معادلات حاکم بر سیستم شامل معادلات موازنه جرم، موازنه مومنتم، موازنه انرژی و روابط مربوط به تعادل بخار-مایع هستند. در فصل قبل محاسبات تعادل بخار-مایع و معادلات محاسبه خواص سیالات چاه توضیح داده شدند. در ادامه سایر معادلات حاکم بر سیستم در مدل ارائه شده توضیح داده میشوند.
روند به دست آوردن معادله موازنه حاکم بر یک سیستم به طور خلاصه در زیر آمده است.
مقدار تجمع در سیستم = مقدار مصرف – مقدار تولید + مقدار خروجی – مقدار ورودی
معادله دیفرانسیلی که به این ترتیب به دست میآید در مرحله بعد می تواند با به کار بردن مقدارهای مرزی و اولیه از روش تحلیلی یا عددی حل شود. با دنبال کردن روند بالا برای جریان دو فازی در چاه در حالت پایدار[۳۹] برای هر فاز یک معادله موازنه جرم به صورت زیر به دست میآید.
(۴-۱)
(۴-۲)
معادله (۴-۱) برای فاز مایع و معادله (۴-۲) برای فاز گاز است. همان طور که در معادلات بالا قابل مشاهده است در دو معادله جمله اول سمت چپ نشان دهنده تغییر جرم به دلیل تغییر چگالی، سرعت و ترکیب فاز است. جمله دوم و سوم به ترتیب نشان دهنده جرم ورودی از مخزن و جرم ورودی از نقطه تزریق گاز است. آخرین جمله سمت راست که مربوط به آهنگ (نرخ) انتقال جرم بین فاز مایع و گاز است در دو معادله مقداری مساوی ولی با علامت مخالف دارد. معادلات برای سیستم چاه در حالت پایدار نوشته شده اند و در معادله کلی مقدار مایع و گاز ورودی از مخزن و مقدار مایع و گاز ناشی از گاز تزریقی نیز در نظر گرفته شده اند. جملههای مربوط به جرم ورودی از مخزن فقط برای بلوک های در ارتباط با مخزن نوشته میشوند و جملات مربوط به جرم ورودی توسط گاز تزریقی فقط برای بلوکی که گاز در آن تزریق می شود در نظر گرفته می شود.
همجنین معادله موازنه جرم برای جزء از ترکیب در مخلوط گاز و مایع به صورت زیر به دست میآید.
(۴-۳)
در معادله (۴-۳) به دلیل این که موازنه جرم برای فاز مایع و گاز به طور همزمان نوشته شده است، جمله مربوط به انتقال جرم بین دو فاز حذف می شود.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
با به کار گیری روند شرح داده شده در قسمت قبل میتوان معادله دیفرانسیل موازنه مومنتم در سیستم را به شکل زیر به دست آورد.
(۴-۴) |
در این معادله جمله سمت چپ تغییرات فشار سیستم با تغییر مکان را نشان میدهد. جمله اول و دوم سمت راست نشان دهنده تغییرات انرژی جنبشی فاز مایع و گاز در سیستم هستند. جمله سوم انرژی جنبشی است که از طرف گاز تزریقی به سیال وارد می شود. این جمله فقط برای بلوکی که گاز در آن تزریق می شود در نظر گرفته می شود. جمله چهارم تغییرات فشار سیستم بر اثر وزن ستون سیال را نشان میدهد و جمله آخر بیانگر افت فشار ناشی از اصطکاک در لوله است.
معادله به دست آمده برای موازنه مومنتم در سیستم، شکل ساده و کلی معادلاتی است که تا کنون برای محاسبه تغییرات فشار سیستم توسعه داده شده اند. در فصل دوم توضیحات کاملی در مورد این معادلات و مدل ها داده شد. در این تحقیق از سه مدل ارائه شده در مقالات برای محاسبه فشار استفاده شد. مدل اول، معادله تجربی پوتمن و کارپنتر (Poettman and Carpenter 1952) است. این معادله یکی از اولین معادلات ارائه شده برای محاسبه تغییرات فشار در خطوط لوله جریان های دو فازی است. معادله دوم، معادله تجربی هاگدورن و براون (Hagedorn and Brown 1965) است که دقیق ترین معادله تجربی و یکی از دقیق ترین معادلات محاسبه افت فشاری است که تا کنون ارائه شده اند. اخیرا مدل های جدیدی برای محاسبه افت فشار در سیستم های چند فازی ارائه شده اند که اساس آنها مکانیزم های حاکم بر این جریان هاست. به همین دلیل این مدل ها نسبت به مدل های تجربی در محدوده گسترده تری از شرایط سیستم جواب های قابل قبول دارند. در این تحقیق از مدل مکانیکی خازانوف و همکاران (Khasanov et al. 2009)که یک مدل جریان رانده است نیز به عنوان معادله محاسبه افت فشار در سیستم استفاده شده است. به این ترتیب با بهره گرفتن از مدل ارائه شده این امکان وجود دارد تا با معادلات محاسبه فشار مختلف توزیع فشار در سیستم را محاسبه کرد و با مقایسه نتایج از تأثیر نوع معادله فشار بر نتایج نهایی اطلاع یافت.
موازنه انرزی نیز مشابه موازنه جرم و موازنه مومنتم از روند ذک
ر شده به صورت زیر برای سیستم به دست میآید.
(۴-۵) |
در معادله موازنه انرژی جمله اول در سمت راست نشان دهنده میزان اتلاف انرژی از سیستم به محیط است. جمله دوم تغییرات آنتالپی، انرژی جنبشی و انرژی گرانشی سیال را نشان میدهد. جمله سوم معادله فقط برای بلوکی که گاز در آن تزریق می شود در نظر گرفته می شود و برای محاسبه میزان آنتالپی، انرژی جنبشی و انرژی گرانشی است که گاز ورودی به سیستم دارد. همچنین جمله چهارم میزان تغییر آنتالپی ناشی از تغییرات فاز است.
در جمله دوم، فقط تغییرات آنتالپی ناشی از تغییرات دما در نظر گرفته می شود. به این ترتیب تغییرات آنتالپی در این حالت از رابطه زیر محاسبه می شود.
(۴-۶)
از آن جا که در جریانهای چند فازی بخشی از تغییر آنتالپی به دلیل تغییر فاز است، علاوه بر جمله دوم در معادله (۴-۵) که نشانگر تغییرات آنتالپی ناشی از تغییرات دما است، جمله آخر نیز برای در نظر گرفتن تغییرات آنتالپی ناشی از تغییرات فاز به موازنه انرژی اضافه شده است. آنتالپی ناشی از تغییرات فاز در این جمله به صورت زیر محاسبه می شود.
(۴-۷)
در معادله (۴-۷) نشان دهنده تغییرات ضریب تراکمپذیری جزء سیال با تغییر فاز است. نیز فشار اشباع جزء را نشان میدهد.
به منظور حل معادلات حاکم بر سیستم لازم است مقدارهای مرزی فشار، دما، دبی نفت و ترکیب سیال ورودی از مخزن مشخص باشند. در این مدل فشار و دمای مرزی، فشار و دمای ته چاه هستند. ترکیب و دبی نفت ورودی از مخزن به چاه نیز یک مقدار معلوم در نظر گرفته شده است.
حقوق بشر هنجارهایی اخلاقی و قانونی برای حمایت همه ی انسان ها در همه جای دنیا در برابر سوء رفتارهای سیاسی، قانونی و اجتماعی هستند. حق آزادی دین ، حق متهم برای برخورداری از محاکمه ی عادلانه و حق مشارکت سیاسی نمونه هایی از حقوق بشر هستند. این حقوق در سطوح بین المللی در اخلاقیات و قانون موجوداند. مخاطب این حقوق دولت ها هستند، که موظف اند به آنها پایبند باشند و ارتقایشان بخشند. مرجع مکتوب عمده ی این حقوق، اعلامیه ی جهانی حقوق بشر (سازمان ملل متحد، ۱۹۴۸b) و اسناد و معاهده های پر شمار پیامد آن است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
فلسفه ی حقوق بشر به پرسش های مربوط به وجود، محتوا، سرشت، جهانشمول بودن و توجیه حقوق بشر می پردازد. اغلب پشتیبانی محکمی که از حقوق بشر می شود (مثلا اینکه جهانشمول اند، و اینکه این حقوق به عنوان هنجارهایی اخلاقی، بی نیاز از تصویب قانونی اند) تردیدهایی شکاکانه بر می انگیزند. تأمل بر این تردیدها و پاسخ هایی که می توان به آنها داد، زیرشاخه ای از فلسفه ی سیاسی را تشکیل داده که ادبیات گسترده ای را در بر می گیرد.
۱- ایده ی کلی حقوق بشر
اعلامیه ی جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸, UDHR Universal Declaration of Human Rights)، بیش از دو دوجین حق بشری مشخص را شامل می شود که کشورها موظف اند آنها را رعایت و صیانت کنند. می توانیم این حقوق را به شش گروه اصلی یا بیشتر تقسیم کنیم: حقوق امنیت، که مردم را در برابر جرائمی مانند قتل، کشتار، شکنجه، و تجاوز حمایت می کنند؛ حقوق سیاسی، که از آزادی مشارکت سیاسی از طرقی مانند بحث و تبادل نظر، شوار، اعتراض، رأی گیری و احراز سمت های دولتی صیانت می کنند؛ حقوق دادرسی ی عادلانه، که مردم را در برابر سوء رفتارهای قانونی مانند حبس بدون محاکمه، محاکمه ی غیر علنی، و مجازات بیش از حد حمایت می کنند؛ حقوق برابری، که حق شهروندی برابر، مساوات در برابر قانون و عدم تبعیض را تضمین می کنند؛ و حقوق رفاه یا (اقتصادی و اجتماعی) ، که مستلزم فراهم نمودن امکان آموزش برای همه ی کودکان و حمایت مردم در برابر فقر شدید و گرسنگی اند. خانوادهی دیگری از حقوق را هم که می توان ذکر کرد حقوق گروه ها هستند. حقوق گروه ها در UDHR منظور نشده، اما در معاهدات بعدی درج شده است. حقوق گروه ها به معنای صیانت از گروه های قومی در برابر نسل کشی و غصب سرزمین ها و منابع آنهاست. می توان ایده ی کلی حقوق بشر را با ذکر برخی ویژگی های مشخصه ی این حقوق تشریح کرد. به این ترتیب این پرسش که چه حقوقی در توصیف عام این مفهوم می گنجد، و نه در زمره ی حقوقی خاص، پاسخ داده می شود. ممکن است دو نفر ایده ی کلی مشترکی از حقوق بشر داشته باشند و در عین حال بر سر اینکه آیا یک حق مشخص از جمله ی حقوق بشر است یا نه، اختلاف نظر داشته باشند.
حقوق بشر هنجارهایی سیاسی هستند که عمدتا به چگونگی رفتار دولت ها با مردم تحت حاکمیت شان می پردازند. این حقوق ، آن هنجارهای اخلاقی عادی نیستند که به نحوه ی رفتار میان اشخاص بپردازند (مثلا منع دروغ گویی یا خشونت ورزی). به بیان توماس پوگ «در پرداختن به حقوق بشر، عمل باید به نحوی رسمی باشد» (پوگ ، ۲۰۰۰، ۴۷). اماباید در پذیرش این مطلب محتاط بود، چرا که برخی از حقوق ، مانند حقوق ضد تبعیض نژادی و جنسی، در وحله ی اول معطوف به تنظیم رفتار خصوصی اند (اُکین ۱۹۹۸، سازمان ملل ۱۹۷۷). همچنین، قوانین ضد تبعیض، دولت ها را به جهت هدایت می کنند. از یک سو دولت تحمیل می کنند که صور خصوصی و عمومی تبعیض را منع و محو کند.
دوم اینکه، حقوق بشر به عنوان حقوقی اخلاقی و یا قانونی وجود دارند. وجود یک حق بشری را یا می توان هنجاری مشترک میان اخلاقیات بشری دانست؛ یا به عنوان هنجاری موجه که پشتوانه ی آن استدلالی قوی است؛ یا به عنوان حقی قانونی که در سطح ملی متجلی می شود (در این سطح می توان آن حقی “مدنی” یا “مبتنی بر قانونی اساسی” خواند)؛ یا به عنوان حقی قانونی در چارچوب قوانین بین المللی مطرح می شود. آرمان جنبش حقوق بشر این است که همه ی حقوق بشری به همه ی چهار وجه بالا موجودیت یابند. (بخش ۳ مربوط به وجود حقوق بشر را ببینید).
سوم اینکه ، حقوق بشر پر شماراند (چندین جین) و نه اندک. حقوقی که جان لاک برای بشر بر می شمرد، یعنی حق حیات ، آزادی و مالکیت، معدود و انتزاعی بودند، اما حقوق بشری که ما امروزه می شناسیم به مسائل مشخص و انضمامی می پردازند (مثلاً، تضمین محاکمه ی عادلانه ، الغای بردگی، تضمین امکان آموزش، و جلوگیری از نسل کشی). این حقوق، مردم را در برابر سوء استفاده های رایج از علائق انسانی بنیادی شان صیانت می کنند. از آنجا که بسیاری از این حقوق معطوف به موسسات و مسائل معاصر هستند، فراتاریخی نیستند. ممکن است کسی صورت بندی اسناد معاصر حقوق بشر نه انتزاعی است و نه مشروط. این اسناد، وجود دادگاه های جنائی، دولت های متکی بر اخذ مالیات، و نظام رسمی آموزش را مفروض می گیرند که همگی موسساتی معاصر و انضمامی اند.
چهارم اینکه، حقوق بشر استاندارد های کمینه اند. این حقوق معطوف به اجتناب از معصیت اند و نه حصول فضیلت، تمرکز آنها بر صیانت از حداقل نیکبختی برای همه ی مردمان است (نیکل ۱۹۸۷). به بیان هنری شُو، حقوق بشر معطوف به “پایین ترین حدود سلوک قابل تحمل اند” و نه “آرزوهای بزرگ و ایده های متعالی” (شُو ۱۹۹۶). از آنجا که این حقوق فقط ضامن استاندارد های کمینه اند، عمده ی مسائل قانونی و فرهنگی و حکومتی عمده ای را در چارچوب حقوق بشر میسر می سازد.
پنجم اینکه، حقوق بشر هنجارهایی بین المللی هستند که همه ی کشورها و مردمان جهان امروز را در بر می گیرند. از آن قسم هنجارهایی هستند که مناسب است تبعیت شان را به همه ی کشورها توصیه کرد. برای جهانشمول هستند، به شرط آنکه بپذیریم که برخی حقوق، مانند حق رأی، تنها به شهروندان بزرگسال تعلق می گیرد؛ که برخی اسناد حقوق بشر مربوط به گروه های آسیب پذیری مانند کودکان، زنان و بومیان هستند؛ و اینکه برخی حقوق، مانند حق صیانت در برابر نسل کشی، حقوق گروه ها هستند.
هفتم اینکه، حقوق بشر توجیهاتی قومی دارند که همه جا قابل اعمال اند و برایشان اولویت بالایی ایجاد می کنند. بدون پذیرش این اصل، نمی توان از حقوق بشر در برابر تفاوت های فرهنگی و استبدادهای ملی دفاع کرد. توجیهات حقوق بشر بسی استواراند. اما این دلیل نمی شود که مقاومت ناپذیر باشند.
هشتم اینکه، حقوق بشر، حق هستند، اما نه الزاما به معنای قوی کلمه، زیرا حقوق جنبه های متعددی دارند: یکی اینکه صاحب حقی دارند – یعنی شخص یا سازمانی که از حق مشخصی برخوردار است. به بیان عام ، صاحبان حقوق بشر همه ی مردمان زنده ی امروزین هستند. به بیان دقیق تر، گاهی همه ی مردما، گاهی همه ی شهروندان یک کشور، گاهی همه ی اعضای یک گروه آسیب پذیر مشخص (زنان، کودکان، اقلیت های قومی دینی، مردمی بومی)، و گاهی همه گروهای قومی (در مورد حق مصونیت در برابر نسل کشی) صاحبان حق هستند. جنبه دیگر حقوق بشر این است که متمرکز بر آزادی، حمایت، موقعیت یا منافع هستند. یک حق همواره معطوف به چیزی است که کانون علاقه صاحب حق است (برانت ۱۹۸۳، ۴۴). همچنین مخاطب حقوق بشر، کسانی هستند که مسئول و موظف به احقاق این حقوق اند. متولی حقوق بشری یک شخص، در درجه نخست بر دوش سازمان ملل یا دیگر سازمان های بین المللی نیست؛ این وظیفه در وحله اول بر عهده دولتی است که آن شخص در آن اقامت یا سکونت دارد. متولی احقاق حقوق بشری یک شهروند بلژیکی اصولاً دولت متبوع اش است. وظیفه سازمان های بین المللی حقوق بشر و دیگر دولت ها، تشویق، حمایت، و گاهی انتقاد از دولت ها در انجام این وظیفه است، یعنی نقشی ثانوی یا “پشتیبان” را بر عهده دارند. وظیفه احقاق بشر حقوق بشر نوعا مستلزم کنش هایی مربوط به احترام، حمایت، ایجاد تسهیلات و زمینه سازی است. آخر اینکه حقوق بشر معمولاً اجباری اند، به این معنا که وظایفی را به متولیان احقاق شان تحمیل می کنند، اما گاهی این حقوق کار چندانی بیش از اعلام اهدافی با اولویت بالا و نهادن مسئولیت تحقق تدریجی شان بر عهده متولیان، صورت نمی دهند. برای مثال، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (سازمان ملل متحد، ۱۹۶۶) که حقوق پایه ای نیازهای انسانی مانند غذا، پوشاک، و آموزش را پوشش می دهد، امضا کنندگان اش را ملزم می دارد. تا “با بهره گرفتن از حداکثر … منابع دردسترس، با دیدگاه تحقق تدریجی کلیه حقوق مندرج در این میثاق … گام بردارند.” البته می توان محاجه کرد که این حقوق هدف وار حقوق نیستند، بلکه شاید بهتر باشد آنها را انگاره ای ضعیف تر یا قوی تر از حقوق بدانیم.
حال که این هشت مولفه کلی حقوق بشر را برشمردیم، مفید است انگاره ای دیگر را هم ذکر کنیم که به نظر من باید کنار نهاده شوند. نخست این ادعاست که همه حقوق بشر، حقوقی سلبی هستند. به این معنا که تنها مستلزم آنند که دولت از اموری اجتناب کند. طبق این دیدگاه، هرگز لازم نیست که دولت برای صیانت و ارتقای حقوق بشر گام هایی ایجابی بردارد. این ادعا با این دیدگاه جذاب سازگار نیست که یکی از وظایف اصلی دولت، صیانت از حوق مردم توسط نظام قانون جزائی و نظام قانون مالکیت است. هنگامی که میثاق اروپایی حقوق بشر (مصوب شورای اروپا به سال ۱۹۵۰) می گوید “حق حیات همگان باید توسط قانون صیانت نشود” ۰ماده ۲ و ۱) به این مضمون دلالت دارد. و به همین سیاق، میثاق ملل متحد علیه شکنجه (UN Torture Convention، سازمان ملل ، ۱۹۸۴) لازم می دارد که “همه دولت های عضو باید تضمین کنند که در قانون جزائی شان همه صور شکنجه جرم محسوب شود” (ماده ۴ و ۱).
ادعای دومی که باید کنار نهاد، این است که حقوق بشر لایتجزا بودن بدان معنا نیست که حقوق بشر مطلق هستند یا هرگز نمی توانند بنا بر ملاحظات دیگر نقض شوند. اگر بگوییم حقی لایتجزا است، بدان معناست که صاحب حق نمی تواند به دلیل سوء عمل یا داوطلبانه از انها محروم شود. من تردید دارم همه حقوق بشر به این معنا لایتجزا باشند. اگر معتقدیم که زندانی کردن افراد به خاطر ارتکاب جرمی قانونی درست است، پس حق مردم برای جابجایی آزادانه می تواند موقتا یا دائماً، به صرف ارتکاب جرائم جدی نقض شود. همچنین فرد می تواند انتخاب کند که همه عمرش را در صومعه ای بگذراند و به این ترتیب حق آزادی جابجایی خود را داوطلبانه کنار نهد. پس حقوق بشر لایتجزا نیستند، اما فرو گذاشتن آنها دشوار است.
سوم اینکه، به نظر من، باید این پیشنهاده جان راولز را در کتاب (قانون مردمان) رد کرد که بنا به تعریف حقوق بشر مرزی تعیین می کنند که پس از آن تحمل مشروعیت دیگر کشورها پایان می یابد. راولز می گوید که حقوق بشر “مرزهایی برای خودمختاری درونی یک رژیم مشخص می کنند” و نیز “مداخله ای قهرآمیز، مثلاً با تحریم های سیاسی و اقتصادی، یا در موارد حاد با نیروی نظامی، اگر به قصد تحقق حقوق بشر باشد، موجه است” (راولز ۱۹۹۹، ۷۹ – ۸۰)
این پیشنهاده که حقوق بشر خط فاصل معینی پیش می نهند که پس از آن مشروعیت حاکمیت ملی پایان می پذیرد، ساده انگاری فاحش قضیه است. لازم نیست انکار کنیم که حقوق بشر در تعیین حدود تحمل موجه یک دولت، مفید هستند، اما دلایل چندی وجود دارد تا در اینکه حقوق بشر به سهولت آن مرزها را تعیین می کنند، تردید کنیم. نخست اینکه “تحقق” حقوق بشر ایده بسیار مبهمی است. هیچ کشوری به طور تمام و کمال حقوق بشر را متحقق نمی کند؛ همه کشورها مشکلات حقوق بشری متعددی دارند. بعضی کشورها مسائل بزرگی در این زمینه دارند، و مشکلات حقوق بشری متعددی دارند. بعضی کشورها مسائل بزرگی در این زمینه دارند، و مشکلات بسیاری دیگر بس عظیم است (“نقض فاحش حقوق بشر”). از این گذشته، مسئولیت دولت های فعلی کشورها در قبال این مشکلات نیز متفاوت است. مثلاً ممکن است مسئولیت اصلی مشکلات کشوری بر عهده دولت سابق آن باشد و دولت فعلی در حال برداشتن گام های قابل قبولی در مسیر پایبندی به حقوق بشر باشد.
به علاوه، تعریف حقوق بشر به عنوان هنجارهایی که حدود تحمل یک دولت را مشخص می کنند، مستلزم تحدید حقوق بشر به تنها چند حق بنیادی است. در این مورد راولز فهرست زیر را پیشنهاد می کند: “حق حیات (حق برخورداری از الزامات بقا و ایمنی)؛ حق آزادی (آزادی از بردگی ، رعیتی، و اشغال عدوانی، و آزادی مکفی برای انتخاب دین و اندیشه)؛ حق مالکیت (مالکیت شخصی)؛ و برابری رسمی ناشی از قواعد عدالت طبیعی (یعنی برخورد یکسان با موارد یکسان)” (راولز ۶۵،۱۹۹۹). راولز با ذکر این فهرست ، اغلبِ آزادی ها را ، مانند حق مشارکت سیاسی، حقوق برابری ، و حقوق رفاه از شمول این حقوق بنیادی خارج می کند. فرو نهادن حقوق برابری و دموکراسی، بهای گزافی است که او می پردازد تا به حقوق بشر نقش مرز گذارنده بر تحمل یک حکومت را اعطا کند. اما می توانیم مقصود اصلی راولز را بدون پرداختن این بها نیز حاصل کنیم. مقصود اصلی او این است که کشورهایی را که به نقض فاحش مهم ترین حقوق بشر می پردازند نباید تحمل کرد. اما برای پذیرش این مقصود لازم نیست از راولز پیروی کنیم و حقوق بشر را با انگاره اساسا نحیفی از این حقوق معادل بدانیم. بر عکسع می توانیم آموزه ای پیش نهیم که بر پایه آن مشخص می کنیم کدام حقوق از همه مهم تراند – ای آموزه برای دیگر مقاصد نیز لازم می آید – تا نقض فاحش آن بنیادی ترین حقوق را مبنای عدم تحمل یک دولت قرار دهیم.
۲- اسناد، معاهدات و سازمان های حقوق بشر
در این بخش طرح واره ای توسعه ملاک های ارتقا و صیانت از حقوق بشر از سال ۱۹۴۸ به بعد ارائه می شود. این اسناد و سازمان ها، دیدگاه معاصر به چیستی حقوق بشر را بیان می کنند و مشخص می سازند که کدام هنجارها حقوق بشری محسوب می شوند..
۲-۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر
در خلال جنگ جهانی، دوم بسیاری از کشورهایی که با آلمان هیتلری می جنگیدند به این نتیجه رسیدند که لازم است پس از جنگ یک سازمان بین المللی ایجاد شود تا صلح و امنیت بین المللی را ارتقا بخشد. از نخستین ایده های آن سازمان، یعنی سازمان ملل متحد، این بود که ارتقای حقوق بشر ابزار بسیار مهمی برای ارتقای صلح و امنیت جهانی است. از تاسیس ملل متحد دیری نگذشت که کمیته ای از سوی آن مسئول نگارش یک منشور بین المللی حقوق شد. قرار بود این منشور حقوق ، در دسامبر ۱۹۴۸ به عنوان اعلامیه جهانی حقوق بشر (UDHR) به تصویب رسید. (مورسینک ۱۹۹۹). اگرچه برخی دیپلمات ها امیدوار بودند که این منشور به عنوان معاهده ای الزام آور شناخته شود تا همه کشورهایی که عضو ملل متحد می شوند ملزم به رعایت آن باشند، در نهایت این منشور به صورت یک اعلامیه درآمد – یعنی یک دسته استانداردهای پیشنهادی – و نه یک معاهده. این اعلامیه، ارتقای حقوق بشر را از طریق “تعلیم و آموزش” و “ملاک های ملی و بین المللی ، برای تضمین و نظارت بر اجرای آنها” پیشنهاد می کرد.
UDHR در ارائه الگویی برای معاهدات حقوق بشری متعاقب اش، و واداشتن کشورها به شمول حقوق مندرج در آن در فهرست حقوق قانون اساسی های ملی، به نحو شگفت آوری موفق عمل کرده است (مورسینک ۱۹۹۹). UDHR و معاهدات پیامد آن ، عمده مقصود مردم از اموری هستند که حقوق بشر خوانده می شوند. با این حال، در عمل پایبندی به هنجارهای UDHR به اندازه تحسین خشک و خالی آن نبوده است. کل گستره حقوق بشر در بسیاری از نقاط جهان هنوز عملا پذیرفته نشده است.
۲-۲ میثاق اروپایی حقوق بشر
جنگ سرد به مرگ ایده تقویت حقوق بشر از طریق معاهدات و سازمان های بین المللی نیانجامید. در سراسر دهه های پنجاه و شصت، سازمان ملل و دیگر سازمان های بین المللی تلاش خود را برای ایجاد معاهدات بین المللی حقوق بشر دنبال کردند. در اوایل ۱۹۵۰ کشورهای اروپای غربی یک معاهده حقوق بشر در چارچوب شورای اروپا امضا کردند. میثاق اروپایی (European Convention یا ECHR، شورای اروپا، ۱۹۵۰) حقوق استاندارد مدنی و سیاسی را پوشش می دهد. حقوق آن مشابه UDHR است. حقوق اقتصادی و اجتماعی در سند دیگری یعنی منشور اجتماعی اروپایی (The European Social Charter) درج شده اند. امضا کنندگان اولیه ECHR کشورهای اروپای غربی بودند، اما پس از پایان جنگ سرد، در اوایل دهه ۱۹۹۰ بسیاری از کشورهای اروپای شرقی ، از جمله روسیه ، نیز به آن پیوسته ،امروزه این میثاق ۴۱ کشور و ۸۰۰ میلیون نفر را در بر می گیرد.
مطابق ECHR ، یک دادگاه حقوق بشر، به نام دادگاه اروپایی حقوق بشر (European Court of Human Rights) تأسیس شده که وظیفه تفسیر هنجارهای حقوق بشر و رسیدگی به دعاوی مربوط به آن را بر عهده دارد. کشورهای امضا کننده ECHR توافق کرده اند که فهرستی از حقوق را به رسمیت بشناسند. اما همچنین توافق کرده اند که تحقیق و تفحص، وساطت و احکام آن در مورد دعوی ها را نیز بپذیرند. امروزه ECHR موثرترین نظام صیانت از حقوق بشر در سطح بین المللی است. این دادگاه ، که مقر آن در شهر استراسبورگ فرانسه است، از هر دولت عضو یک قاضی دارد – گرچه این قضات، مستقلا منسوب می شوند و نماینده دولت متبوع شان نیستند. اگر شهروندان هر یک از کشورهای عضو شکایتی در مرد نقض حقوق بشری شان داشته باشند و نتوانند در دادگاه های ملی خود به خواسته شان دست یابند. می توانند درادخواست خود را به دادگاه اروپایی حقوق بشر ارجاع دهند. شکایت دولت ها از نقض حقوق بشر در دیگر کشورهای عضو نیز در این دادگاه پذیرفته می شود. اما به ندرت طرح شده است. اگر دادگاه صلاحیت بررسی شکایتی را بپذیرد، آن را بررسی و در خصوص آن حکم صادر می کند. پیش از صدور حکم، دادگاه می کوشد تا با وساطت قضیه را حل کند. اگر این مصالحه ناکام ماند، دادگاه حکم صادر می کند و راه حل می دهد. این فرایند به ایجاد رویه های بسیاری در حقوق بشری بین المللی انجامیده است (جاکوبز و وایت ۱۹۹۶، جانیس، کی و یردلی ۱۹۹۵). دولت ها تقریبا همیشه احکام دادگاه اروپایی را می پذیرند. چرا که همگی ، به ECHR و حاکمیت قانون متعهداند، و اگر احکام این دادگاه را نپذیرند عضویت آنها در شورای اروپا در معرض خطر قرار می گید.
۲-۳ معاهدات حقوق بشر سازمان ملل متحد
تلاش برای امضای معاهدات بین المللی حقوق بشر در سازمان ملل نیز ، به رغم وجود جنگ سرد، به پیش رفت. معاهده ضد نسل کشی (The Genocide Convention) در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسید، و امروزه بیش از ۱۳۰ امضا کننده دارد. این معاهده نسل کشی را تعریف می کند و آن را در قوانین بین المللی جرم محسوب می کند. همچنین ارگان های سازمان ملل را موظف به پیشگیری و توقف نسل کشی می سازد و دولت ها را ملزم می کند که مواد مربوط به پیش گیری از نسل کشی را در قوانین ملی خود بگنجانند، و بکوشند اشخاص یا سازمان هایی را که بدان اقدام کرده اند مجازات کنند، و پیگرد اشخاص متهم به نسل کشی را میس سازند. دادگاه جنایی بین المللی (The International Criminal Court) که بر اساس این معاهده در سال ۱۹۹۸ در رم بنیان گذاشته شده مرجع پیگرد قانونی نسل کشی، و نیز جنگ ها و جرائم علیه بشریت در سطح بین المللی است.
طرح گنجاندن حقوق مندرج در UDHR در حقوق بین الملل نیز با گام هایی بس آهسته به پیش رفته است پیش نویس های کنوانسیون های بین المللی به سال ۱۹۵۳ برای تصویب تقدیم مجمع عمومی سازمان ملل شد. برای منظور کردن نظر کسانی که معتقد بودند حقوق اقتصادی و اجتماعی از اصول حقوق بشر نیستند، یا نباید به همان شیوه حقوق مدنی و سیاسی منظور شوند، دو معاهده توین شد: کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (International Covenant on Civil and Political Rights یا ICCPR، سازمان ملل،۱۹۹۶b ) و کنوانسیون بین المللی حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی (International Covenant on Economic , Social and Cultural Rights یا ICESCR، سازمان ملل، ۱۹۶۶c). این معاهدات که تجلی حقوق UDHR بودند تا سال ۱۹۶۶ به تصویب مجمع عمومی نرسیدند و تا سال ۱۹۷۶ طول کشید تا مقبولیت کافی برای به اجرا در آمدن پیدا کنند. مضمون ICCPR اغلبِ حقوق مدنی و سیاسی است که در UDHR درج شده است. و مضمون ICESCR حقوق اقتصادی و اجتماعی مندرج در نیمه دوم UDHR است.
در بازه زمانی میان امضای UDHR به سال ۱۹۴۸ و تصویب کنوانسیون های بین المللی توسط مجمع عمومی سازمان ملل به سال ۱۹۶۶، بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی، که به تازگی از بند استعمار رسته بودند ببه عضویت سازمان ملل در آمدند. اغلب این کشورها مایل به همراهی با رویکرد حقوق بشری بودند، اما آن را چنان تعبیر کردند که بازتاب علائق و مسائل مبتلا به شان ، مانند لغو استعمار ، انتقاد از تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی، و تقبیح تبعیض های نژادی در سراسر جهان باشد. کنوانسیون های بین المللی بازتاب این ملاحظات هستند؛ هر دو محتوی مواد یکسانی هستند که بر حق مردمان برای تعیین سرنوشت و کنترل منابع طبیعی خود تأکید می کنند. در این کنوانسیون ها به حقوق علیه تبعیض اولویت داده شد. و حقوق مالکیت و پرداخت خسارت اموالی که توسط دولت غصب شده از کنوانسیون ها حذف شده است.
کشوری که یک معاهده حقوق بشر ملل متحد را امضا می کند. متعهد می شود که حقوق مندرج در آنها را رعایت کنند. آن دولت همچنین تعهد می کند که مراقبت و انتقادات بین المللی در این زمینه را پذیرا و پاسخگو باشد. ICCPR توسط تقریبا ۱۵۰ کشور امضا شده است ، و نشانگر نظام استاندارد سازمان ملل برای اعمال یک منشور حقوق بین المللی است. بر اساس این کنواسیون یک سازمان، به نام کمیته حقوق بشر، ایجاد شده که وظیفه آنارتقای هنجارهای مندرج در ICCPR است. هجده عضو کمیته حقوق بشر نماینده دولت های متبوع خود محسوب نمی شوند، بلکه به عنوان متخصصان مستقل در نظر گرفته می شوند. این موقعیت به آنها امکان می دهد تا دیدگاه های تخصصی خود را آزادانه و بدون تقلید به مواضع دولت شان مطرح کنند. ICCPR بر خلاف ECHR برای تفسیر مفاد خود یک دادگاه بین المللی پیش بینی نکرده است. کمیته حقوق بشر می تواند دیدگاه های خود را در مورد اینکه یک عمل مشخص مصداق نقض حقوق بشر است یا خبر ابراز کند ، اما فاقد صلاحیت برای انتشار گزارش های رسمی است (آلستون و کرافورد ۲۰۰۰).
ICCPR دولت های امضا کننده را ملزم می دارد که در مورد تعهدشان به این معاهده مرتبا گزارش دهند. کمیته حقوق بشر وظیفه دریافت ، مطالعه و اظهار نظر انتقادی در مورد اینم گزارش ها را بر عهده دارد (بورفین ۱۹۹۹، مک گولدریک ۱۹۹۴). این کمیته جلساتی عمومی برای استماع نظرات سازمان های غیر دولتی مانند عفو بین الملل برگزار می کند. و با نمایندگان دولت های گزارش دهنده ملاقات می کند. آنگاه کمیته حقوق بشر “ملاحظات نهایی” خود را منتشر می کند که در آن تقید کشور گزارش دهنده به حقوق بشر ارزیابی می شود. این رویه مستلزم آن است که کشورهای امضا کننده ICCPR همکاری خود را با کمیته حقوق بشر حفظ کنند و مشکلات حقوق بشری خود را در معرض افکار عمومی جهانیان بگذارند. این روال گزارش دهی برای تشویق کشورها به تشخیص مشکلات حقوق بشری شان اتخاذ شیوه هایی برای رفع آنها در طی زمان مفید است. اما در مورد کشورهایی که تمایلی به گزارش دهی ندارند یا از آن جدی نمی گیرند، کارآمد نیست، و اغلب ، نتایج کمیته حقوق بشر چندان توجهی بر نمی انگیزد (بایسفکی ۲۰۰۱). ICCPR علاوه بر رویه گزارش دهی اجباری ، حاوی بند جاگانه ایست که جداگانه امضا می شود. به موجب این بند ، کمیته حقوق بشر صلاحیت دریافت ، بررسی و وساطت در مورد شکایات افرادی را می یابد که معتقداند حقوق مندرج در ICCPR آنها توسط دولت متبوع شان نقض شده است (جوزف، شولتز و کاستان ۲۰۰۰). تا سال ۲۰۰۰ ،۹۵ دولت از ۱۴۴ امضا کننده ICCPR این بند اختیاری را امضا کرده اند.
در مجموع، این نظام اعمال حقوق بشر محدود است. این نظام به کمیته حقوق بشر قدرت نمی دهد تا دولت ها را وادار کند رویه هایشان را تغییر دهند یا حقوق یک قربانی را اعاده کنند. ابزارهای کمیته محدود به تعقیبع وساطت و افشای نقض حقوق بشر در معرض افکار عمومی است.
بسیاری از دیگر معاهدات حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز کم وبیش به شیوه همین ICCPR اعمال می شوند. این معهدات شامل میثاق بین المللی محو همه صور تبعیض نژادی (International Convention on the Elimination of All Forms of Racial Discrimination، سازمان ملل ۱۹۶۶)، میثاق محو همه صور تبعیض علیه زنان (The Convention on the Elimination of All Forms of Discrimination Against Women، سازمان ملل ۱۹۷۹) میثاق حقوق کودک (The Convention on the Rights of the Child، سازمان ملل ۱۹۶۶)، و میثاق علیه شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات های ظالمانه یا تحقیر آمیز (The Convention against Torture and Other Cruel Inhuman or Degrading Treatment or Punishment، سازمان ملل ۱۹۸۴) است.
دیگر موسسه سازمان ملل، که در زمینه قضائی حقوق بشر فعالیت دارد، دادگاه جنائی بین المللی است (International Criminal Court، سازمان ملل ، ۱۹۹۸) که اعضای آن در سال ۲۰۰۳ انتخاب شدند. بشریت مانند نسل کشی، برده داری، و شکنجه است (شاباس ۲۰۰۱).
۲-۴ دیگر موسسات حقوق بشری سازمان ملل
معاهدات حقوق بشری، تنها یک بخش از برنامه حقوق بشر سازمان ملل را تشکیل می دهند. موسسات متعددی در سازمان ملل هستند که وظیفه آنها ارتقای حقوق بشر، مستقل از الزامات تعیین شده در معاهدات حقوق بشر است. این موسسات شامل کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، کمیسیون حقوق بشر، و شورای امنیت سازمان ملل است (رودلی ۱۹۹۹)
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل (High Commissioer for Human Rights) وظیفه هماهنگی بسیاری از فعالیت های حقوق بشری درون سازمان ملل را برعهده دارد. این کمیساریا، شکایات مربوط به نقض حقوق بشر را دریافت می کند، برای تدوین معهدات و رویه های جدید همکاری می کند، برنامه کاری موسسات حقوق بشر سازمان ملل را تنظیم می کند، و به دولت ها خدمات مشاوره ای ارائه می دهد. مهم تر از همه ، کمیساریای عالی به عنوان مدافع تمام وقت حقوق بشر در سازمان ملل انجام وظیفه می کند (کوری ۱۹۹۸، ۳۶۹).
کمیسیون حقوق بشر (Human Rights Commission) یکی از ارکان سازمان ملل است که به موجب منشور ملل متحد (UN Charter) ایجاد شده ، و متشکل از نمایندگان ۵۳ دولت است. کار اصلی آن پرداختن به نقض های فاحش حقوق بشر در همه جای دنیاست. از آنجا که اعضای آن نمایندگان دولت ها هستند و نه متخصصان مستقل، سیاسی تر از کمیته حقوق بشر است که به موجب ICCPR ایجاد شده است. کمیته حقوق بشر در قالب قوانین بین المللی به مسائل حقوق بشر می پردازد، اما کمیسیون حقوق بشر در چارچوب سیاست و دیپلماسی بین المللی به این مسائل می پردازد. از جمله دستاوردهای کمیسیون حقوق بشر تصویب UDHR و بسیاری از معاهدات حقوق بشر، و نیز مقابله دامنه دار و موفق با آپارتاید در آفریقای جنوبی بوده است (تولی ، ۱۹۸۷).
تمرکز اصلی کمیسیون بر شرایطی است که مصداق «نقض پیوسته و گسترده» حقوق بشر محسوب می شوند. کمیسیون صلاحیت دریافت شکایات مربوط به این نقض های گسترده ، و بررسی آنها در جلسات غیر علنی را داراست. همچنین کمیسیون حقوق بشر هر ساله یک نشست عمومی برگزار می کند که در آن از دولت ها و سازمان های غیر دولتی دعوت می شود تا آن نواحی جهان را که مشکلات جدی حقوق بشری دارند، برای بررسی کمیسیون تعیین کنند. هنگامی که کمیسیون تصمیم گرفت که یک شکایت را بخواهد، از جانب خود بازرسانی تعیین کند، یا موضوع را به شورای امنیت محول کند. همچنین ، کمیسیون گروه های کاری «موضوعی» دارد که به انواع مختلف مسائل خانواده حقوق بشر می پردازند.
در منشور سازمان ملل، وظیفه شورای امنیت (Security Council) حفظ صلح و امنیت جهانی تعیین شده است. اعضای پانزده گانه اصلی این شورا صلاحیت دارند در مورد مداخله نظامی و اعمال تحریم های سیاسی و اقتصادی علیه دولتی تصمیم گیری کنند (ییلی ۱۹۹۴، رامشاران ۲۰۰۲). در خلال جنگ سرد، شورای امنیت جز در مورد آپارتاید در آفریقای جنوبی ، از پرداختن به دیگر مسائل حقوق بشر اجتناب کرد. اما در اوایل دهه ۱۹۹۰ به بسیاری از مسائل مربوط به حقوق بشر و جرائم جنگی پرداخت. این شورا به کارگیری نیروی نظامی برای مداخله در سومالی ، یوگسلاوی سابق، رواندا، هائیتی، و تیمور شرقی را تصویب کرده است، و مسئولیت چند مأموریت صلح بانی را بر عهده دارد.
برپایی شورای حقوق بشر: گام نخست در اصلاح ساختار سازمان ملل متّحد
یکی از دستاوردهای بزرگ سازمان ملل متحد ایجاد مجموعه ای کامل از قوانین حقوق بشر مورد حمایت جهانی بوده که همه ملتها بتوانند آن را بپذیرند و به آن بپیوندند. بنیاد این مجموعه قوانین ، منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر است که در ۱۹۴۵ و ۱۹۴۸ به تصویب مجمع عمومی رسیده است.
در شش دهه ای که از تدوین و پذیرش منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر می گذرد، پیمانهای چند جانبه بسیاری در زمینه حقوق بین الملل بشر (Internationalhu – man Rights) تدوین شده به گونه ای که به باور پاره ای از صاحبنظران، حقوق بین الملل بشر دچار تورم هنجاری شده است زیرا اکنون بیش از دهها سند بین المللی (پیمان ، اعلامیه و قطعنامه) در زمینه حقوق بشر وجود دارد.
در این اسناد چند جانبه گونه های حقوق بشر روشن شده و مورد شناسایی جهانی قرار گرفته و در بسیاری از موارد، مکانیسمهایی برای نظارت بر اجرای آنها در نظر گرفته شده است. مهمترین و نخستین مکانیسم در سطح جهانی برای پی گیری اهداف حقوق جهانی بشر در سال ۱۹۴۶ در نخستین نشست شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد با عنوان کمیسیون حقوق بشر ملل متحد (United Nations Com –mission On Human Rights) بر پایه متن منشور ، بویژه ماده ۶۸ آن، پا گرفت. وظیفه این کمیسیون پیشنهاد ، توصیه و دادن گزارشهایی درباره حقوق بشر به مجمع عمومی از را شورای اقتصادی و اجتماعی بود.
کمیسیون حقوق بشر در بیش از نیم سده فعالیت خود خدمات چشمگیری به بهبود حقوق بشر در جامعه جهانی کرد که یکی از مهمترین و اصلی ترین خدمات آن تهیه و تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر (Universal Declarationof Human Rights) بود که در مجمع عمومی در ۱۹۴۸ به تصویب رسید. پس از گذشت سالها از پذیرش اعلامه در مجمع عمومی همه دولتها این اعلامیه را تأیید کرده اند تا آنجا که اصول مندرج در آن اکنون در شمار حقوق بین الملل عرفی قرار گرفته و این اعلامیه «معیار مشترک» برای همه ملتها دانسته می شود.
تا ۱۹۸۹ که قرار شد دومین کنفانس جهانی حقوق بشر برگزار شود، کمیسیون مجموعه ای فراگیر از قواعد حقوق بین الملل بشر و نیز مکانیسمی بر پایه پیمانها و به موازات آن ، سیستمی فراکنوانسیونی مشهور به «روش های ویژه» ، به دست داد.
کار سازمان ملل متحد در زمینه حقوق بشر در این شش دهه بر آمیزه ای از نگرانی ها در زمینه نیاز به حمایت از شأن انسانها استوار بوده است. بنیانگذاران سازمان ملل متحد بر این باور بودند که احترام به حقوق اساسی بشر ، عنصر اصلی پیدایش یک بافت اجتماعی نیرومند است و مشروعیت هر دولت به میزان رعایت (respect) ، حمایت (protect) و تحقق (realize) حقوق شهروندانش بستگی دارد. از این رو، دولتهای عضو، مجموعه ای از حقوق بین الملل بشر را به دست دادند سپس در اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیونها، پروتکها و توافقنامه های بعدی تدوین شد. ولی با وجود بیش از نیم سده تلاش جدّی جامعه بین المللی برای بهبود وضع حقوق بشر که به گفته کوفی انان، دبیر کل سازمان ملل متحد ، یکی از دستاوردهای سترگ در سده بیستم به شمار می آید، هنوز هم موارد نقض حقوق بشر در نقاط گوناگون جهان به اندازه ای است که بخشهایی از سازمان ملل که کار آنها بررسی و نظارت بر این موارد است، توان لازم را برای برخورد مناسب با آنها ندارند. از جمله این بخشها کمیسیون حقوق بشر بود که در سالهای پس از جنگ سرد، بویژه در هزاره تازه سخت مورد انتقاد واقع شده و درخواست برای اصلاح ساختار آن افزایش چشمگیر یافته بود.
شواهد بارز و گفته های دست اندرکاران صلاحیتدار سازمان ملل متحد همواره ناتوانی سازمان ملل در بهبود بخشیدن به وضع حقوق بشر و پاسداری از آزادیهای اساسی را، با وجود تلاشهای چشمگیر در این زمینه، نشان داده است. در این مورد دو دلیل اساسی آورده می شود که عبارت است از: ۱- سیاسی کاری و بهره بر داری تبلیغاتی از موضوع حقوق بشر و ۲- بی توجهی به مفاهیم اخلاقی و ارزشهای مذهبی.
باید یادآور شد که درباره اصلاح مکانیسم نظارت و اجرای حقوق بشر سزمان ملل ، نمی توان بیرون از چارچوب کلی اصلاح ساختار خود سازمان که در این سالها گفتگو درباره آن به اوج رسیده است، چندان سخن گفت.
از سوی دیگر ، نمی توان اصلاحات کلان سازمان ملل را جدا از اصلاح مکانیسم آن برای حفظ و بهبود حقوق بشر دانست. امروزه بسیاری کسان بر این باورند که تا زمانی که حقوق بشر در کانون برنامه های سازمان ملل جانگیرد این سازمان در مفهوم بنیادی خود با شکست روبه رو خواهد شد. با دقّت در گستره اقدامات سازمان ملل در می یابیم که هر کاری که این سازمان صورت دهد، سرانجام در راستای حفظ حقوق فردی که در قوانین بین المللی تعریف شده است ارزیابی می شود.
سازمان ملل در جستجوی صلح و امنیت بی توجه به ارزشها نیست، بلکه خواهان صلح و امنیتی است که بر پایه حقوق بشر استوار باشد. افزون بر این سازمان ملل در پی هر گونه توسعه نیست، بلکه در پی توسعه پایدار است که بازتاب محوریت فرد باشد. پس پشتیبانی از حقوق بشر در چار چوب سازمان ملل یک موضوع حاشیه ای نیست بلکه هدف اصلی این سازمان است و با مسائل امنیتی و اقتصادی و دیگر موضوعات بنیادی پیوند دارد.
سیستم سازمان مللع با وجود ضعفهای خود ، در سالهای پس از جنگ سرد بسیار درگیر تحولات حقوق بشر بوده است که از جمله می توان به مداخلات بشر دوستانه و برگزاری دومین کنفرانس جهانی حقوق بشر در ژوئن ۱۹۹۳ در وین با حضور نمایندگان ۱۷۱ کشور و ایجاد کمیساریای عالی حقوق بشر اشاره کرد. گفتمان سالهای گذشته درباره لزوم اصلاح ساختار کمیسیون حقوق بشر نیز در همین راستا است هر چند نباید روند کلی اصلاحات سازمان ملل و فشار قدرتهای بزرگ را از نظر دور داشت.
کمیسیون حقوق بشر و ایرادهای آن
ارگانهای بین المللی حقوق بشر از نظر نوع و کار کرد به دو گروه کلی تقسیم می شود: الف) ارگانهای پدید آمده بر پایه منشور ملل متحد؛ ب) نهادهایی که بر پایه میثاقها و کنوانسیونهای بین المللی حقوق بشر موجودیت یافته است.
کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در شمار ارگانهای مبتنی بر منشور ملل متحد بود که از سوی شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد بر اساس ماده ۶۸ منشور بنیاد نهاده شد.
کمیسیون حقوق بشر در ۱۹۴۶ با هدف تهیه طرح بین المللی حقوق بشر که در ۱۹۶۶ کامل شد، پدید آمد. شمار اعضای کمیسیون در پی افزایش اعضای سازمان ملل افزایش یافت به گونه ای که شمار اعضای آن در ۱۸ عضو نخستین به ۲۱ عضو در ۱۹۶۱ ، ۳۲ عضو در ۱۹۶۶ ، ۴۳ عضو در ۱۹۷۹ و ۵۳
________________________________________
________________________________________
عضو در ۱۹۹۲ افزایش یافت.
کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل ، ابزار اصلی و بین المللی سازمان برای بهبود و پشتیبانی از حقوق بشر بود که در فعالیتهای خود با کمیساریای عالی حقوق بشر همکاری داشت. بیشتر نشستهای کمیسیون را شورای اقتصادی و اجتماعی تنظیم می کرد و بر پایه قطعنامه ۱۱۵۶ شورا،
کمیسیون سالی یک بار نشست داشت که شش هفته به درازا می کشید و نیز می توانست نشستی ویژه به مدت یک هفته برای گروه های کاری داشته باشد.
این کمیسیون در گذر سالها گسترش چشمگیری در امور مشارکتی پیدا کرد تا شمار بیشتری از اعضای سازمان ملل را در برگیرد. باید در نظر داشت که جدا از حق رای ، کشورهای غیر عضو کمیسیون از بیشتر حقوق اعضاء بهره مند بودند که از جمله آنها می توان به حق دادن طرح اشاره کرد.
در سالهای فعالیت کمیسیون حقوق بشر، سازمانهای مدنی و غیر دولتی همکاری گسترده ای با کمیسیون پیدا کرده بودند به گونه ای که شمار مشارکت کنندگان غیر دولتی در واپسین نشست کمیسیون در مارس – آوریل ۲۰۰۶ به چند هزار رسید.
تمرکز اصلی کمیسیون بر اجرای معیارهای جهانی حقوق بشر بود. چهار موضوع مهم و محوری زیر در رابطه با فعالیتهای کمیسیون نمود بیشتری داشت:
۱- هدف کمیسیون بررسی، نظارت و انتشار گزارشهایی درباره وضع حقوق بشر در کشورها (مکانیسم کشوری) و همچنین درباره نقضهای موضوعی حقوق بشر (مکانیسم موضوعی) بود.
۲- کمیسیون در ۱۹۸۷ تصمیم به ایجاد صندوق همکاریهای فنی داوطلبانه در زمینه حقوق بشر گرفت و در ۱۹۸۸ نیز روشی را برگزید که در آن تمرکز اصلی بر معیارهای پیشگیری و آموزش حقوق بشر بود.
۳- در ۱۹۹۰ تصمیم گرفته شد که کمیسیون نشستهایی ویژه – افزون بر نشست سالانه خود برگزار کند که این تصمیم در ۱۹۹۲ به اجرا در آمد.
۴- پس از ۱۹۹۴ موضوعات حقوق بشری در مأموریتهای سازمان ملل در نظر گرفته شد.
با وجود این در سالهای گذشته انتقاد از کمیسیون افزایش یافته بود که این انتقادات سر انجام به جایگزینی آن با نهاد حقوق بشری تازه ای انجامید. البته باید یادآور شد که این تغییر بویژه از زمان برگزاری کنفرانس جهانی حقوق بشر در ۱۹۹۳ دروین سرانجام رخ می داد. در کنفرانس وین، دستور کار حقوق بشر از سوی جامعه جهانی از نوفرمول بندی شد و اولویتهای تازه ای در بیانیه و برنامه اقدام وین پدید آمد. در چنین متن و زمینه ای است که پیدایش شورای حقوق بشر باید بررسی شود. کوفی انان در گزارش خود برای نشست سران ملل متحد در سپتامبر ۲۰۰۵ به نام «در آزادی بیشتر: به سوی توسعه ، امنیت و حقوق بشر برای همه» تهیه شده بود به این نکته اشاره کرد که توان کمیسیون برای اجرای وظایفش، به علت کاهش اعتبار و گرایشهای حرفه ای اش کاهش یافته است.
یکی از انتقادهای جدّی که از کمیسیون حقوق بشر می شد، ترکیب اعضای آن بود؛ بویژه اینکه گفته می شد که چند کشور عضو آن پیشینه بایسته ای در زمینه حقوق بشر ندارند و حتی در پاره ای دوره ها این کشورها به ریاست کمیسیون نیز برگزیده شده اند.
در ۴ مه ۲۰۰۴، سیشان سیو (Sichan Siv) نماینده آمریکا در کمیسیون حقوق بشر در اعتراض به گزینش سودان به عضویت کمیسیون، نشست آن را ترک کرد و این گزینش را پوچ و بی معنا خواند زیرا به باور او سودان با توجه به پاکسازی قومی در دارفور مشکل بزرگی در زمینه رعایت حقوق بشر دارد. در دوران فعالیت کمیسیون ، بویژه پس از جنگ سرد، گروه های پویای حقوق بشر همواره نگرانی خود را از عضویّت کشورهایی چون چین، کوبا، آمریکا، پاکستان، الجزایر، سوریه، لیبی و ویتنام ابراز می داشتند. این کشورها بارها به نقض حقوق بشر متهم شده اند و نگرانی اصلی همواره این بود که بر ضد قطعنامه های کمیسیون که نقض حقوق بشر از سوی آنها را محکوم می کرد، اقدام کنند که این امر به گونه غیر مستقیم استبداد و ستم داخلی آنها را شدت می داد.
یکی از آثار مهم گزنش سودان به عضویت کمیسیون ، نبود تمایل در پاره ای از کشورها به همکاری با کمیسیون بود. آنها می گفتند در ۳۰ ژوییه ۲۰۰۴ ، شورای امنیت سازمان ملل بوده نه کمیسیون حقوق بشر که قطعنامه ای بر ضد سودان صادر کرده است مبنی بر اینکه اگر وضع در منطقه دارفور در ۳۰ روز آینده بهبود نیابد، خارطوم با تحریم روبه رو خواهد شد.
ایراد دیگری که به کمیسیون وارد می شدد این بود که کمیسیون کمتر به نقض حقوق بشر در کشورهای صنعتی شمال از جمله شکنجه ، بازداشتهای خود سرانه ، برخوردهای نادرست و غیر انسانی با مهاجران و پناهندگان می پردازد.
بر پایه همین ایرادها، در سند پایانی نشست سران کشورهای عضو سازمان ملل در سپتامبر ۲۰۰۵ توجه ویژه ای به مسأله حقوق بشر و ابزارهای اجرایی آن بویژه کمیسیون حقوق بشر شد. در پاراگراف ۱۵۹ این سند مقرر شد که مکانیسم حقوق بشر سازمان مل بویژه با تعهد به ایجاد یک «شورای حقوق بشر» که «باید نقض حقوق بشر از جمله نقض شدید و سیستماتیک را در نظر گیرد و توصیه های لازم را ارائه کند و همچنین هماهنگی مؤثر را بهبود بخشد و حقوق بشر را در نظر ملل متحد به جریان اندازد» تقویت شود.
روند تشکیل شورای حقوق بشر
در سند نشست سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد به برپایی شورای حقوق بشر به جای کمیسیون حقوق بشر اشاره ای نشده و نیز درباره آیین کار ، وظایف ویژه آن و ترکیب و روش گزینش اعضای آن سخنی به میان نیامده بود.
در پیش نویس نخستین سند آمده بود که «شورای حقوق بشر» به ارزیابی اجرای تعهدات حقوق بشری همه کشورها خواهد پرداخت و اعضایش ۳۰ تا ۵۰ عضو گزینشی خواهند بود که با تتوجه به مشارکتشان در بهبود حقوق بشر و پشتیبانی از آن برگزیده می شوند. بر پایه نخستین پیش نویس سند، اعضای شورا برای یک دوره سه ساله با دو سه آرای موافق اعضای مجمع عمومی سازمان ملل برگزیده می شدند.
در پاراگراف ۱۶۰ سند پایانی نشست سران ، از رئیس مجمع عمومی خواسته شد که در آن مجمع گفتگوهایی با هدف تعیین جزئیات در مورد شورا ترتیب یابد.
بر همین اساس، گفتگوهایی میان نمایندگان کشورهای عضو سازمان ملل برای تعیین چگونگی شورای حقوق بشر با هدایت یان الیاسون، رئیس مجمع عمومی آغاز شد. سرانجام پس از پنج ماه گفتگوهای پر تنش، مجمع عمومی قطعنامه ۲۵۱/۶۰ را در مورد چگونگی برپایی شورای حقوق بشر با اکثریت چشمگیری در ۱۵ مارس ۲۰۰۶ صادر کرد. این قطنعنامه با ۱۷۰ رأی مثبت ع ۴ رأی منفی و ۳ رأی ممتنع پذیرفته شد. کشورهای بلاروس، ایران ، و ونزوئلا به قطعنامه رأی ممتنع و ایلات متحده آمریکا ، اسرائیل ، جزایر مارشال و پائلو به آن رأی منفی دادند. این قطعنامه مقرر داشت که کمیسیون حقوق بشر در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۶ منحل و نخستین نشست شورا در ۱۹ ژوئن ۲۰۰۶ برگزار شود.
موضع گیری کشورها در برابر شورای حقوق بشر
نشستهایی که به ابتکار و هدایت رئیس مجمع عمومی سازمان ملل بری گفتگو و بررسی پیرامون زوایای گوناگون شورای حقوق بشر برگزار شد و سرانجام به صدور قطعنامه ۲۵۱/۶۰ رسید با بگو مگو و اختلاف نظرهای اعضای سازمان ملل بویژه کشورهای غربی و کشورهای در حال توسعه همراه بود. هر چند در درون این دسته بندی کلی مواضع تک تک کشورها نیز تفاوتهایی با هم داشت.
اختلاف نظر کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته را می توان در هفت بخش مهم برشمرد:
۱- کشورهای در حال توسعه خواستار گنجانده شدن حق توسعه در چارچوب صلاحیتهای شورای حقوق بشر بودند، اما کشورهای غربی بیشتر بر اعمال صلاحیت آن بر حقوق مدنی و سیاسی تأکید داشتند. سرانجام نظر کشورهای در حال توسعه
________________________________________
________________________________________
در قطعنامه گنجانده شد.
۲- کشورهای در حال توسعه ، بویژه گروه کشورهای آفریقایی، خواستار برابری شمار اعضای شورا با اعضای کمیسیون یعنی ۵۳ عضو بودند اما کشورهای غربی بر کاهش شمار اعضای شورا نسبت به کمیسیون پافشاری می کردند.
۳- کشورهای غربی بویژه آمریکا با کشورهای در حال توسعه بر سر در نظر گرفتن معیارهایی برای جلوگیری از عضویت پاره ای از کشورها اختلاف نظر داشتند (معیارهایی که توافقی بر سر آنها برای سنجش وضع حقوق بشری کشورها به دست نیامد). از دید کشورهای در حال توسعه همه ۱۹۱ عضو سازمان ملل حق نامزد شدن برای عضویت در شورای حقوق بشر را دارند.
۴- در رابطه با روش گزینش اعضاء ، گروه کشورهای غربی و آمریکا بر آن بودند که فهرست نامزدهای عضویت نباید بر اساس مناطق جغرافیایی باشد و کشوری باید بتواند به عضویت شورا در آید که دو سوم آراء تمام اعضای سازمان ملل را به دست آورد. از سوی دیگر، کشورهای در حال توسعه خواستار آن بودند که شورا زیر نظر مجمع عمومی باشد. از دید آنها با توجه به چنین جایگاهی ، شوراهمتر از با ارگانهای اصلی سازمان ملل نیست که برای عضویت در آن نیاز به دو سوم آرای مثبت اعضای سازمان ملل باشد. بر همین اساس ، این گروه از کشورها می گفتند که برای گزینش اعضای شورای حقوق بشر باید رأی مثبت اکثریت ساده اعضای سازمان ملل در نظر گرفته شود.
۵- درباره شمار نشستهای شورای حقوق بشر، کشورهای در حال توسعه بر این باور بودند که نشستهای ویژه شورا باید به هنگام ضرورت برگزار شود، نه بی دستور کار ضروری و روشن؛ اما کشورهای غربی بر این نظر بودند که نشستهای شورا باید بیش از نشستهای کمیسیون و در طول سال باشد.
۶- کشورهای در حال توسعه در مورد جای شورا در چارچوب سازمان ملل با تبدیل آن به یکی از ارگانهای اصلی سازمان مخالف بودند اما گروه کشورهای غربی با این امر موافق بودند و بر آن پا فشاری می کردند. با این حال آنها می دانستند که اگر بخواهند این امر تحقق یابد منشور را اصلاح کنند. سرانجام گروه کشورهای غربی این نکته را که شورا زیر نظر مجمع عمومی باشد پذیرفتند اما قرار شد که پس از ۵ سال (سال ۲۰۱۱) درباره وضع آن بازنگری شود.
۷- در مورد به دست آوردن دو سوم آرای اعضای سازمان ملل برای پیوستن به شورای حقوق بشر که گروه کشورهای غربی بویژه امریکا پیشتیبان آن بود، کشورهای در حال توسعه می گفتند کمتر کشوری خواهد توانست این شمار از آراء را به دست آورد و حتی کشوری مانند آمریکا هم نمی تواند بی بهره گیری از حربه هایی چون دادن رشوه، خریدن آراء یا ترساندن و تهدید چنین آرایی به دست آورد. این کشورها بر این اساس باور داشتند که تحقق این شرط بی کاربرد ابزارهای نامشروع کمتر امکان پذیر است.
موضع ایالات متحد آمریکا
واقعیت این است که آمریکا هنگامی که در اکثریت یا همراه با بخشی از افکار غالب است یا حق و تو دارد و بنا بر این گمان نمی رود هدف اقدامات مجاز بین المللی قرار گیرد، از حقوق و صلاحیت گسترده سازمانهای بین المللی دفاع می کند و از این رو پشتیبان ایجاد دادگاه کیفری بین المللی برای یوگسلاوی پیشین و رواندا بود؛ ولی از دادگاه کیفری بین المللی که گمان می رفت بر ضد افراد آن کشور اقدام کند ، پشتیبانی نکرد. آمریکا پس از ۱۹۴۵ همواره با قوانین بین المللی فرا ملی حقوق بشر چه منطقه ای ، چه جهانی که به بررسی پیشینه و وضع فراملی این کشور بینجامد ، مخالف ورزیده است، همه اینها همواره باید به جای دیپلماسی چند جانبه به دیپلماسی یک جانبه چنگ زند. در واقع بخشی از طیف سیاسی آمریکا ، در مورد اقدام از راه سازمان ملل از نظر بالینی دچار بدگمانی است و با توجه به حق و توی آمریکا در شورای امنیت و قدرت آن در جاهای دیگر ، به گونه ای غیر منطقی سازمان ملل را خطری برای امنیت ، آزادی و استقلال خود می داند. در پاره ای از محافل سیاستگذاری آمریکا نسبت به سازمان مل تعصب وجود دارد. آمریکا بعنوان نیرومندترین کشور در امور جهانی ، همواره با افزایش توان سازمان ملل برای اقدامات چند جانبه مهم مخالفت می ورزد. این نکته تنها در مورد صلح و امنیت بین الملی صدق نمی کند بلکه در زمینه توانایی آن برای دخالت بشر دوستانه و ________________________________________
________________________________________
اجرای حقوق بین المللی بشر نیز چنین است. گرایش سخت آمریکا به سیاستهای یکسویه و حساسیتش نسبت به سازمان ملل مشکلی در راه حقوق جهانی بشر و نیز ابعاد دیگر فعالیتهای سازمان ملل شمرده می شود.
در راستای همین سیاست و خط مشی می توان سبب رأی منفی آمریکا به قطعنامه بر پایی شورای حقوق بشر را دریافت. آمریکا در گفتگوها و نشستهایی که برای تعیین شرایط و ویژگیهای شورای حقوق بشر جریان داشت همواره در جهت مخالف موضع کشورهای در حال توسعه حرکت می کرد. برای نمونه، یکی از اهدافی که آمریکا برای تحقق آن در شورای حقوق بشر می کوشید عضویت پنج عضو دائم شورای امنیت در آن بود. این درخواست خشم بسیاری از کشورها را که معتقدند این پنج قدرت اکنون نیز سیطره چشمگیری بر امور جهانی دارند، برانگیخت. بسیاری از کشورهای در حال توسعه مانند پاکستان ، هند، ونزوئلا، کاستاریکا، مصر ، برزیل، آرژانتین و مکزیک نگرانی خود را از عضویت پنج عضو دائم شورای امنیت در شورای حقوق بشر و قدرت گرفتن هر چه بیشتر آنها ابراز کردند.
بر روی هم علل مخالفت آمریکا با قطعنامه برپایی شورای حقوق بشر را می توان چنین بر شمرد:
۱- از دید واشنگتن معیار مشخصی برای عضویت در شورا وجود ندارد. به نظر آمریکا اعضای تازه شورا تنها با رأی مثبت اکثریت ساده اعضای مجمع عمومی برگزیده می شوند و در این گزینش به وضع حقوق بشر در کشورهای نامزد عضویت توجه ویژه نمی شود و حتی این معیار مدنظر قرار نمی گیرد که آیا کشورهای نامزد زیر تحریم شورای امنیت هستند یا نه.
۲- از دید آمریکا ع مکانیم بازبینی دقیق در عملکرد حقوق بشری اعضا خود به خود اثری بر صلاحیت آنها برای عضویت در شورا ندارد. آمریکا بر این باور است که هر چند قرار است به صورت دوره ای وضع حقوق بشری اعضای شورا مورد بازنگری قرار گیرد اما این بازنگری اثر اجرایی ندارد و هیچ ضمانتی برای اینکه حتی کشورهایی که به نقض شدید و سیستماتیک حقوق بشر دست زده اند و می زنند از عضویت شورا کنار گذاشته شوند، وجود ندارد. به باور کاخ سفید، هرچند در قطعنامه ، تعلیق عضویت کشورهایی که به نقض شدید و سیستماتیک حقوق بشر دست زده اند پیش بینی شده، اما این امر تنها با موافقت دو سوم اعضای مجمع عمومی امکان پذیر است و این در حالی است که نیمی از اعضای مجمع در نوامبر ۲۰۰۵ حتی با این نکته که سودان در نقض حقوق بشر بویژه در دارفور مقصر است، موافق نبودند. پس از دید آمریکا اجرا شدن
________________________________________
________________________________________
این شرط کمابیش ممکن نخواهد بود.
۳- آمریکا بر این نظر است که به جای آنکه یک سازمانی کوچکتر و کار آمدتر تنها به جذب بهترین اعضای هر گروه منطقه ای بپردازد، بر پایه قطعنامه بر پایی شورای حقوق بشر، این شورا با ۴۷ عضو تشکیل می شود که تنها اندکی کمتر از اعضای کمیسیون حقوق بشر است.
۴- از دید آمریکا ، قطعنامه بر پایی شورای حقوق بشر به گونه چشمگیر توازن قدرت را به زیان گروه منطقه ای اروپای غربی و دیگران (WEOG) تغییر داده است و گروه های منطقه ای آفریقا و آسیا در شورای حقوق بشر ۵۵ درصد آراء را در دست دارند. از این رو نمایندگی نسبی گروه منطقه ای آسیا سخت افزایش یافته و نمایندگی گروه منطقه ای اروپای غربی و دیگران کاهش چشمگیر داشته است. همچنین ، نیمی از کاهش ۶ کرسی در شورای حقوق بشر نسبت به کمیسیون حقوق بشر از سهمیه گروه اروپای غربی بوده است، در حالی که این گروه در برگیرنده کشورهایی دموکراتیک ، آزاد و با رتبه بالا از نظر رعایت حقوق اساسی بشر است. پس در شورای حقوق بشر نقش چنین کشورهایی کاهش یافته است.
۵- آمریکا به این شیوه معترض است که نشستهای ویژه را بتوان تنها با یک سوم اعضای شورا بر گزار کرد. واشنگتن می گوید هر چند توان شورا برای رویارویی با اوضاع فوری و اضطراری حقوق بشری افزایش یافته اما ترکیب شورا سبب می شود که چنین نشستهایی بیشتر درباره رسیدگی به نقض حقوق بشر در آمریکا و اسرائیل برگزار شود تا درباره کشورهایی مانند چین و سودان.
________________________________________
________________________________________
۶- از دیدگاه آمریکا شورا اختیار پیگیری اهداف و تعهدات ناشی از کنفرانسها و نشستهای سازمان ملل را دارد در حالی که بسیاری از این اهداف و تعهدات از پشتیبانی جهانی و شأن حقوقی و قانونی لازم بی بهره است.
۷- آمریکا بر این باور است که قطعنامه بر پایی شورا سبب فرسایش و کمرنگ شدن معیار دیر پا و جا افتاده آزادی بیان می شود. از دید این کشور واکنش سازمان کنفرانس اسلامی و موضوع کاریکاتورهای موهن به ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) در رسانه های غربی به هنگام تهیه پیش نویس قطعنامه سبب شده است که تدوین کنندگان آن بر نقشها و مسئولیتها بیش از پشتیبانی آشکار از آزادی بیان تأکید کنند.
پس از رأی منفی آمریکا به قطعنامه برپایی شورای حقوق بشر، آن کشور در ۶ آوریل اعلام کرد که قصد نامزد شدن برای عضویت در نخستین دوره این شورا را ندارد. درباره سبب این تصمیم واشنگتن گمانه زنی های گوناگون شده است اما گمانه زنی گسترده در سازمان ملل این بوده که تصمیم آمریکا از ترس آن کشور از ناتوانی در به دست آوردن آرای لازم (۹۶ رأی) برای گرفتن کرسی در شورا مایه گرفته است زیرا رأی گیری برای گزینش اعضاء با آرای مخفی است و بسیار بعید می نمود که تاکتیکهای معمول آمریکا به این کشور برای به دست آوردن آرای لازم کمک کند. بر پایه این گمانه زنی آمریکا آرای لازم را به دست نمی آورد شکست سنگینی برای آن شمرده می شد.
ساختار و کار کردهای شورای حقوق بشر
شاید مهمترین دگرگونی در مکانیسم اصلی سازمان ملل برای نظارت بر حقوق بشر، قرار گرفتن شورای حقوق بشر زیر نظارت بر حقوق بشر، قرار گرفتن شورای حقوق بشر زیر نظارت مجمع عمومی به جای شورای اقتصادی و اجتماعی باشد. این وضع تازه سبب می شود که موضوع حقوق بشر به حوزه سیاست و امنیت بین الملل نزدیکتر شود. این امر همچنین تأییدی بر این واقعیت است که جلوگیری از نقض حقوق بشر به گونه مستقیم بسته به صلح و امنیت بین الملی است. این واقعیت باید بر جایگاه شورای حقوق بشر به گونه ای اثر گذرد که مرکزیت بیشتری در تلاشهای جامعه بین المللی برای اجرا و تحقق استانداردهای حقوق بین الملل بشر پیدا کند.
شورای حقوق بشر با اینکه در ابعاد گوناگون با کمیسیون حقوق بشر تفاوت دارد اما در پاره ای کار کردها با آن یکسان است که برای نمونه می توان موارد زیر را بر شمرد:
۱- استاندارد سازی. شورا نیز مانند کمیسیون وظیفه آماده سازی متن کنوانسیونها یا اعلامیه های تازه در زمینه تضمینها یا روش های حقوق بشری ویژه برای اجرای اصول حقوق بشر را بر عهده دارد.
۲- نظارت بر وضع حقوق بشر در جهان و نشان دادن واکنش به نقض آن.
۳- بهبود وضع حقوق بشر از راه مطالعات و برگزاری سمینارها، فراخوانی کشورها برای تصویب پیمانهای حقوق بشری یا فراهم آوردن خدمات مشورتی و همکاریهای فنی در زمینه حقوق بشر.
۴- تشریح و تفسیر مسائل و موضوعات مفهومی با به کارگیری ابزارهای مطالعاتی ، گروه های کاری، روش های موضوعی ویژه و فعالیتهای استانداردسازی در پیوند با حقوق بشر از راه برگزاری نشستهای عمومی ای که سازمانهای غیر دولتی و نهادهای حقوق بشر ملی نیز اجازه مشارکت در گفتمانهای آن را داشته باشند.
با این حال شورای حقوق بشر ویژگیها و کارهایی جدا از کمیسیون دارد که مهمترین آنها چنین است:
دسته بندی دیدگاه های پاره ای از کشورها و گروه های جغرافیایی – سیاسی درباره شورای حقوق بشر
نام کشور وضع شورا در چار چوب سازمان ملل متحد اختیارات و کارکردها اندازه ع ترکیب و عضویت جلسات منظم و ویژه نظامنامه داخلی
جمهوری اسلامی ایران شورا باید زیر مجموعه مجمع عمومی باشد شورا باید به بازنگری دوره ای چگونگی اجرای تعهدات حقوق بشری دولتها بپردازد شما را اعضای شورا مانند کمیسیون ۵۳ عضو باشد. عضویت در شورا باید با در نظر گرفتن توزیع متناسب جغرافیایی باشد و اعضاء نباید برای بیش از دو دوره پیاپی برگزیده شوند.
مجمع عمومی باید اعضای شورا را بر گزیند. نشست شورا باید مانند کمیسیون باشد؛ یعنی نشستی سالانه به مدت ۶ هفته داشته باشد. شورا باید بر پایه نظامنامه داخلی ارگانهای زیر نظر مجمع عمومی اقدام و عمل کند و ترکیبات مناسبی برای شرکت سازمانهای غیر دولتی در شورا فراهم آورد.
ایالات متحده شورا در حال حاضر زیر مجموعه مجمع عمومی باشد اما پس از پنج سال وضع آن بار دیگر بررسی شود و تصمیم گیری شود که ایا باید آن را به مقام یکی از ارگانهای اصلی سازمان ملل بالا برد یا نه شورا باید نقض حقوق بشر از جمله نقضهای شدید و سیستماتیک را مورد نظر قرار دهد و توصیه هایی ارائه کند.
شورا فعالیتهای حمایتی در پیوند با بهبود و پاسداری از حقوق بشر را افزایش دهد. اعضای شورا باید کمتر از ۵۳ و چه بهتر که ۳۸ کشور باشند. اعضای شورا با دو سوم رأی مثبت کل اعضایمجمع عمومی برگزیده شوند.
و دولتها برای عضویت تعهد بسپارند و پشتیبانی اکثریت دولتهای عضو منطقه خود را به دست آورند.
دولتی که بر پایه مواد ۴۱ و ۴۲ منشور مقرراتی بر ضدش اعمال شده نمی تواند عضو شورا باشد.
تا پایان یافتن دوره کنونی کمیسیونع اعضای آن نخستین اعضای شورای حقوق بشر باشند. شورا باید نشستهای منظم داشته باشد. شورا باید بتواند در صورت نیاز نشستهای ویژه برگزار کند.
اتحادیه اروپا شورا باید یکی از ارگانهای اصلی سازمان ملل باشد. شورا باید برای جلوگیری از نقض حقوق بشر و واکنش به اوضاع اضطراری حقوق بشر از جمله گسیل گروه های حقیقت یاب پویا باشد. شمار اعضای شورا کمتر از ۵۳ عضو باشد. رأی دهی برای عضویت باید با در نظر گرفتن نقش دولت نامزد عضویت در بهبود و حمایت از حقوق بشر باشد. اعضای شورا باید دارای رتبه بسیار خوبی در هماهنگی با حمایت از حقوق بشر داشته باشند و تعهدات اختیاری بسپارند و با شورا همکاری کنند و نخستین کشورهایی باشند که بازنگری دوره ای شورا را بپذیرند. شمار نامزدها باید بیشتر از کرسی شورا باشد.
عضویت باید سه ساله باشد. شورا باید ارگانی همیشگی باشد.
شورا باید بتواند در صورت نیاز نشستهای ویژه برگزار کند
گروه آفریقا شورا باید زیر مجموعه مجمع عمومی باشد. شمار اعضای شورا حقوق بشر مانند اعضای کمیسیون ، ۵۳ کشور باشد.
عضویت در شورا باید بر پایه توزیع متناسب جغرافیایی باشد. دوره عضویت باید سه ساله باشد. اعضای شورا نباید برای بیش از دو دوره پی در پی برگزیده شوند. مجمع عمومی باید اعضای تازه شورا را بر گزیند.
روسیه شورا باید زیر مجموعه مجمع عمومی باشد. شمار اعضای شورا مانند کمیسیون ۵۳ کشور باشد. اعضاء باید با اکثریت ساده آراء مجمع عمومی برگزیده شوند و عضویت در شورا باید بر پایه توزیع متناسب جغرافیایی باشد.
دوره عضویت ۳ ساله باشد. اعضای شورا باید بتوانند دوباره برگزیده شوند. اعضای کنونی کمیسیون نخستین اعضای شورا تا پایان دوره کنونی کمیسیون باشند. نشست شورا باید مانند کمیسیون باشد ؛ یعنی نشستی سالانه به مدت ۶ هفته.
چین شورا