به طور کلی می توان گفت بنا به باور عالمان مسلمان، هرمس بانی علومی همچون طب و نجوم و کیمیا بوده است.
در میان برخی محققان مسلمان چنین برداشت شده که نوشته های هرمسی همان صحائف ادریس نبی(ع) است و از این رو این نوشته ها در فرهنگ اسلامی عموماً به دیدۀ احترام و سرشار از معانی حکمی نگریسته می شود .
در اثر معروف شیخ «حکمه الاشراق»، هرمس همراه با آغاثاذیمون (شیث) و افلاطون و دیگران به اضافۀ حکمای فُرس به مشاهدۀ حقایق نوریه و ذوات مثالی نایل شده است و دراین باره می گوید: « و هیچ اهل شهود و تجریدی نبود، مگر اینکه بدین امر اعتراف خواهد کرد، و بیشتر اشارت انبیاء و اساطین حکمت به این امر بود و افلاطون و کسانی که قبل از او بودند مانند سقراط و کسانی که نیز سابق بر او بودند به مانند هرمس و آغاثاذیمون و انباذ قلس همگی بر این عقیده بودند و بیشتر آنان خود تصریح کرده اند که آن انوار را در عالم نور ی دیده اند و همۀ حکمای فرس و هند بر همین عقیده اند.» (سهروردی، ۱۳۶۷، ۲۷۵)
برخی محققان هرمس را در آثار سهروردی نمادی از انسان کامل دانسته اند. مولف کتاب شعاع اندیشه و شهود با اشاره به سخنان سهروردی درباب نماز هرمس می نویسد: «مقصود سهروردی از نماز هرمس هنگام شب، در حضور خورشید و هیکل نور، جز نفس شریف و کامل انسان چیز دیگر نمی باشد. »(ابراهیمی دینانی،۱۳۷۹ ، ۴۴۹)
مکتب هرمسی یک مکتب اشراقی را در فلسفه گسترش داد و بر خلاف تمایلات مشائیان تزکیه و تصفیه درونی را به عنوان وسیلۀ وصول به حقیقت در نظر گرفت.
تمثیلات هرمسی مخصوصاً در خصوص انطباق بین عالم و انسان که از اصول و مبانی حکمی مکتب عرفانی است، در نوشته های عدۀ کثیری از عرفای به نام اسلام نمودار است؛ مخصوصاً در نوشته های ابن عربی مانند «التجلیات الاهیه و انشاء النجوم الانسانیه و البرهبان المقنع فی ایضاح السهل الممتنع و نیز برخی از فصول الحکم و الفتوحات المکیه که در مضامین آنها بارها از این مطلب اساسی سخن به میان آمده است یا در گلشن راز شیخ محمود شبستری که ادامه دهندۀ مکتب ابن عربی است انطباق بین جهان و انسان این طور آمده است:
عدم آئینه عالم عکس و انسان چو چشم عکس در وی شخص پنهان
تو چشم عکس و او نور دیده است بدیده دیده را دیده که دیده ست
جهان انسان شد و انسان جهانی از این پاکیزه تر نبود بیانی
(۱۳۸۷، ۱۴۲-۱۴۴/۸۵)
و با توجه به این مطالب به نظر می رسد در نوشته های ابن عربی، جهان شناسی هرمسی با عرفان اسلامی ممزوج شده و در این امر عناصری از مکتب هرمسی با آنچه از تعالیم مربوط به جهان طبیعت در بر داشت وارد عرفان نظر می شد. از آن پس در نوشته های پیروان و شارحان مکتب ابن عربی مانند عبدالکریم جبلی و صدرالدین قونوی و محمود شبستری و جامی همواره عقائد هرمسی با اصول عرفان اسلامی آمیخته گردیده، به گونه ای که در بسیاری از موارد این عرفا به تمثیلاتی متوسل می شوند که از نوشته های منسوب به هرمس سرچشمه می گیرد.
۲-۹ هرمس مثلث
در کتب تاریخ از سه نفر به عنوان هرمس یاد شده است که به ترتیب عبارتند از :
- هرمس اول یا هرمس الهرامسه که او را همان حضرت ادریس دانسته اند.
- هرمس ثانی یاهرمس بابلی
- هرمس ثالث یا هرمس مصری که او را به دلیل آنکه سومین فرد از هرامسه است المثلث بالحکمه نامیده اند .
۲-۹-۱ هرمس اول
اولین کسی است که ازموجودات علوی سخن گفته است و از حرکات کواکب و سیر آنها خبرداده برای عبادت پروردگار هیکل هایی بنا نموده « و او اولین کسی که طب به مردم آموخته و هم چنین مردم را از طوفان نوح و آفات آسمانی پیش ازوقوع خبر داده و در معبد مصراهرام و مدائن بنا کرده آن هم به جهت محفوظ ماندن مردم در برابر طوفان و جمیع علوم آن زمان را آنجا نوشته است. و هم چنین هرمس اول اولین کسی بود که خیاطی را به مردم تعلیم داده است و صحیفه های آسمانی بر او نازل شد.» (قفطی،۱۳۴۷،۴۷۳-۴۷۵) فرهنگ آنندراج به نقل از دهخدا در مورد هرمس اول نوشته است که « او را اوریای سوم می خوانند یعنی معلم و مدرس ثالث، زیرا اوریای اول حضرت آدم و اوریای دوم حضرت شیث نبی بوده است. »(دهخدا، ۱۳۲۸، ج ۴۹، ۴۷۲)
۲-۹-۲ هرمس دوم
هرمس دوم که معروف به هرمس بابلی است بعد از طوفان بوده و در شهر کلدانپین اقامت داشته و این هرمس استاد فیثاغورث است و اول کسی است که بعد از نمرود شهر بابل را بنا نهاد و در علم طب و فلسفه مهارتی به سزا داشت و آنچه را از علوم و صنایع که در طوفان از بین رفته بود تجدید کرد و به مردم آموخت. دکتر سید حسین نصر درمقالۀ خود صفحه ۱۷، «هرمس را استاد فیثاغورث دانسته اند.»اما با توجه به سخنان قفطی در تاریخ الحکما بایداو را شاگردو نه استاد فیثاغورث به حساب آورد.
۲-۹-۳ هرمس سوم
هرمس سوم نیز بعد از طوفان بوده» «غالب زمین را سیاحت کرد پس از آن به مصر مراجعت نموده و در سن ۸۲ سالگی از دنیا رحلت کرد.
او شاگرد آغاثاذیمون مصری بوده که یکی از انبیاء یونان و مصر است. او نماز خواند و روزه گرفتن در ایام البیض را به مردم یاد داد. او درخصوص نظافت و پاک بودن از حیض و نجاست و جنابت سخت گیری می کرد، و مردم را از خوردن گوشت خوک و شتر و خر و سگ و شراب بر حذرمی داشت.
هرمس سوم شهرهای متعدد بنا کرده که کوچکترین آن شهر رها است. هرمس برای هر اقلیمی سنتی برقرار ساخت که مناسب حال آن اقلیم و آن بلد بود.
در تاریخ الحکما آمده است : «هرمس الثالث هرمس مصری است و همین هرمس است که او را مثلث بالحکمه نامیده اند از آنکه سیمین هر
امسه بود. این هرمس نیز بعد از طوفان است. فیلسوفی بوده، در عهد قدیم. همواره سیاحت نمودی. و معرفتی تمام به هر بلد و صفات آن و طبایع اهل آن حاصل داشت. او را کتابی است جلیل الشأن در صناعت کیمیا. و کتابی درحیوانات ذوات السموم.» (قفطی: ۱۳۴۷،۴۷۳)
۲-۱۰مکتب هرمسی و تأثیر آن در تمدن های دیگر
یکی از نتایج مهمی که تلاقی تمدن های یونانی و مصری در اسکندریه به بار آورد، ایجاد مکتب خاصی بوده که به نامهرمس شهرت یافت و اثر عمیقی از هخود در علوم و فلسفه و ادیان ملل غرب آسیا و حوالی دریای مدیترانه به جای گذاشت.
در قرون وسطی نام هرمس نزد مسیحیان و مسلمانان و همچنین یهودیان به عنوان بانی و موسس حکمت و علم تلقی می شد، و کتب و رسائل متعددی که به وی نسبت داده شده بود مورد مطالعه جمیع طالبان معرفت قرار می گرفت، تا حدی که تقریباً درهر رشته از علوم اثری از تعلیمات خاص مکتب هرمسی دیده می شد.در این دوره دانشمندان مشهوری در جهان اسلام مانند جابرابن حیان و اخوان صفا و جلدکی و مجریطی و ابن سینا و سهروردی و نیز برخی از مشاهیر مغرب زمین مانند البرت کبیر و راجر بیکن و ریموندلول از تعالیم مکتب هرمس پیروی می کردند. و در دورۀ رنسانس بسیاری از فلاسفه و دانشمندان نامی مانندآگریپا و پاراسلسوس هرمس را مشعلدار علم و خرد معرفی کردند. حتی می توان گفت که متفکرین عصر رنسانس کوشش کردند تا هرمس و مکتب او را جایگزین مکتب ارسطو و فلسفۀ مشایی که در قرون وسطی بر عالم دانش حکمفرما بود سازند. از قرن هفدهم به بعد نیز گر چه نظرگاه علوم طبیعی و فلسفه متوجه جهت دیگری شد، گروهی مانند نیوتن و بویل که از پایه گذاران علوم جدید به شمار می آیند، علاقه مند به فلسفه هرمسی بودند.
این مکتب در قرن نوزدهم اثر به سزایی در مکتب فلاسفه طبیعت که در آلمان گسترش یافت از خود باقی گذاشت. فلسفۀ هرمسی و نوشته های این مکتب که از یک نوع جهان شناسی خاص و عقاید ممتاز حاکی است در ادوار مختلف اثر زیادی در نحله های فلسفی و علمی مشرق زمین و هم چنین اروپا به جا گذاشته است.
۲-۱۱ هرمس و هرمونتیک
لفظ هرمونتیک از فعل یونانی با همین ساختار مشتق شده است این فعل در یونانی به معنای تفسیر کردن و شرح دادن می باشد و امروزه نیز غالباً همین معنا از آن افاده می گردد. همان طور که بیان شد، هرمس را کاشف و واضح بسیاری از علوم و دانشها دانسته اند مانند موسیقی، نجوم، خط، زیان و غیره… با این وصف به نظر می رسد وجه ارتباط لفظ هرمونتیک با هرمس، به این نکته برمی گردد که او را واضح زبان و خط می دانستند، و چنانکه در اسطورۀ یونانی هرمس مشاهده کردیم، او پیغام رسان و واسطۀ خدایان با مردم بود. در حقیقت او سخن خدایان را برای مردم قابل فهم کرده و به زبان آنها بیان می کرد.
درست ما مسئلۀ هرمونتیک یا برداشت از متن چیزی است که با عنوان تفاوت تاویل و تفسیر بدان اشاره شده است و تفسیر، سخن مجمل را به مفصّل درمی آورد درحالی که در تأویل یک متن، چیزی بیان می گردد که در پشت ظاهر لفظ قرار گرفته است، یا اینکه معنای دیگری غیر از معنای نخست و ظاهری لفظ اراده می شود.
در اسطوره های یونان، هرمس کسی بود که پیغام خدایان را به بشر می رساند و آن را برای مردم تأویل و تفسیر می کرد و در حقیقت هرمس را باید پیامبری دانست که واسطۀ میان خدا و مردم بوده ا
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir |
ست.
بنابر نظر واژه شناسان، لفظ «هرمنوتین» دارای سه وجه اصلی است که عبارتند از :
- بیان کردن یک مطلب
- شرح و توضیح دادن چیزی
- ترجمه کردن
بنا بر آنچه که گفته شد، به نظر می رسد این سه وجه در هرمس به خوبی نمایان گردیده است.
فرم در حال بارگذاری ...