تلاش هایی برای طبقهبندی سیستم های حاکمیت شرکتی صورت گرفته که با مشکلاتتی همراه بوده است. با این حال، یکی از بهترین تلاش ها که از پذیرش بیشتری نزد صاحبنظران برخوردار است، طبقهبندی معروف به سیستم های درونسازمانی و برونسازمانی است.
عبارت درونسازمانی و برونسازمانی تلاش هایی را برای توصیف دو نوع سیستم حاکمیت شرکتی نشان میدهند. در واقع، بیشتر سیستم های حاکمیت شرکتی، بین این دو گروه قرار میگیرند و در بعضی از ویژگیهای آن ها مشترکند. این دوگانگی حاکمیت شرکتی، ناشی از تفاوت هایی است که بین فرهنگ ها و سیستم های قانونی وجود دارند. با این همه، کشورها تلاش دارند تا این تفاوت ها را کاهش دهند و امکان دارد که سیستم های حاکمیت شرکتی در سطح جهانی به هم نزدیک شوند(حساس یگانه‚ ۱۳۸۵).
در ادامه به تشریح این دو سیستم می پردازیم :
۲-۷-۱) حاکمیت شرکتی برونسازمانی
عبارت برونسازمانی به سیستم های تامین مالی و حاکمیت شرکتی اشاره دارد. در این سیستمها، شرکتهای بزرگ توسط مدیران کنترل میشوند و تحت مالکیت سهامداران برونسازمانی یا سهامداران خصوصی قرار دارند. این وضعیت منجر به جدایی مالکیت از کنترل(مدیریت) میشود.همان طور که در نظریه نمایندگی مطرح گردیده است، مشکل نمایندگی مرتبط با هزینه های سنگینی است که به سهامدار و مدیر تحمیل میشود. اگرچه در سیستمهای برونسازمانی، شرکت ها مستقیماً توسط مدیران کنترل میشوند، اما به طور غیرمستقیم نیز تحت کنترل اعضای برونسازمانی قرار دارند. اعضای مذکور، نهادهای مالی و همچنین سهامداران خصوصی هستند. در امریکا و بریتانیا، سرمایهگذاران نهادی بزرگ که مشخصه سیستم برونسازمانی هستند، تاثیر چشمگیری بر مدیران شرکت ها دارند.
با عنایت به ویژگی های سیستم های حاکمیت شرکتی به نظر میرسد حاکمیت شرکتی در ایران بیشتر به سیستم درونسازمانی نزدیکتر است. با توجه به وجود بازار سرمایه و تلاش های انجام شده در مورد گسترش آن، سیستم حاکمیت شرکتی درونسازمانی در ایران مطرح است و موضوعیت دارد..
در بیشتر کشورهای اروپایی و در امریکا، بازار سرمایه گسترده است و مالکیت شرکت ها در اختیار گروه کثیری از سرمایهگذاران انفرادی و سرمایهگذاران نهادی قرار دارد و مالکیت از مدیریت به طور محتوایی تفکیکشده و ذینفعان مستقیم و غیرمستقیم زیادی وجود دارند. بنابرین سیستم حاکمیت شرکتی در آن کشورها به سیستم های برونسازمانی نزدیک تر است. این موضوع موجب شده است که مکانیزمهای متعددی برای حاکمیت شرکتی مناسب تر در واحدهای اقتصادی، مطرح و مستقر شود و شرکت ها مقررات و الزامات بسیار زیادی را در انجام وظایف رعایت کنند و نهادهای مختلفی برحسن جریان فعالیتهای بنگاههای اقتصادی نظارت نمایند.
برخی از مکانیزم های برون سازمانی(محیطی) عبارتند از :
• نظارت قانونی: تدوین، تصویب و استقرار قوانین نظارتی مناسب
• نظام حقوقی: برقراری نظام حقوقی مناسب
• کارایی بازار سرمایه: گسترش بازار سرمایه و تقویت کارایی آن
• نظارت سهامداران عمده: ایجاد انگیزه در سهامداران به فعالیت هایی از قبیل خرید سهام کنترلی
• نقش سرمایهگذاران نهادی: تشویق و گسترش سرمایهگذاری نهادی
• نظارت سهامداران اقلیت: احترام به حقوق سهامداران اقلیت و مجاز بودن نظارت آن ها بر فعالیت شرکت
• الزامی کردن حسابرسی مستقل: با توجه به نقش برجسته نظارتی آن
• فعالیت مؤسسات رتبهبندی: ایجاد تسهیلات برای فعالیت مؤسسات رتبهبندی (کردلویی و جعفرپور‚ ۱۳۹۳).
۲-۷-۲) حاکمیت شرکتی درونسازمانی
حاکمیت شرکتی درونسازمانی، سیستمی است که در آن شرکت های فهرست بندی شده یک کشور تحت مالکیت و کنترل تعداد کمی از سهامداران اصلی هستند. این سهامداران ممکن است اعضای خانواده موسس یا گروه کوچکی از سهامداران مانند بانک های اعتباردهنده، شرکت های دیگر یا دولت باشند.
به سیستمهای درونسازمانی به دلیل روابط نزدیک رایج میان شرکتها و سهامداران عمده آن ها، سیستمهای رابطهای نیز گفته میشود. اصولاً در اینگونه سیستمهای حاکمیت شرکتی به دلیل تحقق نیافتن تفکیک محتوایی مالکیت از مدیریت و تاثیر سایر عوامل محیطی، پاسخگویی در سطح پایینی قرار دارد. دور نبودن فیزیکی و ذهنی سهامدار عمده از شرکت در این مورد نقشی اساسی ایفا میکند و در نتیجه پاسخگویی به مثابه وظیفه مدنظر مدیران حرفهای نیست. در نتیجه فقط الزام قانونی، موجب رعایت آن درحد و حدود الزام قانونی است. هر چند در مدل حاکمیت شرکتی درونسازمانی به واسطه روابط نزدیک میان مالکان و مدیران، مشکل نمایندگی کمتری وجود دارد، ولی مشکلاتت جدی دیگری پیش میآید. به واسطه سطح تفکیک ناچیز مالکیت و کنترل(مدیریت) در بسیاری از کشورها(مثلاً به دلیل مالکیت خانواده های موسس) از قدرت سوء استفاده میشود.سهامداران اقلیت نمیتوانند از عملیات شرکت آگاه شوند. شفافیت کمی وجود دارد و وقوع سوءاستفاده محتمل به نظر میرسد. معاملات مالی، مبهم و غیرشفاف است و افزایش سوءاستفاده از منابع مالی، نمونه هایی از سوء جریان ها در این سیستم ها شمرده میشوند. در واقع، در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی، ساختارهای تمرکز افراطی مالکیت و نقاط ضعف مربوط به حاکمیت شرکتی به خاطر شدت بحران آسیایی در سال ۱۹۹۷ مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
در زمان بحران آسیایی، سیستم های حاکمیت شرکتی در کشورهای آسیایی شرقی به جای مدل برونسازمانی بیشتر در گروه درونسازمانی قرار داشتند. حمایت قانونی ضعیفتر از سهامداران اقلیت در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی به سهامداران اکثریت امکان داد تا هنگام بحران به اختلاس و سوء استفاده از ثروت سهامداران اقلیت بپردازند. بررسی های بعدی نشان میدهد که چگونه چند کشور از آسیای شرقی، تلاش کردهاند تا سیستم های حاکمیت شرکتی خود را از طریق تغییر در قانون شرکت ها از زمان بحران آسیایی اصلاح کنند.
برخی از مکانیزم های درون سازمانیعبارتند از :
• هیات مدیره: انتخاب و استقرار هیات مدیره توانمند، خوش نام و بی طرف
• مدیریت اجرایی: تقسیم مسئولیت ها بین مدیریت اجرایی و استقرار نرمافزارهای مناسب
• مدیریت غیراجرایی: ایجاد کمیتههای هیات مدیره از مدیران مستقل و غیراجرایی(شامل کمیته حسابرسی، حقوق و… )
• کنترل های داخلی: طراحی، تدوین و استقرار کنترل های داخلی مناسب (مالی، حقوقی، مدیریت ریسک، حسابرسی داخلی و … )
• اخلاق سازمانی: تدوین و گسترش آیین رفتار حرفهای و اخلاق سازمانی
هریک از این مکانیزم ها، برفرآیندها و فعالیت های شرکت ها نظارت دارند و موجب ارتقای پاسخگویی و دستیابی به سایر هدف های حاکمیت شرکتی میشوند(کردلویی و جعفرپور‚ ۱۳۹۳).
جدول۲-۱ روابط نظارت و پاسخگویی برقرار شده از طریق مکانیزم های داخلی و خارجی را نشان میدهد.
سهامداران و سایر ذی نفعان
مکانیزم های خارجی
-
- نظارت قانونی
-
- حسابرسی مستقل
-
- مؤسسات رتبه بندی
-
- سرمایه گذار نهادی
-
- بازار کارای سرمایه
- رژیم های حقوقی
مکانیزم های داخلی
-
- هیات مدیره
-
- مدیریت غیراجرایی
-
- حسابرس داخلی
-
- آیین رفتار حرفه ای
-
- مدیریت اجرایی
“
فرم در حال بارگذاری ...