تعاریف دیگر دین و ویژگی های خاص دیگری را منظور می کنند؛ ویژگی هایی نظیر انجام مناسک، دعا و ارتباط با خدا یان. و به نظر می رسد که هر کدام از این تعاریف حظّی از اعتبار و معقولیت دارند. ادیان بسیار پیچیده هستند بنابراین شرط عقل آن است که هیچ وجه منفردی را تعریف کامل دین تلقی نکنیم. برای مثال، ادیانی ابتدایی نظیر ادیان شمنی وجود دارند که به نظر می رسد اعمال خضوع آمیزشان ناشی از ترس یا طمع است، نه ناشی از احساس خشیت ناب. بنابراین تعریف تی یل جامع نیست همچنین ادیان قائل به چند خدایی (نظیر ادیان یونان و مصر باستان ) هم وجود دارند که معتقد نیستند جهان فرمانروایی الهی واحدی دارد. بنابراین تعریفی هم که مارتینو عرضه کرده نمی تواند تمام ادیان را در بر بگیرد. (همان :۱۹)
این اشارات مجمل نشان می دهند که تعریف کردن دین دشوار است. از سوی دیگر، وقتی که ما از دین به طور کلی سخن می گوییم، در معرض خطر بی دقتی و مبهم گویی هستیم، و چه بسا حتی ظرایف مهم و پیچیده ادیان موجود را تحریف کنیم. برای مثال، دین معمول و ( نه همیشه)با[ اعتقاد به ] قلمرویی مافوق طبیعی یا الهی همراه است. اما اعتقاد به یک قلمرو و مافوق طبیعی در بعضی ادیان وجود ندارند ( نظیر بودایی که قائل به وجود خداوند نیستند )، و در ادیانی هم که وجود دارد (نظیر تائوئیسم، هندوئیسم و اسلام) نقشهای بسیار متفاوتی ایفا می کند. در میان ادیان تفاوتهای عظیمی وجود دارد، به همین دلیل است که یافتن یک حداقل مشترک یا سخن گفتن تفصیلی از« دین به طور کلی »دشوار است. از سوی دیگر، تأکید صرف بر یک دین خاص غالباً موجب می شود که ما بعضی ویژگی های بسیار کلی را که ظاهراً ادیان در آنها سهیم هستند، مغفول بنهیم یا کم اهمیت بدانیم. ممکن است ما با ملاحظه دشواری های موجود در تعریف دین و اطلاق دین، احساس کنیم که گویی راه حلّ نهایی و قطعی برای همیشه از دسترس ما به دور است.(پترسون؛۱۸:۱۳۸۸-۱۹)
اما ارائه یک تعریف موقت ولی کار آمد کفایت می کند. درهر دو حالت یعنی ارائه تعریفی عام از دین و تأکید بر دین خاص امکان لغزش وجود دارد، بنابراین باید با احتیاط گام برداریم. به هر حال این واقعیت برجای خود باقیست که اگر ما در پی یافتن خصایصی مشترک درهمه ادیان نباشم، نمی توانیم به این پرسش پاسخ دهیم که «چه چیزی یک دین خاص را دین می کند؟»(همان)
این امکان وجود دارد که با توجه به ویژگی های عامی که در ساختار تمام ادیان، مشترک به نظر می رسد، تعریفی کارآمد از این دین به دست دهیم. برای مقصود فعلی باید گفت که دین متشکل از مجموعه ای از اعتقادات، اعمال و احساسات (فردی و جمعی) است که حول مفهوم حقیقت غایی سازمان یافته است. این حقیقت را می توان برحسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نا متشخص، الوهی یا غیر الوهی و نظایر آن تلقی کرد. مع ذلک به نظر می رسد که تمام پدیده های فرهنگی ای که دین می نامیم در قالب این تعریف می گنجند. «اعمالی» که [ ادیان مختلف] توصیه می کنند از انجام شعایردینی تا التزام به یک زندگی اخلاقی متغیر است. «احساساتی» که مطلوب ادیان است، از احساس خشیت و خشوع تا احساس خوش بینی نسبت به زندگی و جهان متغیراست. بنابراین نباید اعمال و احساسات مشخصاً دینی را در قالب عبارات یک فرهنگ خاص تعریف کرد. در میان فرهنگها و ادیان تنوع زیادی وجود دارد. همانطور که عنوان این کتاب نشان می دهد، بررسی کنونی ما ناظر به اعتقادات است. در بحث ما مقصود از«اعتقادات »گزاره هایی است که صادق تلقی می شوند؛ گزاره هایی که صدق و کذب بردارند. (همان :۲۰) تمام ادیان مبتنی براعتقادات هستند؛ اعتقاداتی که ناظربه ماهیت واقعیت متعالی، واکنش مناسب نسبت به آن، و بعضی موضوعات مربوطه می باشند. اعتقادات هردین اعمال خاصی را که آن دین مقبول می داند و عواطفی را که بر می انگیزد، توجیه می کنند. ممکن است این اعتقادات، رسمیت بیابند و به صورت اصول اعتقادی درآیند، یا ممکن است که تا حدی به طورضمنی در اعمال دینی روزانه آن دین وجود داشته باشند. البته اعتقادات اساسی هردین درباره حقیقت غایی، در متن زندگی واقعی مورد تعبیر و تفسیرقرارمی گیرند. واضح است که جزئیات فراوان ادیان به چگونگی این تعبیر و تفسیر بستگی دارد. چنین اعتقاداتی را اعتقادات دینی خواهیم خواند که مانند تمام اعتقادات می توانند از حیث سازگاری درونی، انسجام، مقبولیت و صدق مورد ارزیابی قرار گیرند. (همان:۲۱)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
۴-۴- ۰ شیوه تحقیق و ارزیابی در عقاید دینی
روش تحقیق و شیوه ارزیابی عقاید دینی شیوه تعقّلی است، نه شیوه ای که با آن نظریه های علمی ارزیابی می شوند. عقل در سنت اسلامی به عنوان حجت باطنی تلقّی شده است؛ حجتی که توسط آن، حجّت ظاهری (وحی و پیامبر)تثبیت و اتمام می گردد. بدین سان روش تحقیق و معیار ارزیابی عقاید در اسلام تجربی و حسی و حتی وحیانی نیست. اصول عقاید که پایه و اساس دین را تشکیل می دهند باید یقینی و قطعی باشند و این یقین و قطع از راه عقل حاصل می شود. متفکران شیعه- تا آنجا که نظریات آنها بررسی قرار گرفته- بر تقلیدی بودن اعتقاد خط بطلان می کشند و می گویند: هرکس باید خود در اکتساب عقاید حقه تلاش کند. البته ما از علم حضوری انسان قافل نیستیم، انسان به ذات خود، به افعال و آثار خود و به مبدأ خود علم حضوری دارد و ذات مدرک را می یابد. همانگونه که ذات خود، ترس و اند وه و درد و شادی خود را می یابد. آفریدگار و پروردگار خود را می یابد، با یاد او آرام می گیرد. انسان با عقل شناخت مفهومی و حصولی و با قلب معرفت حضوری تحصیل می کند. شناخت عقلی، حصولی و مفهومی است ولی شناخت قلبی یافتن است. اسلام انسان را دعوت می کند که از هر دو راه (عقل و قلب) در معرفت مبدأ خود بهره گیرد گاه عقل انسان را به داوری و تدبر فرا می خواند، می فرماید: « أفی الله شکُّ فاطر السموات و الارض » (ابراهیم:۱۰ : حسین زاده؛ ۲۵:۱۳۷۶)
چه بسیار است آیات قرآنی که عقل انسان را به تدبر دعوت کرده است – و گاه سعی می کند معرفت حضوری که سوسوی آن در حجاب غفلت و زنگارهای طبیعت رو به خاموشی می رود با امواج خروشان صحنه های زندگی به انسان بنمایاند و در این لحظات که انسان از اغیار منقطع می گردد و امیدش از همه کس نا امید، به یاد مبدأ خود می افتد و او را به کمک فرا می خواند. لحظاتی که انسان گرفتار امواج خروشان دریا می گردد و کشتی او در معرض غرق شدن قرار می گیرد یکی از این صحنه هاست. قرآن کریم خود چنین یادآور می شود: ﴿فإذا رَکِبوا فِی الفلکِ دَعَوُ اللهَ مخلصینَ لَهُ الدّینَ فلمّا نجّاهم الی البَرّ إِذا هم یُشرِکُونَ﴾(العنکبوت:۶۵)
و هنگامیکه سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می خوانند(و غیر او را فراموش می کنند)؛ امّا هنگامیکه خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می شوند!
کما اینکه مکاشفه را فی الجمله انکار نمی کنیم ولی برای تشخیص مکاشفه حقیقتی ازمکاشفه ای خیالی و پنداری باید پس از کشف به سراغ عقل رفت و حقیقی یا خیالی بودن آن مکاشفه را با معیارهای عقلی ارزیابی کرد. خود این مکاشفه چه بسا خیالی بیش نباشد، حتی پیامبران و اولیا الهی را در مکاشفه یا خواب مشاهده کردن، باید به عقل ارجاع گردد و دست کم؛ تعبیر و تفسیرهای آن، ضد عقل نباشند. با ادّعای مکاشفه یا خواب چه دروغ ها و تخیّلات و افسانه هایی که به خورد مردم دادند وچه داستانهایی که ساختند و پرداختند. روش تجربی، حسی، یا حتی روش وحیانی و نقلی، بطور کلی در عقاید دینی کارایی ندارد. گواینکه روش نقلی برای اثبات ادّعا و امری مخصوص، مثلاً اثبات نبوت پیامبری خاص برای کسی که دین پیامبر قبلی را با برهان و حجت پذیرفته وآن دین آمدن پیامبر بعدی را پیشگویی کرده و علایمی برای شناسایی او ارائه نموده است کارایی دارد، ولی این موردی است، نه روش غالب و معمول. روش غالب و معمول در ارزیابی عقاید دینی برای هر ناظر بی طرف شیوه عقلانی است(حسین زاده ؛۲۵:۱۳۷۶)
۴- ۵- ۰ وحدت دین و تکثرشرایع
وحدت ادیان آسمانی به این معنا که، تمامی پیامبران در اصلِ اقبال مردم به سوی حضرت حق و آموزه های اعتقادی نظیر توحید و معاد (گوهر ادیان ) هم صدا بودند. هرچند مراتب فضیلت و سطح تعلیمات پیامبران با توجه به مخاطبان آنها مختلف بوده است. برای اینکه معطی ادیان و پیام دهنده، واحد و کاملِ مطلق است و اصل نیازهای انسان به دین، فطری و ثابت است، ارسال مکاتب و آیین های مختلف و متناقض امری ممتنع خواهد بود. قرآن کریم بارها بر وحدت ادیان تأکید ورزیده :
﴿إنَّ الدّینّ عندَالله الإسلامُ.﴾(آل عمران؛۱۹:۳)
«همانا دین پسندیده نزد خدا، آیین اسلام است ».
﴿ثمَّ قفّینا علی ءَأثارهم بِرُسُلِنا﴾. (حدید:۲۷)۰۰۰۰
«و از پی نوح و ابراهیم باز رسولان دیگر را فرستادیم.»
این است که کلمه ی «دین»در قرآن همیشه به صورت مفرد به کار رفته است، نه جمع.
نکته شایان توجه این که از لزوم وحدت ادیان، وحدت شرایع لازم نمی آید؛چرا که شرایع یک سری احکام و دستورالعمل های عملی و و رفتاری است که بر حسب مصالح و مقتضیات زمانی و مکانی، از لحاظ کمّی و کیفی قابل تحول است. این است که قرآن می فرماید:
﴿لِکلٍّ جَعَلنا مِنکم شرعهً و منهاجاً﴾.
« ما برای هر قومی شریعت و طریقه ای مقرّر داشتیم. »( قدردان قراملکی؛۲۴:۱۳۸۰-۲۵)
در آیات مختلفی از قرآن کریم حضرت ابراهیم و عیسی و. . . و پیروان آنها تحت عنوان مسلمان قلمداد شده و دین آنها اسلام تلقی شده. نمونه آیات :مورد نظر
﴿وَ إذ یرفعُ إبراهیمُ القواعدَ مِن البیتِ و إسمعیلُ ربّنا تقبَّل مِنّا إنَّک أنتَ السمیعُ العلیمُ. (بقره :۱۲۷) ربنّا و اجعلنا مسلمین لک و مِن ذریّتنا اُ مّهً مسلمهً لک﴾.(همان؛۱۲۸)
«هنگامیکه ابراهیم، اسماعیل، پایه های خانه(کعبه) را بالا می بردند ؛ (و می گفتند) پروردگارا ! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی. ! (۱۲۷) پروردگارا ! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده !و از دودمان ما امتی که تسلیم فرمانت باشند(۱۲۸)
﴿و من یرغبُ عن مِلّهِ إبراهیمَ إلّا مَن سفهَ نفسَه و لقد اصطفَیناه فی الدّنیا وَإنّه، فی الاخرهِ لمنَ الصالحین (همان ۱۳۰) إذ قالَ له رَبُّهُ، أَسلِم قالَ أسلمتُ لرِبّ العالمین(۱۳۱)ووصّی بها إبراهیمُ بنیهِ یعقوب یا بنیَّ إنَّ الله اصطفی لَکم ُ الّدین فَلَا تموتُنَّ إلّا و انتم مسلمون(۱۳۲) أم کُنتُم شُهداءَ إذ حَضَرَیَعقُوبَ المَوتُ إذ قَالَ لِبَنِیهِ ما تَعبُدونَ مِن بَعدِی قالُوا نَعبُدُ إلهَکَ وَإلَهَ ءَابَائِکَ إِبرَاهِیمَ وَإسمعیلَ وإسحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ﴾ (۱۳۳)
جزافراد سفیه ونادان، چه کسی از آیین ابراهیم، (با آن پاکی و درخشندگی،) روی گردان خواهد شد؟ ! ما او را در این جهان برگزیدیم؛ و او در جهان دیگر، ازصالحان است. (۱۳۰)
درآن هنگام که پروردگارش به او گفت :اسلام بیاور! (ودر برابرحق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، پذیرفت؛ و)گفت:« در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدند.» (۱۳۱)
وابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر، ) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام [= تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!» (۱۳۲)
آیا هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضربودید؟ ! درآن هنگام که به فرزندان خود گفت:« پس از من، چه چیز را می پرستید؟ » گفتند: « خدای تو، و خدای پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابراوتسلیم هستیم. » (۱۳۳)
﴿قل آمنا بالله و ما اُ نزل علینا و ما اُنزِل عَلَی ابراهیمَ و إسمعیلَ و اسحاق و یعقوب و الأسباط و ما اُوتی موسی و عیسی و النبیّون من ربِّهم و لا نفرِّقُ بین احدٍ منهم و نحنُ له، مُسلِمون(آل عمران؛۸۴:۳)و من یتّبع غیر الاسلام دیناً فلن یُقبَلَ مِنهُ و هو فی الآخرهِ من الخاسرین﴾(همان: ۸۵)
بگو:«به خدا ایمان آوردیم ؛و (همچنین )به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده؛و آنچه به موسی و عیسی و(دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است ؛ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمی گذاریم؛و در برابر او تسلیم هستیم. (۸۴)و هر کس جز اسلام ( وتسلیم در برابر فرمان حق، )آیینی برای خود انتخاب کند، از پذیرفته نخواهد شد. و او در آخرت، از زیانکاران است(۸۵)
﴿و إذ أوحیتُ إلی الحوارین أن ءَامنوا بِی و برسولی قالُوا ءَامنّا و اشهد بأنّنَا مسلِمون﴾(المائده؛۱۱۱:۵).
«و زمانیکه را که به حواریون وحی فرستادیم که :(به من و فرستاده من، ایمان بیاورید. )آنها گفتند: «ایمان آوردیم، و گواه باش که ما مسلمانیم. »
درآیات فوق کلمه مسلمان به یاران ابراهیم و عیسی (ع) وبقیه پیامبران نسبت داده شده و کلمه أسلم که به معنای اسلام آورد (تسلیم شد) نیز در مورد آنها به کار رفته که البته چنین آیاتی به طور مکرر در قرآن یافت میشود.
در آیه زیر نیز خداوند تبارک و تعالی بهترین دین را از آن کسانی دانسته که سر تسلیم بر آستان قدسی حضرت حق فرود آورده اند و نیکوکار هستند و پیرو آیین خالص و پاک ابراهیم گردیده اند .
﴿من أحسنُ دینّاً ممّن أسلمَ وَجهه
ُ لله و هو محسِنٌ واتَّبعَ ملهَ ابراهیمَ خلیلاً﴾(النساء؛۱۲۵:۴)
«دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکو کار باشد، و پیرو آیین خالص و پاک ابراهیم گردد؟ ! و خدا ابراهیم را به دوستی خود، انتخاب کرد».
۴-۰۶چیستی پلورالیسم
واژه «پلورال» به معنای جمع و کثرت، حکایت کننده از وجودهای متعدد ومتکثّر (وجود کثرتها ) و واژه« پلورالیسم » به معنای گرایش به کثرت (کثرت گرایی ) است. واژه ی «کثرت » که ریشه آن کثر بیشتر بودن، برتر بودن، کثرت، تعدد، فراوانی و وفور را در بر دارد(آذر تاش، قسم، ک )
این واژه ابتدا در ساحت سنتی کلیسا مطرح شد، به گونه ای که شخص دارای چند منصب گوناگون در کلیسا را« پلورالیست » می نامیدند(آکسفورد؛۹۷۱)
سپس این واژه در عرصه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی معرفتی و دینی به کار گرفته شد. از همین روی، پلورالیسم به حسب ساحت های مختلف، تقسیم پذیر است(بیات ؛۱۴۲:۱۳۸۱)
نظریه ی پلورالیسم دینی که تفسیرهای گوناگونی دارد، علاوه بر پذیرش ادیان متکثّر و گوناگون، اعم از الهی و بشری، همه آنها را صادق و مطابق با واقع و موجب رستگاری اخروی می داند بنابراین کثرت گرایی در حقانیت و رستگاری، از مولّفه های اساسی پلورالیسم دینی به شمار می آید. از نگاه پلورالیسم، همه ادیان موجود حق و صادقند، آموزه های آنها با واقع مطابق است و پیروان آنها در جهان آخرت رستگارند.
تکثر گرایی دینی به این معناست که ادیان بزرگ جهان، تشکیل دهنده برداشت های متغییر و درک و دریافت ها واکنش های گوناگون از حقیقت الوهی اند . به این نظریه از طریق تقابل دادن آن با دو نظریه ی رقیب عمده، یعنی انحصار گرایی و شمول گرایی میتوان نگریست. (الیاده؛۱۳۷۵/۱/۳۰۱)
برخی راهی میانه بین انحصار گرایی و شمول گرایی را بر گزیده اند . و معتقدند شاید از مدعیات انحصار گرایانه بتوان دست کشید و پذیرفت که ادیان گوناگون حتی اگر پاسخ و واکنش هایی گوناگون به واقعیت الوهی باشند، همگی مایه رستگاری و رهایی یا کمال نفس پیروان خود می توانند شوند. جان هیک این دیدگاه را بر گزیده و آن را کثرت گرایی می خواند. (پترسون ؛۴۰۶:۱۳۸۸ )
۴-۷٫ پیشینه پلورالیسم دینی
اصطلاح پلورالیزم را اولین بار لوتسه، در سال ۱۸۴۱م. در کتاب خود مابعدالطبیعه وارد فلسفه کرد، با این همه اصطلاح مذکور در فلسفه دین به معنای تأیید حقانیت ادیان مختلف به کار رفته است. (قدران قراملکی ؛۱۱۹:۱۳۸۰)
برخی، یانیس مسکینوس، اسقف اعظم کلیسای ارتدکس را نخستین کسی می دانند که به پلورالیسم دینی
پرداخته و ایده دیالوگ را در اند اخته برخی نیز یوحنای دمشقی را که رساله ای در این باره نوشته نخستین مطرح کننده این بحث دانسته اند (سبحانی ؛۸:۱۳۸۱-۱۰)
شکل گیری پلورالیسم به صورت کنونیش را چنین می توان تبیین کرد که نهضت اصلاح دینی به رهبری مارتین لوتر و جان کالوین، موجی از تجدید نظر در جایگاه کلیسا ایجاد کرد که «رفورمیسم» نام گرفت و سر انجام با ظهور شلایر ماخر، به تدوین الهیات لیبرال انجامید. این تفکر، جوهر اصلی مسیحیت را تفسیری تازه کرد. در قرن نوزدهم، لیبرالیسم کلامی به رهبری شلایر ماخر به نام حد وسط سنت گرایی و نوخواهی و با نام «الهیات اعتدالی » مطرح گردید(باربور؛۸۶:۱۳۷۹-۱۳۱)
شلایرماخر، ضمن پذیرش پذیرش دانش علمی تکامل به جای الهیات طبیعی و وحیانی، تجربه دینی و عرفانی را پذیرا شد. او معتقد بود نباید برای عیسی شأن و منزلت او متناسب نباشد. (لین؛۳۷۹:۱۳۸۰-۳۸۰) خاستگاه پلورالیسم دینی به شلایر ماخر و الهیات لیبرال می رسد. پلورالیسم دینی در جهان مسیحیت، واکنشی به انحصارگرایی در صدق و نجات در کلام مسیحی بود. نظریه های دیگری نیز در باره ی شکل گیری پلورالیسم مطرح است. (خسرو پناه، ۵:۱۳۷۹-۲۲)
جان هیک پلورالیزم دینی را در مقابل نظریه های انحصار گرایی و شمول گرایی در افکند. پس برای شناخت بهتر پلورالیسم( تکثر گرایی)، باید این دو نظریه را نیز همزمان با آن شناخت:
۴-۷-۱٫ انحصار گرایی
انحصار گرایان معتقدند که رستگاری، رهایی، کمال، یا هر چیز دیگر که هدف نهایی دین تلقّی می شود، منحصراً در یک دین خاص وجود دارد یا از طریق یک دین خاص به دست می آید. ادیان دیگر نیز حامل حقایقی هستند، اما منحصرا ًیک دین حق وجود دارد ؛ دینی که تنها را رستگاری را پیش روی ما می نهد. به این ترتیب، پیروان سایر ادیان، حتی اگر دیندارانی اصیل و به لحاظ اخلاقی درستکار باشند، نمی توانند از طریق دین خود رستگار شوند. برای نجات دادن این افراد باید یگانه راه رستگاری را به ایشان نشان داد. دینداران به دلیل داشتن چنین اعتقادات انحصار گرایانه ای با غیرت و اشتیاق، دین خود را تبلیغ می کنند. به اعتقاد بسیاری از انحصار گرایان، رستگاری صرفاً در گرو لطف و عنایت الهی است. تلاش شخصی ما برای رستگارشدن و نجات یافتن، محکوم به شکست است، لذا لازمه ی رستگاری، آن است که پی ببریم نیروی رستگاری بخش الهی در کجا متجلی شده است. و هنگامی که فهمیدیم خداوند غایات منحصر به فرد خویش را واقعاً در کجا [ یعنی در کدام دین] متجلّی کرده است، حماقت آمیز است که برای رستگاری به جای دیگری روی آوریم. (پترسون؛۴۰۲:۱۳۸۸)
۴-۷-۲٫ شمول گرایی
شمول گرایی،حدّ فاصل و آمیزه ای ازدو روی کرد انحصارگرایی و کثرت گرایی است. کارل رانر(۱۹۰۴- ۱۹۸۴ میلادی) نماینده این تفکر، بر این باور بود که انسان ها تنها به دلیل وقوع واقعه ای رستگاری بخش خاص، می توانند رستگار شوند. مسیحیت نه تنها ما را با عیسی کلمه منحصر به فردخداوند آشنا ساخت، بلکه زمینه اجتماعی لازم برای حضور عیسی در میان انسان ها را نیز فراهم آورد. خداوند می خواهد همه انسان ها نجات یابند. عیسی برای تحقق این رستگاری فراگیر، کفّاره ای پرداخت وخداوند برکات فعل رستگاری بخش اورا شامل حال همه انسان ها حتی آن کسان نمود که از عیسی و مرگ او و سلطنت او هیچ نشنیده بودند. درنتیجه، خداوند امکان دگرگون شدن وآشتی کردن همه انسان ها، حتی آنان را که در درون مسیحیت تاریخی نزیسته اند، فراهم نمود. (همان:۴۱۴)
فرم در حال بارگذاری ...