“
تحقیقات انجام شده بر روی کودکان و نوجوانان حاکی از آن است که بازیهای ویدیویی خشن، پرخاشگری در کودکان را افزایش میدهد که بعضاً والدین برای سرگرم نمودن کودکان وانجام کارهای روزمره کودکان را با بازیهای ویدیویی سرگرم نموده در حالی که از عوارض منفی آن غافل میباشند.
پس والدین، مدرسه، صدا و سیما و جامعه با بی توجهی خود در تربیت کودکان و نوجوانان میتوانند عامل بروز و ایجاد نطفه خشونت در آن ها گردند چرا که الگوی کودکان رفتارهایی است که آن ها در اطرافشان (مدرسه، منزل، تلویزیون، دوستان، همکلاسان) می بینند.[۱۵۳]
نظریه یادگیری اجتماعی بر تاثیرات متقابل بین رفتار و محیط تأکید دارد، و بر الگوهایی از رفتار متمرکز می شود که فرد آن ها را برای کنار آمدن با محیط در خود پرورش میدهد. الگوهایی که از راه تجربه مستقیم پاسخ های محیط فرد، یا مشاهده پاسخهای دیگران کسب می شود.[۱۵۴]
این نظریه بیان میکند، شیوه رفتاری که ما به نمایش می گذاریم در دوره کودکی آموخته می شود،خشونت یادگرفتی است.انسان ذاتاً پرخاشگرنیست واین شیوه رفتاری مخصوصاً دردوران کودکی از سوی والدین، برادر، خواهر، دوست آموخته می شود.تعدادزیادی از مطالعات فرضیه چرخه خشونت را تأیید کردهاند بدین معنی که تجاوزو خشونت بزرگسالان نتیجه رفتارهای خشونت آمیزی است که آن ها در دوران کودکی قربانی یا شاهد آن بوده اند.[۱۵۵]
در دهه ۱۹۹۰ نیز، آلبرت بندورا بیان کرد که غالب رفتارهای انسان از طریق مشاهده و در طول فرایند الگوسازی آموخته می شود.[۱۵۶]
گفتار دوم: عوامل روانی و اکتسابی
عوامل روانی و ناپختگی و تزلزل شخصیت میتواند عاملی در بروز خشونت باشد. اینگونه افراد، ناپایداری در روابط میان فردی، رفتار، خلق و خودانگاره رااز خود نشان میدهند که یکی از پیامدهای آن بی ثباتی و ناتوانی در کنترل خشم است. و نیز عوامل اکتسابی مانند مصرف الکل و مواد مخدر مهار رفتار را در فرد کاهش میدهد. همین مسئله، زمینه ی بروز خشونت مرد به همسر را فراهم میکند. اطرافیان افراد معتاد به سبب ویژگی های شخصیتی و رفتاریی که پیدا میکنند،ایشان را طرد میکنند و تحمل آنان برایشان مشکل و غیر ممکن می شود.در نتیجه، فرد معتاد، اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و علیه خانواده و به ویژه همسرش به خشونت دست می زند.[۱۵۷]
بند اول: عوامل و بیماریهای روانی
عوامل و بیماریهای روانی میتواند سبب پاسخ های متفاوتی در انسان شود، که یکی از آن ها خشم و پرخاشگری است.
برخی افراد به دلیل کمبود عزت نفس به خشونت دست میزنند.این افراد به قدرت و غلبه جویی نیاز دارند که با ابراز خشونت در واقع می خواهند به آن دست یابند.
افسردگی نیز عامل مهم روحی و روانی است که باعث ایجاد خشونت بر علیه زن توسط مرد می شود. کسانی که نیز شخصیت ضداجتماعی دارند یا به سادگی دست به خشونت میزنند و از آزار و اذیت دیگران احساس گناه نمی کنند از خشونت علیه دیگران پشیمان نمی شوند.
برخی افراد نیز خود بیمار انگارند، یعنی از وضع بدنی خود ناخوشایند و تنها به نفع خود برآوردن نیازهایشان می اندیشند، خشونت گرا میباشند و اینگونه افراد لجباز، بدبین و خود شیفته اند.
از دیگر عوامل و بیماریهای روانی وسواس میباشد که شخص در مورد رفتار همسر خود وسواس دارد که گاهی با نوعی سوء ظن همراه است، که باعث بروز خشونت مردعلیه زن می شود و نیز تامین نشدن نیازهای عاطفی فرد و ناکامی او در خانواده، عامل مهمی در بروز خشونت است. برای مثال، اگر زن به نیازهای جنسی مرد بی اعتنا باشد، مرد به ناکامی جنسی دچار می شود و همین ناکامی، زمینه ی روانی خشونت علیه زن را به بار می آورد.[۱۵۸]
اکنون برای اطلاع بیشتر مخاطبین به تفصیل به دو نوع از بیماریهای روانی در ذیل می پردازیم.
الف- ناهنجاریهای شخصیتی
اختلال یا ناهنجاری شخصیتی نوعی بیماری روانی است و مشکلاتی را در درک موقعیت ها و افراد به وجود می آورد. داشتن اختلال شخصیت یعنی شما دارای افکار سخت و ناسالم هستید و بدون توجه به موقعیت، رفتاری نادرست را انجام می دهید.
در واقع شخصی که دارای اختلال شخصیتی میباشد فاقد سلامت روانی است و سلامت روانی به معنی کمال و کامل و جامع، که نشان دهنده مقوله های تندرستی فرد کامل،تمامیت و صحت و آسایش اوست. بر اساس تعریف سازمان جهان بهداشت، سلامتی نه فقط فقدان بیماری و نقص عضواست.بلکه حالت رفاه کامل جسمانی،روانی و اجتماعی را نیزدر بر میگیرد.سلامت روان طبق این تعریف،مفهوم گسترده تر و فراتری از عدم بیماری دارد و نیز سلامتی موضوعی چند بعدی در نظر گرفته شده است که با سه بعد روانی، جسمانی و اجتماعی سروکار دارد.[۱۵۹]
اختلال شخصیتی باعث به وجود آمدن مشکلات اساسی در روابط خانگی، برخوردهای اجتماعی، کار و تحصیل میگردد. البته ممکن است شخص متوجه این اختلال در خود نباشد، زیرا به نظر خودش، تفکر و رفتارش طبیعی میباشد و دیگران را به خاطر رفتار بدشان سرزنش میکند.
و آن ها ظاهراًً احساس توجه و نگرانی نسبت به دیگران را درک نمی کند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت گاهی دست به خشونت های فیزیکی فرزند و یا همسر زده و یا گاهی مرتکب قتلهای آنچنانی میشوند ولی احساس پشیمانی را حتی در صورت ورود آسیب زیاد به دیگران احساس نمی کنند.[۱۶۰]
احتمال گرایش به خشونت و احتمال بروز ناهنجاریهای شخصیتی از بزرگسالانی که در دوره کودکی مورد بدررفتاری و سوء استفاده قرار گرفته اند بیشتر است،افراط در تنبیه کودکان توسط والدین خشن عاملی است که به این ناهنجاری دامن می زند.
عواملی مانند سابقه خانوادگی، وضعیت پایین اقتصادی – اجتماعی، در دوران کودکی دچار سوء استفاده کلامی – جسمی و جنسی باشند، مورد توجه نبودن در دوران کودکی، ناپایداری زندگی خانوادگی در دوران کودکی، اختلال رفتار در کودکی، از دست دادن یکی از والدین در دوران کودکی باعث تشدید اختلال شخصیت میشوند که از دوران کودکی شروع شده و تا بزرگسالی ادامه مییابد.[۱۶۱]
ب- استرس
فشار روانی میتواند سبب پاسخ های متفاوتی در انسان شود، که یکی از آن ها خشم پرخاشگری است، نظریه پردازانی چون فروید میگوید که پرخاشگری یک غریزه زیستی (بیالوژیک)است. به عقیده او، نیروی نهفته ای در انسان تحت عنوان غریزه مرگ انباشته می شود،ودرصورتیکه محدود نشود، به زودی به خود تخریبگری می انجامد،فرویداین فرضیه را پیش کشید که مرگمایه با مکانیسم های نظری جابجایی، نیروی خود را به سمت بیرون معطوف می کندوبنای پرخاشگری بر ضد دیگران واقع می شود.مکانیسم دفاعی مشهور « جابجایی» که طی آن فرد خشم خودرا نه بر شخص اصلی، بلکه بر اشخاص دیگر چون اعضای خانواده تخلیه میکند،بر مبنای همین فرضیه استوار است.برخی از نظریه پردازان پرخاشگری را به عنوان یک امر فطری قبول نمی کنندومی گویند علت آن ناکامی است. آن ها فرضیه ناکامی -پرخاشگری را مطرح کردهاند،که بر اساس آن ناکامی باعث فعال شدن سایق پرخاشگری می شودونتیجه آن آسیب رساندن به فردیا شخصیتی که باعث ناکامی گردیده، می شود. به عبارت دیگر، در اینگونه موارد خشونت یک نوع پاسخ اعتراض آمیز است که فرد نسبت به فشارهای درونی و بیرونی که به وی تحمیل شده است میدهد.
“
فرم در حال بارگذاری ...