وبلاگ

توضیح وبلاگ من

کارکرد فعل در مرزبان نامه- قسمت ۱۴

 
تاریخ: 22-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

در مرزباننامه یافتن در معانی دیدن و شدن نیز به کار رفته است و از جمله:
دیدن
ناگاه ماهئی برو بگذشت. او را نژند و دردمند یافت. (۲/۶۷۴)
چون بازآمد هدهد را در دستِ آن طفل اسیر یافت. (۱/۲۹۷)
اتفاقاً همان جایگاه رسید که آن مرد را یافته بود. (۵/۵۶۸)
شدن
من حقارت خویش میدانم و جسارت صیاد میشناسم؛ اگر از عمل من آگاهی یابد، خانهی من ویران کند. (۶/۱۲۶)
چون استغناء یافت، مرا ازو برخورداری طمع نباید داشت. (۷/۳۸۶)
۴-۱-۴- معانی دیگر نقل کردن در مرزباننامه
در مرزباننامه نقل کردن در معنی کوچ کردن و انتقال دادن به کار رفته است. نمونه ها چنین است:
کوچ کردن
گفت: مرا چنان مینماید که از این خطرگاه نقل کنم و آرام جای دیگر طلب کنم. (۱/۵۸۷)
معنی انتقال دادن
اگر چنین خواهی کرد، ترا الوان شراب و انواع طعام و لذایذ اِدام چندان در خانه هست که چون نقل کنند، تخفیف را بعضی از آن به جای باید گذاشت. (۵/۶۱)
۴-۱-۵- معانی دیگر گردیدن در مرزباننامه
در مرزباننامه فعل گردیدن دارای معانی متعدد شدن، چرخیدن، جستجو کردن و کردن است. شواهد چنین است:
شدن
شکوفه گفتار اگرچه برگ لطیف بر آرد، چون به صبای صدق اصغا پرورده نگردد. ثمره کردار ازو چشم نتوان داشت. (۴/۴۵)
لاشکّ با ما پیوندد و امدادِ نصرت از جوانب متوالی گردد. (۵/۴۷۸)
چهره عصمت او چشم زده هیچ وصمتی گردد. (۴/۶۳)
اول قدم در راه انسباط باید نهادن و تردّد و آمیختگی آغازیدن و راه تألّف و تعطّف بازگشودن تا به معیار اختبار و محکّ اعتبار عیار کار او شناخته گردد. (۷/۶۸۲)
چرخیدن
شتری را دید از کاروان بازمانده، آنجا سرگشته و هایم میگردید. (۶/۵۶۵)
روزی پیرامون دیه به تماشای بوستانی میگشت. (۱۰/۴۴۵)
جستجو کردن
زوایای آن همه بگردیدم و خبایای اسرار آن به نظر استبصار تمام بدیدم. (۱/۲۲)
نیک بگردیدند، زیر سنگی صندوقچهی زر یافتند. (۲/۱۹۶)
کردن
میخواهی که چهرهی آراستهی دولت و طرهی طرازندهی مملکت ما را مشوّه و مشوّش گردانی. (۶/۲۵۱)
اگر امروز آن اومید به وفا رساند و حقِ بندگی او از ذمّت کرم خویش موفّی گرداند. (۷/۳۲۱)
بعد از این از درون دلها دَرَن عداوت و خباثتِ دَخلت با یکدیگر پاک گردانیم و عقدِ موالات و مؤاخات را واهی نگردانیم. (۳/۳۸۲)
۴-۱-۶- معانی دیگر گردانیدن و گردیدن در مرزباننامه
در مرزباننامه فعل گردانیدن دارای معانی متعددی است. از جمله: کردن، تغییر دادن، جا به جا کردن و گردیدن در معنی غلتیدن، و توجه کردن. شواهد بدین گونه است:
۴-۱-۶-۱- گردانیدن
کردن
شاه را اندیشهی جزم میباید گردانیدن و رایت عزم را نصب کردن. (۱/۴۷۱)
تغییر دادن
اگر عِیَاذاً بِالله عیار اخلاص با شیر بگردانم و خلاف او که از مذهب من دور است و در شرع حقوق خادم مخدومی ممنوع و مخطور پیش گیرم. (۱/۵۹۸)
جا به جا کردن
صلاح کار و حال در آن شناختم که به صواب دید جفت خویش خانه و آشیانه بگردانم. (۶/۶۹۸)
۴-۱-۶-۲- گردیدن
غلتیدن و فرو افتادن
طایر اقبال تو مکسور القلب، مقصوص الجناح از اوج مطامع همت در نشیب نا یافت مراد گردید. (۱/۴۷۳)
توجه کردن
هر چند این معنی با او تقریر کردم، رای او را عنان موافقت به صوبِ این صواب نمیگردید و امضاء این اندیشهی من اقتضا نمیکرد. (۱/۶۹۹)
۴-۱-۷- معانی دیگر شدن در مرزباننامه
در مرزباننامه فعل شدن دارای معانی رفتن، بودن، و گذاشتن نیز میباشد. شواهد چنین است:
رفتن
ناچار به صحرا بیرون شوم، باشد که صیدی در قید مراد توانم آورد.(۲/۸۴)
زخمی جان گزای بر لب خر زد و بر جای سرد گردانیدن و با سوراخ شد. (۴/۱۰۳)
شنیدم که وقتی خسرو را نشاط شکار برانگیخت، بدین اندیشه به صحرا بیرون شد. (۶/۵۶۶)
از آن جا به در سوراخ مار شد. (۵/۵۸۰)
او چون مهمان را دید، به در سرای شحنه شد و از رسیدن او صاحب خبران را آگاهی داد. ۲/۱۴۷
به نزدیک یکی از دوستان شد. (۸/۱۶۳)


فرم در حال بارگذاری ...

« تأثیر برنامه ریزی فرهنگی از طریق برنامه تلویزیونیاز تو می پرسند بر رفتار فرهنگی موردکاوی مردم شهر تهران،مناطق۱،۳،۴،۵،۱۰،۱۵_۳- قسمت ۱۱سیاست تحریم »