وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی و مقایسه ی شروح مثنوی مولوی بر ابیات بحث بر انگیز دفتر اول (با تکیه بر شروح انقروی، نیکلسون، گولپینارلی، فروزان فر، استعلامی و زمانی.)- قسمت ۳۲

 
تاریخ: 22-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

کاشکی آن زرگر هم سراسر عیب وننگ می بود وذرّه ای حسن نداشت، تا این وضع وحال نامعقول گریبانگیرش نمی شد و برایش پیش نمی آمد.»(انقروی،۱۳۸۰:۱۲۲)
نیکلسون:
نیکلسون عقیده دارد که ضمیر آن به «جمال وزیبایی ظاهری، برمیگردد ونظر دیگران همچون محمد اکبر آبادی(شارح مثنوی)وکتاب روح المثنوی که ضمیر را به عشق نسبت می دهند رد می کند.»(نیکلسون،۱۳۸۴:۴۹)
فروزانفر:
فروزانفر نظر شارحانی که ضمیر این بیت را درباره ی زرگر فرض کرده اند نادرست دانسته است وچنین می گوید:«به موجب این حکایت عشق کنیزک زوال پذیرفت و او نصیب دیگرکس شد و معشوق او به قتل رسید و از این رو عشق او با ننگ(یعنی ظهور هوس) وقضاء بد توأم بود.»(فروزانفر،۱۳۸۲:۱۱۰)
زمانی:
ابتدا بیت را به سه وجه تعبیر کرده است:۱-ضمیرآن را به زرگر نسبت داده است؛این گونه که تفسیر می کند:«کاشکی آن زرگر هم سرتا پا عیب وننگ می بود و اصلاً ذرّه ای حسن وجمال نداشت؛ تا این وضع وحال ناگوار وقضای بد گریبانش نمی گرفت.۲- ضمیرآن را به عشق های رنگی برگردانده است وبیان می کند«ای کاش عشق های رنگی وهوسناکانه نزد مردم چنان مذموم وننگین جلوه می کرد که کسی بدان تعلّق خاطر نمی یافت.و۳- آنگونه که فروزانفر بیان کرده است.»(زمانی،۱۳۷۸:۱۱۲)
استعلامی:
استعلامی عقیده دارد که «عشق کنیزک در آغاز عشق عمیق و روحانی به نظر می آمد وعاقبت معلوم شد که«عشق از پی رنگ» است،وموجب سرانجام بد شد.امّا ای کاش از همان آغاز یکسره ننگ بود تا کسی انتظار بهتر از آن نمی داشت.»(استعلامی،۱۳۸۷:۲۹۹)
گولپینارلی :
ضمیر آن را به زرگر نسبت داده است ومی گوید:« کاش آن زرگرهم سراپا عیب وننگ بود،تا آن داوری بد درباره ی او عملی نمی شد.»(گولپینارلی،۱۳۸۴:۹۱)
نظراجمالی:
تفسیری که فروزانفر کرده است، با توجّه به بیت قبل، می تواند تناسب داشته باشد و قابل قبول باشد ولی «بامصراع دوم که قضاوت بد به زرگر برمی گردد متناسب نیست. وبا تفسیر شارحان دیگر که با ابیات بعد:

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

 

خون دوید از چشم همچون جوی او   دشمن جان وی آمد روی او

تناسب زیادتری دارد.»(شجری،۱۳۸۶:۳۳۲)

 

 

۳۵) وهم موسی با همه نور و هنر   شد از آن محجوب، تو بی پر مپر

(بیت ۲۳۸ )
انقروی:
شارح مراد از پرّ را بال و پر یقین میداند و می گوید :«تو بی پَر نپر یعنی مادامکه بال پر بیقین پیدا نکرده ای بسوی اینگونه اسرار لدنی پرواز مکن و با وهم مجرد بر اسب عقل جزئی که مشوب می باشد سوار مشو و به طرف اسرار نهفته حرکت مکن .» (انقروی،۱۳۸۰:۱۳۰)
نیکلسون:
ابتدا به فرق و برتری ولیّ تنها بر نبیّ تنها (به استثنای محّمد (ص)) پرداخته است و نظرات کسانی همچون بیضاوی را بیان می کند و سپس منظور از “بی پر مپر را ” این گونه بیان می کند «زنهار ای کسانی که از دانش عرفان ، دین و الهام عاری هستید به خود جسارت ندهید که اعمال اولیاء را فهم کنید یا بر آن خرده بگیرید.»(نیکلسون،۱۳۸۴:۵۵)
فروزانفر:
فروزانفرمقصود از«بی پر پریدن»را بی اشارت و دستور و ارشاد شیخ عمل کردن دانسته است وبیت زیر را شاهد بر گفته ی خود آورده است:

 

 

هین مپر الّا که با پرهای شیخ   تا ببینی عون لشکرهای شیخ

(فروزانفر،۱۳۸۲:۱۲۲)
زمانی:


فرم در حال بارگذاری ...

« هویت غرب مرکز گرا و روابط غیر همکارانه ایران و ترکیه طی سال های ۲۰۱۲ ۲۰۰۸- قسمت ۲۰پایان نامه خشونت علیه زنان//اقدامات کمسیون مقام زن »