفت نه با سلاح جادو و جنبل:
دنیای ما عیونه
هرکی می خواد بدونه
دنیای ما خار داره
بیابوناش مار داره
هر کی باهاش کار داره
دلش خبر دار داره
(همان: ۲۰۱).
و از این روست که می خواهد پریانی را که دچار، استیصال شده اند و دیگر جادوهایشان کارگر نمی افتد روانه دیار خودشان کند:
دس زدم به شونه شون
که کنم رونشون
(همان: ۲۰۲).
در مقابل پری ها، شاملو از نماد دیو در این شعر استفاده می کند، شخصیّت دیو که اغلب به صورت موجودی مذکّر است و دارای خصایص متعدّدی است، دیو، بدخواه آدمیزاد است و اغلب دختران باکره آدمی زادان را می رباید و آنها را به وصلت خود در می آورد تمرّد می کُشد، شاملو برای نشان دادن شخصیّت و ویژگی ویرانگری دیو، آن هم در فالب شعر فولکلور از عبارت«یه لقمه خام کردن» که مجازا” به معنای نابود کردن است، استفاده می کند:
نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می کندتون؟
نمی ترسین پریا؟ (همان، ۱۹۶).
وی در جایی دیگر دیو را مظهر تاریکی و سیاهی معرفی می کند و تنها راه بیچارگی دیوها و رهایی از شر آنها را در گرو رهایی برده ها از بند اسارت می داند :
آره ،زنجیرهای گرون ،حلقه به حلقه ، لابه لا
میریزن زدست و پا
پوسیده ن،پاره میشن
دیبا بیچاره می شن
(همان:۱۹۸)
نکته دیگری که از این شعر قابل استنباط است این مطلب که شهر در تصرّف دیوها است و دیوها سرنوشت مردم شهر را به دست گرفته اند به دلیل طولانی بودن شعر و پرهیز از اطناب، در این جا برخی از شخصیّتهای این شعر را معرفی می کنیم
مردم ده: گروهی اند که برای آزادی شهر از چنگ دیو ها به یاری مردم شهر می شتابند .
مردم شهر: غلامان وبردگان واسیرانند
برده داران: گروهی اند که در سایه حکومت دیو ، مردم را به اسارت کشیدند
عمو زنجیر باف: همان طور که از نامش پیداست کارش بافتن زنجیر و غل برای مردم است و در واقع عمله ظلم است مار و شغال و گرگ هم ، حکایت از جماعتی دارد که با باطنی کریه و حیوانی در قالب آدمیان مشغول وحشی گری و درنده خویی اند .
از دیگر شاعران این دوره که راجع به کودتا و حوادث بعد از آن و به طور کلی در مورد اکثر حوادث سیاسی این دوره شعر سروده است ادیب برومند است وی در اکثر سروده های خود بعد از کودتا به نقش آمریکا و انگلیس در حوادث این دوره اشاره کرده است یکی از این حوادث قضیه ۱۶ آذر ۱۳۳۲بود که «نیکسون »رئیس جمهور آمریکا به تهران آمد وعلیه او در دانشگاه تهران حرکتی به پا شد ،در جریان این جنبش سه دانشجو کشته شدند ،برومند در این شعر انگلیس، آمریکا و محمّد رضا شاه را مورد نکوهش و انتقاد قرار می دهد :
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید. |
فرم در حال بارگذاری ...