وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تحلیل بینامتنی دینی در رمان های «عمالقه الشمال» و «لیالی ترکستان» نجیب کیلانی- قسمت ۱۴

 
تاریخ: 22-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

گفتگویی بین رئیس قبیله و«عثمان» پیرامون اسلام انجام می شود در این گفتگو بسیاری از مفاهیم دینی به صورت مستقیم و غیر مستقیم آمده است
«-اَلسُّهُولَهُ لَیسَت عَیبَاً وَ اَللهُ یُخَاطِبُ اَلبَشَرَ جَمِیعَاً بِصَرفِ اَلنَّظَرِ عَن تَفَاوتٍ قدرَاتِهِمِ اَلعَقلِیَّهِ، اَلبَسَاطَهُ مِیزَهٌ وَ لَیسَت عَیبَاً… لِذَا آمَنَ اَلعَبِیدُ وَ اَلسَادَهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اَللهَ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ وَ تَبِعَهُ کِبارُ اَلشُّعَرَاء وَ اَلحُکَمَاءُ وَ اَلقَادَهُ وَ اَلجُنُودُ… لِأَنَّ کَلِمَاتِه اَلصَّادِقَهَ اِستَطَاعَت أَن تَدخُلَ کُلَّ قَلبٍ…مَا مَعنَی کَلِمَهُ اَللهِ؟؟

  • خَالِقُ اَلکَونِ بِمَن فِیهِ وَ مَا فِیهِ
  • أَلَیسَ لَهُ وَلَدٌ؟؟
  • اَلکُلُّ سَوَاسِیَّهٌ… اَلبَشَرُ جَمِیعَاً سَوَاءٌ… أَمَامَ اَللهِ… وَ هُوَ اَلوَاحِدُ الأَحَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ…

تَمَلمَلَ اَلزَّعِیمُ فِی جَلسَتِهِ وَ قَالَ لِمَاذَا یَکرِه اَلنَّصَارَی نَبِیَّکُم؟؟

  • أَمَّا نَحنُ فَنُؤمِنَ بِنَبِیِّهِم….

وَ قَالَ وَ قَد اِزدَادَت دِهشَتُهُ أَمرُکَ عَجِیبٌ…

  • یَقُولُ اَلقُرآنُ«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۵۳).

۳-۱-۳-۱-۱-۷ وَ مَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ
زمانی که«عثمان» همراه با«عبدالرحیم» در داخل جنگل پرسه میزدند ناگهان همان فرد بومی که از آنها خواسته بود آن منطقه را ترک کنند تیری را از پشت به سمت«عثمان» شلیک کرده و او را زخمی می کند، بعد از ظهر همان روز فردی که تیر را شلیک کرده بود دستگیر و محاکمه می شود، علی رغم اینکه رئیس قبیله میخواهد او را بکشد اما«عثمان» میگوید«قُلتُ فِی ضَرَاعَهٍ أَنَا صَاحِبُ اَلحَقِّ، وَ قَد عَفَوتُ عَنهُ… یَقُولُ اَللهُ فِی کِتَابِهِ اَلعَزِیزِ«وَ مَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۶۰)
آیهای که از زبان«عثمان» بیان می شود بینامتنی مسقیم با آیهی سوره شوری دارد که میفرماید«‏وَجَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ‏»الشوری/۴۰)در این رمان«عثمان» نمادی از یک مسلمان متعهد و فهمیده است او« با خود پیمان بسته تا آخر دعوتش را ادامه دهد با وجود مشکلاتی که با آن مواجه می شود، حتی قصد ترور، او را از ادامهی راه باز نداشته و در مبارزه با جدایی طلبان بیافرا تا پیروزی برآنها شرکت میجوید. او یک شخصیت مثبت است که توانایی زیادی در غنیمت شمردن فرصتها برای تاثیرگذاری بر دیگران جهت تغییر اوضاع به سمت بهتر شدن دارد»(یاسین، ۱۴۱۶هـ).
آنچه که حائز اهمیت است اسلوب گیرای کیلانی در تشویق مخاطب به مکارم اخلاق است، چرا که«عرضه نمودن یک شخصیت در رمان و توضیح کارهای بزرگی که انجام میدهد واینکه بعد بگذاریم خواننده خودش عظمت تبعاتی که این کار بزرگ بر دوش آن شخصیت تحمیل مینماید را درک کند، منجر به این می شود که خواننده با تاثیر از اسلوب رماننویس در شخصیت پردازی به این شخصیت اقتدا نماید»(العرینی، ۱۹۸۹م ۳۰۷).
۳-۱-۳-۱-۲ بینامتنی ضمنی
نجیب کیلانی همچنین شماری از آیات قرآن را به صورت ضمنی در اثنای رمان آورده است، بطوری که با تغییری اندک در متن آیه، همان مضمون را از زبان یکی از شخصیتهای رمان بیان کرده است، در زیر مواردی که پیرامون تحریم ازدواج با کافران، رزاق بودن خداوند، بهشت، هجرت، ترجیح خدا و رسول جهاد بر غیر آن و قضا و قدر که با آیات قرآن بینامتنی مستقیم دارند را بررسی نموده ایم.
۳-۱- ۳-۱-۲-۱ وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ
زمانی که«عثمان» از«شیخ عبدالله» حکم ازدواج با«جاماکا» که از بت پرستی به مسیحیت گرویده است را می پرسد، او هم در جوابش میگوید«اَلشَّرعُ یَبِیحُ زَوَاجَکَ مِنهَا… لَکِن لَاتَنسَ أَنَّ مُسلِمَهَ خَیرٌ مِنهَا وَ لَو أَعجَبَتکَ…» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۲۱)که این قسمت از رمان با این آیهای از سوره بقره بینامتنی ضمنی دارد که می فرماید«وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ»(البقره/۲۲۱).
کیلانی در این قسمت متن غایب را وارد متن اصلی نموده است و مقداری آنرا تغییر داده است که در حیطهی بینامتنی ضمنی میگنجد.
۳-۱- ۳-۱-۲-۲ وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ
با توجه به اینکه«از بارزترین امکانات و توانایی های رمان قابلیت انتقال مضامین فکری است؛ بگونهای که این فرصت را برای نویسنده فراهم می کند که نظراتش را بیان داشته و آزاد از هرگونه قید و بندی به سوی اندیشهای خاص دعوت کند»(العرینی، ۱۹۸۹م ۲۷۱) میبینیم کیلانی نیز از این ویژگی به خوبی سود جسته است. او از زبان«عثمان» میگوید«خَرَجتُ اِلَی اَلشَّارِعِ، اَلمَدِینَهُ شَدِیدَهُ اَلرُّطُوبَهِ، وَ اَلکَآبَهُ تَجثِمُ عَلَی قَلبِی، وَ هُمُومُ اَلقَطعَانِ اَلَّتِی لَابُدَّ مِن بَیعِهِا تَبعَثُ اَلضَیقَ فِی نَفسِی، وَ تَذَکَّرتُ شِیخِی «عَبدَاَللهِ»… کَثِیراً مَا کَانَ یَحَدُّثُنَا عَنِ اَلصَبرِ وَ اَلإِعتِمَادِ عَلَی اَللهِ وَ أَنَّ أَرزَاقَنَا فِی اَلسَمَاءِ وَ هِیَ مَحسُوبَهٌ بِدِقَّهٍ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۵).
در این بخش که«عثمان» برای فروختن گوسفندهایش با فرد یهودی معامله می کند ولی میبیند که قیمت بسیار ناچیزی را به وی پیشنهاد میدهد و ناراحت و عصبانی از این بی انصافی از مهمانخانه خارج می شود، در این حال گفته های«شیخ عبدالله» در مورد صبر و توکل بر خدا و اینکه رزق در آسمانها بوده و مقدار آن و زمان بدست آوردنش هم نزد خداوند مشخص است، به یادش می آید. این قسمت با آیهای از سورهی ذاریات بینامتنی ضمنی دارد که میفرماید«وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ‏»(الذاریات/۲۲).
این توجیهات ربانی در لحظات بحرانی، برگرفته از آیات قرآنند. کیلانی آیه را با کمی تغییر در متن خود گنجانده است و با آوردن نمونهی عملی آن را برای مخاطب ملموس ساخته است؛ کمی بعد از آن است که میگوید«قَد یَکُونُ اَلغَرِیبُ إِنَّنِی اِستَطَعتُ فِی اَلیَومِ اَلتَّالِی بَیعَ کُلَّ مَا عِندِی مِنَ اَلأَغنَامِ فِی خِلَالِ بِضعَ سَاعَاتٍ، فَقَد اِستَطَاعَ أَحَدُ اَلتُّجَّارِ اَلعَرَبِ أَن یَرشُدُنِی اِلَی مُتَعَهِّدِ لِلتَّغذِیَهِ فِی اَلجَیشِ وَ کَانَ اَلثَّمَنُ ضِعفَ مَا عَرَضَهُ اَلیَهَودِیُّ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۶).
۳-۱- ۳-۱-۲-۳ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ
فداکاری برای دعوت به سمت اسلام و نیز خود را به خطر انداختن در ای

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

ن راه و تحمل سختیها نیاز به مشوقی بزرگ دارد، یاد کردن از بهشت و استراحت دائمی و نعمتهای بیشمارش در هنگام فشار و سختی کالبدهای کوفته و خسته را تسلی میبخشد. «عثمان» در این رابطه میگوید«وَ شَرَّدتُ بِبَصَرِی إِلَی بَعِیدٍ وَ أَنَا أَردُدُ«أَنَا عَلَی مَوعِدِ مَعَ اَلجَنَّهِ …. حَدَّثَنِی شَیخِی عَن جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الأَرْضُ ، تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ، وَ عَنِ الصَّالِحِینَ اَلَّذِینَ یَنعِمُونَ بِأَروَعِ ثَوَابٍ، بِرُؤیَهِ اللهِ، وَ أَنَا أَرَی اَلطَّرِیقَ جَیِّدَاً»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۸).
او زمانی که خود را برای رفتن به اعماق جنگلها و دشتها برای دعوت بومیان آن منطقه به دین اسلام آماده میکند این جملات به ذهنش خطور می کند که با آیاتی از قرآن که در مورد بهشت است بینامتنی دارد از آن جمله آیهای از سورهی آل عمران که میفرماید«‏وَ سَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»(آل عمران/۱۳۳).
این جملات در پایان (فصل ۵) قرار دارند، برای همین هم هست که در ابتدای فصل ششم او از خطرها و سختیهایی که فرد حامل رسالت را تهدید می کند یاد می کند و توانسته است تناسب زیبایی را ایجاد نماید«إِنَّ اِختِرِاقَ اَلغَابَاتِ الأُستُوَائِیَّهِ أَمرٌ مُثِیرٌ لِلغَایَهِ، وَ اَلضَّربُ فِی جَنَبَاتِهِا یَکمِنُ فِی طَیَّاتِهِ اَلمَوتِ، اَلنَّومُ فِیهَا مُلِیءَ بِالأَحلَامِ اَلمُزعِجَهِ، وَ اَلسَّیرُ نَهَارَاً یُورَثُ اَلقَلِقُ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۹)او همهی این سختیها را در راه دعوت مردم به ارزشهای اسلامی به جان می خرد. دعوتی که کیلانی آنرا در یک گفتگو میان«عثمان» و«عبدالرحیم» اینگونه تفسیر می کند«وَ تَنَهَّدَ، ثُمَّ قَالَ إِنَّ قِیمَهَ اَلحَیَاهِ فِی طَاعَهِ اَللهِ…
أَجَل…
مَا أَعظَمَ أَن یَأوِیَ اَلنَّاسُ جَمِیعَاً اِلَی طَاعَهِ اَللهِ…

  • وَ لِهَذَا نَقتَحِمُ اَلغَابَاتِ وَ نُغَالِبُ اَلمُشَاق…
  • أَشرَقَ وَجهُ عَبدِاَلرَّحِیمِ بِالفَرحَهِ اَلغَامِرَهِ وَ قَالَ أَنَا سَعِیدٌ جِدَّاً بِهَذِه اَلرِّحلَهِ اَلطَیِّبَهِ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۴۴).

۳-۱- ۳-۱-۲-۴أَرضُ اَللهِ وَاسِعَهٌ
اختلاف بین«عثمان» و پیرمرد مبشر بالا گرفته است و نهایتا او به عثمان میگوید که باید آن منطقه را ترک کند«و فَوَجِئنَا ذَاتَ مَسَاءٍ بِالأَبِ«تُوم» یَأتِی لِزِیَارَتِنَا، یَبدُو عَلَیهِ اَلضِّیقُ وَ اَلکَربُ….وَ جَلَسَ اِلَی جَوَارِی قَائِلَاً إِنَّ أَرضُ اَللهِ وَاسِعَهٌ…» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۵۷).
این جمله آخر با آیهای از سورهی عنکبوت بینامتنی دارد که میفرماید«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ‏»(العنکبوت/۵۶)البته در این جا کشیش با حالت تمسخر به آنها میگوید که این منطقه را ترک کرده و برای تبلیغ به جاهای دیگر بروند. به کار بردن این جمله که بخشی از یک آیه قرآن است توسط یک کشیش به این نکته هم اشاره دارد که معمولا مبلغین مسیحی در کار خود تاحدودی اطلاعاتی از سایر ادیان و به ویژه اسلام و قرآن کسب میکنند تا بتوانند در مجادلات خود برای غلبه بر طرف مقابل از آن بهره جویند. در اینجا متن غایب در ضد مفهوم خود بکار رفته است.
۳-۱- ۳-۱-۲-۵ قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ
کیلانی در فرصتهای مناسب از زبان«شیخ عبدالله» مفاهیم مورد نظر خود را بیان می کند، شخصیت«شیخ عبدالله» بگونهای است که این ظرفیت را دارد که مفاهیم با صراحت و وضوح بیشتری بیان شوند. زمانی که«عثمان» و«عبدالرحیم» به زندان میافتند، بعد از مدتی«شیخ عبدالله» هم دستگیر می شود. او در زندان جهت روحیه دادن به زندانیان و نیز آموزش این مفاهیم به آنان فرصتها را غنیمت میشمارد برای همین زمانی که یک تاجر که او هم مبارز بوده و به خاطر خیانت شریکش ورشکسته و دستگیر شده نزد او آمده و از بلایی که بر سر داراییهایش آمده می گوید. «شیخ عبدالله» اینگونه او را توجیه می کند
«- وَ تَرَبَّعَ شَیخُنَا وَ أَخَذَ یُرَتِّلُ بِضعَ آیَاتٍ مِنَ القُرآنِ الکَرِیمِ یَشرَحُ لِلمُؤمِنِینَ کَیفَ أَنَّ اَلآبَاءَ وَ اَلأَبنَاءَ وَ اَلأَموَالَ وَ اَلتِّجَارَهَ اَلَّتِی نَخشَی کَسَادَهَا إِذَا کَانَ هَذَا کُلُّهُ أَحَبَّ إِلَینَا مِن اَللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادِ فِی سَبِیلِهِ فَقُل عَلَی اَلدُّنیَا اَلعَفَاءَ، ثُمَّ قَالَ اَلشَّیخُ اَلتِّجَارَهُ اَلحَقَّهُ هِیَ اَلجَهَادُ فِی سَبِیلِ اَللهِ….
ثُمَّ اِتَّجَهَ شِیخُنُا مَرَّهً أُخرَی إِلَی اَلسَّمَاءِ وَ رَفَعَ کَفَّیهُ وَ هَتَفَ دَاعِیَاً اَلَّلهُمَّ لَا أَسأَلُکَ اَلرِّزقَ فَقَد فَرغَتُ مِنهُ، وَ لَکِنِّی أَسأَلُکَ اَلبَرَکَهَ فِیهِ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۱۰۶).
این گفته ها با آیهای از سورهی توبه بینامتنی دارد که میفرماید «قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ‏»(التوبه/۲۶).
کیلانی در این میان مخاطب را به فداکاری در راه اسلام تشویق می کند، در تفسیر این آیه آمده است«این آیهی شریفه بزرگترین دلیل بر وجوب مقدم داشتن محبت خدا و پیامبرش بر محبت هرچیز دیگری است و دلیلی است بر اینکه این وعید شدید متوجه کسی خواهد بود که یکی از امور مذکور نزد او محبوب تر از خدا و پیامبر و جهاد کردن باشد»(السعدی،ج۱ ۷۷۶).
۳-۱- ۳-۱-۲-۶ لَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ
ابتدای (فصل ۲۰) که تقریبا اواخر رمان با این جمله«عثمان» آغاز می شود«لَم تَکُن رِحلَتُنَا تِلکَ خَالِیَهً مِنَ المُنغَصَّاتِ، وَ هَکَذَا اَلدُّنیَا فِی یَومٍ تَبتَسِمُ لَکَ وَ فِی یَومٍ آخَر تُکَشِّرُ لَکَ عَن أَنیَابِهَا وَ اَلمُؤمِنُ مُطَالِبٌ أَلَا یَفرَحُ بِمَا آتَاهُ وَ لَا یَیأَسُ عَلَی مَا فَاتَهُ، وَ أَن یَهِیءُ نَفسَهَ لِلنِّجَاحِ وَ اَلفَشَلِ، وَ اَلرَّضَا وَ اَلسَّخطِ وَ اَلشَّقَاءِ وَ اَلنَّعِیمِ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۱۳۸).
«عثمان» با این جملات به فراز و نشیبهایی که برسرش گذشته است اشاره دارد، روزهای خوش زندگی در شهرشان، تجارت، اسارت و تبلیغ و عشق و خطرات، رهایی از زندان و…، از این فصل تا آخر رمان شرح نبردهای مبارزان نیجریه با جدایی طلبان است که«عثمان» هم در آن شرکت دارد.
جملات«عثمان» با آیاتی سوره حدید بینامتنی ضمنی دارد که میفرماید«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ‏*‏لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ‏»(الحدید/۲۳-۲۲)، اینگونه است که کیلانی در قالب رمان این مفاهیم والا را به خواننده اش القاء می کند، نکتهی مهمی که گاه از آن غفلت می شود این است که«رمان رسالت بزرگی در زمنیهی اندیشه و دعوت به سوی خدا دارد، و تجربهای سرشار از احساس و الهام و توجیه غیر مستقیم و یا تشویق است»(فریج،۱۹۷۱).
۳-۱-۳-۲ بینامتنی داستانهای قرآن
کیلانی بسیار از داستانهای قرآن تاثیر گرفته است، او در این رابطه میگوید«وجود
داستان در قرآن کریم با اشکال و مضامین زیادش مدرسهای حقیقی برای داستان نویس مسلمان به شمار میآید، داستانهای قرآن برخی کوتاه و برخی بلند بوده و در آنها گفتگو و به تصویر کشیدن حرکات شخصیت وجود دارد، همانطوری که از وضوح و قاطعیت برخوردارند»(المجتمع، ۱۹۸۶). او در رمانهایش نیز به صورت بینامتنی به داستانهای پیامبران اشاراتی داشته است و بیشتر برای تفسیر یک حادثه آن را بکار برده و خواننده را به موقعیت مشابه در زندگی پیامبران و عملکرد آنان رهنمون ساخته است. او به ترتیب داستانهای حضرت موسی، نوح، یوسف، یونس علیهم السلام را در رمان«عمالقه الشمال» ذکر کرده و هریک را برای هدف خاص خود آورده است که در زیر بدان اشاره می شود.
۳-۱-۳-۲-۱ داستان حضرت موسی (ع)


فرم در حال بارگذاری ...

« ارزیابی فرهنگ نماز و اثرات دنیوی و اخروی آن بر افراد ۱۴۰ص- قسمت ۴بررسی نقش واسطه‌ گری راهبردهای مقابله ‌ای در رابطه بین ادراک فرزندان از تعارضات زناشویی و تاب ‌آوری- قسمت ۵۶ »