وبلاگ

توضیح وبلاگ من

هویت غرب مرکز گرا و روابط غیر همکارانه ایران و ترکیه طی سال های ۲۰۱۲ ۲۰۰۸- قسمت ۲۰

 
تاریخ: 22-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

بعد از دخالت آشکار ترکیه و به خصوص شخص اردوغان در مسایل سوریه و حمایت نظامی، تسلیحاتی، سیاسی و اقتصادی بی چون و چرای ترکیه از گروه های تروریستی ضد حکومت بشار اسد، ایران و مسئولین آن نیز به انتقاد از این مواضع ضد سوری ترکیه پرداخته و هشدارهایی به ترکیه دادند.
در ابتدای حوادث سوریه، مسئولین ایران و ترکیه به رایزنی دو جانبه با یکدیگر پرداخته و بر حل مسالمتآمیز و سریع مشکلات سوریه تأکید داشتند، چنانکه صالحی وزیر امو ر خارجه ایران بعد از گفتگویی سه ساعته با داوداوغلو وزیر امورخارجه ترکیه میگوید {ایران، سوریه و ترکیه اعضای یک خانواده هستند و ما متعلق به یک خانواده هستیم و اگر مشکلی برای یکی از اعضاء پیش بیاید کل خانواده باید در جهت حل مشکل اقدام کنند. سوریه برای ترکیه کشوری همسایه و مهم است و بالعکس و ایران نیز دوست و برادر دو کشور است.  با رایزنی هایی که بین اعضای خانواده صورت می گیرد باید در جهتی حرکت کرد که هم به مطالبات مشروع مردم رسیدگی شود و هم اینکه جلوی آفات و دخالت های نابجایی که ممکن است رخ دهد و همچنین سوء استفاده از وضعیت موجود، گرفته شود} (خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ۲۰ تیر ۱۳۹۰).
با گذشت زمان و گسترش جنگ داخلی در سوریه، ترکیه که در ابتدا با حمایتهای مالی عربستان و قطر و نیز حمایتهای سیاسی و تجهیزاتی امریکا و غرب به پشتیبانی گسترده از گروه های تروریستی در سوریه میپرداخت و در فکر سقوط سریع حکومت اسد و کسب منافع فوقالعاده و استراتژیک در سوریه بود، با همسایه مهم خود یعنی ایران نیز دچار تنش شدیدی گردید.
اردوغان که در سفر فروردین ماه ۱۳۹۱ (آوریل ۲۰۱۲) خود به ایران با واکنش سرد مسئولان ایران و به خصوص محمود احمدی نژاد در مورد سوریه مواجه شده بود، بعد از بازگشت به ترکیه به فاصله چند روز بعد، میزبان گروه های تروریستی و جنگجوی سوریه و کشورهای ضد دولت بشار اسد بود. این گردهمایی که به”کنفرانس دوستان سوریه۱”معروف بود، نشان از نیات واقعی ترکیه در سوریه داشت. ابتدای تنشها میان ایران و ترکیه را میتوان در سخنان سرلشکر فیروزآبادی دانست که با انتقاد صریح از ترکیه، میگویند {آل سعود، قطر و ترکیه مسئول خون هایی هستند که در خاک سوریه ریخته می شود} (خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) ۱۶ مرداد ۱۳۹۱).
بلافاصله بعد از این انتقادات سرلشکر فیروزآبادی بود که دولت ترکیه بر علیه این سخنان و مواضع ایران در حمایت از دولت سوریه، موضع گرفته و وزرات امور خارجه ترکیه در ۱۷ مرداد ۱۳۹۱ بیانهای صادر کرده و میگوید {ما اتهامات بی اساس و تهدیدهای بی نهایت خصمانه مقامات ایرانی از قبیل [سرلشکر]حسن فیروزآبادی علیه کشورمان را به شدت محکوم می کنیم. ادامه سخنان مسئولان مختلف ایرانی علیه کشور ما غیرقابل قبول است} (سایت فارسی رادیو آلمان (دویچه وله) ۰۷/۰۸/۲۰۱۲).
انتقادات تنشآمیز میان مسئولین دو کشور در مورد سوریه و جنگ داخلی آن، ادامه داشت. سرلشکر فیروزآبادی مجدداً در این مورد و البته درباره استقرار موشکهای پاتریوت در ترکیه گفتهاند {عاقلان و نخبگان اروپا و آمریکا و ترکیه باید زودتر از اینکه آتشی برافروخته شود، پاتریوت ها را از این منطقه جمع کنند و ببرند} (خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) ۲۵ آذر ۱۳۹۱).
بعد از این اظهارنظر سرلشکر فیروزآبادی و برخی دیگر مسئولین ایرانی بود که مسئولین ترکیه، واکنشهای تندی بر علیه ایران اتخاذ کردند. احمد داوداوغلو وزیر امور خارجه ترکیه در واکنش به سخنان مسئولین ایرانی، با متهم کردن ایران به دخالت در جنگ داخلی سوریه از طریق حمایت از دولت بشار اسد، میگوید {به جای انتقاد از پدافند (موشکی پاتریوت)، ایران باید به رژیم سوریه که ترکیه را با زیر پا گذاشتن مرزها تحریک می کند، بگوید دست نگهدارد} (خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) ۲۹ آذر ۱۳۹۱).
یکی دیگر از مسایل ایجاد شده در بحث سوریه را می توان گروگانگیری چهل و هشت نفر از زائرین ایرانی توسط گروه های تروریستی مخالف حکومت اسد در سوریه در ۱۴ مرداد ۱۳۹۱ دانست که ایرانیان به صراحت کشورهایی مانند قطر و ترکیه را مسئول این کار و پاسخگوی حفظ جان ایرانیان ربوده شده معرفی میکردند. این اسیران، سرانجام با آنچه همکاری منطقهای میان ایران، سوریه، ترکیه و قطر نامیده شد، آزاد شده و به ایران بازگشتند.
نقش ترکیه در تحولات بیداری اسلامی در کشورهای یمن، اردن، کویت و… را نیز باید در همان چارچوب سیاست ها و رویکردهای غرب محور این کشور و تلاش اردوغان برای کسب منابع مالی و اقتصادی از پادشان عربی منطقه دانست. سیاست های اردوغان در تحولات کشورهای اسلامی منطقه، دارای دو محور موازی و همگرا بوده است. این دو محور را می توان محور غربی و امریکایی از یک سو و محور عربی سنی از سوی دیگر دانست.
۴-۴-۲- تقابل هویت ایران و ترکیه در تحولات جهان اسلام
با توجه به آنچه در فصول گذشته به آنها اشاره گردید و به خصوص رویکردهای کمالیستی، سکولار، اسلام عثمانی، اسلام اردوغانی و …، به خوبی می توان به تعریف منافع و هویت غرب محور اردوغان و دولتش در تحولات بیداری اسلامی، پرداخت. این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی ایران طی چند دهه اخیر از سوی همان کمالیست های سکولار به خاطر حمایت از اسلامگرایان ترکیه ای، مورد انتقاد قرار گرفته و محکوم شده است!(کِدی ۱۳۸۳، ۶۶).
بر اساس نظریه سازه انگاری ونت که هویت را ویژگی ذهنی که ریشه در فهم کنشگر از خود دارد، می داند باید گفت که هویت غربرگرای اردوغان و دوستانش در دولت ترکیه، ریشه در همان اندیشه های غربی و امریکایی دارد که به دنبال سرکوبی کشورهای آزاد و بیدار جهان اسلام هستند.
حمایت ترکیه از اقدامات غرب در گسترش سکولاریسم و جایگزینی الگوهای حکومتی غربی در کشورهای اسلامی را باید یکی از جلوه های تعامل بین الاذهانی سران ترکیه با رهبران غربی و امریکایی محسوب کرد. جلوه ای که در سخنان اردوغان در مورد لزوم الگو قراردادن حکومت سکولار ترکیه برای تشکیل حکومت های جدید در کشورهای درگیر تحولات جهان اسلام طی دو سال اخیر به خوبی قابل مشاهده و درک می باشد. این اسلوب بین الاذهانی مشترک میان غرب و ترکیه را می توان در عدم حمایت ترکیه از اعتراضات، قیام ها و جنبش های شیعیان منطقه و دوستدار ایران که دارای رویکرد ضد غربی هستند نیز مشاهده کرد.
۴-۴-۳- تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر بیداری اسلامی
انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) ایران که بخشی از هویت ایرانی – شیعی ایرانیان دانسته ایم را باید یکی از مهم ترین تحولات جهان در یک قرن اخیر و به خصوص طی چهل سال گذشته محسوب نمود.
انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی منبعث از آن که دارای اصول راهبردی اسلامی بوده و بر مبنای حکومت جهانشمول اسلامی تأسیس شده است را باید نقطه آغاز بیداری اسلامی در عصر کنونی دانست، امام خمینی (ره) در این زمینه می فرمایند {مسئولان ما بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت -ارواحنافداه- است} (حکومت اسلامی و ولایت فقیه ۱۳۸۶، ۴۹۳).
همانگونه که قبلاً هم ذکر شد، انقلاب اسلامی ایران به دنبال صدور انقلاب به دیگر کشورهای جهان و به خصوص کشورهای اسلامی بود. این راهبرد سیاست خارجی ایران برای صدور انقلاب را می توان در رویدادهای کشورهای اسلامی منطقه از جمله افغانستان، پاکستان، اتحاد جماهیر شوروی، ترکیه، عراق، عربستان، لبنان و حتی تونس، مصر، لیبی و سودان نیز مشاهده نمود. در این کشور ها و حتی در کشورهای اسلامی شرق آسیا بود که مسلمانان به تبعیت از انقلاب مردم ایران و در پرتو آرمان ها و اندیشه های اسلامی و آزادی خواه ایرانیان، به دنبال ایجاد تغییر در حکومت های خود و حتی تشکیل و ایجاد حکومت اسلامی در کشورهای خود بودند.
این تأثیر پذیری از انقلاب ایران چنان است که از فردای پیروزی انقلاب، بسیاری از دانشجویان مسلمان، بدون توجه به وابستگی فرقه ای خود، ایران را به چشم سرمشق خود دیده و حتی دانشجویان سنی مذهب مصر نیز به دنبال درس آموزی از انقلاب ایران بودند (اسپوزیتو ۱۳۸۸، ۳۲۷).
جان اسپوزیتو در کتاب خود با نام”ایران و بازتاب جهانی آن”به تأثیر گذاری انقلاب اسلامی ایران و آرمان ها و اندیشه های بزرگان انقلاب بر ذهن و روح مردم جهان و به ویژه مسلمان سراسر جهان اشارت فراوانی دارد. اسپوزیتو، انقلاب ایران را وضعیت سیال و پیچیده ای می داند که بر بخش های وسیعی از جهان، تأثیرگذار بوده است و {اثر دومینوی انقلاب، رژیم های سنتی در خاورمیانه و فراتر از آن را واژگون خواهد کرد} (اسپوزیتو ۱۳۸۸، ۱۵). این پیش بینی اسپوزیتو و دیگر کارشناسان مسایل سیاسی و جهان اسلام را می توان در تحولات بیداری اسلامی در سال های ۲۰۱۰ به بعد به خوبی مشاهده نمود و اثر الگویی و تکرار انقلاب و دومینو بودن این انقلاب اسلامی مردم ایران را در انقلاب های مردم مسلمان منطقه نیز مشاهده کرد.
بسیاری از کارشناسان خارجی به همراه کارشناسان داخلی و مسئولان ایرانی و به خصوص رهبر معظم انقلاب، تحولات انقلابی کشورهای اسلامی طی دو سال اخیر را به عنوان”بیداری اسلامی ” در سخنان خود مورد استفاده قرار داده و این تحولات را ناشی از تأثیر انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ و نقش نظام ایران در بیداری مسلمانان طی بیش از سه دهه اخیر دانسته اند.
رهبر معظم انقلاب در بیان علل نامگذاری بیداری اسلامی بر تحولات انقلابی کشورهای اسلامی، می فرمایند {اینکه می گوئیم بیدارى اسلامى، این حرف پایه دار است، ریشه دار است. ملت هاى مسلمان عدالت را می خواهند، آزادى را می خواهند، مردم سالارى را می خواهند، اعتناى به هویت انسان ها را می خواهند. اینها را در اسلام مى بینند نه در مکاتب دیگر، چون مکاتب دیگر امتحان داده و شکست خورده اند. بدون مبناى فکرى هم که نمی شود به این اهداف بلند، دست پیدا کرد. آن مبناى فکرى بر حسب ایمان و اعتقاد ملت هاى منطقه عبارت است از اسلام و بیدارى اسلامى. ماهیت جنبش ها این است} ( پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله سید علی خامنه ای ۱۳۹۱/۰۳/۱۴ ).
اینگونه بود که ایرانیان ضمن محکوم کردن برخی اقدامات افراطی تعدادی افراد و گروه های ظاهراً اسلامی در تحولات کشورهای اسلامی که به دنبال خشونت و هرج و مرج بودند، به این تحولات از دیدگاه اسلامی نگریسته و آنها را با بیداری اسلامی نامگذاری و تبیین کرده اند.
۴-۴-۴- ترکیه و ترویج هویت غربی و سکولار با عنوان بهار عربی
حزب عدالت و توسعه و رهبر آن رجب طیب اردوغان در جریات تحولات کشورهای عربی و اسلامی منطقه، ضمن موضع گیری مذهبی و ایجاد موج ایران هراسی و شیعه هراسی در کشورهای دستخوش بیداری اسلامی، سعی داشتند تا هویت و خاستگاه این تحولات که ریشه در انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ داشت را از ایران دور نموده و با الگو قرار دادن نظام سکولار ترکیه برای این کشورها، ضمن کسب و تثبیت منافع خود در منطقه، تسلط و هژمونی فرهنگی و سیاسی خود در آسیای جنوب غربی را مجدداً احیاء نماید.
دولت ترکیه به جای توجه به ماهیت اسلامی تحولات کشورهای اسلامی، هم سخن با امریکا و غرب به این تحولات به عنوان بهار عربی نگریسته و اعتراضات و انقلاب های مذکور را در چارچوب قومی و اقتصادی معرفی و از آنها با نام بهار یا بیداری مردم عرب، بهره های فراوانی نصیب خود ساختند.
ترکیه در مواجهه با بیداری اسلامی در منطقه، به سیاست های کمالیست ها رجوع و سعی نمودند تا اسلام و دین مردم را با مصالح و منافع ترکیه، همسو نمایند. ترکیه به جای حمایت از همه مردم مسلمان مظلوم منطقه، به دنبال برجسته سازی تفاوت ها و تنش های مذهبی در جهان اسلام و حمایت از اهل سنت بود. اردوغان و دوستانش با حمایت های مالی و اقتصادی قطر، عربستان، امارات متحده عربی، امریکا و… در تهیج جوانان عرب به تنش های مذهبی و سپس آموزش آنان در ترکیه و اعزام آنان به سوریه برای سرنگونی دولت بشار اسد، به دنبال بسط هژمونی خود در منطقه و فتح سنگر به سنگر یا مرحله به مرحله کشورهای منطقه در چارچوب همان راهبرد عمق استراتژیک خود بودند.
فروپاشی حکومت بشار اسد در سوریه را باید اولین مرحله از طرح ترکیه دانست، در مرحله بعدی این طرح نیز به گسترش آتش تنش ها و درگیری های قومی و مذهبی در عراق اقدام نموده و موجبات سرنگونی دولت شیعی را فراهم و عراق را نیز به تسلط خود و دوستان سنی مذهب شان که گرایش های سکولار دارند، در می آوردند!
دخالت در لبنان، یمن، مصر و … نیز مراحل بعدی این طرح برای احیای امپراتوری عثمانی جدید با ماهیت و هویت غربگرایی بود که تحت نام امپراتوری “یوروعثمانی۱”به منصه ظهور می رسید.
سیاست و رویکردهای دولتمردان ترکیه در تحولاتی که خود آن را”بهار عربی”می خوانند به سیاست ها و برنامه های امریکا و غرب، نزدیکی و همخوانی فراوانی داشته است. غرب و امریکا برای نفوذ و رخنه در تحولات بیداری اسلامی و انقلاب های منطقه، نیاز به یک بازیگر ظاهراً دلسوز برای مسلمانان و اعراب منطقه داشت که بتواند بر اعراب و انقلابیون منطقه تأثیرگذار باشد، ترکیه و مسئولان آن به خوبی از عهده این نقش برآمدند و توانستند در راستای مرکز هویتی خود که همان غرب می باشد به ایفای نقش در انحراف انقلاب های منطقه بپردازند.
مشوق های مالی، اقتصادی و قراردادهای ترکیه با دولت های جدید کشورهای منطقه که غرب و امریکا برای راضی کردن و همراهی ترکیه با سیاست های غربی در منطقه به اردوغان پیشکش نموده را می توان یکی از علل اصلی همراهی ترکیه و بلکه سرسپردگی این کشور به غرب و امریکا دانست.
هویت غرب مرکزگرای سران حزب عدالت و توسعه و همراهی و همگرایی این دولتمردان ترک با غرب را می توان در قالب اقدامات ترکیه برای تغییر ماهیت و هویت منطقه آسیای جنوب غربی (خاورمیانه، شمال آفریقا و…)، تغییر مرزهای جغرافیایی خاورمیانه و تلاش برای تحقق نقشه امریکایی – صهیونیستی خاورمیانه بزرگ، مورد بررسی قرار داد. هویت غرب مرکزگرای ترکیه و آرمان های ذهنی احیاء امپراتوری عثمانی به سرعت خود را به مردم منطقه و ایرانیان نشان داده و موجب اعتراضات مردم کشورهای منطقه به سیاست های ترکیه شده و ایران نیز با تدوین سیاست های جدید در منطقه طی دو سال اخیر توانسته است نقش غربگرایانه ترکیه در منطقه را برای مسلمان آشکار ساخته و از گسترش منافع آن در منطقه و به خصوص در حوزه منافع راهبردی جمهوری اسلامی ایران، جلوگیری نماید.
یکی از اسلوب بین الاذهانی سران حزب عدالت و توسعه را باید همان احیاء امپراتوری عثمانی دانست که به خوبی در سخنان سران ترکیه و به خصوص نظریه عمق راهبردی احمد داوداوغلو، تبیین شده است. امپراتوری جدید عثمانی را باید یوروعثمانی نام نهاد، این امپراتوری بر اساس انگاره ها و تلاش های اردوغان برای ایجاد یک امپراتوری جدید ترکی با تلفیقی از هویت عثمانی و هویت اروپایی (کمالیستی – سکولار) شکل می گیرد و در واقع دارای هویت و رویکرد غربی و اروپایی خواهد بود.
اینچنین است که انگاره های غرب محور و سکولار اردوغان و دولتش در حسرت تسلط مجدد بر دارالخلافه بغداد، دارالخلافه دمشق، قاهره، صنعا و… موجب ایجاد تنش و تقابل میان ترکیه و ایران شده است. تنشی که بیداری اسلامی و بهار عربی، تنها دو عنوان برای آن محسوب نمی شوند بلکه این واژگان نشان از هویت، ماهیت و انگاره های بین الاذهانی سران دو کشور دارد.

انگاره های ذهنی سران ترکیه با انگاره های ذهنی غرب در تعامل و همگرایی و با انگاره های ذهنی ایرانیان در تقابل و تنش قرار دارند. کشور پیروز در این تقابل بین الاذهانی که بر پایه تحولات جهان اسلام ( بیداری اسلامی در مقابل بهار عربی) استوار می باشد را باید قدرت برتر و بلا منازع آینده منطقه وسیع و مهم آسیای جنوب غربی محسوب کرد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

عکس مرتبط با اقتصاد

۴-۵- نتیجه گیری

تنش میان ایران و ترکیه به خصوص طی سالهای ۲۰۰۸ الی ۲۰۱۲ میلادی را میتوان در رویدادهایی مانند استقرار سامانه های موشکی امریکا و ناتو در ترکیه، نگرش متفاوت به بهار عربی – اسلامی، تحولات سوریه، تحولات عراق، تحولات لبنان، تحولات فلسطین، رابطه ترکیه و همکاری با اسرائیل، مسایل اقتصادی و به خصوص کاهش خرید نفت از ایران، تبلیغ ایران هراسی و شیعههراسی در سطح منطقه و جهان توسط سران ترکیه، تهدید منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران در سطح جهان و منطقه، تلاش برای انزوای ایران و … مشاهده کرد.
به هر حال با عنایت به رویکرد کلگرایانه الکساندر ونت در نظریه سازهانگاری، طی سالهای اخیر به خوبی مشخص شده است که سران حزب عدالت و توسعه به عنوان کارگزاران دولت ترکیه، به دنبال ایجاد جلوههایی از تغییرات اساسی در کشور خود و در ابعاد مختلف مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ و … بودهاند تا از این طریق بتوانند به سیاستها، اهداف و منافعی که در ذهنشان برای آینده ترکیه و منطقه برسازی کردهاند، دست یافته و با اخذ و هضم هویت غربی، ضمن کسب پذیرش در اتحادیهاروپا و نزدیکی به امریکا، در هویت و فرهنگ تمدنی غرب پذیرفته و به قول معروف ذوب گردند، تا از این طریق بتواند در سایه برآورده ساختن خواسته های مرکز غربی، خود نیز به قدرت برتر منطقه آسیای جنوب غربی و سپس قدرت جهانی نیز تبدیل گردند!
سران حزب عدالت و توسعه و به خصوص رجب طیب اردوغان رهبر این حزب، طی سالهای ۲۰۱۰ به بعد، نشان دادهاند که به دنبال تغییر هویت ترکیه از یک کشور شرقی و مسلمان به یک کشور غربی و پیرامونی امریکا میباشند.
دولت ترکیه با کسب پاداشها و مشوقهای مالی و … دول غربی و سپس تزریق این مشوقها و پاداشها به جامعه ترکیه، سعی دارد تا هویت مردم ترکیه را تغییر داده و آنها را برای وابستگی و تحت سلطه مرکز غربی بودن، آماده سازند.
هویت غرب مرکزگرای سران ترکیه به خصوص از سال ۲۰۱۰ به بعد در تعارض و تقابل کامل با هویت پارسی – اسلامی دولتمردان ایران قرار داشته است. این تعارضات ذهنی و هویتی به تعاملات و منافع دو کشور نیز سرایت نموده و موجب بروز تنشهایی میان دو کشور گردیده است.
فصل پنجم
جمع بندی و نتیجه گیری

۵-۱- جمع بندی

آنچه در فصلهای گذشته به آنها اشاره گردید، پژوهشی کل گرایانه بود برای بررسی دلیل تنش در روابط دو کشور ایران و ترکیه طی سال های ۲۰۰۸ الی ۲۰۱۲ میلادی. با توجه به نظریه سازهانگاری الکساندر ونت و رویدادهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و … دولت ترکیه، مشخص گردید که دولتمردان ترکیه به شدت تحت تأثیر سیاستها و دستورالعملهای مرکز تصمیمساز غربی بوده و سیاست خارجی خود را نیز بر اساس سیاستهای همان مرکز غربی، انتخاب و اعمال میکنند.
رویدادهای داخلی و خارجی ترکیه و به خصوص سیاست خارجی این کشور، بر پایه یک انگارهذهنی غربگرایانه، طراحی و اجرا میشود. این انگاره ذهنی نیز بر تمامی مسایل ترکیه اثر نهاده و موجب تغییر هویت مستقل این کشور شده است. اگر روند تغییر هویتی ترکیه با همین سرعت و پشتیبانی غربیها ادامه یابد، طولی نخواهد کشید که فضای ذهنی مردم ترکیه نیز از انگارهای با موضوع اسلام و شرق، خالی شده و انگاره غربی و هویت غربی بر ذهن و اعمال مردم، حاکم خواهد شد.
بررسی اینکه چرا روابط خوب و مناسب دو کشور طی چند سال اول حاکمیت حزب عدالت و توسعه در ترکیه، از سال ۲۰۱۰ به تدریج رو به تنش و مناقشه نهاده و از تعامل و همگرایی منطقهای دور و به نزاع و احتمال جنگ منجر شده است، بسیار عبرتآموز و البته دردآور میباشد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۵-۲- نتیجه گیری

مجموعهای از عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی در روابط تنشزا و غیرهمکارانه دو کشور ایران و ترکیه طی همه سالهای اخیر و به خصوص از سال ۲۰۰۸ به بعد تأثیرگذار و دخیل بودهاند. اگر بخواهیم همه عوامل مذکور را در یک قالب گویا و دارای رهیافت علمی و آکادمیک جای دهیم، این قالب و فرم کلی را باید هویت دانست که در مورد ترکیه، آن را هویت غرب مرکزگرای سیاستمداران این کشور میدانیم.
طی ده سالی که حزب عدالت و توسعه، دولت ترکیه را در دست خود داشته، روابط ایران و ترکیه دارای دو مرحله مختلف و شاید متضاد بوده است.
مرحله اول که شاید بتوان آن را مرحله خوشخیالی ایرانیان دانست، همان مرحلهای بود که از انگاره ذهنی ما ایرانیان در مورد پیروزی یک حزب اسلامگرا در ترکیه شروع گردید. انگارهای که بر همسانی و همسویی سیاستها و اهداف حزب عدالت و توسعه با حزب رفاه اربکان، پایهریزی شده بود. همین انگاره ذهنی خوش بینانه ایرانیان با برخی اقدامات متظاهرانه و برنامه ریزی شده دولت ترکیه مانند عدم همراهی و اعطای مجوز به امریکا برای استفاده از خاک ترکیه بر علیه عراق در ۲۰۰۳، سفرهای بیشمار سران ترکیه به ایران و بالعکس، حمایت ضمنی از جنبش حزب الله لبنان و جنبش حماس بر علیه اسرائیل، برقراری روابط دوستانه با عراق و سوریه، موضعگیری بر علیه اسرائیل و به خصوص ماجرای اجلاس داووس و … موجب فرو رفتن ما ایرانیان و به خصوص بسیاری کارگزاران نظام در لاک خوشخیالی و عدم توجه به ماهیت غربگرای مرکزمحور ترکیه در مورد سیاستهای خود و به خصوص سیاست خارجی گردید.
مرحله دوم از روابط ایران و ترکیه را باید به تدریج از سال ۲۰۰۹ به بعد مشاهده کرد که برخی تعارضات در روابط دو کشور بروز میکند و در سال ۲۰۱۰، این تعارضات به فزونی رسیده و در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ به اوج خود رسیده و تنش و مناقشه را بر روابط دو کشور حاکم نموده است. البته نباید فراموش نمود که حزب عدالت و توسعه از ابتدا نیز برنامههایی برای محدود ساختن ایران در دستور کار خود داشته است، برنامههایی مانند گسترش نفوذ در کشورهای اطراف ترکیه، همراهی با امریکا برای تحریم ایران و عدم عبور خطوط انتقال انرژی از ایران که در همان اوایل دولت اردوغان هم دنبال میشدند. اما ایرانیان در فضای تهیج و غیرواقعی نمایشهای ظاهری اردوغان، این مسائل را عادی می دانستند.
اما با شروع بهار عربی – اسلامی در سطح منطقه، ترکیه از یک کشور دوست و همسو با ایران به یک رقیب راهبردی و خطرناک تبدیل گردید و به یکباره مسئولان ایرانی به فکر آن افتادند که بار دیگر به بررسی بهتر سیاستها، اهداف و منافع ترکیه پرداخته و این بار به ماهیت و هویت کارگزاران آن نیز توجه کنند. بررسی بهتر و بیطرفانه ماهیت و هویت کارگزاران ترکیه و سیاستهای آنان به خصوص در بُعد سیاست خارجی نشان میدهد که هویت غرب مرکزگرا، در شکلگیری سیاستها و منافع ترکیه نقش اصلی را ایفا نموده است. ماهیت و هویت غربگرای مرکزمحور ترکیه را می توان در رابطه غرب و امریکا با ترکیه مشاهده کرد، رابطهای که چنان ریشهدار، حیاتی و راهبردی است که جلوه هایی مانند مخالفت دولت و مجلس تازه قدرت یافته وابسته به حزب عدالت و توسعه با استفاده امریکا از پایگاه ها و خاک ترکیه در حمله سال ۲۰۰۳ به عراق، تأثیر چندانی بر روابط دو کشور نداشته و خیلی زود روابط به همان مسیر از پیش طراحی شده، برگشته و ترکیه نیز نقش خود در همکاری با امریکا و دوستانش که دارای هویت و ماهیت مسیحی غربی مرکزمحور هستند را ادامه میدهد.
هویت غرب مرکزگرای ترکیه و سران حزب عدالت و توسعه را به خوبی در اقدامات آنان در منطقه و سیاستهای راهبردی آنها میتوان مشاهده نمود. یکی از اسناد بسیار مهم و بالادستی سیاستگذاران حزب عدالت و توسعه را باید کتاب و نظریه عمق راهبردی (استراتژیک) احمد داوداوغلو وزیر امورخارجه کنونی ترکیه دانست. داوداوغلو در این کتاب که در سال ۲۰۰۱، منتشر شده است به صراحت میگوید که ترکیه باید در فکر احیای اقتدار سرزمینی و سیاسی دوره عثمانی باشد. داوداوغلو در آوریل سال ۲۰۱۲ و در یک سخنرانی، ضمن اشاره به سیاستهای دولتش برای تبدیل ترکیه به یک قدرت جهانی جدید در پرتو نظم نوین جهانی[۲۲۹]، منظور خود از نظم نوین جهانی و اقتدار جهانی ترکیه را مشخص میکند. نظم نوین جهانی مورد نظر داوداوغلو را باید همان تغییر فضای هویتی در جهان و منطقه دانست که در این فضای هویتی جدید، ترکیه دارای هویت غرب مرکزگرای وابسته به غرب در پرتو همان تعاملات با مرکز غربی، ضمن کسب قدرت و نیروی مضاعف و حمایت محور غربی از خود، میتواند به تغییر فضای سیاسی، جغرافیایی و هویتی بخش مهمی از جهان که همان آسیای جنوب غربی (شمالآفریقا، شرقاروپا، قفقاز، حوزه خلیج فارس) میباشد، دست بزند.


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی مبنای تحولات قانونی راجع به ارث زوجه در حقوق ایرانبررسی و مقایسه ی شروح مثنوی مولوی بر ابیات بحث بر انگیز دفتر اول (با تکیه بر شروح انقروی، نیکلسون، گولپینارلی، فروزان فر، استعلامی و زمانی.)- قسمت ۳۲ »