۱-۳-۴-۳- تبعیت عقد و تعهد اصلی از شرط
گاهی عقد برای تحقق شرط منعقد میگردد. در اینگونه موارد طرفین برای حصول امری عقد را منعقد میکنند تا بتوانند شرطی را در ضمن آن بگنجانند و به آن ملزم شوند. در چنین موردی میتوان گفت که اصل، شرط و تحقق آن و ملزم شدن به آن است و عقد، تنها، منعی است برای ایجاد شرط به وجهی ملزم. در این صورت با اینکه شرط از عقد کسب لزوم میکند اما درواقع در اینجا عقد به عنوان امری تبعی مورد نظر و قصد طرفین قرار گرفته است و ما به پذیرش این وضعیت در بعضی موارد ناگزیر هستیم، مانند آن که شیئی کم ارزش مورد معامله قرار گرفته و فروشنده آن متعهد می شود که خانه معینی را نیز به خریدار منتقل نماید.
اجاره به شرط تملیک نیز یکی از مصادیقی است که شرط فعل حقوقی (تملیک) در آن اهمیت اصلی را دارد و عقد اجاره برای حصول و تحقق این شرط، در آتیه منعقد می شود.
در قانون عملیات بانکی بدون ربا مصوب ۸/۶/۶۲ مقرر شده:
«بانکها می توانند به منظور ایجاد تسهیلات لازم جهت گسترش امور خدماتی، کشاورزی، صنعتی و معدنی، اموال منقول و غیر منقولی را بنا به درخواست مشتری و تعهد او مبنی بر انجام اجاره به شرط تملیک و استفاده خود، خریداری و به صورت اجاره به شرط تملیک به مشتری واگذار نمایند».
مثال دیگری که می توان در این خصوص مطرح نمود موردی است که با توجه به مواد ۵۷۸ و ۵۸۶ ق. م. ، در عقد شرکت رجوع از اذن ، یک عمل حقوقی است که مشروط علیه تعهد بر ترک آن نموده است یا به صورت شرط نتیجه، حق خودش را در رجوع ساقط مینماید.
در موارد مذکور می بینیم که تراضی و توافق طرفین نسبت به عقد و تعهد اصلی، بواسطه تحقق و حصول شرط بوده است. یعنی قصد واقعی طرفین از انعقاد معامله، اندراج شرط در ضمن آن بوده است و نتیجه چنین قصدی نیز این است که اگر شرط باطل شود، وجود، بقاء و اعتبار عقد و تعهد اصلی بدون تحقق شرط، خلاف اراده و قصد مشترک طرفین است.
۱-۳-۴-۴- استقلال شرط از عقد
علی القاعده شرط از عقد تبعیت می کند و امر فرعی محسوب می گردد، اما در برخی موارد شرط از عقد مستقل است. از نتایج تبعیت شرط از عقد آن است که اگر عقد اصلی به دلیلی از آغاز باطل و بی اثر تلقی گردد شرط ضمن آن نیز باطل و بی اثر میشود، هر چند که به خودی خود تمامی شرایط صحت را دارا باشد. این نتیجه در مورد شرط ارجاع به داوری به ویژه در دعاوی بین المللی مورد تردید قرار گرفته است.
به نظر برخی از حقوق دانان قواعد خاصی که بر شرط داوری در حقوق برخی کشورها حاکم است باعث شده که نتوان آن را از نوع شروط مشمول قواعد شروط ضمن عقد دانست، زیرا اولاً: شرط داوری تابع قواعد خاص خود در قانون آیین دادرسی مدنی تجویز شده است.(همان) در واقع شرط داوری مانند قراردادی علیحده دارای عنصر قصد و رضای مخصوص به خود است. در مورد شرط قانون حکم بر قرارداد نیز باید گفت در کنوانسیون اتحادیه اروپا این شرط را مستقل از قرارداد لحاظ میکنند.(همان)
نتیجه پذیرش این استقلال آن است که می توان اختلاف در صحت قرارداد اصلی را نیز به شرط داوری ارجاع داد، که البته این راه حل در حقوق ما، توسط قانون داوری، صراحتاً مورد پذیرش قرار گرفته است.[۱۲]
به نظر برخی دیگر از حقوق دانان، این شروط نیز با وجود داشتن استقلال و قصد و رضای مخصوص به خود، اگر به صورت شرط ضمن عقد بیایند، ماهیتی تبعی دارند و در صورتی لازمند که عقد اصلی نافذ و معتبر باشد، بنابراین اختلاف درباره درستی عقد را نمی توان به چنین شرطی ارجاع نمود. (شهیدی، ۱۳۸۲)
با این وصف چنانچه استقلال شرط داوری را از عقد اصلی بپذیریم، این شرط از لحاظ وجود، اعتباری و نفوذ تابع عقد اصلی نخواهد بود. از اینرو اگر یک طرف ادعای بطلان قرارداد را بنماید و حتی در موارد ادعای عدم تشکیل یا نفوذ قرارداد، شرط داوری به قوت خود باقی است و به عنوان توافقی مستقل به داور صلاحیت رسیدگی به قرارداد اصلی و حتی وجود و نفوذ آن را خواهد داد. در حالیکه اگر شرط داوری از شرایط ضمن عقد محسوب شود و احکام شرط که جنبه تبعی دارد، در مورد آن مجری باشد با عدم اعتبار و عدم تشکیل قرارداد اصلی، شرط نیز باطل می شود.
فایده این بحث آن است که توجه به قصد طرفین در ایجاد شروط بسیار مهم است، زیرا گاه ممکن است طرفین یک عمل حقوقی را به صورت تعهدی مستقل و با قصد و رضای مجزا از عقد دیگر منعقد نمایند و گاه ممکن است آن را تابع عقد دیگری قرار دهند . برای مثال ، اگر در اجاره که عقدی است لازم، مالک و مستاجر توافق نمایند که مستاجر در مدت اجاره موتور سیکلت خود را به مالک عاریه دهد، آنها میتوانند عقد عاریه را ضمن یک تراضی جداگانه و مستقل از عقد اجاره واقع سازند، به صورت اجارهای لازم و عاریه ای جایز. اما گاه ممکن است هر دو عقد ضمن یک تراضی قرار گیرند، به طوری که تعهد به عاریه به صورت شرط و تعهدی ضمن عقد اجاره و تابع آن باشد، در این صورت عاریه که عقدی است جایز، تا پایان مدت اجاره الزام آور می شود و هرگاه عقد اجاره منحل شده یا بطلان آن به دلیلی اثبات گردد، عاریهای که تابع آن قرار گرفته نیز منحل خواهد شد.
۱-۳-۴-۵- وجوه افتراق خیار شرط و خیار تخلف از شرط
خیار شرط حقی است زاده تراضی که در چهره ی شرط ضمن عقد لازم می آید آن را متزلزل می کند، برای مدتی اختیار بر هم زدن عقد را به مشروط له می سپارد ولی، در خیار تخلف از شرط فرض این است که متعهد به التزام خود وفا نمی کند و اجبار او نیز مسیر نمی شود و به وسیله ی دیگران هم نیتجه ی مطلوب بدست
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir |
نمی آید (ماده ی ۲۳۹ ق. م) یا معلوم می گردد که مورد معامله وصف مورد نظر را ندارد (مادهی ۲۳۵ ق.م) یا انجام دادن شرط ممتنع میشود (ماده ی ۲۴۰ ق.م) آنگاه طرفی که شرط به سود او است دلیلی برای رفع ضرر ندارد و حق فسخ عقد را پیدا می کند.
چنانچه شرط مذکور در معاملات، خیار تخلف از شرط باشد(کاتوزیان، ۱۳۸۶)، خریدار حق فسخ قرارداد را خواهد داشت و عدم تعیین مدت برای اعمال حق فسخ، مانعی برای ایجاد خیار نخواهد بود، لیکن اگر شرط مذکور خیار شرط تلقی گردد و به لحاظ عدم تعیین مدت و به استناد ماده (۴۰۱ ق.م) هم شرط و هم عقد باطل است.
در صورتی که شرط مذکور، خیار تخلف از شرط فعل باشد براساس مقررات مواد (۲۳۷ تا ۲۳۹ ق . م)، ابتدا اجبار مشروط علیه و سپس حق فسخ مطرح میشود، لیکن در صورتی که خیار شرط تلقی گردد به فرض معلوم بودن مدت فروشنده رأساً از حق فسخ قرارداد برخوردار خواهد بود.(عالم زاده، ۱۳۸۵)
در منابع فقهی میز تعریف صریحی از خیار شرط نشده و صرفاً به این نکته اشاره گردیده است که خیار شرط در ضمن عقد ثابت می شود و قرار دادن این شرط برای طرفین قرارداد یا یکی از آنها یا ثالث جایز است.(همان)
خیار شرط در برابر سایر خیارها این ویژگی را دارد که ساختهی تراضی و طرف عقد است و در صورتی ایجاد میشود که دو طرف آگاهانه درباره آن تصمیم گرفته باشند.
مبنای خیار شرط آیه ی شریفه ی «اوفو بالعقود» است؛ زیرا وقتی عقد مقرون به شرط جایز می باشد، می بایست به موجب قاعده ی «المومنون عند شروطهم» به آن وفا نمود در مورد خیار تخلف از شرط، ماده ی (۴۴۶ ق. م) به مبحث شروط ضمن عقد موضوع مواد (۲۳۴ تا ۲۴۵ همان قانون) ارجاع داده است، براساس ماده ی (۲۳۷ ق. م) هرگاه شرط در ضمن عقد شرط فعل باشد، اثباتاً یا نفیاً، کسی که ملزم به انجام شرط شده است، باید آن را به جا آورد و در صورت تخلف، طرف می تواند به حاکم رجوع نموده و تقاضای اجبار به وفای شرط بنماید و مطابق ماده ی (۲۳۸ ق. م) هرگاه اجبار مشروط علیه برای انجام فعل مشروط ممکن نباشد و فعل مشروط از جمله ی اعمالی نباشد که دیگری بتواند از جانب او واقع سازد، طرف مقابل حق فسخ معامله را خواهد داشت.
آنچه از مقررات قانون مدنی در بحث تخلف از شرط فعل بر می آید این است که مبنای خیار، تخلف از انجام تعهدات قراردادی است.
اصل صحت قراردادها نیز موید این است که شرط مورد بحث میبایست در قالب خیار تخلف از شرط قرار گیرد، زیرا بدین ترتیب مفاد شرط مورد تردید به معنایی حمل می شود که عقد و شرط نفوذ حقوقی بیابد.
خلاصه اینکه، خیار شرط، نتیجه تراضی و خیار تخلف از شرط، نتیجه تخلف از تراضی و امتناع اجرای تعهد ناشی از آن است.
خیار شرط باید در قرارداد و عقد درج شود ولی خیار تخلف شرط، احتیاجی به درج در عقد ندارد و وابسته به عمل متعهد می باشد.
خیار شرط باید دارای مدت باشد ولی خیار تخلف شرط چنین قیدی ندارد.
خیار شرط نتیجه توافق و تراضی طرفین است ولی خیار تخلف شرط، نتیجه حکم قانونی است.[۱۳]
۱-۳-۴-۶- تخلف از شرط فعل به نحو تعدد مطلوب بوده یا وحدت مطلوب
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا تخلف از شرط فعل به نحو تعدد مطلوب رخ داده یا به نحو وحدت مطلوب، در صورتیکه پس از انقضاء مدت مقرر و عدم انجام شرط به وسیله مشروط علیه، فعل مورد شرط با زمان اجرای آن، به نحو وحدت مطلوب، مورد نظر بوده است، در این صورت مشتری طبق ماده ۲۴۰ ق. م. ، حق فسخ عقد را دارد؛ زیرا فرض این است که مورد شرط منحصراً در زمان مقرر، مورد نظر بوده و خارج از آن به هیچ وجه مطلوب نبوده است. این بدان میماند که انجام مورد شرط ممتنع و محال شده باشد؛ مانند آنکه در ضمن معامله ای که کسی با دیگری می کند، شرط کنند که یکی از دو طرف معامله، هواپیما یا اتوبوسی را برای مسافرت به نقطه ای، جهت حضور در کنفرانس معین، در اختیار مشروط له قرار دهد که با گذشتن زمان معین ، دیگر وجود هواپیما یا اتوبوس، مفید فایده نخواهد بود.
در صورتیکه فعل مورد شرط و زمان مقرر برای انجام آن، به نحو تعدد مطلوب، مورد نظر باشد، بدین گونه که موضوع اصلی تعهد انجام فعلی در زمان مقرر بوده است، لیکن چنان نبوده است که در صورت عدم انجام آن در مدت مقرر ، موضوع تعهد به کلی منتفی شده و دیگر قابل انجام و مطلوب نباشد، بلکه با گذشت زمان مقرر انجام فعل باز هم در زمان دیگر مطلوب و موضوع عقد را تشکیل می دهد، منتها فقط مزیت انجام تعهد در زمان مقرر را از دست داده است. در این حال، اگر انجام فعل به وسیله ی دیگری ممکن باشد یعنی مباشرت مشروط علیه قید آن نباشد، دادگاه به تقاضای مشروط له، مشروط علیه را محکوم به انجام شرط می کند و در صورت امتناع، به وسیله شخص دیگری، آن را انجام میدهد و هزینه اش را از اموال مشروط علیه بر می دارد (مواد ۲۳۷ و ۲۳۸ ق. م )، ولی هرگاه انجام مورد شرط بوسیله دیگری ممکن نباشد، مشروط له می تواند معامله را به استناد خیار تخلف شرط، فسخ کند.
به موجب ماده ۲۴۰ ق. م، در صورتی که بعد از عقد معلوم شود که انجام شرط، هنگام عقد، ممتنع بوده یا آنکه پس از عقد، انجام شرط ، ممتنع شده باشد، مانند آن که ضمن معامله ای شرط شود که یکی از دو طرف معامله، خانه طرف دیگر را نقاشی کند ولی قبل از نقاشی، خود صاحب خانه، آن را خراب کند، در این وضعیت، انجام شرط، غیرممکن است ولی سبب این وضعیت، خود مشروط له بوده که به این دلیل، حق فسخ هم نخواهد داشت.(شهیدی، ۱۳۸۶)
فصل دوم
شرط فعل
در این فصل به بررسی شرط فعل و دیدگاه فقها در خصوص تخلف از شرط فعل میپردازیم.
وفق مقررات حقوق مدنی،
شروط ضمن عقد بر دو قسم کلی تقسیم میشود.
شروط باطل خود بر دو قسمت اند: شروط باطل که مفسد عقد نیست و شروطی که موجب بطلان عقد است، اما شروط صحیح طبق ماده ۲۳۴ ق.م. بر سه قسم است:
شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا شخص خارجی شرط شود.
در شرط فعل، انجام دادن و یا ترک یک فعل مادی یا حقوقی بر یکی از متعاملین و یا بر شخص خارجی شرط می شود. شرط فعل خود اقسام گوناگونی دارد که آثار حقوقی هر یک از دیگری متفاوت است. (شرط فعل مادی، شرط ترک فعل مادی، شرط فعل حقوقی، شرط ترک فعل حقوقی) در شرط فعل مادی انجام دادن یک فعل مادی در ضمن عقد شرط میگردد که در صورت تخلف از آن مشروط علیه ابتدا مجبور به انجام آن شرط می شود و در صورت عدم امکان اجبار و قابلیت استنابه در انجام مفاد شرط، به هزینه مشروط علیه، شرط توسط دیگری انجام می گردد و در صورت عدم امکان انجام آن توسط فرد دیگر، مشروط له حق فسخ معامله اصلی را پیدا می کند. (مواد ۲۳۷،۲۳۸،۲۳۹، ق.م)
شرط فعل قابل اسقاط است، اگر در مورد شرط فعل مادی، مشروط علیه عمل به شرط نماید می تواند عوض آن را از مشروط له بگیرد مانند انجام عمل نقاشی.
در شرط ترک فعل مادی انجام ندادن یک عمل مادی در ضمن عقد بر مشروط علیه شرط می شود و در صورت تخلف از مفاد شرط، اگر آنچه متعلق اراده قرار گرفته فقط عدم حدوث عمل مادی باشد و مشروط له نشانه های تخلف را ببیند می تواند از دادگاه بخواهد که مشروط علیه را به ترک تخلف اجبار کند ولی اگر عمل انجام شود در این صورت مشروط له خیار تخلف شرط خواهد داشت. اما اگر خواسته مشروط له ترک آن عمل مادی، حدوثا و بقا ء باشد و مشروط علیه تخلف نماید، مشروط له میتواند اعاده وضعیت سابق را از دادگاه بخواهد زیرا طبق ادله شروط، مشروط علیه ملزم به انجام مفاد تعهد است و در فرض عدم امکان الزام، برای مشروط له خیار تخلف شرط ثابت می شود.
در شرط فعل حقوقی، انجام یک عمل حقوقی مثل هبه کردن مال معین به فردی خاص در ضمن عقد بر مشروط علیه شرط میگردد در صورت تخلف، مشروط له مانند مورد تخلف از شرط فعل مادی میتواند به حاکم مراجعه کند و همان ضمانت اجرای تخلف از شرط فعل مادی را درخواست نماید.
در شرط ترک فعل حقوقی ،انجام ندادن یک عمل حقوقی بر مشروط علیه شرط میگردد.
برای مثال مستاجری در هنگام اجاره مغازه ای در قرارداد خود شرط میکند که موجر نباید تا مدتی مغازه دیگر خود را به هم صنف او اجاره دهد ولی موجر از این شرط تخلف مینماید، و یا شخصی که عامل فروش محصولات یک کارخانه است در هنگام عقد قرارداد شرط می کند که مالک کارخانه، محصولات خود را تا مدت معین به فرد دیگری نفروشد و او نماینده عرضه انحصاری تولیدات آن کارخانه باشد اما صاحب کارخانه برخلاف تعهد خود عمل میکند.
خلاصه اینکه در مورد شرط فعل مثبت مادی و حقوقی و همچنین شرط فعل منفی مادی، به ترتیب سه ضمانت اجر در سه مرحله در قانون مدنی پیشبینی شده است و بایستی گفت مجرای هر یک از سه ضمانت، عدم اجرای ضمانت اجرای قبلی است.
در مورد شرط ترک فعل حقوقی در مباحث بعدی بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
۲-۱- دیدگاه فقها در خصوص تخلف از شرط فعل و بررسی نظرات
در فصل اول به کلیات و تعاریف اشاره شد. در این فصل به آثار تخلف از شرط از دید فقها توجه خواهیم داشت و در پایان هر مبحث توضیحاتی داده خواهد شد.
نوآوری ها ممکن است بر حسب نوع طبقه بندی شوند.شومپیتر بین ۵ نوع متفاوت نوآوری تمایز قائل می شود.محصولات جدید،روش های جدید،منابع تولید جدید،بهره برداری از بازارهای جدید وراههای جدید برای سازماندهی کسب وکار.هرچند در علم اقتصاد بیشترین تمرکز بر دوتای اولی از آنها بوده است(حاجی پور،۱۳۸۵: ۶۶)
اغلب محققان و صاحبنظران این موضوع،چهار گروه برای انواع نوآوری در نظر گرفته اند:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
یکی از طبقه بندی های که در ادبیات موضوع بیشتر مورد قبول واقع شده وگسترش یافته،طبقه بندی است که دامانپور[۲۳](۱۹۹۱) ارائه کرده است.او میان دو نوع از نوآوری تمایز قائل می شود:
نوآوری فنی شامل فرآیندهای جدید،خدمات و تولیدات جدید می شود.و نوآوری های اداری(اجرایی) به خط مشی ها و رویه های و اشکال سازمانی جدید اشاره می کند.(جیمنز-جیمنز و سانز واله،۲۰۱۰: ۱). از آنجا که در این تحقیق از این مدل برای بررس قابلیت های نوآوری مدیران استفاده شده است، لذا به همین منظور به شرح تفصیلی این ابعاد خواهیم پرداخت .
شکل ۲-۱: مولفه های نوآوری
نوآوری تولیدی فراهم کننده ابزاری برای تولید است(اوجاسالو، ۲۰۰۸). که به توسعه و ارائه تولیدات و خدمات جدید و بهبود یافته اشاره دارد. در واقع می توان گفت که منظور از نوآوری تولیدی این است که تا چه حد سازمان در ارائه خدمات جدید، اختصاص منابع مالی به تحقیق و توسعه و مواردی از این قبیل پیشتاز است.
نوآوری فرایندی ابزاری را در جهت حفظ و بهبود کیفیت و صرفه جویی هزینه ها فراهم می کند(جیمنز-جیمنز و همکاران، ۲۰۰۸) و در برگیرنده اتخاذ روش های جدید یا بهبود یافته تولید، توزیع یا تحویل خدمت است. در واقع منظور از نوآوری فرآیندی این است که تا چه میزان سازمان تکنولوژی های جدید را بکار می گیرد و روش های جدید انجام کار را به بوته آزمایش می گذارد.
نوآوری اداری به رویه ها، سیاست ها و اشکال سازمانی جدید اشاره دارد (جیمنز-جیمنز، ۲۰۰۸). وشامل تغییراتی است که سیاست ها، تخصیص منابع و دیگر فاکتور های مرتبط با ساختار اجتماعی سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد( دفت، ۱۹۷۸). در واقع منظور از نوآوری اداری این است که تا چه میزان مدیران سازمان از سیستم های نوین مدیریتی و … در اداره کردن استفاده می کنند.
چنانچه مشاهده می کنیم در زمینه ابعاد نوآوری تقسیم بندی های متفاوتی وجود دارد.اما در مجموع می توان ابعاد زیر را برای نوآوری برشمرد: رادیکالی، تدریجی، تولیدی، فرآیندی، اداری و تکنولوژیکی.
نوآوری همانند هر تلاش دیگری هم استعداد هست،هم نبوغ وهم دانش،اما آنچه که نوآوری نیاز دارد کار سخت،متمرکز وهدفمند است.(دراکر،۱۹۹۸) هر چند نظریه های اولیه،نوآوری را موضوعی فردی قلمداد کرده و بر نقش کارآفرینان به عنوان عوامل اصلی نوآوری تاکید کرده اند ولی نظریه های نوین،نوآوری را فرآیندی سازمانی تلقی کرده و آنرا یک فعالیت جمعی میدانند که تحت تاثیر عوامل سازمانی مختلفی می باشد (برنستین وسینگ،۲۰۰۶٫به نقل از حاجی پور،۱۳۸۵: ۶۷).
تعدادی از مدلهای فرآیندی که در ادبیات موضوع درباره نوآوری توسعه یافته اند به این نکته اشاره دارند که نوآوری متشکل از چند مرحله می باشد.ایجاد ایده جدید،تحقیق و توسعه آن ایده جدید،اجراء و کاربردی کردن آن،بازاری کردن ایده جدید اجراء شده و در نهایت کسب سود از طریق فروش آن ایده جدید.(دولی و سالیوان،۲۰۰۱؛به نقل از مک فادزن،۲۰۰۵: ۳۵۳) بر اساس دیدگاه های نوین نوآوری در درون سازمان به صورت تصادفی رخ نمی دهد،نوآوری در رابطه با شرایط گذشته وحال سازمان رخ می دهد.نوآوری به عنوان یک فرایند سازمانی شامل چهار مرحله زیر می باشد.
بهبود
حمایت
شکل گیری فکر نو
استقرار
شکل ۲-۲: فرایند نوآوری در سازمان،برنستین وسینگ (۲۰۰۶)؛به نقل از حاجی پور،۱۳۸۵: ۶۷)
در سازمانها عوامل ومتغیرهای وجود دارندکه باعث خلاقیت وایجاد نوآوری می شوندکه در اینجا به مهمترین آنها اشاره می کنیم:
با ساختارها و رویه های مدیریتی که برنز و استاکر مشخص کردند می توان پاسخ های منطقی به شرایط محیطی داد.(لام،۲۰۰۴: ۷) متغیرهای ساختاری از جمله منابع بالقوه نوآوری هستند در سازمانهای بسیار نوآور،ساختار سازمان مشوق نوآوری است این سازمانها از ساختارهای منعطف استفاده می کنند این سازمانها سعی می کنند تا با اعطای استقلال به واحدهای تحقیق و توسعه،آنها را به صورت تیمها و گروه های وظیفه ای مستقل و خودگردان درآورند تا با بهره گرفتن از اعضای بخشهای متعدد به فعالیت بپردازند.(دراکر،۱۹۸۸٫به نقل از رضائیان،۱۳۸۷: ۱۰۸) یافته ها در خصوص ساختار ونوآوری به نتایج زیر منتهی می شوند.
ساختار ارگانیک می تواند به صورتی مثبت بر نوآوری اثر بگذارد سازمانهایی که دارای ساختار ارگانیک هستند،از نظر سلسله مراتب سازمانی بیشتر در سطح افقی گسترده شده اند،کارها کمتر رسمی است وتصمیم گیری غیرمتمرکز می باشد،از این رو سازمان دارای سازگاری وانعطاف پذیری بیشتری است و می تواند نوآوری را سریعتر بپذیرد وخود را با آنها سازگار نماید. در سازمانهای نوآور،ارتباط بین واحدها بسیار قوی است.در این سازمانها ازتیم،گروه های تخصصی و روش های دیگری موجب ارتباط بسیار قوی وتبادل نظر بین اعضاء شود،استفاده می کنند.(رابینز،۱۳۷۸: ۱۱۴۲)
در ساختار ارگانیکی افراد برای انجام وظایف مشترک با هم همکاری داشته و سازگاری و بازتعریف مستمری از وظایف فرد از طریق تعامل با دیگر افراد سازمان وجود دارد ودانش در بین افراد سازمان به راحتی تسهیم می شود در مقابل در سازمانهای با ساختار مکانیکی دانش منحصرا در سلسله مراتب بالای سازمان قرار دارد و تمایل افراد به تعامل و ارتباط بیشتر به صورت عمودی بوده و تعاملی از نوع بالادست و زیردست می باشد.(برنز و استاکر،۱۹۶۱؛به نقل از لام،۲۰۰۴: ۷)
به نظر کینگ واندرسون[۳۱](۱۹۹۵) ومکران[۳۲]( ۱۹۹۶) چهار ویژگی برجسته ساختار ارگانیکی که تسهیل کننده خلاقیت ونوآوری می باشند عبارتند از:
Split File | <none> | |
N of Rows in Working Data File | ۳۵۱ | |
Missing Value Handling | Definition of Missing | User-defined missing values are treated as missing. |
Cases Used | Statistics are based on cases with no missing values for any variable used. | |
Syntax | REGRESSION /MISSING LISTWISE /STATISTICS COEFF OUTS R ANOVA CHANGE /CRITERIA=PIN(.05) POUT(.10) /NOORIGIN /DEPENDENT پیشرفت /METHOD=ENTER ارتباطی . |
|
Resources | Elapsed Time | ۰:۰۰:۰۰٫۰۰ |
Memory Required | ۱۲۶۸ bytes | |
Additional Memory Required for Residual Plots | ۰ bytes |
Variables Entered/Removed(b) | |||
Model | Variables Entered | Variables Removed | Method |
۱ | ارتباطی(a) | . | Enter |
a All requested variables entered. | |||
b Dependent Variable: پیشرفت |
Model Summary | |||||||||
Model | R | R Square | Adjusted R Square | Std. Error of the Estimate | Change Statistics | ||||
R Square Change | F Change | df1 | df2 | Sig. F Change | |||||
۱ | .۳۹۲(a) | .۱۵۳ | .۱۵۱ | .۹۴۳۴۱ | .۱۵۳ | ۶۳٫۱۹۰ | ۱ | ۳۴۹ | .۰۰۰ |
a Predictors: (Constant), ارتباطی |
ANOVA(b) | ||||||
Model | Sum of Squares | df | Mean Square | F | Sig. | |
۱ | Regression | ۵۶٫۲۴۱ | ۱ | ۵۶٫۲۴۱ | ۶۳٫۱۹۰ | .۰۰۰(a) |
Residual | ۳۱۰٫۶۱۹ | ۳۴۹ | .۸۹۰ | |||
Total | ۳۶۶٫۸۶۰ | ۳۵۰ | ||||
a Predictors: (Constant), ارتباطی | ||||||
b Dependent Variable: پیشرفت |
Coefficients(a) | ||||||
Model | Unstandardized Coefficients | Standardized Coefficients | t | Sig. | ||
B | Std. Error | Beta | ||||
۱ | (Constant) | ۲٫۹۵۶ | .۱۴۳ | ۲۰٫۶۸۳ | .۰۰۰ | |
ارتباطی | .۳۰۵ | .۰۳۸ | .۳۹۲ | ۷٫۹۴۹ | .۰۰۰ | |
a Dependent Variable: پیشرفت |
Regression
Notes | ||
Output Created | ۱۶-SEP-2014 13:08:55 | |
Comments | ||
Input | Data | D:داده بلوچ مرادی.sav |
Filter | <none> | |
Weight | <none> | |
Split File | <none> | |
N of Rows in Working Data File | ۳۵۱ | |
Missing Value Handling | Definition of Missing | User-defined missing values are treated as missing. |
Cases Used | Statistics are based on cases with no missing values for any variable used. | |
Syntax | REGRESSION /MISSING LISTWISE /STATISTICS COEFF OUTS R ANOVA CHANGE /CRITERIA=PIN(.05) POUT(.10) /NOORIGIN /DEPENDENT پیشرفت /METHOD=ENTER مولفه۱ مولفه۲ مولفه۳ مولفه۴ مولفه۵ . |
|
Resources | Elapsed Time | ۰:۰۰:۰۰٫۰۰ |
Memory Required | ۲۲۷۶ bytes | |
Additional Memory Required for Residual Plots | ۰ bytes |
Variables Entered/Removed(b) | |||
Model | Variables Entered | Variables Removed | Method |
۱ | مولفه۵, مولفه۳, مولفه۴, مولفه۱, مولفه۲(a) | . | Enter |
a All requested variables entered. | |||
b Dependent Variable: پیشرفت |
Model Summary | |||||||||
Model | R | R Square | Adjusted R Square | Std. Error of the Estimate | Change Statistics | ||||
R Square Change | F Change | df1 | df2 | Sig. F Change | |||||
۱ | .۴۴۴(a) | .۱۹۷ | .۱۸۵ | .۹۲۴۰۳ | .۱۹۷ | ۱۶٫۹۳۳ | ۵ | ۳۴۵ | .۰۰۰ |
a Predictors: (Constant), مولفه۵, مولفه۳, مولفه۴, مولفه۱, مولفه۲ |
ANOVA(b) | ||||||
Model | Sum of Squares | df | Mean Square | F | Sig. | |
۱ | Regression | ۷۲٫۲۹۱ | ۵ | ۱۴٫۴۵۸ | ۱۶٫۹۳۳ | .۰۰۰(a) |
Residual | ۲۹۴٫۵۷۰ | ۳۴۵ | .۸۵۴ | |||
Total | ۳۶۶٫۸۶۰ | ۳۵۰ | ||||
a Predictors: (Constant), مولفه۵, مولفه۳, مولفه۴, مولفه۱, مولفه۲ | ||||||
b Dependent Variable: پیشرفت |
Coefficients(a) | ||||||
Model | Unstandardized Coefficients | Standardized Coefficients | t | Sig. | ||
B | Std. Error | Beta | ||||
۱ | (Constant) | ۳٫۵۱۲ | .۱۷۲ | ۲۰٫۴۳۹ | .۰۰۰ | |
مولفه۱ | .۳۰۹ | .۱۲۲ | .۳۶۱ | ۲٫۵۳۰ | .۰۱۲ | |
مولفه۲ | .۳۳۳ | .۱۴۶ | .۴۰۱ | ۲٫۲۸۰ | .۰۲۳ | |
مولفه۳ | .۳۴۸ | .۱۱۳ | .۳۹۰ | ۳٫۰۶۸ | .۰۰۲ | |
مولفه۴ | .۴۱۷ | .۰۸۸ | .۵۰۱ | ۴٫۷۲۵ | .۰۰۰ | |
مولفه۵ | .۲۷۶ | .۱۵۲ | .۳۳۵ | ۱٫۸۱۵ | .۰۷۰ | |
a Dependent Variable: پیشرفت |
دا نش آموز گرامی
پرسشنامه حاضر به منظور انجام تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه بین مهارت های ارتباطی معلمان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره ی دوم مقطع متوسطه نظری شهر بندر عباس طراحی شده است و پاسخ جنابعالی ،مارا در جهت دستیابی به اهداف پژو هش یاری می کند . از دقت و بذل توجه شما در پاسخگویی به سئو الات تشکر و قدر دانی می شود .
ناحیه آموزش و پر ورش : ناحیه ۱ O ناحیه ۲O
جنسیت : پسر O دخترO
معدل سال گذشته : معدل نیمسال اول : معدل نیمسال دوم :
لطفا پاسخ سئو الات زیر را با علامت ضربدر مشخص نمائید.
ردیف | گویه ها | هرگز | به ندرت | گه گاه | اکثر اوقات | همیشه |
۱ | وقتی که چیزی را برای دانش آموزان تو ضیح می دهد ،از دانش آموزان می پرسد که آیاتا اینجای حرفش را فهمیده اند ۰ |
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
۲دانش آموزان متوجه صحبت های او نمی شوند ۰۳سعی می کند نظراتش را به روشنی بیان کند ۰۴وقتی دانش آموزان در جریان مو ضوع صحبت او نیستند ،بیان عقایدش برای او دشوار می شود ۰۵وقتی متوجه سئوالی نمی شود ،در خواست می کند که سئو ال رارو شن تر بیان کند۶متوجه منظور صحبت دانش آموزان نمی شود۰۷این که از دید دانش آموزان به مو ضوع نگاه کند ،برایش راحت است .۸حتی وقتی که حواسش جای دیگر است ،وانمود می کند که دارد گوش می دهد.۹ابراز احساسات برایش دشوار است ۰۱۰وقتی که حرفی مربوط به موضوع برای گفتن داشته با شد ،قطع کردن صحبت دانش آموزان برایش مساله ای نیست .۱۱وقتی با دانش آموزان حرف می زند ،می تواند از چهره آن ها احساساتشان را بخواند۱۲وقتی که می داند دانش آموزان قصد دارند چه مطلبی را بگو یند،زودتر ازاینکه تمام کند جوابشان می دهد .۱۳وقتی که مجبوراست چیزی بگو ید که از برداشت ها و واکنش های مخاطب آگاه نیست ،به شدت به هم می ریزد .۱۴می تواند نقاط ضعفش را چنان مخفی کند که بهانه ای به دست دانش آموزان ندهدردیفگویه هاهرگزبه ندرتگه گاهاکثر اوقاتهمیشه۱۵وقتی که اشتباه می کند ،از اینکه اشتباه خود را بپذیرد ،نمی ترسد .۱۶بهترین راه برای اینکه به دانش آموزان کمک کند تا اورا درک کنند ،آن است که احساسات ،افکار و عقایدش را به آنان بگو ید .۱۷وقتی صحبت ها احساس می شوند ،میل دارد موضوع را عوض کند.۱۸وقتی که می فهمد احساسات کسی را جریحه دار کرده است ،از او معذرت خواهی می کند .۱۹وقتی از او انتقاد می شود ،ناراحت می شود و مقاومت می کند .۲۰وقتی ناراحت هست و کسی از او می پرسد که«ناراحت هستی ؟»پنهان نمی کند.۲۱دوست دارد هرچه زودتر به اصل مطلب بپردازد .۲۲وقتی که با کسی صحبت می کند ،سعی می کند خودش را جای او بگذارد .۲۳وقتی که کسی در پیدا کردن کلمات مناسب مشکل دارد ،با کمال میل آنچه که فکر می کند او می خواهد بگو ید ،پیشنهاد می کند .۲۴دانش آموزان می گویند که او صدایش را بلند می کند(بلند صحبت می کند) ،اگر چه از این مو ضوع آگاه نیست .۲۵به طور طبیعی چنین است که در مکالمات ،اوبیشتر صحبت می کند.۲۶این طور فکر می کند که با حضور او مجلس صمیمی تر می شود .۲۷به آنچه دانش آموزان می گو یند علااقه مند می شود .۲۸اگر کسی با او مخالفت کند ،احساس ناراحتی می کند به ویژه اینکه آن شخص تجربه اورا هم نداشته باشد .۲۹وقتی از کسی انتقاد می کند ،مطمئن هست که منظورش عمل و رفتار اوست نه خود او ،مثلا به جای اینکه بگوید :«تودوست خوبی نیستی »،می گوید:«من با این برخورد تو موافق نیستم ».۳۰او قادراست مشکلات را بدون از دست دادن کنترل عواطفش حل کند .۳۱به هنگام صحبت با دانش آموزان از واکنش عا طفی خودش به آنچه گفته می شود ،آگاه است .۳۲تمایل دارد بحث بر سر مو ضو عات رنجش آور به تاخیر بیندازد .۳۳قادراست با کسی که احساساتش را جریحه دارکرده است ،مقابله به مثل کند۳۴از بیان مخالفتش با دانش آموزان اجتناب می کند ،چون ممکن است از او ناراحت شوند .
– بد خلقی های زیاد در یک روز منفرد دارند .
– طغیانهای پرخاشجویانه زیاد و بدون دلیل دارند .
– فعالیت بسیار زیاد ، بصورت ناگهانی و بدون ترس دارند .
– هیچ وقت به حرف بزرگترها گوش نمی کنند و ابتدایی آنها را رد می کنند .
– وابسته به والدین به نظر نمی رسند .
– مکررا ً خشونت را در تلویزیون ، و در بازیهای کامپیوتری و ویدئویی تماشا کرده و بازیهایشان را با موضوعات خشن بروز می دهند ، یا در مورد دیگر کودکان بیرحم هستند .
– در عطف توجه و تمرکز مشکل دارند .
– فعالیتهای کلاس را بهم می ریزند .
– در درس ضعیف هستند .
– اغلب در مدرسه دعوا می کنند .
– فیلم ها یا نمایش های تلویزیونی خشن زیاد نگاه نمی کنند یا خیلی به بازیهای ویدئویی و کامپیوتری خشن می پردازند .
– گروههایی تشکیل می دهند و بعنوان یاقی و متجاوز شناخته می شوند .
– با حیوانات خانگی و دیگر حیوانات بیرحم و خشن هستند .
– براحتی نا امید می شوند .
– هیچ وقت به مسئولین گوش نمی دهند .
– با مردم بد رفتاری می کنند و برای حل مسائل به خشونت فیزیکی یا تهدید به خشونت تکیه می کنند.
– در درس ضعیف هستند و اغلب از کلاس ها فرار می کنند .
– از مدرسه اخراج می شوند .
– طبیعت و اثرات خشونت بازیهای کامپیوتری و ویدئویی بر کودکان و نوجوانان .
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
عوامل فوق را می توان با هم ترکیب کرده و دو اثر برجسته زیر را نتیجه گرفت :
یادگیری ( فراگیری ) رفتارهای تجاوزگرانه
با توجه به تئوری فراگیری اجتماعی بچه ها می توانند اعمال تجاوزگرانه را با مشاهده در رسانه های الکترونیکی از قبیل : ( تلویزیون ، بازیهای کامپیوتری و ویدئویی و اینترنتی ) تقلید کنند .
بچه های توانمند یاد بگیرند که خشونت راه مفید و مناسبی در حل مشکلات انسان است . در مجموعه های آزمایشگاهی ویژه محققین در یافتند که بچه ها می توانند با مواجهه با رفتارهای خشن در فیلم یا تلویزیون تشویق شوند که متجاوزانه تر رفتار کنند .
از این رو رابطه بین دیدن خشونت رسانه و رفتارهای تجاوزگرانه در طی زمان باعث افزایش وابستگی به تلویزیون و بازیهای کامپیوتری و ویدئویی در کودکان و نوجوانان می شوند . بعلاوه افراد دارای تحصیلات کمتر که مهارتهای اجتماعی کمتری دارند و کسانیکه تمایل به خشونت دارند تمایل به بروز تجاوزگری بیشتر دارند . این کودکان و نوجوانان میل به صرف زمان بیشتری پای تماشای تلویزیون و بازی ، بازیهای کامپیوتری و ویدئویی دارند .
علاوه بر این کودکان و نوجوانانی که خود را مشابه کاراکترهای تجاوزگر تخیل می کنند و خشونت را بعنوان واقعیت قلمداد می کنند نیز مایل به بروز تمایلات تجاوزگری بیشتری هستند . در این باب می توان چنین نتیجه گرفت که واکنشهای مشابهی را می توان از کودکان و نوجوانان بازیگر بازیهای خشن ویدئویی انتظار داشت و این به علت طبیعت تقابل در این بازیهاست .
بعلاوه تعدادهشدار دهنده ای کودکان و نوجوانانی وجود دارند که لذت را در رسانه ها در مواجهه با تفریحات خشن تجربه می کنند ، و تقاضای سیری ناپذیری برای محتوای خشن دارند . بدین ترتیب بچه ها به تدریج از بازیهایی که مکررا ً بازی کنند خسته می شوند و آنچه آنها را در ابتدا به هیجان می آورد طولی نمی کشد که آنها را خسته می کند و بنابراین تولید کننده ها بازیهایی می سازند که تحرک و خشونت بیشتری داشته باشد .
محققین همچنین اثرات اشکال گرافیک تر خشونت را بخصوص برمردان جوان سن حدود ۲۰ سال تحقیق کرده اند .
«مرا» گفتا «میسر شد همه کار
که گیـرم در درونِ آدم آرام
شود فرزندِ آدم مُستمندم
نهم صد دام رُسوایی ز وسواس
برانگیزم شوم در رگ چو خونش
وزان طاعت ریا خواهم نه اخلاص
که مردم را برم از راه بیرون»
الهی نامه، صص ۲۱۲-۲۱۱
حال اگر به نتیجه گیری تعلیمی عطّار توجه کنیم، تناقض اندیشه ی او در اینجا با دفاعیه های وی از ابلیس در آثارش دیده می شود. به هر حال عطّار، بیشتر راوی و نظاره گر صحنه است و از روایت ها بهره گیری عرفانی و تعلیمی می کند و در این جا به مخاطبانش هشدار می دهد که راه شیطان به درون انسان آسان است، باید مواظب بود نفس شیطانی بر قلب آدمی مسلط نشود:
چو شیطان در درونت رخت بنهاد ترا در جادُوی همّت قوی کرد اگر شیطان چنین ره زن نبودی در افگنده ست خلقی را به غم در |
بسلطانی نشست و تخت بنهاد که تا جانت هوای جادُوی کرد چنین سلطانِ مرد و زن نبودی همه گیتی بر آورده بهم در الهی نامه، ص۲۱۲ |
عطّار ضمن نتیجه گیری مطالب حکمی و عرفانی، مضمون حکایت را که تفسیری از «خنّاس» در سوره ی «ناس» می باشد، پذیرفته است و همین روایت را در تذکرهالاولیاء ساده و شیواتر بیان میکند:
«چون آدم و حوّا به هم رسیدند و توبه ی ایشان قبول افتاد، روزی آدم ـ علیه السّلام ـ به کاری رفت. و ابلیس بیامد و بچه ی خود را ـ خنّاس نام ـ پیش حوّا آورد و گفت: «مرا مهمّی پیش آمده است. بچه مرا نگه دار تا باز پس آیم». حوّا قبول کرد. ابلیس برفت. چون آدم باز آمد، پرسید که: «این کی است؟» گفت: «فرزند ابلیس است که به من سپرده است.» آدم او را ملامت کرد [ که: «چرا قبول کردی؟» و در خشم شد و آن بچه را بکشت و پاره پاره کرد] و هر پاره یی از شاخ درختی آویخت و برفت. ابلیس باز آمد و گفت: «فرزند من کجاست؟» حوّا احوال باز گفت که: «پاره پاره کرده است و هر پاره یی از شاخ درختی آویخته.» ابلیس فرزند را آواز داد. او به هم پیوست و باز زنده شد و پیش ابلیس آمد. دیگر بار حوّا را گفت:«او را قبول کن که مهمّی دیگر دارم.» حوّا قبول نمی کرد. به شفاعت و زاری پیش آمد تا قبول کرد. پس ابلیس برفت و آدم بیامد و از او پرسید که: «چیست؟» حوّا احوال باز گفت: آدم، حوّا را برنجانید و گفت: «نمی دانم تا چه سرّ است در این که فرمان من نمی بری و از آنِ دشمن خدای می بری و فریفته ی سخن او می شوی!». پس او را بکشت و بسوخت و خاکستر او نیمه یی به آب انداخت و نیمه یی به باد داد [ و برفت. ابلیس بیامد و فرزند را طلبید. حوّا حال بگفت و ابلیس فرزند را آواز کرد. آن اجزاء او به هم پیوست و زنده شد و پیش آن ملعون ـ یعنی ابلیس ـ بنشست. پس ابلیس سوگند داد، قبول کرد. آدم بیامد. او را دید، در خشم شد]. هم چنین تا چند نوبت او را حوّا می سپرد و آدم، حوّا را می رنجانید و فرزند ابلیس را می کشت. عاقبت الامر آدم گفت که: «خدای داند که چه خواهد بود؟ که سخن او را می شنوی و از آنِ من نه». پس در خشم شد و خنّاس را بکشت و قلیه کرد و یک نیمه بخورد و یک نیمه به حوّا داد ـ و گویند: آخرین بار خنّاس را به صورت گوسفندی آورد ـ چون ابلیس باز آمد و فرزند طلبید، حوّا حال باز گفت که: «او را بکشت و قلیه کرد و یک نیمه من خوردم و یک نیمه آدم.» ابلیس گفت: «مقصود من این بود تا خود را در درون آدم راه دهم. چون سینه ی او مقام من شد، مقصود من حاصل گشت.» چنان که حق تعالی فرمود: ُقلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(۱) مَلِکِ النَّاسِ(۲) إِلَهِ النَّاسِ(۳) مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(۴)[۲۲۲]
ـ توبه ی آدم
نه سیصد سال آدم ماند غمناک | ز بهر گندمی خون ریخت بر خاک الهی نامه، ص ۱۱۶ |
***