وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تبیین سیره سیاسی و راهبردهای پیامبر اعظم(ص) در تشکیل حکومت- قسمت ۲۸

 
تاریخ: 22-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

در قرآن کریم نیز آیات فراوانی وجود دارد که به مسلمانان دستور می‌دهد که از پیامبر(ص) اطاعت کنند، در واقع این آیات بیانگر این نکته است که تصمیم‌گیرنده در امور مسلمانان شخص رسول خدا(ص) است و مسلمانان موظفند که از ایشان اطاعت کنند.
چنین وظایفی برای عموم مسلمانان، حکایت از آن دارد که در بینش قرآنی، پیامبر اسلام(ص) صرفاً در جایگاه مسأله گویی و بیان احکام قرار ندارد و حوزه نفوذ و دخالت او به ابلاغ وحی، محدود نمی‌گردد و مسلمانان نیز نباید فقط برای فراگیری احکام، آن حضرت را مرجع خود بدانند، بلکه موظفند در عرصه مسائل اجتماعی، از خط مشی و سیاستی که توسط رسول خدا(ص) ترسیم می‌شود، پیروی کرده، و در جریانات سیاسی – اجتماعی، بر طبق نظر او عمل نمایند.
اینک به برخی از آیات قرآن که بیانگر وظایف مسلمانان نسبت به رهبری پیامبر اکرم(ص) می‌باشد، اشاره‌ای می‌کنیم. در آیات متعددی، به مسلمانان دستور داده شده که علاوه بر اطاعت خداوند، از پیامبر(ص) نیز اطاعت کنند.
«أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ»[۴۸۷] .
این آیات گواه آن است که در جامعه ایده‌آل اسلامی، که قرآن اصول و مبانی آن را مشخص نموده است، تفکیک بین قوانین الهی و دستورات نبوی(ص) به عنوان حاکم اسلامی غیرقابل قبول است. و اگر شریعت از زبان پیامبر اخذ می‌شود و تدوین می‌گردد، ولایت و حکومت نیز باید برطبق نظر آن حضرت، شکل ‌گیرد، و جامعه اسلامی با بودن شریعت خداوند، نباید خود را از ولایت پیامبر(ص) مستغنی ببینند.
علامه طباطبایی، در تفسیر آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[۴۸۸] می‌گوید:
«جای تردید نیست که مقصود از اطاعت خداوند، اطاعت از او در مواردی است که به وسیله وحی توسط پیامبرش به ما رسیده است؛ اما پیامبر در میان امت، دو شأن دارد: یکی تبیین و توضیح کتاب الهی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»[۴۸۹]. و البته جزئیات احکام را هم هر چند در کتاب نیامده است، ولی پیامبر از خداوند دریافت و ابلاغ می‌کند. و دیگری تشخیص و ارائه طریق در مسائل اجتماعی که به اداره نظام مسلمین مربوط است، و آن حضرت بر اساس صلاح‌دید خود، نظر می‌دهد. در این بخش برای تصمیم‌گیری، مأمور به مشاوره شده است: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ».[۴۹۰] و خداوند بدین وسیله، امت را در مشورت شریک و سهیم، و پیامبر را در تصمیم‌گیری مستقل قرار داده است. از این جا روشن می‌شود که اطاعت از پیامبر، مفهومی غیر از اطاعت از خداوند دارد و هر کدام دارای معنای خاصی است، هر چند چون خداوند اطاعت پیامبر را لازم دانسته است، لذا اطاعت از پیامبر، در حقیقت اطاعت از خدا است. پس مفاد این آیه چنین است:
مردم باید از آن چه پیامبر دستور می‌دهد، چه منشأ سخن حضرت «وحی» و چه «رأی» باشد، پیروی نمایند».[۴۹۱]
در برخی از آیات به جای «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» دستور «وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ»[۴۹۲] داده شده است، که از آن استفاده می‌شود اطاعت خدا به معنای انجام تکالیف الهی، مانند نماز و روزه است و فراتر از این تکالیف، تکلیف دیگری نیز به عنوان اطاعت از پیامبر(ص) وجود دارد.
حضرت امام خمینی(ره) در این‌باره می‌گویند:
«اطاعت از اوامر خدای تعالی، غیر از اطاعت از رسول اکرم(ص) است. کلیه عبادیّات و غیرعبادیّات – احکام شرع الهی – اوامر خداوند است ، و رسول خدا در باب نماز، هیچ امری ندارد و اگر مردم را به نماز وا می‌دارد تأیید و اجرای حکم خداست، ما هم که نماز می‌خوانیم، اطاعت امر خدا را می‌کنیم. اطاعت از رسول اکرم، غیر از «اطاعه الله» است. اوامر رسول اکرم آن است که از آن حضرت صادر می‌شود و امر حکومتی می‌باشد؛ مثلاً از سپاه اسامه پیروی کنید، مالیات‌ها را از کجا جمع کنید و … و این‌ها اوامر رسول اکرم است. خداوند ما را الزام کرده که از حضرت رسول اطاعت کنیم … البته از باب این که خدای تعالی فرمان داده که از رسول و اولی الامر پیروی کنیم، اطاعت از آنان، در حقیقت اطاعت از خدا هم می‌باشد».[۴۹۳]
در آیه شریفه دیگری خداوند متعال از مسلمانان می‌خواهد که در مسائل مهم اجتماعی – سیاسی، هرگز بدون اجازه از رسول اکرم(ص) صحنه را ترک نکنند و از این رهگذر متذکر می‌شود که در دایره مسائل اجتماعی – افراد نباید با تشخیص و صلاحدید شخصی خود، تصمیم‌گیری کرده و اقدام نمایند، بلکه در مسائل مربوط به نظام اسلامی، اصل اولی این است که با او باشند و بر محور او حرکت نمایند.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ»[۴۹۴].
«مؤمنین واقعی فقط کسانی‌اند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده و اگر در امر مهمّی با او باشند، بدون اذن او به جایی نمی‌روند، همانا آنان که از تو اذن می‌خواهند ایمان به خدا و رسولش دارند، در این صورت اگر از تو برای برخی کارهای خود اجازه می‌خواستن

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

د، به هر کدام که بخواهی اذن ده و برایشان طلب آمرزش کن».
آیات دیگری نیز در قرآن بر همین نکته دلالت دارد که موضوع اجازه گرفتن از پیامبر اکرم(ص) به عنوان رهبر جامعه اسلامی، بر عدم حضور در هر یک از صحنه‌های خطیر اجتماعی، در بین مسلمانان صدر اسلام، امری پذیرفته شده و رایج بوده و حتی منافقان بهانه‌گیر نیز که پیوسته به دنبال عذرتراشی برای خدا از میدان‌های فداکاری بودند، خود را موظف به استیذان از حضرت دانسته و بدون آن، جرأت ترک صحنه را نداشتند.[۴۹۵]
نتیجه‌ای که از مجموع این آیات می‌گیریم بیانگر آن است که امت اسلامی، در برابر رهبر و زمامدار خود پیامبر(ص) چه مسئولیتی بر دوش دارد، و خداوند از عموم مسلمانان خواسته است که شعاع ولایت و رهبریت آن حضرت را بر سراسر زندگی اجتماعی خود بگسترانند و هیچ یک از صحنه‌های تلاش خویش را از حضور و هدایت پیامبر خدا برکنار ندارند. بنابراین از مجموع گفته‌های سابق این نتیجه مهم به دست می‌آید که مرکز تصمیم‌گیری در دولت نبوی(ص) شخص حضرت خاتم(ص) بوده و دیگران در مقابل فرمان ایشان از خود هیچ اراده و حقی نداشتند و باید از تمام فرامین ایشان در همه جهات و شئونات مسائل سیاسی – اجتماعی و فرهنگی تبعیت می‌کردند.
۲-۴- دامنه قدرت در سیره نبوی(ص)
هدف از بحث درباره دامنه قدرت در سیره نبوی(ص) بررسی این نکته است که آیا گستره قدرت دولت نبوی(ص) و ولایتی که پیامبر(ص) داشتند محدود به حوزه عمومی جامعه می‌شود یا شامل حوزه خصوصی افراد نیز می‌شود؟
در بحث مرکز تصمیم‌گیری سیاسی در دولت نبوی(ص) گذشت که قدرت پیامبر(ص) دارای منشأ الهی است، ولایتی که پیامبر(ص) از جانب خداوند دارند، هم شامل «ولایت تکوینی» و هم «ولایت تشریعی» و هم «ولایت در حکومت» می‌باشد.
۱-۲-۴- ولایت تکوینی
در مورد ولایت تکوینی باید گفت که: «زوایای این بعد ولایت، جز بر «ولی‌الله» آشکار نیست، و اظهارنظر در مورد این که آیا چنین ولایتی هیچ‌گونه حدی ندارد و یا دارای حدود خاصی است، از تشخیص ما بیرون است.
آن‌چه که شواهد گوناگون عقلی و مؤیّدات فراوان نقلی، گواهی می‌دهد، وصول انسان به مرتبه‌ای است که اراده‌اش بر جهان حاکم می‌شود. این جمله معروف: «العبودیه جوهره کنههما الربوبیّه» ناظر به چنین معنایی است؛ یعنی بندگی خدا و طی کردن صراط قرب به حقّ، به معنای «خداوندگاری» است، نه «خدایی»؛ چرا که هر صاحب قدرتی، خداوندگار چیزی است که تحت تصرف او است، در حالی که خروج از مرز بندگی و ورود به مرز خدایی، برای هیچ‌کس میسور نیست.
ظهور معجزات و کرامات، از سوی انبیا و اولیای الهی، نمودی از نفوذ اراده آنان در جهان است؛ زیرا وقتی ولی خدا به قدرت و اراده‌ای خدایی مجهز شد، به اذن الهی در کاینات تصرف می‌کند، عصایی را اژد‌ها، کوری را بینا و حتی مرده‌ای را زنده می‌کند.[۴۹۶]
رسول گرامی اسلام(ص) نیز دارای این نوع ولایت بوده است، و نمونه‌های فراوانی از آن‌ها در کتاب‌های تاریخ و حدیث ثبت شده است. به عنوان نمونه، جریانی را ذکر می‌کنیم از نوع ولایت تکوینی که رسول گرامی اسلام(ص) اعمال کردند. این جریان را حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)، در خطبه قاصعه ذکر فرموده‌اند.
«من با پیامبر(ص) بودم آنگاه که سران قریش نزد او آمدند و گفتند: ای محمد(ص) تو ادّعای بزرگی کردی، که هیچ‌یک از پدران و خاندانت نکردند، ما از تو معجزه‌ای می‌خواهیم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهی، می‌دانیم تو پیامبر و فرستاده خدایی، و اگر از انجام آن سرباز زنی، خواهیم دانست که ساحر و دروغگویی، پس پیامبر(ص) فرمود: شما چه می‌خواهید؟ گفتند: این درخت را بخوان تا از ریشه کنده شده و در پیش تو بایستد. پیامبر(ص) فرمود: خداوند بر همه چیز تواناست.
حال اگر خداوند این کار را بکند آیا ایمان می‌آورید؟ و به حق شهادت می‌دهید؟ گفتند: آری، پیامبر(ص) فرمود: من به زودی نشانتان می‌دهم آنچه را که درخواست کردید، و همانا بهتر از هرکس می‌دانم که شما به خیر و نیکی باز نخواهید گشت، زیرا در میان شما کسی است که کشته شده و در چاه بدر دفن خواهد شد و کسی است که جنگ احزاب را تدارک خواهد کرد. سپس به درخت اشاره کرد و فرمود: ای درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری، و می‌دانی من پیامبر خدایم، از زمین با ریشه‌هایت درآی، و به فرمان خدا در پیش روی من قرار گیر.
سوگند به پیامبری که خدا او را به حق مبعوث کرد، درخت با ریشه‌هایش از زمین کنده شده، و پیش آمد که با صدای شدید چونان به هم خوردن بال پرندگان، یا به هم خوردن شاخه‌های درختان، جلو آمد و در پیش روی پیامبر(ص) ، ایستاد که برخی از شاخه‌های بلند خود را بر روی پیامبر(ص) و بعضی دیگر را روی من انداخت و من در طرف راست پیامبر(ص) ایستاده بودم، وقتی سران قریش این منظره را مشاهده کردند، با کبر و غرور گفتند: به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آید و نصف دیگر در جای خود بماند. پیامبر(ص) فرمان داد نیمی از درخت با وضعی شگفت‌آور و صدایی سخت به پیامبر(ص) نزدیک شد گویا می‌خواست دور آن حضرت بپیچد، اما سران قریش از روی کفر و سرکشی گفتند: فرمان ده این نصف باز گردد و به نیم دیگر ملحق شود، وبه صورت اول درآید. پیامبر(ص) دستور داد و چنان شد. من گفتم: لا اله الاّالله، ای رسول خدا من نخستین کسی هستم که به تو ایمان می‌آورم، و نخستین فردی هستم اقرار می‌کنم که درخت با فرمان خدا برای تصدیق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستی انجام داد…»[۴۹۷].
۲-۲-۴- ولایت تشریعی
بُعد دیگر ولایت نبوی
(ص)، تأثیر او در قانون‌گذاری و تشریع است که گاه از آن به «تفویض امر دین» نیز تعبیر می‌شود. نکته مهمی که در این نوع ولایت باید به آن توجه کرد آن است که: «توحید به عنوان زیربنای اندیشه اسلامی، موحد را به ربوبیت تشریعی خداوند می‌رساند و این اعتقاد را به او القا می‌کند که تنها امر و نهی الهی را منشأ اثر دانسته و به غیر از اطاعت او در برابر احدی تسلیم نباشد».[۴۹۸]
خداوند متعال در آیاتی به پیامبر(ص) دستور می‌دهد که حکم که صادر می‌کنی باید بر اساس « فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ»[۴۹۹] «پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن».
«وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»[۵۰۰] «و میان آنان به موجب آنچه خدا نازل کرده، داوری کن و از هوایشان پیروی مکن». و در آیات دیگری از کسانی که حکم در چارچوب دستورات خداوندی نداده‌اند به نکوهش و عقوبت یاد شده است:
«مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ»[۵۰۱] .
«و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده‌اند، آنان خود کافرانند».
«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[۵۰۲]
«و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده‌اند، آنان خود ستمگرانند».
حال با توجه به این اصل توحیدی که مشروعیت هر قانون بشری، تا زمانی که به خداوند مستند نگردد، هیچ ارزشی ندارد، باید بدانیم که ولایت بر تشریع که حضرت رسول اعظم(ص) داشتند، به چه معنایی است؟ آیا این تفویض، بدان معناست که خداوند اختیار حلال و حرام را به طور کلی به پیامبر(ص) سپرده است؟
در کتاب‌های روایی، روایاتی تحت عنوان «التفویض الی رسول الله فی امر الدین» گردآوری و نقل شده است. البته همه این روایت‌ها مربوط به «تفویض در تشریع» نیست، بلکه برخی از آن‌ها مربوط به اختیارات حکومت پیامبر(ص) در جهت اداره امور جامعه، می‌باشد.
در کتاب اصول کافی بابی وارد شده است که عنوان آن «التفویض الی رسول الله والی الائمه فی امر الدین» است. در این باب ده روایت وجود دارد که مضمون آنان به تأدیب ابتدایی پیامبر(ص) و امامان(ع) به ادب الهی اشاره دارد و پس از آن به تفویض امر دین و مردم به آنان اشاره شده است.[۵۰۳]
در یکی از این روایت‌ها، امام صادق(ع) چنین می‌فرماید:
«خداوند ابتدا پیامبرش را به بهترین ادب، پرورش داد، و چون او را به کمال ادب رساند، به او فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ»[۵۰۴] پس از آن بود که امر دین و کار امت را به او سپرد تا تدبیر و سیاست بندگان را در اختیار داشته باشد و فرمود: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[۵۰۵] رسول خدا به واسطه روح‌القدس، مورد حمایت و تأیید بود، نه لغزشی، از او سر می‌زد و نه در آن چه برای تدبیر مردم انجام می‌داد، اشتباه می‌کرد. او به آداب الهی، تأدّب یافته بود. پس از آن که خداوند نماز را دو رکعت، دو رکعت و مجموعاً ده رکعت قرار داده بود، پیامبر به مغرب یک رکعت و به بعضی دو رکعت افزود که در غیر مسافرت ترک آن روا نیست و البته مغرب در مسافرت هم به همان صورت خوانده می‌شود. پس خداوند، آن را تأیید کرد و در نتیجه، نمازهای واجب روزانه، هفده رکعت شد… خداوند تنها خمر را حرام کرده بود و پیامبر هر مایع مسکری را حرام نمود و خداوند آن را تأیید کرد»[۵۰۶]
این راویت به خوبی بیانگر این نکته است که احکامی از ناحیه پیامبر(ص) صادر شده است، به میل شخصی آن حضرت نبوده است بلکه ایشان به ملاک و مصلحت حکم نظر می‌افکند، و چون از القاءات «روح‌القدس» و تأییدات او بهره‌مند است، آنچه را که از حق می‌بیند و تشخیص می‌دهد، اراده می‌کند. در مرحله بعد، اراده او با امضای الهی به مرحله قطعیت رسیده و به صورت «حکم» در می‌آید. با این تحلیل، نقش پیامبر(ص) در تشریع، هیچ‌گونه منافاتی با توحید ربوبی نداشته، و کاملاً با آن موافق است.
امام موسی کاظم(ع) پس از آنکه سخن از تفویض احکام، به میان آورد، بلافاصله فرمود:
«ولن یشاؤون اِلاّ ان یشاءالله تبارک و تعالی»[۵۰۷]
آن‌ها (پیامبر و امامان معصوم(ع)) جز آن چه که مشیّت حق تعالی است، اراده نمی‌کنند.
علامه طباطبایی رحمه‌الله علیه نیز «ولایت بر تشریع» را چنین تفسیر کرده است:
«حق در تدبیر امر عبد، در جایگاه او قرار می‌گیرد، پس عبد توجه نمی‌کند مگر به او، و اراده نمی‌کند مگر آنچه را او می‌خواهد و این مرتبه، نتیجه آن است که عبد در مسیر بندگی، بدان جا می‌رسد که خداوند، او را برای خویش خالص قرار می‌دهد، و پس از آن هیچ‌‌کس در او سهمی ندارد».[۵۰۸]
بنابراین نتیجه‌ای که می‌گیریم این است که در ولایت بر تشریع، اراده رسول اکرم(ص) جدای از اراده خداوند نیست، و فرایضی که از پیامبر(ص) به ما رسیده است چیزی جز الهامات قدسی نیست گرچه لفظ آن بر قلب مقدس ایشان نازل نگردیده است.
۳-۲-۴- ولایت بر حکومت
جنبه دیگری از ولایت پیامبر(ص)، تصرفات حکومتی آن حضرت است. در روایتی چنین وارد شده است که:
«انّ الله فوض الی نبیّه امر خلقه لینظر کیف طاعتهم»[۵۰۹]
«خداوند کارهای مردم را به پیامبرش واگذار کرده تا معلوم شود که آنان چگونه از وی اطاعت می‌کنند».
در روایت دیگری چنین آمده است:
«ان الله عزوجل ادّب نبیّه ما حسن ادبه فلّما اکمل له الادب قال: انک لعلی خُلُق عظیم، ثمَّ ف
وض الیه امر الدین والامه لیسوس عباده».[۵۱۰]
«خداوند پس از آن که پیامبرش را به نیکوترین ادب، پرورش داد، و فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ» امر دین و کار امت را به او سپرد تا به تدبیر و اراده بندگان خدا (سیاست) بپردازد».
از این دو روایت نتیجه‌ای که می‌گیریم این است که، تفویض اختصاص به تشریع و قوانین کلی دینی ندارد، و تدبیر امت و سیاست جامعه را در بر گرفته، و رسول خدا(ص) از طرف خداوند، از هر دو جنبه، دارای اختیار است.
رسول خدا(ص) بر مبنای این شأن الهی، در اداره جامعه و حکومت، دستورات و مقرراتی را صادر می‌کرد؛ به عنوان مثال ایشان به اصحاب خود فرمان داد: «محاسن خود را رنگ نموده، و از آشکار شدن سفیدی موهای خود جلوگیری کنند» حضرت علی(ع) علت این حکم را آن می‌داند که در صدر اسلام، تعداد مسلمانان اندک بود و مسلمانان با این کار نشاط خود را در برابر دشمن به نمایش می‌گذاردند؛ ولی پس از آنکه اسلام توسعه یافت، نیازی به این اقدام نبوده و مسلمانان در آن مخیرّند».[۵۱۱]
در مورد دیگری، پیامبر اسلام(ص) همسایگان مسجد را تهدید کرد که اگر در نماز جماعت شرکت نکنند، خانه‌شان را آتش خواهد زد.[۵۱۲] واضح است که این برخورد، از موضوع اختیارات حکومتی، و با توجه به شرایط اجتماعی آن عصر و بر مبنای مصالح مورد نظر آن حضرت بوده است، وگرنه ترک یا عمل مستحب، به خودی خود، چنین عقوبت سنگینی را به دنبال ندارد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی


فرم در حال بارگذاری ...

« مقایسه اندیشه های احمد غزالی در سوانح العشاق با مثنوی معنوی مولوی- قسمت ۱۲تأثیر-بحران-مالی-بر-بیکاری-کشور¬های-منتخب-حوزه¬¬ی-منا- قسمت ۲۲ »