وبلاگ

توضیح وبلاگ من

کارکرد فعل در مرزبان نامه- قسمت ۲۵

 
تاریخ: 22-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

گوهر مردم ازین هر دو مرکب که هرگه که گوهر عقل درو به جنبش آید، ذات او به لباس مَلَکیّت مکتسی شود. (۴/۲۶۷)
پشیمانی خوردن: پشیمان شدن
هر که حدیث پیش بینان نشنوند، اگر پس از آن پشیمانی خورد، بدان سزاوار باشد. (۵/۵۹۴)
بالا کشیدنقد برافراشتن (خطیب رهبر)
پیش از آن که درخت دولت او بالا کشد و ثمرهی امانی به در آرد، من شکوفه وار دست به شاخِ حمایت او زنم. (۶/۴۰۷)
بیخ بردن و شاخ زدنتأثیر نمودن
شاه را سخن زنج در زمین دل بیخ برده بود و شاخ زده. (۴/۴۸۰)
توقف ساختن: ماندن
دو روز غایب شد و در خانه توقف ساخت. (۳/۱۵۷)
تولد کردن:به وجود آمدن
از نتیجهی بد که تولّد کند. (۲/۴۷۱)
جای گرفتنپا گرفتن و ریشه استوار گرداندن(خطیب رهبر)
بدان ماند که باغبان درختِ بالیده و به بار آمده از بیخ برآرد و به جایِ دیگر نشاند، هرگز نمایِ آن امکان ندارد و جای نگیرد. (۶/۳۳۱)
جای کردنجای دادن
از مقبولی و به نشینی چون انسان العین در همه دیدهاش جای کردندی: (۹/۳۴۲)
خالی افتادن:تنها شدن
چون به شکارگاه رسیدند و لشکر از هر جانب بپراکند، در موضعی خالی افتادند. (۵/۱۳۸)
در کار کردنبخشیدن (خطیب رهبر)
باقی عَثَرات را در کارِ او کند. (۳/۷۵۲)
دلیر کردنگستاخ نمودن
او را به مجاهرت بر کارِ من دلیر کنی. (۹/۳۱۴)
درناله آمدننالیدن
گاو ماهی از حملِ قوایمشان چون گردون در ناله آمده. (۵/۴۸۱)
درازی کشیدنطول کشیدن
چه ندانستم که بدین درازی کشد. (۷/۶۰۸)
در ساختنهم داستانی و بردباری کردن(خطیب رهبر)
با هر ناسازی در سازد که مردانِ مرد از مکافاتِ جور جایران و قصدِ قاصدان تا ممکن شود، دست باز نگیرد. (۱/۲۴۱)
در هم افتادنبه هم پیوستن (خطیب رهبر)
صنعتِ آفرینش به تمامی نرسیدی و سلکِ این نظام در هم نیفتادی. (۱/۳۲۶)
رای کردنقصد کردن
اگر رای کنی، آنجا رویم. (۳/۸۵)
روشن داشتنروشن کردن
دیدهی دلهای ما را به کحل بیداری و هشیاری روشن میدارد. (۳/۶۵۵)
زحمت نمودنآزردن
بیچاره را جان در قالب چون کیک در شلوار و سنگ در موزه به تقاضای انتزاع زحمت مینمود تا آن راز با او گفت. (۲/۲۹۱)
عبارت کردنتعبیر کردن و گزاردن
چنان که لفظِ نبوت از آن عبارت کردست، داغِ این خسارت بر ناحیهی او نهند. (۳/۴۷۲)
عمارت پذیرفتنآباد شدن
صحن این رباطِ سفلی و سقف این ساباطِ علوی عمارت نپذیرفتی. (۲/۳۲۶)
فهم کردن: فهمیدن
فهم نتوانست کرد، پنداشت که مراد از آن اعتدال تسویتِ مقدار است. (۵/۴۴۲)
فعلی آمدن: کاری سرزدن
امروز از شما میخواهم که اگر عیبی بسیار و اندک در نهادِ من میبینید یا به سهو و عمد از من فعلی میآمد که عقلاً او عرفاً او شرعاً او رسماً پسندیده نیست، آن را بر من عرضه دارید. (۴/۶۰۴)
قصد پیوستنقصد کردن
اگرچه مشروعِ مذهب شیر نبود، از عقل رخصتی جویند و قصد شتر پیوندند. (۹/۵۶۵)
کیمیکی هستمی
ور عشق تو نیستی، من اینجا کیمی؟ (۶/۵۶۲)
گوش داشتنبیدار و هشیار بودن (خطیب رهبر)
گوش به خود دار و متیقظ باش که اینجا کمین گاه یغمائیان قضا است. (۵/۲۹۶)
نماز بردنتعظیم کردن
گاه چون زاهدی که سجاده بر آب افکنند پیش خسرو نماز بردندی. (۱/۳۱۶)
مبتذل گذاشتنخوار و بی قدر گذاشتن(خطیب رهبر)
با این همه حاجتِ او مبذول داشتن و رایِ او را مبتذل نگذاشتن اولیتر. (۱۰/۳۰۴)
منّت داری کردنسپاسگزاری کردن (خطیب رهبر)


فرم در حال بارگذاری ...

« بازسازی معنایی ارزش‌های بین نسلی (موردمطالعه شهر رودبار جنوب)بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار عطّار نیشابوری- قسمت ۵۵ »
 
مداحی های محرم