و) سطح بینالمللی: مقایسه بهرهوری براساس دیدگاه های سیستماتیک اندازهگیری در سطح بینالملل، ابزارهای باارزشی برای درک و ارزیابی پیچیدگی بهرهوری در بازارهای داخلی و بینالمللی کشورهای رقیب است (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۶۸).
۲-۳-۳-۲-۵- مراحل ایجاد معیارهای بهرهوری:
برای ایجاد معیارهای بهرهوری، هفت مرحله ذیل میتواند به عنوان یک راهنمای ذهنی برای اجرای مقیاسهای بهرهوری کمک نماید. این مراحل عبارتند از:
ـ مرحله اول: بیانیه مأموریت:
در این مرحله، اهداف، مشتریان و صحنه بازار برای واحد شناسایی میگردد. این بیانیه باید کامل و سازگار با مأموریت سازمان باشد.
ـ مرحله دوم: انتظارات:
برای هر مشتری، محصولات یا خدمات واحد را شناسایی کنید. انتظارات باید به وضوح، نیازهای کیفیت و توقعات هر گروه مهم مشتری را برای محصولات و خدمات واحد شناسایی کند.
ـ مرحله سوم: ستادههای کلیدی:
ستادههایی را که برای مأموریت واحد مهم و پاسخگوی نیازها و انتظارات مشتری و نیز مسئول صرف بیشتر منابع واحد هستند را شناسایی کنید.
ـ مرحله چهارم: کارکردهای اصلی:
کارکردهای اصلی واحد را شناسایی کنید و تعریف کنید. این کارکردها باید به وضوح عملیات واحدها و نهادهها را نشان داده و توضیح دهد که چگونه به ستادههای تولیدی منتج میشود.
ـ مرحله پنجم: انتخاب اندازهگیری ستاده:
فنون اندازهگیری را برای یک یا چند ستاده کلیدی که عملیترین و مفیدترین اطلاعات کیفیت و بهرهوری را تولید خواهد کرد، تدوین کنید.
ـ مرحله ششم: انتخاب اندازهگیری نهاده:
فنون اندازهگیری را برای یک یا چند نهاده کلی مشخص کنید.
ـ مرحله هفتم: ساخت شاخص:
یک یا چند شاخص بهرهوری را تدوین کنید به طوریکه مقیاس داده و ستاده در داخل یک شاخص عملی و مفید گنجانیده شده باشد (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۷۰-۶۹).
۲-۳-۳-۲-۶- مفهوم ارزش افزوده در بهرهوری:
همانطور که گفته شد بهرهوری یک مفهوم چند بعدی است و از محاسبه نسبت ستاده تولید شده به دادههای مصرف شده، بدست میآید. چون هدف غایی هدایت و مدیریت، ایجاد ثروت است. فلذا، اندازهگیری ستاده، نیز در این چهارچوب حول مفهوم ایجاد ثروت متمرکز است، که در واقع همان مفهوم ارزش افزوده است. به عبارت دیگر ارزش افزوده، همان ثروت است که به وسیله شرکت ایجاد میشود و برابر است با درآمد فروش (ستاده) منهای بهای مواد و خدمات خریداری شده. بنابراین ارزش افزوده، خروجی خالص شرکت را اندازهگیری میکند.
ارزش افزوده به دو روش به دست میآید:
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |
- روش تفریق؛ که از طریق کسر هزینه مواد و کالاهای واسطهای از ارزش محصولات هر واحد تولیدی به دست میآید. به عبارت دیگر ارزش افزوده برابر است با:
(مخارج اداری و عمومی ـ سربار تولیدـمواد و خدمات خریداری شده از بیرون)-فروش= ارزش افزوده
- .روش جمع؛ که از طریق محاسبه مبالغ پرداختنی به عوامل تولید به دست میآید. عوامل تولید عبارتند از کارگر، سرمایه (ساختمان و ماشینآلات)، زمین و… بدین ترتیب ارزش افزوده برابر است با:
هزینه نیروی کار + استهلاک + مالیات + سود (زیان) پس از کسر مالیات = ارزش افزوده
بدین ترتیب جوابی که از هر دو روش بدست میآید، با هم فرقی نمیکند (خاکی، ۱۳۷۷، ص ۱۱۵-۱۰۷).
۲-۳-۳-۲-۷- شاخصهای بهرهوری ارزش افزوده:
منظور از شاخصهای بهرهوری ارزش افزوده شاخصهای بهرهوری هستند که به کمک ارزش افزوده و اطلاعات موجود در صورتحسابهای مالی، میتوان ایجاد نمود. در ادامه توضیحاتی مختصر درباره هر یک از نسبتها داده میشود.
- نسبت بهرهوری کارکنان[۹۰] :
نیروی کار هر سازمان از منابع بسیار مهم و اساسی آن به شمار میرود و بنابراین باید معلوم شود کارکنان چه مقدار از ارزش افزوده را ایجاد میکنند. از این رو ارزش افزوده سرانه کارکنان بعنوان معیاری در نظر گرفته میشود. این شاخص از تقسیم ارزش افزوده بر میانگین تعداد کارکنان به دست می آید.
- نسبت متوسط هزینه سرانه کارکنان[۹۱]:
این نسبت هزینه کارکنان (مبلغی که برای جبران خدمات کارکنان خرج میشود،مثل؛ حقوق، دستمزد، بیمه بازنشستگی و سایر مزایا ) به متوسط تعداد کارکنان، هزینه سرانه کارکنان را نشان میدهد. به عبارت دیگر این نسبت برابر است با:
- نسبت سهم نیروی کار از ارزش افزوده[۹۲]:
این نسبت مبالغی را که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم نصیب کارکنان میشود را به صورت درصدی از ارزش افزوده بیان میکنند. به عبارت دیگر این نسبت از تقسیم هزینه نیروی کار بر ارزش افزوده به دست می آید.
همچنین این نسبت یک معیار رقابتی برای شرکت محسوب میشود. دو عامل تعیین کننده سهم نیروی کار عبارتند از: سطح میانگین هزینه نیروی کار و سطح بهرهوری. هر چه این نسبت کوچکتر باشد قدرت رقابتی شرکت از نظر هزینه نیروی کار بیشتر خواهد بود. این قدرت رقابتی ممکن است ناشی از نرخ پایین دستمزدها و یا بهرهوری بالا در اثر نرخ معقول دستمزدها باشد.
- نسبت بهرهوری سرمایه[۹۳]:
این شاخص، میزان بهرهبرداری از دارایی ثابت را تعیین میکند و مانند بهرهوری نیروی کار، این نسبت نیز بوسیله تورم و شرایط بازار دچار نوسان میشود. بعلاوه میتواند تحت تأثیر تفاوت سیاستهای ارزشیابی دارایی و همچنین اجاره کردن یا مالکیت داشتن بر دارایی ثابت قرار گیرد. محاسبه این نسبت از تقسیم ارزش افزوده بر دارائی ثابت به دست میآید.
- نسبت تراکم سرمایه[۹۴]:
این نسبت نشان میدهد که آیا شرکت، تراکم سرمایه دارد یا تراکم نیروی کار (سرمایهبر است یا کاربر). مقدار این نسبت، تحت تأثیر سیاستهای ارزشیابی داراییها که یک مسأله حسابداری است، میباشد. طریقه محاسبه این نسبت از تقسیم دارائی های ثابت و مشهود بر تعداد کارکنان بدست می آید.
- نسبت حاشیه ارزش افزوده[۹۵]:
این شاخص از حاصل قسمت ارزش افزوده به فروش به دست میآید و نشان میدهد که از هر ریال فروش، چه مقدار آن ارزش افزوده میباشد. شرکتی که حاشیه ارزش افزوده آن پایین باشد معمولاً در برابر آثار عوامل خارجی آسیبپذیری بیشتری دارد.
فرم در حال بارگذاری ...