مدیریت دانش یک مدل تجاری میان رشتهای است که با همه جوانب دانش شامل خلق، کدگذاری، تسهیم و استفاده از دانش برای ارتقاء یادگیری و نوآوری در بافت شرکت سر و کار دارد. مدیریت دانش، هم با ابزارهای تکنولوژیکی و هم با روش های جاری سازمانی شامل تولید دانش جدید، کسب دانش با ارزش از منابع خارجی ، استفاده از این دانش در تصمیم گیری، وارد کردن دانش در فرایندها، محصولات و خدمات، کدگذاری اطلاعات در اسناد و مدارک، نرمافزارها و پایگاه داده ها، تسهیل رشد دانش، انتقال دانش به سایر بخش های سازمان و در نهایت اندازه گیری داراییهای دانشی و اثرگذاری مدیریت دانش سروکار دارد.
شرکتها برای خدمت بهتر به مشتریان و باقی ماندن در یک صنعت باید دوره زمانی تولید را کاهش دهند، با حداقل داراییهای ثابت عمل کنند، زمان توسعه محصول را کوتاه کنند، کارمندان را توانمند سازند، سازگاری و انعطافپذیری را ارتقاء دهند، اطلاعات را تسخیر کرده و دانش را خلق و تسهیم کنند .هیچ یک از این اقدامات بدون تمرکز پیوسته بر خلق، به روزرسانی، در دسترس قراردادن، کیفیت دانش و استفاده از آن به وسیله کلیه کارکنان و تیمهای کاری اتفاق نخواهد افتاد (واعظی و مسلمی،۱۳۸۸).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
۲-۲-۳-۱) مفهوم مدیریت دانش
مدیریت دانش طیف وسیعی از فعالیتها است که برای مدیریت، مبادله، خلق یا ارتقای سرمایه های فکری در سطح کلان به کار می رود. مدیریت دانش طراحی هوشمندانه فرایندها، ابزار، ساختار و غیره با قصد افزایش، نوسازی، اشتراک یا بهبود استفاده از دانش است که در هر کدام از سه عنصر سرمایه فکری یعنی ساختاری، انسانی و اجتماعی نمایان می شود. مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها کمک می کند تا اطلاعات و مهارت های مهم را که به عنوان حافظه سازمانی محسوب می شود و به طور معمول به صورت سازماندهی نشده وجود دارند، شناسایی، انتخاب، سازماندهی و منتشر نمایند. این امر مدیریت سازمانها را برای حل مسائل یادگیری، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیریهای پویا به صورت کارا و موثر قادر می سازد (شائمی و همکاران،۱۳۹۲).
۲-۲-۳-۲) علل پیدایش مدیریت دانش
-
- دگرگونی مدل کسب و کار صنعتیکه سرمایه های یک سازمان اساسا سرمایه های قابل لمس و ملی بودند(امکانات تولید، ماشین، زمین و غیره) به سمت سازمانهایی که دارایی اصلی آنها غیرقابل لمس بوده و با دانش، خبرگی، توانایی و مدیریت برای خلاق سازی کارکنان آنها گره خورده است.
- افزایش فوق العاده حجم اطلاعات، ذخیره الکترونیکی آن و افزایش دسترسی به اطلاعات به طور کلی ارزش دانش را افزوده است؛ زیرا فقط از طریق دانش است که این اطلاعات ارزش پیدا می کند، دانش همچنین ارزش بالایی پیدا می کند. زیرا به اقدام نزدیک تر است. اطلاعات به خودی خود تصمیم ایجاد نمی کند، بلکه تبدیل اطلاعات به دانش مبتنی بر انسان ها است که به تصمیم و بنابراین به اقدام می انجامد.
- تغییر هرم سنی جمعیت و ویژگی های جمعیت شناختی که فقط در منابع کمی به آن اشاره شده است. بسیاری از سازمان ها دریافته اند که حجم زیادی از دانش مهم آنها در آستانه بازنشستگی است. این آگاهی فزاینده وجود دارد که اگر اندازه گیری و اقدام مناسب انجام نشود، قسمت عمده این دانش و خبرگی حیاتی به سادگی از سازمان خارج می شود.
- تخصصی تر شدن فعالیتها نیز ممکن است خطر از دست رفتن دانش سازمانی و خبرگی به واسطه انتقال یا اخراج کارکنان را بهمراه داشته باشد. در بدو امر به مدیریت دانش فقط از بعد فن آوری نگاه می شد و آن را یک فناوری می پنداشتند. اما به تدریج سازمانها دریافتند که برای استفاده واقعی از مهارت کارکنان، چیزی ماورای مدیریت اطلاعات موردنیاز است. انسانها در مقابل بعد فناوری و الکترونیکی، در مرکز توسعه، اجرا و موفقیت مدیریت دانش قرار می گیرند و همین عامل انسانی وجه تمایز مدیریت دانش از مفاهیم مشابهی چون مدیریت اطلاعات است(منصوری،۱۳۹۰).
۲-۲-۳-۳)راهبردهای مدیریت دانش
مدیریت کلان جهت کارآمدی زیرسیستم های خود می بایست ماهیت، اصول و ابعاد مدیریت دانش را بشناسد. راهبردهایی که ماهیت و توانایی متفاوت مدیران را منعکس می نماید عبارتنداز:
- راهبرد دانشبه عنوان راهبرد کسب وکار که روشی جامع و با وسعت سازمانی برای مدیریت دانش است، که بیشتر به عنوان یک محصول در نظر گرفته می شود.
- راهبرد مدیریت سرمایه های فکریکه بر به کارگیری و ارتقای سرمایه هایی که از قبل در سازمان وجود دارند، تأکید دارد.
- راهبرد مسئولیتبرای سرمایه دانش فردی که از کارکنان حمایت و آنها را ترغیب می کند تا مهارت ها و دانش خود را توسعه دهند و دانش خود را با یکدیگر درمیان گذارند.
- راهبرد خلق دانشکه بر نوآوری و آفرینش دانش جدید از طریق واحدهای تحقیق و توسعه تأکید می کند.
- راهبرد انتقال دانشکه به عنوان بهترین فعالیت در بهبود کیفیت امور و کارایی سازمان مورد توجه قرار گرفته است.
- راهبرد دانش مشتری- محورکه با هدف درک ارباب رجوع و نیازهای آنها به کار گرفته می شود تا خواسته آنها به دقت فراهم شود(شائمی و همکارانش،۱۳۹۲).
۲-۲-۳-۴) تعریف مدیریت دانایی
تحقیق در ادبیات مدیریت، نشان می دهد که هیچ تعریف مورد توافقی از مدیریت دانایی وجود ندارد. تعاریف عمدتاً بر قابلیت های سازمانی در خصوص تولید ثروت از دارایی های دانایی مدار متمرکز هستند. و نقش مدیریت دانایی، اکتساب، جمع آوری و استفاده از دانایی فنی سازمانی و درس های آموخته شده است. کمی بیش از ده سال از عمر ابداع مفهوم کلی مدیریت دانایی می گذرد و در این مدت، تعاریف گوناگونی در این خصوص ارائه گردیده که هر یک ابعادی از این موضوع را نمایش می دهند. در ذیل به بیان مهم ترین این تعاریف می پردازیم:
-
- مدیریت دانایی، کسب دانایی درست برای افراد مناسب در زمان صحیح و مکان مناسب است، به گونه ای که آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان، بهترین استفاده را از دانایی ببرند.
- مدیریت دانایی، بنایی سنجیده، صریح و اصولی برای تجدید و استفاده از دانایی در جهت افزایش تأثیر و بازگشت دانایی مربوط به سرمایه دانایی است.
- تعریف مدیریت دانایی، اغلب به حوزه های تخصصی نویسندگان مقالات وابسته است. مدیریت دانایی را به صورت فرایند مستمر اطمینان از توسعه تجربی سازمان ها در جهت بهبود قابلیت حل مشکلات سازمانی، و حمایت از مزیت رقابتی تعریف می کنند. مدیریت دانایی را به عنوان قابلیت خلق ارزش افزوده از طریق دارایی های ناملموس سازمانی تعریف می کنند. والتز[۳۲]عقیده دارد که مدیریت دانایی، به محدوده های سازمانی، فرآیندها و فناوری های اطلاعاتی مختلفی مربوط است که برای دستیابی، خلق و نشر دانایی جهت تحقق مأموریت سازمانی، اهداف کسب و کار و استراتژی ها به کار گرفته می شوند.
- فرایند خلق، انتشار وبکارگیری دانش به منظور دستیابی به اهداف سازمانی.
- فلسفه ای که شامل مجموعه ای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی وفناوریهای به کار گرفته شده که افراد را به منظور اشتراک و بکارگیری دانششان جهت مواجهه با اهداف آنها یاری می رساند .
- مدیریت دانایی مجموعه فرایندهایی است که خلق، نشر و کاربری دانایی راکنترل می کنند.
- مدیریت دانایی، رسمی سازی و دسترسی به تجربه، دانایی و دیدگاه های استادانه را که قابلیت های جدید، قدرت کارایی بالاتر، تشویق نوآوری و افزایش ارزش مشتری را در پی داشته باشند، هدف قرار می دهد.
- مدیریت دانایی، دانستن ارزش دانایی، فهم اطلاعات سازمان، استفاده از سیستم های تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات به منظور حفظ، استفاده و کاربرد دوباره دانایی می باشد.
- مدیریت دانایی شامل فرایند ترکِیب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب به منظور تولید، اشتراک و به کارگیری دانش وتربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآور است.
- مدیریت دانایی، مدیریت اطلاعات و داده به همراه مهار تجربیات ضمنی و نهایی افراد جهت تسهیم، استفاده و توسعه توسط سازمان است که به بهره وری بیشتر سازمان منجر می گردد.
- مدیریت دانایی به مثابه چتری است که مباحث متعدد مربوط به ارزش دانایی به عنوان یک عامل تولیدی را در بر می گیرد.
- مدیریت دانایی، فرایند کشف، کسب، توسعه و ایجاد، نگهداری، ارزیابی و به کارگیری دانایی مناسب در زمان مناسب توسط فرد مناسب در سازمان است که از طریق ایجاد پیوند میان منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی صورت پذیرد (منصوری و همکاران،۱۳۹۰).
۲-۲-۳-۵) تعاریف مدیریت دانش
یکی از تعریف هایی که از مدیریت دانش عرضه شده است : از آن به عنوان «عمل مدیریتی » یاد می کند که« سرمایه فکری یک سازمان را به کار می گیرد تا آن را قادر سازد رسالت و ماموریت خود را تحقق بخشند».
در تعریف دیگر، متعلق به رشته مدیریت ، مدیریت دانش«تلاش استراتژیکی سازمان » دانسته شده که سعی می کند از راه کنترل و استفاده از دارایی های فکری که در نزد کارکنان و پشتیبان سازمان وجود دارد، در رقابت به برتری دست یابند . به دست آوردن ، ذخیره کردن و توزیع دانش (مدیریت دانش) موجب می شود که کارکنان سازمان هوشمند تر کار کنند ، از دوباره کاری بکاهند، و در نهایت تولیدات و خدمات خلاقانه تری تولید کنند که نیاز مشتریان را بهتر بر آورند . از تعاریف بالا ، نکات زیر را می توان استنباط کرد:
نخست آنکه مدیریت دانش چیزی است که در محیط سازمانی رخ می دهد؛ دوم آنکه مواد کار آن «دانش سازمانی » یا « سرمایه فکری » یا «دارایی فکری» است (نگودری و یعقوبی،۱۳۹۰).
۲-۲-۳-۶)فرایند مدیریت دانش
دالکر(۲۰۰۵) بیان میدارد که “مدیریت دانش، فرایندی است که به افراد و سازمان ها یاری می رساند، اطلاعات مهم را بیابند، گزینش ، سازماندهی و منتشر کنند و برای فعالیت هایی چون حل مسئله، یادگیری مادام العمر و برنامه ریزی راهبردی در پاسخ به تغییر و انطباق با محیط متغیر امروزی، ضروری است”. در واقع مدیریت دانش بر چگونگی سازماندهی و استفاده از دانش در جهت بهبود عملکرد فرد و سازمان، تمرکز دارد. از مدیریت دانش، به عنوان فعالیتی برای فراهم آوردن محیط اجتماعی و فنی برای تولید و تسهیم دانش یاد شده است و فرآیندی غیر خطی، پویا و چرخه ای است که طی آن کارمندان یک سازمان آموزشی پیوسته با اطلاعات سر و کار دارند، دانش جدید کسب می کنند و برای اصلاح تصمیمات از آن استفاده می کنند. هدف از مدیریت دانش معرفی راه کارهایی است که اعضای یک سازمان آموزشی را در نیل به اهدافشان یاری می رساند. در واقع هدف کلی از مدیریت دانش استفاده ی بیش از یک فرد از یک دانش به خصوص است مثلا تمام کارکنان یک سازمان آموزشی. سازمان های موفق، دریافته اند که دانش مهمترین دارایی آنهاست و به مدیریت دانش به عنوان عامل کلیدی موفقیت سازمان خود می نگرند. اگر چه مدیریت دانش در ابتدا به عنوان مفهومی تجاری مطرح شد و برای سازمان هایی انتفاعی و با هدف افزایش سود به کار رفته است، اما در پی شناخته شدن نقش آن در موفقیت سازمان ها، برای رسیدن به اهداف متفاوت به کار گرفته شده است. لذا می توان گفت مدیریت دانش در یک سازمان و موسسه ی آموزشی مانند مدرسه و حتی دانشگاه ها و سایر مراکز آموزشی نیز هم می تواند کاربرد داشته باشد. فقط لازم است که متناسب با اهداف آموزشی سازمان یا موسسه آموزشی،طراحی شده باشد(منصوری،۱۳۹۰).
۲-۲-۳-۷)رویکردهای مدیریت دانش
رویکردهای مدیریت دانش به پنج دسته تقسیم می شوند، رویکرد فناوری اطلاعات، رویکرد افراد مدیریت دانش، رویکرد ماشینی به مدیریت دانش، رویکرد فرهنگی یا رفتاری به مدیریت دانش و رویکرد سیستماتیک به مدیریت دانش. از میان این پنج دسته به توضیح مختصر دربارهی رویکرد افراد مدیریت دانش که در آموزش و سازمان ها و موسسات آموزشی بیشتر کاربرد دارد می پردازیم. این رویکرد به معنی مدیریت افراد است. افرادی که به این رویکرد معتقدند بیشتر به ارزیابی تغییر، بهبود و اصلاح مهارت ها می پردازند. در این دیدگاه دانش برابر است با فرآیندها، مهارت ها و دانش عملی که به طور مستمر تغییر می کنند. طرفداران این رویکرد مایلند که بدانند یادگیری چگونه صورت می گیرد و چگونه این قابلیت ها را می توان اداره کرد، البته این رویکرد بسیار قدیمی است (عسگری،۱۳۸۴).
فرم در حال بارگذاری ...