توسعه صنعت هواپیمایی، موجب اختراع وسایل پیشرفته پرنده از جمله فضاپیماها و موشکهای فوق مدرن گردید،که به نوبۀ خود زمینه تسخیر فضای ماورای جو و دسترسی به کرات و فضا را برای بشر فراهم نموده است. این امر زمینه ساز پیدایش رشته جدیدی در حقوق بینالملل به نام حقوق فضا شده ومعاهدات متعددی در خصوص اصول حاکم بر فعالیت دول در زمینه اکتشاف و استفاده از فضای ماورای جو، بازگشت فضا نوردان و باز گردانیدن اشیای پرتابشده به فضا، منع آزمایش سلاحهای هستهای و مسئولیت بینالمللی در مورد خسارات ناشی از اجسام فضایی، بین دولتها منعقد گردیده است. هرچند این رشته جدید و جالب از حقوق بینالملل، به گونهای با حقوق هوایی ارتباط دارد، ولی به دلیل ویژگیهای متفاوت آن، بحث و بررسی و تدوین موضوعات آن مقال و مجال دیگری را طلب میکند.[1]
با توجه به ویژگیهای حقوق هوایی که آن را از دیگر شاخههای حقوق بینالملل متمایز میسازد، نظریات مختلفی به منابع آن اظهار شده است . منابع حقوق هوایی را میتوان به ترتیب زیر احصا نمود.
معاهدات دوجانبه و چندجانبه، چون با رضایت دولتها ایجاد میشوند و روشنترین قواعد را وارد حقوق بینالملل میکنند، معتبرترین و دقیقترین منبع حقوق هوایی به شمار میروند و چون سرچشمه تعهدات جدید و باعث پیشرفت و توسعه حقوق هوایی میشوند، دارای ارزش و اعتبار خاص میباشند. در تمامی زمینههای عمومی، خصوصی و جزا معاهداتی تصویب شده است که پایه و اساس حقوق هوایی را تشکیل میدهند. از مهمترین معاهدات در حقوق عمومی میتوان به کنوانسیون شیکاگو[2]، در حقوق خصوصی به کنوانسیونهای ورشو و مونترال و در حقوق جزا به کنوانسیونهای توکیو، مونترال و لاهه اشاره کرد که کنوانسیونهای مربوط به حقوق عمومی و جزا در این تحقیق مورد بحث قرار خواهند گرفت.
یکی از حقوقدانان،[3] قراردادهای بین دولتها و متصدیان حمل و نقل هوایی و نیز قراردادهای بین متصدیان حمل و نقل هوایی را از منابع حقوق هوایی شمرده است. به نظر میرسد که این نوع از قراردادها جزو منابع حقوق هوایی به شمار نیایند؛ زیرا این نوع قراردادها فقط بین متصدیان حمل ونقل که در انعقاد قرارداد دخالت داشته اند، معتبر بوده، اصولاً برای دیگران منشأ حقوق و تکالیفی نیستند و به همین دلیل عمومیت قانون را ندارند.
دولتها عملاً در روابط خود از قواعد بسیاری که در قراردادها نیامده است پیروی میکنند و از نظر حقوقی خود را موظف به مراعات آن میدانند. مجموعه این قواعد که از رفتار دولتها میتوان استخراج کرد، عرف نامیده میشود. عرف به طورکلی، ابتداییترین و اصیلترین منبع حقوق است. در حقوق هوایی عرف اهمیت ویژهای دارد و قواعد عرفی بخش اعظم این رشته از حقوق را تشکیل میدهند. معاهدات حقوق هوایی از همان ابتدای شکلگیری این رشته، تدوین یافتهاند. عرف در تشکیل و توسعه حقوق هوایی نقش به سزایی داشته است. به عنوان مثال در بین سالهای 1914 و 1918، حاکمیت به عنوان یک قاعده عرفی در حقوق هوایی مطرح و در قوانین بسیاری از کشورها وارد شد و در سال 1919 در معاهده پاریس نیز به تأیید رسید یا اینکه دولتها حق حمله به هواپیمای کشوری را ندارند عرفا پذیرفته شده و تاکنون اتفاقاتی که افتاده شدیداً مورد انتقاد دولتها و شرکتهای هواپیمایی قرارگرفته و حتی موجب شده است حمل و نقل هوایی به کشور حمله کننده برای مدتی متوقف گردد. مثالهایی در این خصوص در بخشهای بعدی این کتاب مطرح خواهد شد.
بحث در مورد منابع حقوق بینالملل را معمولاً از عرف و یا معاهدات آغاز میکند که منابع اولیه حقوق بینالملل و در عین حال مهم ترین آنها شمرده میشوند. اما یکی از حقوقدانان معروف این رشته[4]، با اشاره به خصوصیات حقوق هوایی، از جمله تحول سریع آن، معتقد است که دومنبع مزبور نقش عمدهای در توسعه آن نداشتهاند. وی در ارائه ترتیب منابع حقوق هوایی، اولویت را به دکترین داده که نقش عمدهای در پیشرفت آن داشته است. نقش دکترین را در توسعه حقوق هوایی نمیتوان انکار کرد ولی طرح آن به عنوان مهمترین منبع، جای تامل دارد.
نکته مهم و اساسی این است که آیا نیازی به یک سلسله مقررات اختصاصی به نام حقوق هوایی هست یا نه؟ این طرز تفکر، بحثهای فراوانی را در میان دکترین حقوق هوایی پدید آورده است . یکی از بحثها این است که آیا حقوق هوایی به عنوان یک حوزه مستقل از حقوق میتواند مطرح شود یا بر حسب نیاز، باید به موارد و مقررات مشابه حقوق همچون مقررات مربوط به حمل و نقل در دریا، خشکی و یا راه آهن استناد نمود. به نظر میرسد که هواپیما به دلیل ویژگی خاص آن نیاز به یک سلسله مقررات خاص داشته باشد.[5] نقاط اشتراک فراوانی میان حقوق هوایی و حقوق دریایی وجود دارد، اما اصطلاحاتی مانند حاکمیت که در دیگر شاخههای حقوق بینالملل هم مطرح هستند، در حقوق هوایی مفهوم متفاوتی پیدا میکنند. وقتی بپذیریم که به یک سلسله مقررات اختصاصی به نام حقوق هوایی نیاز داریم، میتوان نقش دکترین را در طرح، شناسایی و تدوین آن ها به صورت معاهدات پذیرفت .
.[1]کاظمي، حميد، “بررسي جنبه هاي حقوقي (قانون و مقررات) رسيدگي به سوانح هوايي”، مجموعه مقالات دومين همايش ايمني هوايي، پژوهشگاه هوافضا، اسفند 1381، ص 63.
[2]. Chicago Convention,1944,ICAO Doc,73000/6,15UNTS6605.
[3]. Verschoor (1983),op.cit.at3.
[4]. Matte,op.cit.at370.
[5]. Verschoor,(1983)op.cit.at2.
متأسفانه یک مرجع قضایی بینالمللی هوایی که بتواند بطور اختصاصی اختلافات بین دول، متصدیان حمل و نقل هوایی و اشخاص را در زمینههای مختلف حل و فصل نماید، وجود ندارد. شورای سازمان بینالملل هواپیمایی کشوری (ایکائو) به اختلافات بین دولتها در مسایل خاص حقوق هوایی رسیدگی میکند.[1] هر گاه اختلافی بین دو یا چند کشور عضو کنوانسیون شیکاگو[2] پیش آید، کشور ذینفع می تواند موضوع اختلاف را برای اخذ تصمیم به شورای سازمان مزبور ارجاع نماید. هر کشوری میتواند از تصمیم شبه قضایی شورا تقاضای تجدید نظر کند. مرجع تجدید نظر ممکن است یک دیوان داوری یا دیوان بینالمللی دادگستری باشد. تصمیمات قضایی و شبه قضایی در روشن شدن، تدقیق و تحدید قلمرو معاهدات حقوق هوایی کمک موثری انجام میدهند.
در زمینه حقوق خصوصی هوایی نیز رویه قضایی، بخصوص در کشورهای با سیستم حقوق کامن لا، تاثیر به سزایی داشته است. با توجه به خصیصه بینالمللی بودن هواپیما و به تبع آن حقوق هوایی، رویه قضایی ایجاد شده در کشورهای مختلف اگر چه اجباری در رعایت رویه قضایی ایجاد شده در کشورهای دیگر ندارند ولی معمولاً سعی میکنند با توجه کردن به آراء صادره از دادگاه ها، در یکسان سازی مقررات حمل و نقل هوایی در سطح جهان سهیم باشند.[3]
اصول کلی حقوق که توسط ملل متمدن پذیرفته شدهاند، منبعی مستقل و در عین حال جایگزین نسبت به معاهده و عرف محسوب میشوند. مقصود از جایگزین این است که در صورتی که در موضوع بخصوصی معاهده و عرف وجود نداشته باشد، میتوان به این اصول توسل جست. در این مورد، اصول کلی حقوقی را میتوان به مثابه یک منبع مستقل، مطرح کرد؛ بنابراین، در صورت ضرورت، بدین وسیله خلاء قانونی که در حقوق بینالملل وجود دارد، پر و اشکال صدور حکم به علت نبودن عرف و یا قرارداد مرتفع میشود و موضوع دادرسی لاینحل باقی نمیماند.[4] با عنایت به این که حقوق هوایی، حقوق جدیدی است، منابع یاد شده برای برطرف کردن نیازهای حقوقی کافی نخواهد بود و به اصول حقوقی بیش از دیگر شاخههای حقوق بینالمللی نیاز خواهد بود.
حقوق هواپيمايي كه در آغاز پيدايش، بيشتر جنبه بينالمللي و به عبارت صحيح تر جنبه بينالدولي داشت و رعايت حدود مرزهاي هوايي همانند مرزهاي زميني كشورها در آن مد نظر بود و كمتر به حقوق خصوصي توجه داشت با تنظيم كنوانسيون ورشو، گام در اين مسير گذاشت.
کنوانسيون ورشو 1929، اولين کنوانسيون بين المللي در زمينه حقوق خصوصي هوايي بود. اين کنوانسيون، اولين ماحصل اقداماتي بود که از سال 1910 ميلادي آغاز شده بود. در آن سال، گروهي از حقوقدانان از کشورهاي مختلف در اروپا گرد هم آمده و «کميته حقوقدانان بين المللي هوايي» را براي پيش نويس کردن مجموعه قوانيني در خصوص حقوق هوايي تشکيل دادند. تلاشهاي اين گروه با آغاز جنگ جهاني اول خاتمه يافت، اما به فاصله کوتاهي پس از آن، تعدادي از سازمان هاي هوايي، نگراني خود را در خصوص عدم وجود مقررات مدوني که حاکم بر حقوق خصوصي هوايي باشد و نيز تعدد و تنوع مقررات موجود ابراز نمودند. به نظر آنها، شرايط موجود، شرايط نامطلوبي بود و نياز به سيستم هماهنگي از مقررات احساس مي شد. دولت فرانسه، با توجه به اين نيازها، به مجمع ملي خود، لايحه اي را تقديم نمود که مربوط به مسووليت متصدي حمل در حمل و نقل هوايي بين المللي بود. با نظر به اين که اين مساله تنها مي تواند بر مبناييک پايه بين المللي رسيدگي شود، در 17 آگوست 1923، دولت فرانسه، نامه اي خطاب به نمايندگان ديپلماتيک مستقر در کشورش تقديم نمود که در آن گفته شده بود که دولت وي در حال رسيدگي بر مساله مسووليت متصدي حمل و نقل هوايي مي باشد. از آن جايي که اين موضوع مهم، تنها مي توانست توسط يک کنوانسيون بين المللي حل شود، دولت فرانسه از نمايندگان کشورها دعوت نمود تا در کنفرانسی که در ماه نوامبر برگزار مي شد شرکت نمايند. هدف اصلي اين کنفرانس، اول اين بود که يک کنوانسيون در زمينه مسووليت متصدي حمل و نقل ايجاد شود، دوم اینکه در مورد ادامه امور مربوط به يکپارچه سازي حقوق خصوصي هوايي تصميماتی اتخاذ شود.[5]
نظر اکثر دولت ها اين بود که پروژه مورد بحث بايد از چند ماه قبل از شروع کنفرانس براي بررسي در دسترس آنها قرار گيرد. به همين جهت، کنفرانس به دو زمان مختلف به تعويق افتاد. در سوم ژوئن 1925، دولت فرانسه، سند ديگري خطاب به نمايندگان ديپلماتيک دولتها داد و پيش نويس يک کنوانسيون بين المللي مربوط به مسووليت متصدي حمل و نقل هوايي را تقديم نمود. در اين سند، تاريخ اولين کنفرانس بين المللي در زمينه حقوق خصوصي هوايي در 26 اکتبر 1925 و محل آن در پاريس معين شده بود. اين کنفرانس که نمايندگان 43 کشور در آن حضور داشتند تا 6 نوامبر 1925 به طول انجاميد.[6]کنفرانس، براي تائيد دولت هايي که نمايندگان خود را به این کنفرانس فرستاده بودند، پيش نويس کنوانسيون مربوط به مسووليت متصدي حمل و نقل هوايي را تقديم نمود و کميته اي از متخصصين را براي ادامه کار کنفرانس تشکيل داد. اعضاي اين کميته در مه 1926 در پاريس با هم ملاقات نمودند و کميته حقوقدانان متخصص حقوق بين الملل هوايي(CITEJA) را تشکيل دادند. اين، يک سازمان بين المللي مستقل با ويژگي مشورتي بود که دبيرخانه اش در پاريس مستقر بود. کميته حاضر در جلسات خود در سالهاي 1927 و 1928، پيش نويسي را براييکسان سازي قواعد معيني که مربوط به حمل هوايي بين المللي بود، تهيه نمود. اين پيش نويس قبل از اينکه به دومين کنفرانس بين المللي در خصوص حقوق خصوصي هوايي تقديم شود، توسط دولت فرانسه براي تمام دول شرکت کننده در کنفرانس 1925 منتشر شد.[7]
[1]. خسروي، مجيد، هوا و فضا از ديدگاه حقوقي، (ناشر سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران، سال1381)، ص 54.
[2]. Chicago Convention,1944 ICAODoc.7300/6,15UNTS6605.
[3]. برای ملاحظه آراء دادگاه های مختلف و نحوه ایجاد رویه قضایی رک: منصور جباری، حقوق حمل و نقل هوایی (تهران : میزان ، 1390).
[4]. پرویز ذوالعین ، مبانی حقوق بین الملل عمومی ، دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل وزارت خارجه ( تهران ؛ موسسه چاپ و انتشار، 1377 ) ص 711 .
1.Eliashive, Arlazar,“Article 28(1) of the Warsaw Convention“, (Montreal:McGiII University1972), at page 2.
پول حکمى:
اینگونه پول را قدرت حاکمیت دولتها، با امضاى رئیس کل بانک مرکزى و وزیر دارایى یا خزانه دارى، پشتیبانى مىکند و چون به فرمان و حکم دولت، در پرداختها بهکار گرفته مىشود آن را پول حکمى مى گویند. پول حکمى را دولتها و بانکهاى مرکزى پخش مىکنند; پولهاى کاغذى و سکهاى امروز پول حکمى هستند.
ب. پول تحریرى:
بشر برای آن که مبادلات خود را با کمترین هزینه و آسان ترین راه انجام دهند، پولی را که هیچگونه ماده فیزیکی نداشته و صرفاً ارزش مبادلهای اعتباری عام دارد، اختراع کردند.
امروزه در بسیاری از کشورها تا حدود 90% حجم مبادلات با این نوع وسیله مبادله انجام میشود. در ایران هم سهم آن بهعنوان وسیله مبادله به بیش از 80% کل وسیله مبادلات میرسد. به این نوع وسیله مبادله «پول تحریری» گویند.
ماهیت چنین پولی تنها با درک صحیح از منشأ ایجاد آن، قابل درک است. این امر با آشنایی با نحوه عملکرد بانکهای بازرگانی به ویژه در زمینه پرداخت وام و سرمایه گذاری و همچنین نقش بانک مرکزی در کنترل و هدایت بانک های تجاری، امکانپذیر می باشد.
فرض کنید شخص الف، مبلغ 000/100 تومان پول به حساب جاری خود در نزد بانک Aواریز کرده است. بانک A براساس قانون بانکی موظف است درصدی (مثلاً 20 درصد) از سپردههای جاری را نزد بانک مرکزی به عنوان ذخیره قانونی، ذخیره کند. میزان نسبت ذخیره قانونی مهمترین اهرمی است که برای کنترل حجم پول، در اختیار بانک مرکزی قرار می گیرد، بنابراین بانک Aموظف است 000/20 تومان از سپردههای جاری شخص الف را به عنوان ذخیره قانونی، نزد بانک مرکزی ذخیره کرده و000/80 تومان باقی مانده را میتواند وام دهد یا در طرحهای دیگر بهنحو مشارکت، تامین اعتبار کند تا از این رهگذر سودی عاید بانک گردد.
بانک A مبلغ 000/80 تومان باقی مانده را در حساب جاری شخص ب که متقاضی آن مبلغ به یکی از طرق پیشین است، واریز می کند، اکنون شخص ب قادر است تا مبلغ 000/80 تومان چک بکشد. بنابراین در این مرحله، از 000/100 تومان اولیه، 000/80 تومان پول جدید به وجود آمده و مجموع حجم پول به 000/180 تومان رسیده است. اگر این جریان همچنان ادامه یابد، در نهایت نظام بانکی با شرط 20 درصد ذخیره قانونی، میتواند حجم پول را از 000/100 تومان به 000/500 تومان برساند. یعنی از 000/100 تومان سپرده اولیه بهصورت اسکناس، 000/400 تومان پول تحریری جدید(کل وام های پرداخت شده) پدید آمده است .
آنچه در بالا بیان شد، حداکثر قدرت ایجاد پول تحریری، توسط نظام بانکی در شرایط زیر میباشد:
1 – نرخ ذخیره قانونی 20 درصد باشد.2 – پرداخت های افراد به یک دیگر از طریق چک انجام گیرد.3 – افراد دارنده حساب جاری، تصمیم به پسانداز و ذخیره پول به وسیله اسکناس نگیرند.4 – شرایط برای پرداخت وام از طرف نظام بانکی و وامگیرندگان، بهطور کامل مهیا باشد. در صورتی که هر یک از شرایط فوق محقق نگردد، یقیناً میزان خلق پول تحریری، توسط نظام بانکی به مبلغی که ذکر گردید، نخواهد رسید.
چنانچه ملاحظه شد با 000/100 تومان اسکناس اولیه، 000/400 تومان پول تحریری ایجاد شد که هیچگونه ماده فیزیکی ندارد. بنابراین میتوان گفت که پول تحریری صرفاً ارزش مبادلهای اعتباری عام بوده و عدد و رقم در دفاتر حسابها، تنها نشان دهنده مقدار آن میباشد و همان ارزش مبادلهای عام، تمام وظایف پول را انجام میدهد. زیرا بشر در مبادلات خود نیاز به معادل همگانی برای همسان سازی ارزشهای مبادلهای گوناگون کالاها و خدمات دارد؛ تا در هنگام مبادله، آن را به صاحبان کالاها و خدمات تحویل دهد. این معادل همگانی ممکن است در هیچ امر فیزیکی محقق نگردد و فقط مقدار آن با واحدی همچون ریال ، بهصورت عدد و رقم در دفتری ثبت شود و هر گاه صاحب حساب بخواهد می تواند با صدور چک و… از آن ارزش مبادلهای عام استفاده کند. با بهوجود آمدن پول تحریری، پول به اوج کمال خود رسیده است و چک، کارتهای اعتباری، کارت های هوشمند و نظائر آن صرفاً ابزار انتقال همان ارزش مبادلهای اعتباری عام در مبادلات به شمار میآیند.
خسارت تأخیر تأدیه در نظام بانکداری بدون ربا
مالیت و ارزش ذاتی (حقیقی):
یک سري کالاها هستند که خودشان ارزش و مالیت ذاتی دارند و خودشان نیازهاي انسان را برطرف میکنند و مورد رغبت مردم و جامعه هستند مثل برنج، گندم، گوشت، پارچه و غیره. خود طلا و نقره هم همینطور است . اینها نیاز ندارند که کسی بیاید اعتبار ارزش و مالیت به آنان بدهد؛ بلکه مالیت و ارزش را دارد. چون خودش فی نفسه نزد مردم مطلوب است. این ویژگی را مالیت و ارزش ذاتی یا حقیقی مینامند.
بند دوم: مالیت و ارزش اعتباري:
نوع دیگر مالیت و ارزش، اعتباري صرف است، مثل اسکناس؛ دولت یا وزیر دارایی از طرف دولت یا رئیس بانک مرکزي به نمایندگی دولت بر یک سري از اسکناسها اعتبار مالیت تعیین میکند. و این را نشانه و علامت قدرت و توان خرید قرار میدهد. در مالیت اعتباري، اسکناس فی نفسه خودش ارزش ندارد و صرفاً آئینهاي از یک قدرت خرید است.[1]
بند سوم: ارزش اسمی و حقیقی پول اعتباري
ارزش مبادله یا قدرت خرید در پول به دو گونه مورد ملاحظه قرار میگیرد:
3-1- ارزش اسمی: اگر ارزش پول را بدون ملاحظه شاخص قیمتها در نظر بگیرند، یعنی میزان تورم و کاهش ارزش آن را لحاظ نکنند، گفته میشود: ارزش اسمی، به طور مثال هزار تومان، (چه تورم وجود داشته یا نداشته باشد) همیشه همان هزار تومان است.
3-2- ارزش حقیقی: اگر ارزش پول را با توجه به شاخص قیمتها ملاحظه کنیم، یعنی میزان تورم و کاهش ارزش پول در نظر گرفته شود، گفته میشود: ارزش حقیقی؛ به طور مثال ارزش حقیقی هزار تومان- اگر در طول سال، 30 درصد تورم داشته باشیم- پس از یکسال، 700 تومان خواهد شد.[2]
گفتار دوم: توضیح مفهومی« قیمی » و « مثلی »
بند اول: تقسیم کالاها به مثلی و قیمی
در کتابهاي فقهی آمده است، اگر انسان مال دیگري را تلف کرد یا اگر مال قرض گرفته شده تلف شد، در اینصورت اگر کالا مثلی بود، شخص تلف کننده، مثل آن را بدهکار است و اگر قیمی بود، قیمت آن را بدهکار است. در بیع و عاریه ضمانت شده نیز همین حکم جاري است. اکنون میخواهیم بدانیم منشأ این حکم چیست؟ و از کجا ناشی شده است؟
تنها دلیلی که میشود به آن تمسک جست سیره عرف و عقلا است؛ مقتضاي عرف و سیره عقلا چنین است که اگر کسی چیزي را از کسی به ضمان (ضمان اتلاف یا ضمان قرض) بگیرد، در صورت اتلاف، باید مثل آن را که نزدیکترین فرد به آن است برگرداند و در صورتیکه مثل نبود قیمت آن را باید به صاحبش بپردازد. قدر متقین این سیره این است که تفاوت فاحشی بین افراد همسان نباشد و اگر تفاوت قیمت میان افراد همسان فاحش باشد، به این عرف و سیره نمیتوان تمسک کرد. چون ملاك ضمانت به مثل در سیره عقلا به این جهت است که مثلها داراي قیمت یکسان هستند.[3]
فلسفه این رفتار عرف مواردي چند میتواند باشد:
الف- در اشیا مثلی اگر مثل آن را بپردازد، یقیناً ذمه اش بريء شده است و اگر قیمت آن را بپردازد چنین یقینی وجود ندارد[4]. ب – اگر مثل را گرفت برابر حق خود را گرفته است، ولی اگر بها را گرفت، چه بسا زیادتر یا کمتر از حق خود گرفته باشد[5]. ج- چون مثل به حقیقت مال تباه شده و به عدالت نزدیکتر است.
شارع نیز از این سیره قطعی عقلا، هیچوقت جلوگیري نکرده، و همین عدم ردع شارع با عنایت به اینکه این مسأله، مسألهاي مورد ابتلا بوده، دلیل بر امضاي آن است. بنابراین با توجه به سیره عرف و عقلا و عدم ردع شارع از آن، فلسفه تقسیمبندي کالاها به مثلی و قیمی، رعایت اقرب الی الحق و اعدل در مبادلات (به هنگام تلف شدن عین در اداي ضمان) است.
[1] – گفتگو با سید محمد موسوی بجنوردی، استاد دانشگاه امام صادق، مجله فقه اهل بیت، شماره 7 ، پاییز 75 ، ص 61 و 62.
[2] – عابدینی، احمد ، ربا،تورم و ضمان ، نشریه فقه، شماره 19 و 20 ، بهار و تابستان 78 ص 73.
[3] – گفتگو با محمد مهدی آصفی، مدرس حوزه علمیه قم، مجله فقه اهل بیت، شماره 7 ، پاییز 75 ، ص 61 و 62.
[4] – موسایی، میثم، بررسی دلایل جبران کاهش قدرت خرید پول، نشریه پژوهش نامه بازرگانی، بهار 1384 شماره 34 ص 164 و 165.
[5] – عابدینی، احمد ، ربا،تورم و ضمان، نشریه فقه، شماره 11 و 12 ، بهار و تابستان 76 ص 87.
خسارت تأخیر تأدیه در نظام بانکداری بدون ربا
مفهوم تجاری بودن قرارداد در نظام حقوق تجارت بینالملل
در قانون تجارت ما تعریفی از قرارادادهای تجاری بینالمللی به عمل نیامده و این عنوان کمی نامانوس مینماید،و به تبع آن قانونگذار ایرانی در تعریف قراردادهای تجاری بینالمللی سکوت اختیار نموده است.
قرارداد تجاری بینالمللی عبارت است از عقدی که جهت خرید و یا هر نوع تعهد دیگری در مورد انتقال کالا یا خدمات و غیره بین دو یا چند شخص حقیقی یا حقوقی و یا سازمان دولتی در دو کشور مختلف منعقد میشود.[1]
هدف از محدود کردن اصول قراردادهای تجاری بینالمللی به قراردادهای تجاری به هیچ وجه اتخاذ تمایزی نیست که به طور سنتی در برخی از نظامهای حقوقی بین طرفین و یا معاملات مدنی و تجاری ایجاد شده است؛ به عبارت دیگر به معنای این نیست که اعمال این اصول به این امر وابسته باشد که طرفین وضعیت رسمی تجار را دارند و یا نه و یا معامله مورد نظر ماهیت تجاری دارد یا خیر، اندیشهای که در این اصول نهفته است مستثنی ساختن به اصطلاح معاملات مصرفکننده است، معاملاتی که در نظامهای حقوقی گوناگون به طور فزاینده تابع قواعد ویژه قرار میگیرند که اغلب مشخصه امری دارند و هدف از آنها حمایت از مصرف کننده یعنی طرفی است که به روشی غیر از روال تجارت یا حرفهاش وارد قرارداد میشود. معیارهایی که در سطح ملی و بینالمللی درباره تمایز بین قراردادهای مصرفی و غیر مصرفی پذیرفته شده نیز گوناگون است. در این اصول تعریف صریحی ارائه نمیشود ولی فرض بر این است که مفهوم قراردادهای تجاری باید به گستردهترین مفهوم ممکن آن درک شود آن چنان که نه تنها معاملات تجاری مربوط به عرضه یا مبادله کالاها یا خدمات بلکه انواع دیگری از معاملات اقتصادی همچون موافقت نامههای سرمایهگذاری و یا اعطای امتیاز، قراردادهای خدمات حرفهای و غیره را هم در بر میگیرد.[2]
[1] – کمالی،اسماعیل،1387،نقش اصل حاکمیت اراده در تعیین قانون حاکم بر قراردادهای تجاری بین المللی در حقوق ایران و کنوانسیون های بین المللی،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی،فصل 1.
[2] – اخلاقی، بهروز، امام، فرهاد، 1393، اصول قراردادهای تجاری بین المللی2010، چاپ اول، تهران،موسسه مطالعات و پژوهش های حقوقی شهر دانش،ص2.