۳ ـ همان منبع ، ص ۴۳
نیز دل مشغول و مضطرب نگشته و به مرگ تن داده است اما درهمان زمان که سپاهی ترک به دنبال کاردی برای کشتن او می گشته تیری به او اصابت کرده و ترک از پا درآمده و حاتم جان سالم به در برده است می تواند دو پیام مختلف را منتقل کند : یکی آن که حاصل اطمینان و توکل رهایی و گشایش است و دیگر اعتقاد به قسمت و تقدیر به ویژه درباره ی مرگ و پایان زندگی .
حکایت هایی چون این حکایت که مشخص نیست از چه کسی نقل شده اند مشکوک است و از نظر اعتبار تحقیقی در سطح پائین تری نسبت به حکایت های دارای گوینده و یا ماخذ مشخص قرار می گیرد.
آن چه مسلم است مولفان صوفی یا صوفی مسلک با اعتقاد و پذیرش قلبی خود مطالب را نقل می کنند نه با مشی محققانه و سند گرا و هدف ایشان تاثیر و بهره ی معنوی مطالب است نه الزاماً ارائه ی مطالب و اسناد تاریخی و تحقیقی اگر چه باهمان اعتقاد قلبی صحت مطالب منقول را نیز باور دارند .
اندر حکایه همی آید کی حاتم گفت هرکی اندر این مذهب آید چهار گونه مرگش بباید چشید موت الا بیض ، و آن گرسنگی است ، و موت الا سود و آن احتمال بود و بار کشیدن خلق ، و موت الا حمر و آن عمل بود و مخالفت هوی ، و موت الا خضر [ و آن ] مرقع داشتن یعنی جامه پاره پاره برهم دوخته . ۱
توضیح : حاتم معتقد است که هرکه به راه سلوک قدم نهد چهار نوع مرگ را باید تجربه کند که هریک را توضیح داده است . این بخش نیز چون بعضی بخش های قبلی عیناً در منابع دیگر از جمله نفحات الانس جامی نقل شده است که این حدس را که منبع اصلی یا حداقل یکی از منابع اصلی جامی در تألیف نفحات الانس رساله قشیریه بوده است . به هر حال توضیح مفصل این بخش را نیز به همان بخش ( سیمای حاتم اصم در نفحات الانس ) موکول کرده ایم اما ذکر این نکته ها خالی از فایده نیست که احتمال در موت اسود چنان که در فارسی قدیـم رایج بوده اسـت به معنی تحـمل به کار رفتـه و در موت احـمر نیز بایـد ( آن عمل بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ رساله قشیریه ، ص ۴۳
و مخالفت هوا ) را انجام عمل یا اعمال خلاف هوای نفس معنی کنیم و عمل را مجاز از عمل صالح بگیریم که خلاف خواسته ی نفس است
حاتم اصم گوید زاهد کیسه را بگدازد پیش از نفس و متزهد نفس بگدازد پیش از کیسه. ۱
توضیح : عبارت دارای ابهام است اما ظاهراً مراد آن است که زاهد حقیقی ابتدا ثروت و مادیـات را وداع می کند ( مثلاً انفاق می کند ) و سپس به سختی دادن به نفس و دوری از تمایلات مادی می پردازد اما کسی که زاهد حقیقی نیست ( زاهد ریایی است یا اگر چه قصد زهد دارد اما پختگی و کمال آن را ندارد یا قابلیت و ظرفیت آن را ندارد ) ابتدا نفس خود را در تنگنا و فشار می گذارد قبل از آن که توانسته باشد دل از دنیا بکند یا مادیات را وداع کند یعنی با وجود میل باطنی به خود فشار می آورد درحالی که زاهد حقیقی میل باطنی به مال و منال ندارد و بدین سبب راحت تر است و البته بازهم تأکید می کنم که این یک برداشت احتمالی از عبارت مبهم مذکور است .
حاتم اصم گوید هرچیزی را زینتی است ، زینت عبادت خوف است و علامت خوف کوتاهی امید است . ۲
توضیح : دراین سخن ، حاتم زیور عبادت را خوف از خدا می داند و نشانه ی وجود این ترس را نیز کوتاهی امید و نداشتن طول اِمل ذکر می کند.والبته درتوضیح خوف آمده است که : (( خوف از ایمان به غیب تولد کند و بردوگونه باشد : خوف عقوبت و خوف مکر . اما خوف عقوبت عوام مومنان رابود … و صاحب این خوف اگر چه ایمان به غیب دارد از اهل محبت نبود ، چه خوف او از عقوبت نفس ، دلیل محبت نفس است و در دلی که محبت نفس بود محبت الهی نباشد … اما خوف مکر محبان صفات را بود که تعلق به صفات جمالی دارند مانند رافت و رحمت و لطف و رضا… و از صفات جلالی مانند عقوبت و قهر و سخط ، خایف و محترز باشند و درصورت لطف جلی از قهر خفی ایمن نباشند و پیوسته از سوء عاقبت و ندای قطعیت ترسند ۳ ))
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ رساله قشیریه ، ص ۱۸۰
۲ ـ همان منبع ، ص ۱۹۳
۳-فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی،ص ۳۷۴ تا ۳۷۸
حاتم اصم گوید نگر به جایگاه نیک غره نشوی که هیچ جای بهتر از بهشت نبود آدم دید آنچه دید [ و دیگری ببسیاری عبادت غره نشوید که ابلیس باز آن همه [ عبادت ] دید آنچه دید و نگر که ببسیاری علم غره نشوید که بَلعام باز آن همه علم دید آنچه دید و نام بزرگ حق دانست ] و نگر که به دیدار پارسایان غره نشوید که هیچکس بزرگتر از پیغامبر صلی الله علیه و سلم نبود ، خویشاوندان ویرا و دشمنان ویرا دیدار او سود نداشت . ۱
توضیح : حاتم در اینجا به پند و اندرز می پردازد ابتدا از غرور و فریفتگی به جایگاه
خوب برحذر می دارد که البته می تواند هم منظور جایگاه مادی و هم جایگاه معنوی باشد
که البته دومی محتمل تر است و برای اثبات ادعای خود به سرگذشت آدم اشاره می کند که
بهشت را از دست داد ؛ سپس از فریفتگی به عبادت بسیار برحذر می دارد و سرگذشت ابلیس
را برای آن نمونه می آورد که با آن همه عبادت چگونه مغضوب و رجیم شد ، البته این پند
و پند بعد چنان که از نشانه گذاری متن برمی آید و در داخل قلاب قرار گرفته
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید. |
است شاید
به متن اصلی الحاق شده باشد و به هرحال به اندازه ی سایر متن اصالت و حتمیّت نسخه ای ندارد. در پند بعدی حاتم از غرور در اثر علم بسیار تحذیر می کندو به عنوان مثال به سرگذشت
بلعام ابن باعور تمسک می جوید که در باب او نوشته اند : (( یکی از علمای بنی اسرائیل
که مستجاب الدعوت بوده به هوای نفس خود بر موسی – علیه السلام – دعای بد کرد که موسی – علیه السلام – به سبب آن چهل سال در بیابان سرگردان ماند، آخر به دعای یوشع پیغمبر –
علیه السلام – ایمان او مسلوب گردید … ۲)) و البته گزارش ها در باب او مختلف و متفاوت است اما در ادب فارسی به عنوان کسی که پس از عمری عبادت و زهد همه را به سبب خطایی به باد داد و مطرود و ملعون شد معروف است و البته بنابر روایت رساله ی قشیریه از قول حـاتم، اسم اعـظم خداوند را نـیز می دانسته است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-رساله قشیریه ص ۱۹۶
۲ ـ شاد ، محمد پادشاه ، فرهنگ جامع فارسی آنندراج ، جلد اول ، ص ۷۵۹
درباره ی اسم اعظم نیز اقوال مختلف است از جمله گفته اند : (( بزرگ ترین نام خدا .در غایت خفاست و اطلاع بر آن موقوف برصفات بعضی می گویند : تمام اسامی خدا اعظمند۱)). تحذیر و تنبیه بعدی حاتم آن است که نباید با ملاقات و نشست و برخاست با پارسایان دچار غرور شد و برای آخرین پند خویش پیامبر اسلام را مثال می آورد که برخی خویشاوندان و دشمنان پیامبر از دیدار و ملاقات او سودو بهره ای نبردند بنابراین الزاماً دیدار بزرگان امتیاز محسوب نمی شودو مفید کسی که قابلیت ندارد نیست .
عصام بن یوسف امیر بلخ چیزی فرستاد نزدیک حاتم اصم ، فرا پذیرفت ، او را گفتند چونست که بستدی گفت اندر گرفتن آن ذل خویش دیدم و عز او و اندر بازفرستادن عز خویش دیدم و ذل او ، ذل خود بر عز خویش اختیار کردم .۲
توضیح : این حکایت نیز با تفاوت های جزئی در برخی منابع دیگر نقل شده است که از آن
جمله است نفحات الانس جامی ، البته بدون ذکر نام فرستنده و فقط با عنوان ( بزرگی به وی
چیزی فرستاد …. ) در پایان نیز ( ذل خود برعز خویش اختیار کردم ) یعنی این که خود را
ذلیل و خوار بدارم برعزت خود ترجیح دادم و برگزیدم اما در نفحات الانس می گوید ( عزوی را برعز خود اختیار کردم و ذل خود را بر ذل وی ) که تفاوت معنایی محسوسی دارد و در هر
حال توضیح مفصل تر در باب این حکایت در بخش ( سیمای حاتم اصم در نفحات الانس )
آمده است .
احمد خضرویه گوید حاتم اصم کسی را گفت از کجا خوری گفت ولِلَّه خَزائِنٌ السَمواتِ وَ الارضِ و لکَّنِ المنافقین لا یَفقَهون بدانک محل توکل دلست و حرکت ظاهر توکل را [ مُنافی نیست ] پس از آنک بنده متحقق باشد بدانک تقدیر از قبل خدای است اگر بر وی دشوار شود بتقدیر او بود و اگر اتفاق افتد ، به آسان بکردن او بود . ۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی،ص۹۵
۲- رساله قشیریه،ص۲۲۸
۳- همان منبع،ص ۲۴۷
توضیح : دراین قسمت که از احمد خضرویه ( از بزرگان تصوف متوفی به سال ۲۴۰هـ.ق)
نقل شده است گفت و شنود ی میان حاتم با شخصی دیگر نقل شده است در باب منبع روزی
و او در پاسخ آیه ای از قرآن را می خواند که این مطلب نیز البته بدون ذکر راوی ( احمد خضرویه ) در نفحات الانس آمده است و البته در پایان آیه گفت و گو نیز پایان یافته است . دراین جا
نیز به نظر می رسد که مطلب بعد از آیه ی مذکور ( آیه ۷ / سوره ی فرقان ) سخن مولف رساله ی قشیریه است نه ادامه ی سخن حاتم و سخن حاتم تنها به عنوان نمونه ای از توکل نقل شده است .
در تعریف توکل آمده است : (( تفویض امر است به کسی که بدان اعتماد باشد ؛
نیز به معنای واگذاری امور شخصی است به مالک خود و اعتماد بر وکالت او و مالک شیء ای
کسی است که مقتدر باشد برآن در جهات مصالح او … ۱))
[ حاتم اصم گوید که چون مرید را بینی که بغیر مراد خویش مشغول شود بدانک او دون همتی خویش ظاهر کرده باشد ] .۲
توضیح : این عبارت نیز در داخل قلاب قرار گرفته که نشانگر آن است که در برخی از نسخ نبوده است که طبیعتاً اعتبار آن را نسبت به سایر عبارات که مشترک بین همه ی نسخه ها هستند کم
می کند . درهرحال این بخش که سخن حاتم نیز درآن نقل شده است درباره ی صفات مرید و نشانی های اوست و حاتـم نیز مریـدی را پست و دون همت می داند که به هر چه جز مراد خود اشتغال یابد و البته نمی گوید که او مرید نیست اما ظاهراً از کلیت کلام بر می آید که دون همتی با مرید بودن جمع نمی شود . در تعریف مرید آمده است : (( کسی که پیرو مراد و مرشد باشد . کسی را گویند که به سیر الی الله پردازد مرید نزد صوفیان و اهل سلوک کسی است که از اراده ی خود مجرد شده و از ما سوی الله بریده باشد۳ ))
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی ص ۲۷۲ تا ۲۷۴
۲ ـ رساله قشیریه ، ص ۳۱۲
فرم در حال بارگذاری ...