وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار عطّار نیشابوری- قسمت ۵۵

 
تاریخ: 22-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

ندانم کجا دیدهام در کتاب
به بالا صنوبر، به دیدن چو حور
که ابلیس را دید شخصی به خواب
چو خورشیدش از چهره میتافت نور

بوستان،ص ۴۹

ابن الجوزی از بزرگ ترین منتقدان این گروه به ویژه احمد غزّالی است و پس از نقل دفاعیات آن ها، به خصوص احمد غزّالی، می گوید: «از این هذیان هایی که این نادان گفته عجب دارم. اگر ابلیس فریفته ی عشق الهی است، پس نباید مردم را تحریض به گناه می کرد. شگفتا پخش این سخنان هرزه در بغداد که دارالعلم است مرا به دهشت انداخته است.»[۳۴۱]
در جایی دیگر می گوید: «در شگفتم از این ترفند خنک و دروغ ناپسند، که چگونه این سخنان در دارالسلام(بغداد) جاری است و از آن به سکوت می گذرند؟ اگر این سخن را بر دهاتی ها نقل کنند انکار کنند، عجیب است! نسبت به ابلیس تعصّب ورزیدن و ادعای اینکه او موحد است…»[۳۴۲]
ـ پیشینه ادب صوفیه درباره ی ابلیس
دفاعیات از ابلیس نخستین بار توسط حلاج آغاز شد و آنچه در ودره های بعد در آثار گروهی از صوفیه ایران، چون احمد غزالی، عین القضاه، میبدی، سنایی، عطار، مولوی، روزبهان بقلی در بزرگداشت ابلیس و توجیه عصیان و اضلال او دیده می شود، غالباً تکرار و تأکید یا بسط و تفصیل، و یا توضیح و تفسیر همین نکات و نکات دیگری است که از حلاج آورده شد. ابوالقاسم گرگانی(ق۵) و سپس عین القضاه، احمد غزالی و میبدی، ابلیس را مهمتر مهجوران نامیدند. از مجموع این مطالب چنین برمی آید که مسألهی عصیان ابلیس و کوشش در تبرئهی او از سدهی ۴ ق. / ۱۰م. و مقارن روزگار حلاج تا دو سه قرن به صورت یک جریان فکری خاص و درمیان عرفای ایران مطرح بوده، و هم چنانکه گروهی را به خود جذب و جلب می کرده، گروهی را نیز به مخالفت برمی انگیخته است. حتی روزبهان بقلی، عارف بنام سده ی ۷ ق./ ۱۳م. که خود شارح طواسین حلاج و شطحیات اوست، در موارد بسیار به سخنان حلاج و آنچه او از زبان ابلیس می گوید، خرده می گیرد. این جریان در آثار عین القضاه به اوج خود رسید، و در شعر صوفیانه فارسی، خصوصاً در منظومههای عطار و مثنوی مولوی و غزلیّات او با بیان شاعرانه درآمیخت و رنگ و جلای ذوقی و عارفانه به خود گرفت.
امّا اینکه چرا این گونه تفکر درباره ابلیس در ایران میان گروهی از صوفیه و عرفای ایرانی رشد و بسط می یابد نکتهای است که شایسته توجّه و تأمّل بیشتری است. در میان مردمی که سابقه ذهنی دیرینه با جهان شناسی و جهان بینی ثنوی داشتند، و در اعماق اندیشه آنان رسوباتی از عقاید مبتنی بر مقابله و مخاصمه دو اصل قدیم نور و ظلمت و خیر و شر باقی مانده بود، ابلیس به آسانی میتوانست جای اهریمن را بگیرد و به موجودی مطلقاً «ضد خدا»، مستقل و جدا از اراده و قدرت او، دشمن سرسخت و خودمختار او و خالق و فاعل همه شرور، مبدل شود؛ امّا در افکار و اقوال این گروه از متفکران صوفیه (چنانکه در حکمت اشراق) دوگانگی نور و ظلمت به یگانگی نور الهی تبدیل می شود. در اینجا ابلیس مظهر صفات قهر و جلال الهی است؛ محکوم سرّ قَدَر و حکمت ازلی است؛ موحدی است که عصیانش برای گریز از شرک است؛ عاشقی است که از فرط عشق و غیرت نافرمانی می کند؛ بنده ای است که چون در امر، نیت و اراده ی دیگری می بیند، درد و بلای ذلت و حرمان و لعنت و ملامت را به جان می خرد، امّا با اینهمه از رحمت و عنایت پروردگار و از سابقه لطف ازل ناامید نیست، زیرا که رحمت الهی همه چیز را دربر می گیرد:…وَرَحمَتی وَسِعَت کلَّ شَیءٍ…[۳۴۳]
در حالی که در آیات متعدد قرآنی، ابلیس، دشمن درجه اول انسانیت معرفی شده و این گونه تأویلها از غلوّ صوفیانه است و به هیچ روی برنمیتابد. عطّار هم مانند بسیاری از اشراقیون ایرانی از بنمایههای تفکّر باستانی و هند و ایرانی به ارث دارد. علی نقی منزوی در این خصوص مینویسد: «عطّار مانند دیگر فلاسفه هند و ایرانی، خدا را در همین عالم، بلکه عین جهان میشمارد. مفهومهای نبوّت (به معنی اسرائیلی آن) وساطت، شفاعت، هدایت، اضلال، استدراج، مکر خفی و جلی، که در ظاهر نصوص مقدّس دیده میشود باید همگی تفسیر و تأویل شود.»[۳۴۴]

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

 

تو برون شو از میان کان ذات فرد   بی رسولیِّ تو داند گفت و کرد
مصیبت نامه،ص۳۱۳

ـ دفاعیه های عطّار از ابلیس
برای کسی که نخستین بار در آثار عطار تأمل می کند هیچ مطلب یا موضوعی به اندازه دفاعیه های عطار پر رنگ نمی بیند. در تذکرهالاولیاء از لحظه های اضطراب آخر عمر شبلی سخن می راند که از او پرسیدند علت اضطراب شما چیست؟ «گفت: از ابلیسم رشک می آید و آتش غیرت جانم می سوزد، که من اینجا نشسته، او چیزی از آن خود به کس دیگر دهد: وَ اِنَّ علیک لعنتی إلی یوم الدین(ص/۷۸). آن اضافت لعنت به ابلیس نمی توانم دید. می خواهم که مرا بُود که اگر لعنت است نه آخر که از آن اوست؟ و نه در اضافت اوست؟ آن ملعون خود قدر آن چه داند؟ چرا عزیزان را ارزانی نداشت تا قدم بر تارک عرش نهادندی؟ جوهری داند قدر جوهر.»(تذکرهالاولیاء، ص۵۵۵)
در بیان عطار صراحت لهجه از این طرفداری زیاد است؛ اگر به حکایات و تصاویری که از زبان ابلیس آفریده است دقت کنیم موضوع روشن تر می شود. عطار در مقالهی هشتم الهی نامه، وقتی پسر از پدر می خواهد راز سحر و جادویی را بر او آشکار کند، می گوید:

 

 

پدر گنج سخن را کرد در باز   پسر را گفت: ای داننده ی راز

و پدر هفت حکایت کوتاه و بزرگ در ستایش و تأیید ابلیس و رسم وفاداری به عشق الهی و… را برای فرزند یادآوری می کند که اغلب آن روایات سرچشمهی اسرائیلی و جعلی دارد. حتی بعضی از روایات مانند حکایت بچه ی ابلیس با آدم و حوا، تنها در «نوادرالاصول» حکیم ترمذی (قرن سوم) دیده شده است.[۳۴۵] که ترمذی خود داستان را یکی از مشهورترین راویان اسرائیلیات یعنی وهب بن منبّه نقل می کند: (ص۵۷۹) که از کرامت انسانی و شخصیت قرآنی آدم و به ویژه حوا می کاهد و زن ستیزی و فرهنگ ایرانی و اسلامی را آشکارتر می کند.
عطّار، ابتدا «حکایت بچّه ابلیس با آدم و حوا» را نقل می کند(در بحث اسرائیلیات آدم و حوا نقل و بررسی شده است) که حکیم ترمذی روایت کرده و با این بیت آغاز می شود:

 

 

حکیم ترمذی کرد این حکایت   ز حال آدم و حوّا روایت

عطار داستان را در ۴۵ بیت می سراید و نتیجه می گیرد که شیطان در درون آدمی هست و رهزن ماست و آدم(ع) هم به خاطر یک دانه گندم اشک ها ریخت و ابلیس که مردود درگاه است، چه اشک ها می ریزد و چه کارهایی می کند:

 

 

 

 


 


فرم در حال بارگذاری ...

« کارکرد فعل در مرزبان نامه- قسمت ۲۵مقایسه عملکرد سازمان تربیت بدنی استان مرکزی با استان قم با استفاده از روش کارت امتیازی متوازن- قسمت ۱۵ »