به طور کلی در راهبرد حداکثر دخالت دولت در توسعه ی روستایی، به مشارکت مردم در این فرایند توجهی نشده است و هدف مشارکت مردم و نهادهای محلی و مردمی در فرایند برنامه ها موجب ناکامی در
برنامه ها، افزایش هزینه ها، هدر رفتن سرمایه های انسانی، مادی و اجتماعی شده و سرانجام شکاف و نارضایتی را در بین مردم دامن زده است.
کشاورزی به مفهوم راه ها و روش های بهره برداری از منابع آب و خاک و انرﮊی و … در جهت تأمین نیازهای غذایی و پوشاک انسان ها همواره در طول تاریخ پایه و اساس بسیاری از تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سرتاسر جهان بوده و هست. به طوری که امروزه کشاورزی و توسعه کشاورزی به عنوان موتور محرکه و نیروی پیش برنده توسعه به طور عام و توسعه روستایی به طور خاص می باشد، در حالیکه خود توسعه کشاورزی نیز به اهرم توانمندی به نام ترویج کشاورزی نیازمند است.
هر دوی این مفاهیم امروزه دچار تغییر وتحولات شدیدی می باشند به طوری که کشاورزی شدیداً با بحث پایداری در چالش می باشد و ترویج نیز به تبع آن تحولات ساختاری و کارکردی بسیاری را به خود دیده است. این قسمت به بررسی مفاهیم و اندیشه های پایداری در کشاورزی می پردازد و به دنبال آن تغییرات ساختاری وکارکردی ترویج را در جهت حمایت از پایداری در کشاورزی مورد بررسی قرار می دهد.
لغت پایدار برشرایط یکنواخت و با ثبات دلالت دارد. شرایط یکنواخت افق های دور دست را در بر
می گیرد. عدم شناخت و اطلاعات کافی و فقدان تفاهم در مورد منابع، آب و هوای جهان و تنوع آن، تکنولوژی آینده، نقش مردم در کشاورزی و رابطه کشاورزی با محیط باعث شده است که پیش گویی در رابطه با آینده کشاورزی مشکل باشد. کشاورزی پایدار نوعی کشاورزی است که در جهت منافع انسان بوده، کارایی بیشتری در استفاده از منابع دارد و با محیط در توازن است. به عبارتی کشاورزی پایدار باید از نظر اکولوژیکی مناسب، از نظر اقتصادی توجیه پذیر و از نظر اجتماعی مطلوب باشد. (کلانتری،۱۳۸۰).
با توجه به مسألهی فقر در کشور، به ویژه در نواحی روستایی، خدمت رسانی به فقرا و روستاییان، در راستای عدالت اجتماعی و توسعه ی یکپارچه و پایدار، از اهمیت و ضرورت ویژه ای برخوردار است. از آنجا که این اقدام باید منسجم، مؤثر و هماهنگ باشد، لازم است در چارچوب برنامههای توسعهی روستایی قرار گیرد و بنابراین توسعهی روستایی میتواند نقش مهمی در فقرزدایی و رفع محرومیت در کشور داشته باشد.
برای اینکه برنامه های توسعه ی روستایی بتوانند در توسعهی نواحی روستایی، به ویژه در جهت فقرزدایی و رفع محرومیت، کارآمد باشند، اصلاح رویکردها و راهبردهای گذشته و استفاده از راهبرد نوین در این زمینه ضروری است. با توجه به وضع موجود نواحی روستایی و تجارب حاصل از راهبردهای گذشته، در شرایط فعلی راهبرد توسعهی همه جانبه و پایدار در برنامهها و طرح های توسعهی روستایی کشور میتواند ضمن توسعهی وضعیت کلی نواحی روستایی، در فقر زدایی و رفع محرومیت روستاییان و کشاورزان نیازمند نیز مؤثر و کارآمد باشد. تحقق توسعهی همه جانبه و پایدار متضمن تحقق اجزاء و محورهای به هم مرتبط ذیل است (برور[۲۱]،۲۰۰۴).
– حفاظت و بهره برداری مؤثر و متوازن از منابع پایه؛
– افزایش قدرت انتخاب مردم و توانمند نمودن اقشار آسیب پذیر روستایی به ویژه زنان و جوانان؛
– توسعه و گسترش مشارکت مؤثر و همه جانبهی مردم و نهادهای محلی در فرایند تعمیمسازی و
برنامه ریزی؛
– ارتقای بهره وری، توسعه ی فرصت ها و ظرفیت های متنوع اقتصادی؛
– ارتقای همه جانبهی کیفیت زندگی اجتماعات روستایی؛
– توسعهی فرصتهای برابر، از حیث دسترسی به منابع، امکانات و منافع، بین شهر و روستا.
در چارچوب این راهبرد، اقدامات ذیل می تواند، در زمینهی توسعه ی روستایی، فقرزدایی و رفع محرومیت در کشور، مؤثر باشد.
– تهیه و اجرای طرح های توسعه ی محلی در نواحی روستایی با مشارکت گسترده ی مردم؛
– هدفمند کردن پرداخت یارانه ها در کشور در راستای تأمین نیازهای اساسی فقرا و محرومین جامعه؛
– ایجاد و تقویت نظام جامع تأمین اجتماعی در جهت پوشش بیشتر روستاییان، فقرا و محرومین؛
– اجرای طرح های توانمند سازی فقرا و محرومین در زمینه های اقتصادی-اجتماعی، سیاسی-آموزشی و تکنولوژی؛
– ارتقای مشارکت روستاییان در عرصه های تصمیمگیری، اجرا، نظارت و ارزیابی طرحهای توسعهی روستایی؛
– ایجاد و تقویت نهادها و تشکلهای محلی و مردمی در نواحی روستایی از جمله شرکتهای تعاونی؛
– تقویت و حمایت از فعالیتهای کشاورزی به عنوان فعالیت پایهی نواحی روستایی؛
– گسترش شبکه بازاری و مالی کارآمد در جهت مبادله، توزیع و دستیابی به تسهیلات اعتباری خرد.
۲-۲-۱۵- اصول توسعه روستایی
توسعه روستایی صرفاً به معنای رشد اقتصادی، بدون ایجاد تحولات اجتماعی و فرهنگی نیست؛ ارتقای سطح آگاهی و مشارکت روستاییان بخش مهمی از فرایند توسعه روستایی است. کشاورزان می آموزند که در یکپارچه سازی مزارع، تنوع بخشیدن به محصولات و بهبود بازاریابی محصولات کشاورزی تفاهم و همکاری کنند. پیامدهای مثبت حاصل از مشارکت کشاورزان در طراحی، اجرا و نظارت بر پروژه های عمرانی عبارتند از: احساس مالکیت، افزایش شفافیت فرایندها، افزایش دسترسی مردم محلی به مسئولین ارائه خدمات، نگهداری بهتر از زیرساخت ها و شبکه های آب، برق، جاده و . . . ، افزایش بهره وری کشاورزان، تعارضات کمتر به میزان بهره برداری از منابع موجود، دخالت کمتر کارکنان دولتی در امور اجرایی، پذیرش مسئولیت های جدید از سوی مردم محلی، کم شدن فرصت ها برای رانت جویی، کاهش کارکنان بخش دولتی برای بهره برداری و نگهداری از تجهیزات و امکانات موجود، کاهش هزینه های دولت و افزایش رضایت کشاورزان.
در فاصله سال های۱۳۳۵ تا ۱۳۷۵، متوسط نرخ رشد جمعیت شهری و روستایی ایران به ترتیب ۴/۲۷ و ۰۸/۱ درصد بوده اســت، اما طـی سـال هـای ۱۳۷۵تا ۱۳۸۵، جمعیت روستاهای کشور نرخ رشد منفی داشته است. اصلی ترین عوامل در این تغییر، مهاجرت از مناطق روستایی به شهرها و تبدیل روستاهای بزرگ به بخش و شهر بوده است (ناصری، ۱۳۹۰ ).
تعداد شاغلین بخش کشاورزی در طول۵۰ سال (۱۳۳۵تا ۱۳۸۵) حدود ۳ میلیون نفر در نوسان بوده، ولی سهم بخش کشاورزی در اشتغال کشور به نحو چشمگیری کاهش یافته و از ۵۵/۵ به ۱۸ درصد رسیده است. طی این دوره شمار شاغلین در کشور سالانه به طور متوسط حدود ۵/۲ درصد افزایش یافته در حالی که این نرخ برای شاغلین بخش کشاورزی حدود ۲/۰ درصد بوده است. این آمار به وضوح نشان می دهد که بخش کشاورزی توان اشتغال زایی ندارد و نیروی کار مازاد روستایی به بخش های صنعت و خدمات
(غالباً در مناطق شهری) منتقل می شود.
بیش از ۲۳ درصد از نیروی کار روستایی بی سواد و نزدیک به ۸۰ درصد از آنان کمتر از ۱۰ سال تحصیل کرده اند. تسلط شیوه های قدیمی و سنتی تولید در روستا ها، از موانع اصلی جذب نیروی کار تحصیل کرده به مناطق روستایی است. در سال ۱۳۸۵، کمتر از۵ درصد از شاغلین مناطق روستایی دارای تحصیلات دانشگاهی بوده اند که غالباً از کارکنان بخش دولتی هستند. نرخ بیکاری در مناطق روستایی، به رغم مهاجرت همه ساله گروه کثیری از روستاییان به مناطق شهری، بالاست. مهاجرت عکس العمل نیروی کار نسبت به عدم تعادل در بازار کار، تفاوت در دستمزد و افزایش نابرابری در امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شهرها و روستاهاست.
به علاوه، خصلت فصلی کار کشاورزی، گروهی را به مهاجرت موقت ترغیب می کند ولی فرصت های شغلی بهتر در شهر ها، بسیاری از مهاجرت های موقت را دائمی می سازد زیرا برای بسیاری از جوانان، یافتن شغل موقت در دوران کوتاه اوج گیری فعالیت های کشاورزی، با توجه به دوران طولانی بیکاری، جاذبه چندانی ندارد (نورائی، ۱۳۹۰ ).
بر اساس نتایج این تحقیق، سرمایه گذاری های دولتی نقش مثبتی در رشد تولید محصولات کشاورزی داشته، ولی ارتباط متقابل میان عواملی چون درآمد اندک کشاورزان، ناکارآمد بودن نظام ترویج شیوه های مدرن کشاورزی، کمبود تأسیسات زیربنایی، بهره برداران کم سوادی که با مالکیت اراضی کوچک فاقد توان لازم برای سرمایه گذاری هستند، استفاده نامناسب از آب و خاک و تخریب زیست محیطی ناشی از استفاده نامناسب از منابع و عدم مشارکت مردم روستایی در طراحی، اجرا و نظارت بر برنامه های عمرانی دور باطلی را ایجاد کرده که مانع از رونق بخش کشاورزی و توسعه روستایی شده است. روستاهای ایران، به ویژه در مناطق دور افتاده، به رغم سرمایه گذاری های هنگفت دولتی برای تقویت زیرساخت های اقتصادی، هنوز با کمبود های جدی در سیستم تأمین آب آشامیدنی، برق، جاده ها، زهکشی و تسطیح زمین های زراعی، بهداشت محیط، مدارس و مراکز درمانی مواجه هستند (ناصری، ۱۳۹۰ ).
نتایج حاصل از اجرای برنامههای عمرانی بسیار کمتر از انتظارات مردم و برنامه ریزان بوده است. پروژه های عمرانی، که بدون مشارکت مردم، با هزینه های بالا و بازده پایین اجرا می شوند، به تخصیص غیر بهینه منابع منجر شده اند. برنامه ریزی از بالا به پایین و عدم نظارت روستاییان بر طرح های عمرانی سبب بروز فساد در فرایند اجرای پروژه ها و کیفیت پایین و سوء مدیریت در حفظ و نگهداری زیرساخت ها شده است. این اصل باید مدنظر برنامه ریزان قرار گیرد که هیچ پروژه ای را نمی توان بدون مشارکت مردم ذی نفع، به صورت بهینه اجرا کرد.
ساکنین روستاها خود عامل اصلی توسعه روستایی هستند، به همین جهت پروژه های عمرانی باید با مشارکت سازمان های مردم نهاد مانند شورا های روستایی طراحی شوند تا نیاز های واقعی مردم را برآورده سازند و مردم را به حضور فعال در فرایند اجرا و نظارت ترغیب کنند. با اجرای مشارکتی طرح های عمرانی، مردم در حفظ و نگهداری تجهیزات و زیرساخت های تعبیه شده دقت و حساسیت بیشتری خواهند داشت. به علاوه، مشارکت نهاد های غیر دولتی متشکل از روستاییان در طراحی سیاست های مربوط به تغییر تعرفه و حضور فعال این تشکل ها در اجرا و نظارت بر برنامه های اعطای یارانه و تخصیص وام، در موفقیت سیاست های دولت در جهت رشد بخش کشاورزی و توسعه روستایی تأثیر شایانی خواهد داشت (نورائی، ۱۳۹۰ ).
۲-۲-۱۶- ظهور کشاورزی پایدار:
به طور کلی شفرد[۲۲] (۱۹۹۸ )، معتقد است که در زمینه توسعه روستایی چهار تحول و پیشرفت نظری عمده صورت گرفته است که عبارتند از:
۱- توسعه کشاورزی پایدار
۲- نهادها و موسسات پایدار محلی
۳- دگرگونی بنیادی در رهیافت های مبتنی بر پروﮊه
۴- دیدگاه های مربوط به جنسیت.
همانطور که در بالا اشاره شد در بستر این تغییر پارادایم در توسعه روستایی بحث پایداری در کشاورزی حضوری جدی یافت، بطوری که امروزه یکی از جنبه های مهم در توسعه پایدار، کشاورزی پایدار است. در زمینه کشاورزی علت اصلی ظهور پایداری را می توان در تاریخ اجرای برنامه های انقلاب سبز و کشاورزی مدرن و انتقادات وارد بر آن جستجو نمود. به طوری که در اکثر قریب اتفاق مناطقی که در آنها فناوری های انقلاب سبز تولید را افزایش داده بودند ،اثرات زیست محیطی و اجتماعی معکوسی پدید آمده است. از جمله این مشکلات عبارتند از:
– آلودگی آب از طریق آفت کش ها، نیترات ها، از دست رفتن خاک و تلفات دام، صدمه زدن به حیات وحش، اختلال در زیست بوم ها و ایجاد مشکلات بهداشتی در آب آشامیدنی.
– آلودگی مواد غذایی و علوفه دامی با بقایای آفت کش ها، نیترات ها و آنتی بیوتیک ها.
– خسارت به مزرعه و منابع طبیعی از طریق آفت کش ها،که باعث صدمه زدن به کشاورزانی که مشغول به کار هستند و عموم مردم و نیز اختلال در زیست بوم ها و زیان رساندن به حیات وحش می شود.
– آلودگی جو با آمونیاک، اکسید ازت، متان و مواد حاصل از سوختن که در کاهش ازن نقش دارند و گرم شدن زمین.
– استفاده مفرط از منابع طبیعی که باعث کاهش آب زیرزمینی و زیان به گیاهان خوراکی وحشی و
رستنگاهها و نیز موجب کاهش ظرفیت آن ها در جذب مواد زاید می شود و همچنین باعث ماندابی شدن و افزایش شوری می گردد.
– تمایل به استاندارد کردن و تخصصی کردن کشاورزی با روی آوردن به رقم های جدید بذر که موجب از دست رفتن رقم ها و نژاد های سنتی می شود.
– خطرهای بهداشتی جدید برای کارگران در صنایع شمیایی کشاورزی و عمل آوری مواد غذایی پرتی[۲۳]،۱۹۹۵).
شفرد[۲۴](۱۹۹۸) انتقادات وارد بر انقلاب سبز را که در نتیجه بستری را برای معرفی مفهوم پایداری در کشاورزی فراهم آورد به شرح زیر بر می شمارد: نابرابری های جغرافیایی، نابرابری های اجتماعی – اقتصادی، نابرابری در اشتغال و دستمزد ها، تضاد ها و اختلاف، بر هم خوردن امنیت غذایی و به خطر افتادن سلامتی انسان ها و محیط زیست … تحقیقات متعدد دیگری نیز نگرانی ها درباره نقش منفی کشاورزی سنتی و انقلاب سبز را بر محیط زیست گزارش کرده اند .(لویس و همکاران[۲۵]،۲۰۰۴)
۲-۲-۱۷- کشاورزی پایدار چیست؟
تلاش های بسیاری برای تعریف پایداری به طور تجربی صورت گرفته است. مفهوم کشاورزی پایدار از سال ۱۹۸۷ رایج شد ، ولی قبل از آن نیز در دهه ۱۹۴۰ به صورت مترادف با اصطلاحاتی چون کشاورزی ارگانیک، طبیعی، اکولوژیک و کم نهاده بکار برده می شد. البته مفهوم و مضمون توسعه پایدار که کشاورزی پایدار نیز بخشی از آن محسوب می شود تنها متعلق به دوران معاصر نیست . به نحوی که بعضی تاریخچه آن را به نیوتن، جان لاک، توماس جفرسون و چارلز داروین و حتی به آسیای قدیم نیز نسبت می دهند.
اما همانطور که گفته شد واژه پایداری به دنبال پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و بالاخص زیست محیطی فعالیت های انسان مورد استفاده قرار گرفت. از هنگام تعریف کمیسیون برونت لند[۲۶] از توسعه پایدار در سال ۱۹۸۷ حداقل بیش از ۸۰ تعریف ابداع شده است که هریک تفاوتهای ظریفی با دیگری دارد و بر ارزشها، اولویت ها و هدفهای خاصی تأکید میکند (پرتی[۲۷]،۱۹۸۷).
واﮊه کشاورزی پایدار، از دیدگاه افراد مختلف معانی مختلفی دارد؛ که بستگی دارد به حیطه علاقه و سابقه آنها. کشاورزان، متخصصان محیط زیست، حافظان منابع طبیعی و ساکنان روستایی همگی علائق و نگرانیهای متفاوتی دارند و بنابراین کشاورزی پایدار را به صور مختلفی تعریف می کنند؛ بنابراین تعریف واحدی برای کشاورزی پایدار وجود ندارد. اهداف کشاورزی پایدار: اهداف کشاورزی پایدار ارتباط نزدیکی با تعاریف آن دارند و در واقع جمع بندی این تعاریف می باشند. یک برنامه کشاورزی پایدار موفق در بر گیرنده هفت هدف زیر می باشد:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
۲-۴) دسته بندی کلی رشته های بیمه
۲-۴-۱) بیمه های زندگی(عمر)
در بیمه های زندگی، بیمه گذار/ بیمه شده می تواند برحسب شرط دریافت مزایای بیمه نامه (حیات و یا فوت بیمه شده)، نحوه دریافت مزایا (یکجا به صورت مستمری)، زمان دریافت مزایا و نحوه پرداخت حق بیمه، هر نوع بیمه نامه ای را که پاسخگوی نیازهایش باشد، خریداری کند. بیمه نامه های زندگی به دو صورت انفرادی و گروهی صادر شده و بیمه شوندگان را تحت پوشش قرار می دهند. رایج ترین بیمه نامه انفرادی در این رشته، بیمه نامه عمر و پس انداز است که علاوه بر جنبه پس انداز و تشکیل سرمایه، خطر فوت را تحت پوشش قرار می دهد. مزایای بیمه نامه های انفرادی می تواند به شرط فوت بیمه شده به بازماندگان او(یا ذی نفع بیمه نامه)تعلق یابد. یکی از نمونه های گروهی بیمه نامه عمر کارکنان دولت است که کارمندان یک سازمان دولتی را تحت پوشش قرار می دهد. (دستباز،۱۳۸۴)
۲-۴-۲) بیمه های غیرزندگی
سایر رشته های بیمه های زندگی، تحت عنوان بیمه های غیر زندگی دسته بندی می شوند. انواع اصلی رشته های بیمه غیر زندگی عبارتند از:
-بیمه آتش سوزی
-بیمه باربری
-بیمه حوادث
-بیمه حوادث راننده
-بیمه بدنه اتومبیل
-بیمه شخص ثالث و مازاد
-بیمه درمان
-بیمه کشتی
-بیمه هواپیما
-بیمه مهندسی
-بیمه پول
-بیمه های مسئولیت مدنی
-بیمه اعتبار
-بیمه نفت و انرژی
۲-۵) انواع بیمه
برای رسیدن به یک طبقه بندی مناسب،بازارهای بیمه را به ۵ حوزه:
– بیمه فردی
-بیمه خانوار
– بیمه کسب و کار
– بیمه مزایای کارکنان
– بیمه اجتماعی تقسیم می کنند.
۲-۶) اصول بیمه
الف- بیمه تنها به اندازه ارزش واقعی اموال تحت پوشش بیمه خسارت را جبران می کند(عاطفی راجبران نمی کند).
ب- همواره باید تعداد فراوانی خطرهای همگون وجود داشته باشد تا با بهره گرفتن از تشابه خطرها بتوان خسارت را بین همه بیمه گذاران توزیع کرد.
ج- باید امکان محاسبه احتمال وقوع خسارت وجود داشته باشد تا بیمه گران بتوانند حق بیمه متناسب با خطر مربوط را تعیین کنند.
د- خسارت ها نباید عمدی و قابل اجتناب باشند یا قبل از بیمه کردن به وجود آمده باشند. به طور بدیهی نمی توان برای خانه ای که آتش گرفته و فردی که فوت کرده است بیمه نامه گرفت.
ه- زیان مالی برخی از خطرها چنان گسترده است که فقط دولت توانایی مقابله با آن ها را دارد. این نوع خطرها اغلب ناشی از جنگ یا تابشهای هسته ای و رادیواکتیو به طور معمول بیمه پذیر نیستند. (ثبات،۱۳۸۷)
۲-۷) اصول حاکم بر قراردادهای بیمه
معاملات بیمه ای را اصول خاص آن از سایر معاملات و روابط حقوق بین افراد متمایز می کند و هریک از طرفین قرارداد اعم از بیمه گر و بیمه گذار ملزم به ایفا تعهداتی هستند. (Zanjani, 2007)
2-7-1) اصل حسن نیت
تمام قراردادها و روابط باید مبتنی بر حسن نیت باشد ولی در بیمه حسن نیت از عوامل اساسی تنظیم رابطه بین تعهدات طرفین است برای طرفین بیمه گر این امکان وجود ندارد که قبل از صدور بیمه نامه و قبول تعهد جبران خسارت احتمالی هریک از اموالی را که برای بیمه کردن بها و عرضه می شود از نزدیک ملاحظه و کیفیات خطر آن را ارزیابی کند. بیمه گذار مکلف است پرسش های کتبی بیمه گر را با دقت و صداقت و به طور کامل پاسخ دهد. هرگاه بیمه گذار در پاسخ به پرسش های بیمه گر عمداًاز اظهار مطلبی خودداری و یا اظهار خلاف واقع بنماید به نحوی که مطالب اظهار نشده و یا اظهارات خلاف واقع موضوع خطر را تغییر دهد و یا از اهمیت آن در نظر بیمه گر بکاهد قرارداد بیمه از تاریخ انعقاد باطل و بی اثر خواهد بود حتی اگر مطلبی که کتمان نشده و یا برخلاف واقع اظهار شده است هیچ گونه تأثیری در وقوع حادثه نداشته باشد. در این صورت علاوه بر آن که وجوه پرداختی بیمه گذار بر وی مسترد نخواهد شد بیمهگر می تواند اقساط معوق حق بیمه تا آن تاریخ را نیز از وی مطالبه نماید (ابراهیمی،۱۳۹۱).
۲-۷-۲) اصل غرامت یا اصل زیان
بیمه قراردادی است که موضوع آن جبران خسارت وارده به اموال و دارایی بیمه گذار است. به موجب اصل غرامت، بیمه نباید هرگز به صورت منبع استفاده برای بیمه گذار درآید. بیمه گر متعهد جبران خسارت و رفع بی تعادلی است که در پی حادثه مورد بیمه در وضع مالی بیمه گذار پدیدار می شود. بنابراین جبران خسارت نباید بیمه گذار را در وضعی مساعدتر از قبل از وقوع حادثه قرار دهد(Sommer,1996).
به دیگر سخن، وقتی بیمه به طور کامل و صحیح انجام گرفته باشد نباید پرداخت خسارت تغییری به نفع بیمه گذار در وضع مالی او به وجود آورد. اصل جبران خسارت واقعی به بیمه های اشیاء و مسئولیت اختصاص دارد و در مورد بیمه های اشخاص صدق نمی کند، زیرا در بیمه های اشخاص ،نگرانی خسارتهای عمدی مثل مرگ یا نقص عضو موردی ندارد و از سوی دیگر، بیمه حالت شرط بندی پیدا نمی کند. ضمناً حیات و زندگی اشخاص تبدیل پذیر به میزان مشخصی پول نیست. در بیمه های زیان، بیمهگذار برای دریافت خسارت باید:اولاً ثابت کند که حادثه مورد بیمه اتفاق افتاده است زیرا تنها در صورت وقوع حادثه موضوع بیمه است که بیمه گر ملزم به ایفاء تعهد خود در قبال بیمه گذار خواهد بود، ثانیاً بیمه گذار باید ثابت کند که بین وقوع حادثه و خسارت وارده رابطه علیت وجود داشته، یعنی خسارت، معلول حادثه موضوع بیمه بوده است. زیرا بیمه گر هرگونه خسارت وارده به بیمه گذار را جبران نمی کند، بلکه تنها خسارتی را جبران خواهد کرد که مستقیماً در نتیجه وقوع حادثه موضوع بیمه وارد آمده باشد. (ابراهیمی،۱۳۹۱)
۲-۷-۳) اصل نفع بیمه پذیر
در بیمه های غرامتی براساس نفع بیمه پذیر، تصور این است که بیمه شده یا استفاده کننده علاقمند و ذینفع است که خطر بیمه شده بروز نکند، در واقع علاقه و نفع بیمه شده در عدم وقوع حادثه موضوع تعهد بیمهگر است. بیمه گذار برای اثبات خسارت خود باید ثابت کند که با از بین رفتن اموال یا کالای مورد بیمه دچار خسارت و زیان شده و برای اثبات این امر بیمه گذار باید در خصوص مورد بیمه نفع بیمه پذیر داشته باشد می توان شرایطی را تصور کرد که شخص اموال شخص دیگری را بیمه کند و در صورت خسارت دیدن این اموال از بیمه گر خسارت دریافت نماید. برای جلوگیری از این احتمال، یکی از اصول بیمه این است که شخص بیمه گذار باید کسی باشد که در صورت ورود خسارت، از این اتفاق دچار زیان مالی شود.
با یک مثال، چنانچه بیمه گذاری اموال بیمه شده خود را فروخته باشد یا به علل قانونی این اموال به تصرف غیر درآمده باشد، از نظر بیمه در این مورد نفع بیمه پذیر بیمه گذار در زمینه بیمه قطع شده است. شایان ذکر است که نفع بیمه پذیر تنها به مالکان منحصر نیست و اشخاص زیر نیز دارای نفع بیمه پذیرهستند:
مالکیت محدود، راهن و مرتهن، مؤجر و مستأجر، مسئولیت قانونی، امین، ولی، قیم، طلبکار،کارفرما. (ظفرقندی مطلق،۱۳۸۳)
۲-۷-۴) اصل جانشینی
در بسیاری از موارد، خسارت وارده بر اثر غفلت،کوتاهی و قصور اشخاص به وجود می آید. معمولاً بیمه گذاران تمایل دارند که از دریافت خسارت خود از بیمه گر صرفنظر و به مسئول حادثه رجوع کنند. بدین لحاظ در قراردادهای بیمه بین طرفین توافق می شود که در چنین مواردی بیمه گر خسارت وارده را بپردازد و از حق بیمه گذار نسبت به رجوع به مسئول خسارت استفاده کند بنابراین،با پرداخت خسارت حق رجوع به بیمه گر منتقل می شود (از طریق وکالت نامه) و بیمه گر می تواند اقدام های قضایی لازم را به عمل آورد. باید به این نکته توجه شود که اگر بیمه گذار قبل از دریافت خسارت از بیمه گر، خسارت را از مقصر حادثه دریافت کند بیمه گر از پرداخت مبرا است (ابراهیمی،۱۳۸۳).
۲-۷-۵) اصل تعدد بیمه
اگر برای یک شئ چند قرارداد بیمه وجود داشته باشد و با ۳ شرط زیر بر خلاف اصل غرامت می باشد:
۱-اینکه جمع مبلغ بیمه شده از ارزش واقعی شئ بیمه شده تجاوز کند.
۲-اینکه منتفع از همه ی بیمه نامه ها یک شخص باشد.
۳- خطرهای بیمه شده در همهی بیمه نامهها یکسان باشد (بیمههای اشخاص استثناء می باشد). (www. alborzinsurance)
2-7-6) اصل داوری
هرگونه اختلاف بین بیمه گر و بیمه گذار، به ویژه از نظر فنی، ترجیحاً در مرحله نخست از طریق توافق و سازش انجام می گیرد. طرفین قرارداد به ویژه بیمه گر، علاقه ای به طرح دعوا در دادگاه ندارند زیرا اولاً مراحل رسیدگی طولانی است و ثانیاً ممکن است به اعتبار شرکت بیمه لطمه وارد شود. اگر اختلاف و عدم توافق طرفین در شمول قرارداد یا میزان خسارت از طریق سازش امکان پذیر نباشد موضوع به دور از تشریفات دست و پاگیر اداری و کم هزینه است و ثانیاً داوران اغلب از میان افراد صاحب نظر فنی و مدیران بازنشسته یا شاغل متخصص در امر بیمه و موضوع مورد اختلاف طرفین می شوند (خالقی ماکلوانی،۱۳۸۶). شرایط داوری در شرایط بیمه نامه درج می شود اگر طرفین توافق کنند موضوع به یک داور واحد ارجاع میشود در غیر این صورت هریک از طرفین اختلاف، یک داور انتخاب می کند که مشترکاً به موضوع اختلاف رسیدگی نماید، در این مرحله نیز اگر موضوع اختلاف حل نشود یا داوران در مورد نکته خاصی هم رأی نباشند سرداوران انتخاب می شود که به موضوع رسیدگی می کند و رأی هیأت داوران به طرفین برای اجرا ابلاغ می شود.
۲-۷-۷) اصل علت نزدیک
بیمه گذار که در اندیشه دریافت خسارت از بیمه گذار است باید نشان دهد که بیم وقوع حادثه و خسارت وارد شده رابطه علت و معلولی نزدیک و مستقیم وجود دارد. علت نزدیک خسارت وارده باید حادثه بیمه شده باشد تا بیمه گر آن را بپردازد. یعنی خسارت در نتیجه وقوع حادثه بیمه شده وارد آمده باشد (صفایی،۱۳۸۴).
۲-۷-۸) اصل اتکایی
از اصول اولیه بیمه در کلیه رشته ها این است که ریسک بیمه شده تا جایی که ممکن درسطح وسیعی پخش شود. بیمه اتکایی راه حل این اصل است. بیمه اتکایی نظامی است که بیمه گر صادرکننده بیمه نامه را قادر می سازد که با توجه به سرمایه و ذخایر خود بخشی از ریسک های صادره را به حساب خود نگه دارد و مازاد بر توان خود را بین بیمه گران اتکایی مختلف تقسیم می کند (ابراهیمی،۱۳۹۱). به بیان دیگر، بیمه اتکایی را می توان توزیع جهانی ریسک نامید. بیمه اتکایی موجب می شود که بیمه گر صادرکننده ظرفیت خود را به مبلغ خاصی که توانایی او اجازه می دهد محدود نکند، بلکه ریسک های بزرگ با سرمایه های بالا را به راحتی قبول و مازاد را بیمه اتکایی کند. در نظام بیمه اتکایی شرکتی که بخشی از صادره های خود را به بیمه گر اتکایی واگذار می کند، شرکت های واگذارکننده نامیده می شود. قرارداد اتکایی که بیمه گر واگذارنده با بیمه گر اتکایی منعقد می کند قرارداد مستقلی است که هیچ ارتباطی با قرارداد بیمه بین بیمه گر واگذارنده با بیمه گذار ندارد. نتیجه این که هیچ گونه رابطه حقوقی بین بیمه گذار و بیمه گر اتکایی نیست و در صورت تحقق خطر بیمه گذار برای دریافت خسارت خود باید به بیمه گر مراجعه کند و او مسئول پرداخت خسارت سهم بیمه گران اتکایی را خود محاسبه و وصول می نماید.
۲-۸) تعریف بیمه بدنه
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
طرح آمده است: همه قوانین مربوط به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران قبل از بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ به تصویب رسیده و پس از آن اصلاح نشده است؛ تنها قانون الحاق یک ماده و ۲ تبصره به قانون اساسنامه سازمان صداوسیما در ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ یعنی بعد از بازنگری قانون اساسی تصویب شده است.
این قوانین عبارتند از اساسنامه سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، قانون خط مشی کلی و اصول برنامه های سازمان صدا و سیما و قانون اداره صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران؛ بنابراین لازم است قانون اداره و نظارت بر سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تصویب شود و اکثر قوانین قبلی ملغی اعلام شود. از این رو این طرح با قید یک فوریت ارائه می شود.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
در ماده ۱۱ این طرح آمده است که بخش خصوصی می تواند با اجازه سازمان و در چارچوب مقررات مصوبات، هیئت امنای رادیو یا تلویزیون تأسیس کند.
تبصره یک- هیچ یک از بخش های دولتی و حاکمیتی غیر از سازمان صدا و سیما حق ورود به این عرصه را ندارند.
تبصره دو- بخش خصوصی در چارچوب مصوبات هیئت امنا به جز حوزه خبر، با رعایت ضوابط اسلامی و مصالح ملی، در حوزه های فرهنگی، هنری، ورزشی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می تواند برنامه پخش کند.
تبصره سه- اساسنامه شبکه خصوصی رادیویی یا تلویزیونی و صلاحیت مؤسسین و مدیران مسئول آن باید به تصویب هیئت مدیره و هیئت امنای سازمان برسد.
البته تنها باید به ترکیب هیات امنا که می تواند اجازه تاسیس رادیو تلویزیون خصوصی را بدهد هم توجه کرد که در این طرح عبارت است از: رؤسای سه قوه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری؛ که در این هیات نمایندگان حکومت هستند و جای نمایندگان اصحاب رسانه و نمایندگان مستقیم اقشار مختلف مردم خالی است و نباید فراموش کرد که هدف خصوصی سازی این است که اجازه دهیم شبکه های مختلف با دیدگاه های مختلف از زوایای مختلف به وقایع بپردازند و فعالیت کنند و زمینه بحث و نقد سارنده و تنوع ایجاد شود نه اینکه صرفا مالکیت شبکه تغییر کند .
در این طرح ارکان سازمان عبارتند از: الف- هیئت امنا، ب- هیئت مدیره، پ- رئیس، ت- شورای نظارت . دز ماده ماده ۹ ذکر شده که :- رئیس سازمان موظف به اجرای مصوبات هیئت امنا و دادن گزارش های سه ماهه به شورای نظارت و هیئت امنا است. اما در این طرح نیز ضمانت اجرایی موثری در مورد ضمانت اجرای تخلف از این وظایف توسط رییس سازمان ذکر نشده و تنها گفته شده که ملزم به اجرای مصوبات است در صورتی که میدانیم اگر قانونی تصویب شود و ضمانت اجرای موثری برای آن در نظر گرفته نشود بیم عدم اطاعت وعدم اجرای قانون توسط افراد وجود دارد.
جدای از مسئولیت محتوم حقوقی و قانونی برای آن سازمان و دست اندرکاران آن، دارای بازخوردهای منفی و مخرّب در نگاه و فرهنگ مردم بوده و بروز و ظهور چنین پیامدهای منفی و بدآموزی های مکرر و مستمر از این رسانه فراگیر و انحصاری در یک جامعه اسلامی و آن هم، در عصر ارتباطات جهانی و بدون مرز، به هیچ وجه قابل توجیه و انتظار نیست.
این مجموعه در قالب ۸۱ اصل به تعیین ضوابطی پرداخته است که باید در تولید و پخش آگهیهای بازرگانی صداوسیمای جمهری اسلامی ایران رعایت شود.[۱۱۷] این مجموعه مقررات از آنجا که فارغ از الزام قانونی و به صورت داوطلبانه توسط سازمان صداوسیما تدوین شده است قابل تحسین است. طبق این دستورالعمل تفسیر و نظارت بر رعایت مفاد این دستورالعمل برعهدۀ «ادارۀ کل بازرگانی صداوسیما» میباشد.
با نگاهی اجمالی به این اصول به مواردی چون: ممنوعیت استفاده از صحنههای استعمال دخانیات که مضر به سلامت انسان بوده و یا اعتیاد آور باشد؛ عدم نمایش رفتارهایی که برای بهداشت و ایمنی فردی و اجتماعی زیانآور باشد؛ آگهی نباید القاء وحشت و خشونت کند؛ مجاز نبودن تعیین جایزه برای تشویق مخاطبین آگهی به خرید و مصرف بیرویه؛در صورتی که موضوع آگهی مواد خوراکی غیر متناسب با فرهنگ ایرانی باشد، آگهی نباید تداعی کنندۀ این باشد موضوع آگهی غذای غالب خانوادههای ایرانی است؛تناسب پوشش و آرایش شخصیتها با موقعیت سنی و اجتماعی آنها؛ عدم استفاده از اصطلاحات عوامانه و غیر ادبی و لزوم اعمال دقت خاص در صورت استفاده از خانمها در آگهیها و …، برخورد میکنیم.
عدم توجه به کودکان در این دستورالعمل به گونهای که حتی واژۀ کودک در این ۸۱ اصل به کار نرفته بود در دستورالعمل سال ۱۳۸۸ مشهود بود. کودکان از دو جنبه در آگهیهای بازرگانی مورد حمایت قرار میگیرند: یکی استفاده از آنها در ساخت آگهیها(که با توجه به محدودیتهای که در زمینۀ استفاده از خانمها در آگهیها وجود دارد، کودکان به طور وسیعی در این آگهیها حضور دارند ) و دیگر از لحاظ تأثیری که بر کودکان میگذارد.
لذا با توجه به کاستی مذکور، دستورالعمل در سال ۱۳۸۹ اصلاح شده و کودکان نقش عمدهای را در این اصول مییابند همانطور که در این مجموعه نیز پیش بینی شده است که: « در هر مورد که این دستورالعمل مسکوت به نظر رسد و یا موضوع جدیدی مطرح شود که در این دستورالعمل دربارۀ آن صحبت نشده باشد، حسب مورد ماده یا مواد جدیدی از طرف اداره کل بازرگانی صداوسیما به شرکتهای تبلیغاتی ابلاغ و در ئیرایش بعدی این دستورالعمل ملحق خواهد شد. »
اصول ۶۴ تا ۸۱ به موضوع کودکان اختصاص یافته و به صورت مفصل در مورد آنان سخن به میان رفته است:
«آگهی نباید موجب بدآموزی کودکان شود و از زود باوری، حس عاطفی و کم تجربگی آنان در تشخیص واقعیت ها سوء استفاده شود.» این اصلی است که میباید در تهیۀ کلیۀ برنامهها به آن توجه شود و در اینجا به عنوان اولین اصل راجع به کودکان آورده شده است .
«در آگهی نباید از کودکان با صراحت درخواست شود محصولی را خریداری کنند و یا از والدین خود و دیگران چنین درخواستی کنند و نباید خرید موضوع آگهی برای کودکان و یا ترغیب دیگران به این امر به عنوان انجام یک وظیفه مطرح شود.
در آگهی های تلویزیونی نباید کودکان به تنهایی هنگام خرید و یا مذاکره با فروشنده برای خرید و یا مبادله پول با فروشنده نشان داده شوند.
ا آگهی ها نباید به کودکان القاء کنند که چنانچه کالای موضوع آگهی را نداشته باشند یا خریداری نکنند، از دیگر کودکان پایین تر هستند و یا احتمالاً موردتمسخر و استهزاء واقع می شود.
در آگهی ها نباید از کودکان برای خرید از طریق پست یا تلفن دعوت شود.
هنگام پخش برنامه های ویژه کودکان پخش آگهی های مربوط به مواد غذایی، کبریت، محصولاتی با خواص دارویی و حاوی ویتامین، غذاهای کمکی کودکان، وسایل و اسباب لاغری و شیوه های درمانی آگهی فیلم ها با صحنه های وحشتناک و خطرناک و خطرآفرین ممنوع می باشد.
تبصره : در آگهی های تلویزیونی نباید کودکان هنگام خوردن دارو، ویتامین و غذاهای کمکی در غیر حضور والدین نشان داده شوند.
در آگهی فرآورده هایی که شباهت به دارو دارند باید به روشنی تفاوت کالا با دارو نمایش داده شود.
در کلیه آگهی ها به ویژه در آگهی هایی که مخاطب آنها کودکان هستند با رعایت ضوابط و مقررات راهنمایی و رانندگی از جمله عبور از محل های خط کشی شده باید به دقت مد نظر واقع شود.
کودکان نباید در شرایطی به تصویر کشیده شوند که با توجه به اقتضای سن آنان خطرناک محسوب می شود.
کودکان نباید در حال استفاده از مواد ضدعفونی کننده گندزدا و یا سمی نشان داده شوند.
کودکان نباید در حال بازی با کبریت یا هرگونه گاز – بنزین – پارافین – وسایل متصل به منبع الکتریسیته و یا مکانیکی که احتمالا منجر به سوختگی – شوک الکتریکی و یا جراحت می شوند نشان داده شوند.
چنانچه در صحنه های آتش سوزی کودکی نشان داده می شود همواره باید یک آتش نشان در صحنه به وضوح قابل رویت باشد.
در آگهی نباید کودکان برای وارد شدن به مکان های ناآشنا و خطرناک و گفتگو با غریبه ها ترغیب شوند.
در آگهی های تلویزیونی نباید کودکان عریان یا نیمه عریان نشان داده شوند در شرایطی که موضوع آگهی نشان دادن کودکان را در این گونه شرایط ایجاب کند با تصویب قبلی فیلمنامه ممکن است .
از کودکان نباید برای معرفی کالا و خدماتی استفاده شود که از آنها انتظار نمی رود خود مصرف کننده آن کالا و یا خدمت باشند و یا آنرا بخرند و نیز در آگهی کودکان نباید در مورد هرگونه کالا یا خدمت به صراحت اظهار نظر کنند.
در هیچ صحنه ای از آگهی ها افراد نباید در حال پرخوری و یا خوردن با حرص و ولع نشان داده شوند.
هنگام آگهی محصولات غذایی نباید از افراد به ویژه کودکان چاق برای القاء این موضوع که مصرف محصول مورد آگهی سلامتی بخش است استفاده شود.
محل بازی کودکان در آگهی ها باید محل های مجاز باشد.
بررسی اصول فوق به نشان میدهد که ادارۀ کل بازرگانی صداوسیما پس از یکسال به به نحو عالی دستورالعمل مذکور را اصلاح نموده و مسئلۀ کودکان را مدنظر قرار داده و کلیۀ جوانب مربوط را در این دستورالعمل گنجانیده است. این موضوع نشاندهندۀ این است که چنانچه «خودنظامدهی»[۱۱۸] جایگزین مقرراتگذاری دولتی[۱۱۹] گردد تا چه در سرعت بخشیدن به اصلاح قوانین و مقررات و انعطافپذیری آن می تواند مؤثر واقع شود.
آسیبهای وارده بر کودکان و نوجوانان، شامل آسیبهای جسمی و تأثیرات منفی رفتاری است. آسیبهای جسمی بیشتر مربوط به استفادۀ بیش از حد و نامطلوب از گیرندههای تصویری است. اما آنچه به عنوان رفتار ناهنجار بروز می کند بیشتر ارتباط دارد به نوع و کیفیت تصاویر. آنچه در این تحقیق به آن پرداخته می شود مواردی است که تصاویر و محتوای آنها اختلالات جسمی و روانی ایجاد می کند.
موارد عمده و مهمی که منجر به ورود آسیب به کودکان می شود عبارتند از خشونت، تبعیض و محتوای تبلیغات بازرگانی؛ که ابتدا تأثیر هر کدام بر کودکان مورد بررسی قرار گرفته و آنگاه برنامه های که حاوی محتوای آسیب رساننده باشد و از طریق تلویزیون به نمایش در آمده است مورد بحث قرار خواهد گرفت.
روح و جسم لطیف کودک ظرفیت درگیری و توان حضور در ماجراهای جهان بزرگسالان را ندارد. از این رو در یک جامعه سالم و یک خانواده متعهد رودررویی او با امیال بزرگسالان از خشونت و نابسامانیهای فرهنگی و اخلاقی و جنسی گرفته تا قتل و کشتار و فجایع روزمره و حتی کاربرد کلمات رکیک و ناسزا مانع گشته خط فاصل میان جهان کودک و دنیای بزرگسال را مورد توجه قرار می دهد تا زمینه رشد و تکامل سالم روحی و جسمی او را متناسب با اقتضائات خردسالی و ایجابات عاطفی هماهنگ با ظرفیت و توان محدود او فراهم آورند.[۱۲۰]
در این فصل نخست به بررسی تأثیری که خشونت به نمایش در آمده در برنامه های تلویزیون بر کودکان و مباحث مربوط به آن میپردازیم. در قسمت دوم نیز از تأثیر خشونت بر رفتار کودک در تلویزیون ایران و تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته سخن خواهیم گفت.
گرینور و همکارانش که به مدت بیست سال در دانشکدۀ ارتباطات آنبرگ در پنسیلوانیا به پژوهش دربارۀ تلویزیون در ایالات متحده آمریکا فعالیت داشته اند خشونت را چنین تعریف می کنند:« بیان آشکار نیروی بدنی(با یا بدون سلاح) علیه خود یا دیگری، اعمال کنش علیه ارادۀ شخص دیگر که باعث جراحت یا کشتن او شود و یا موجب مجروح کردن یا کشتن غیر مستقیم فرد دیگر گردد.[۱۲۱] این تعریف از این جهت که خشونت را به آسیبهای فیزیکی محدودکرده است و سایر اشکال رفتار خشونت آمیز را که در زندگی روزمره و یا تلویزیون رخ میدهد، لحاظ نکرده است، کامل نیست. در تعریفی دیگر آمده: «پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که هدفش صدمه رساندن (جسمانی یا زبانی )به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد است .پرخاشگری اغلب بصورت خشونت و عمل تخریبی علیه افراد یا اموال جلوه گر می شود اما گاهی اوقات تکانش پرخاشگرانه به رقابت، حمله کلامی،خصومت و اسیب بدنی مخدود می شود.»[۱۲۲]
کودکان همچون بزرگسالان، برنامه های پرتحرک را تماشا می کنند. زیرا آنها از هیجان حاصله به شرطی که از حد فراتر نرود خوششان میآید. این مسلماً بدان معنا نیست که آنها مایل به درگیری خشونتآمیز در زندگی واقعی هستند. اطلاعات نشان میدهد که کودکان خشونت واقعگرایانه و ناراحتکننده را دوست ندارند، هرچند که ممکن است گاهی از اوقات آن را تماشا کنند، لیکن آنها تماشای نقش خشونت را در تلویزیون خیلی دوست دارند، به شرطی که زیاد هم گرافیکی نباشد.[۱۲۳]
بر اساس یافته های مطالعاتی بسیار در شرایط آزمایشگاهی کنترل شده، کودکانی که در معرض برنامه های خشونتآمیز بیشتر قرار میگیرند، در کوتاه مدت، مثلاً بازیهای بلافاصله بعد از آن، میتوانند رفتار و نگرشهایی تا حدودی پرخاشگرانه از خود نشان دهند. این اطلاعات ظاهراً از تأثیر هیجان یا تحریک احتمالی در آزمایشگاه، هرچند محدود و کوتاه مدت جانبداری می کنند.«تا آنجا که ما میدانیم هیچ مدرکی دال بر اینکه نشان بدهد که کودکان در اثر نمایش پرخاشگری(یا محبت) از تلویزیون، رفتار یا نگرشهای دایمی کسب کرده باشند، وجود ندارد.»[۱۲۴]
در مطالعات میدانی واقعی(در مقابل آزمونهای آزمایشگاهی)، یافته ها حاکی از آنند که یا هیچ رابطهای میان این دو وجود ندارد و یا اینکه رابطههایی وجود دارد که از نظر آمار حایز اهمیت است، لیکن بسیار کم است.«اثبات علیت آن حتی از آن هم مشکلتر است.»[۱۲۵]
پژوهشگران بعضی اوقات به منظور اینکه بتوانند مسئلۀ علیت را مشخصتر کنند، رفتار تعدادی از افراد را طی یک دورۀ چند ساله زیر نظر داشته اند که مسائل حتی خاص خود را به همراه دارد. تا کنون در دو بررسی عمده که «ان بی سی» در ایالات متحده و «اس بی سی» و محققان دیگر در آفریقای جنوبی انجام دادهاند، هیچ رابطهای یا رابطۀ چندانی پیدا نکردند و لذا هیچ مدرکی برای وجود یک رابطۀ علیتی احتمالی میان خشونت در تلویزیون و رفتار خشن در زندگی واقعی به دست نیامد، چه رسد به اینکه به اثبات رسد.[۱۲۶]
رأی نهایی در مورد اینکه آیا آثاری کوچک تا حدودی باقی میمانند یا خیر، تعیین نشده است. بویژه، امکان تدریجی اندک و بلند مدت وجود دارد؛ مثلاً ممکن است تلویزیون این پیام را برساند که حل و فصل بحثهای مردم از طریق خشونت فیزیکی کاری نسبتاً طبیعی است. لیکن برای نزدیک به کلیۀ بینندگان این روش برای زندگی روزمره بهنجار نیست.
از سوی دیگر دستهای دیگر از محققان بر این باورند در سالهای اخیر این نظریه در ایالات متحده پدید آمده که تلویزیون یک عامل علّی در رشد پرخاشگری کودکان است و تاثیر آن قبل از سنین مدرسه به تدریج آغاز می شود و تا نوجوانی – زمان بروز لطمات ناشی از نمایش فراوان خشونت در کودکی- ادامه می یابد . همانطور که گفته شد رابطه علت و معلولی بین این دو در تمام کشورها به یک اندازه مورد قبول واقع نشده مثلا در انگلستان ان را یک چیز اثبات نشده می دانند.[۱۲۷]
یک روش متداول برای اندازه گیری خشونت در تلویزیون نمایش شمارش تعداد واقعی وقایعی است که محققان آن را به عنوان خشونت تعریف کردند اما از آنجا که معنای خشونت برای همه یکسان نیست در این رویکرد اشکالاتی وجود دارد. یکی از جامعترین تحقیقات انجام گرفته در زمینه خشونت تلویزیونی توسط پروفسور جرج گربنر صورت گرفت و نشان داد که وقوع خشونت در برنامه های ساعات پربیننده و برنامه های سرگرم کننده متداول بوده است. در تحقیق «مطالعه ملی خشونت در تلویزیون» طی سه سال در امریکا انجام شد طبق این تحقیق فیلمهای سینمایی و برنامه های جدی، از نظر متوسط تکرار وقایع خشونتآمیز بدترین وضع را داشتند درحالی که مجموعههای کمدی و برنامه های کودک پایین تر از حد متوسط بودند .
واقعگرایی عنصر مهمی در زمینه تصور بینندگان از خشونت در تلویزیون است. وقایع خشونتآمیز دنیای واقعی که بطور مستند در اخبار یا برنامهها وجود داشت عموماً نسبت به خشونتی که در مجموعههای تخیلی دیده می شد خشونتآمیزتر بودند. هرچه خشونتی که در تلویزیون به نمایش درمیآید از نظر زمان و مکان به زندگی روزمره نزدیکتر باشد واقعی بودن آن محتملتر است و از عوامل مهمی است که بر تصور بینندگان از خشونت تاثیر می گذارد.[۱۲۸]
قضاوت کودکان با بزرگسالان کمی متفاوت است بنابراین اگرچه تحلیل محتوا، کارتون ها را – برحسب تعداد وقایع عینی تعریف شده ای که در هر ساعت یا هر برنامه نشان داده می شود- جزو خشونتآمیزترین برنامه ها می دانند، بطور کلی کودکان کمتر چنین برنامههایی را به عنوان یک برنامه خشونتآمیز تلقی می کنند . [۱۲۹]
تأثیر خشونت برنامه های تلویزیونی بر کودکان از طریق سازوکارهایی صورت میپذیرد که عبارتند از:
۱-برانگیختگی
۲-بازداری زدایی
۳-تقلید
۴-حساسیت زدایی (در یک بررسی در یک درگیری واقعی بین دو کودک،کودکانی که برنامه های خشن را بیشتر نگاه کرده بودند کمتر احتمال داشت که مسئولانه رفتار کنند و از بزرگسالان کمک بخواهند.)[۱۳۰]
این نوع اثر تنها به محتوای خشونتآمیز محدود نمی شود، محتوای جنسی یا فکاهی نیز می تواند اثر مشابهی داشته باشد . تماشای خشونت با سست کردن مجازات های اجتماعی که علیه این گونه رفتارهای خشونتآمیز وجود دارد، استفاده از خشونت توسط بینندگان در دنیای واقعی را مشروع جلوه میدهد. تحقیق نشان داده که عقاید پرخاشگرانه می تواند از طریق قرار گرفتن در معرض خشونت تقویت شود.
خشونت در تلویزیون یکی از رایجترین بحثهای موجود در زمینه تعدیل و تاثیر شایعترین رسانه جمعی جهان است .نگرانی اصلی معطوف به واکنشهای کودکان به نمایش برنامه های خشونت آمیز است. تفکرات کودکان و دانش اجتماعی آنان انعطافپذیر و در خیلی موارد رشد نایافته است . بینندگان کم سن و سال مستعد پذیرش تأثیرات بسیار ظریفی از تلویزیون هستند که اکثر بزرگسالان در برابر چنین تاثیری مصونیت دارند. برای سنجش خشونت تلویزیون محققان ابتدا تعریفی از خشونت مطرح می کنند که لزوماً منعکسکنندۀ تصورات عامه از خشونت نیست . بیان تعداد وقایع فیزیکی یا بدنی، مقیاسهایی از برخی مسایل به دست می دهد اما لزوماً این مقیاسها تصور و تلقی بینندگان از خشونت نیست.[۱۳۱]
برای بینندگان «زمینه» حایز اهمیت است . بینندگان میتوانند بین انواع برنامهها و بین نحوه بیان وقایع توسط برنامه های مختلف تمایز قایل شوند و میشوند .این تمایزهای ادراکی، واسطههای مهمی در زمینه پاسخدهی بینندگان به تلویزیون است . این تمایزات بر ترجیح برنامهها، بر ارزیابی فرد در مورد جالب یا نفرتانگیز بودن برنامهها و بر واکنشهای رفتاری بینندگان نسبت به برنامهها تأثیر میگذارد .
نگرانی موجود در زمینه خشونت تلویزیون موکول به پذیرش تاثیرات زیانآوری است که تلویزیون ممکن است بر بینندگان بخصوص کودکان داشته باشد . مطالعات زیادی در این زمینه انجام شده این مطالعات را می توان در چند روش تحقیقی اصلی خلاصه کرد. در روش مطالعه هر یک از مطالعات اشکالاتی وجود دارد که باعث شده تردیدهایی در زمینه اعتبار یافته های آنها بوجود بیاید.
نتایجی که از این تلاش های تحقیقی بدست آمدهاند، ابهام انگیز است . در یکی از تلاشهایی که بیست سال پیش در زمینه مرور شواهد موجود صورت گرفته این نتیجه بدست آمده که رابطه علت و معلولی بین خشونت تلویزیون و رفتار بینندگان به روشنی ثابت نشده است. بعضی محققان مثل اسکات اندیسون دریافت که بطور کلی شواهد موجود رابطه ضعیفی را میان تماشای خشونت تلویزیون و پرخاشگری بینندگان نشان می دهد . در آخرین مطالعه تحقیقی از این نوع «هاجونگ پایک» و «جورج کام استاک» یافته های ۲۱۷ مطالعه را بین سالهای ۱۹۹۰-۱۹۵۷ را تحلیل کردند و یک بار دیگر این نتیجه بدست آمد که ترکیب کلی شواهد تحقیقی نشانگر تأثیر تماشای خشونت تلویزیون بر پرخاشگری بعدی بینندگان است .[۱۳۲]
این بحث همچنان در میان عامه و در حوزه های دانشگاهی ادامه خواهد داشت . موضوع میزان خشونت در تلویزیون نه تنها پرسشی علمی بلکه ذهنی نیز هست و پاسخ آن تا حد زیادی به سلیقه و نظری که بین عامه متداول است بستگی دارد . ارزشها همواره در حال تغییر هستند و این امر بر آن برنامههایی که قبول عامه یافتهاند تاثیر میگذارد . پاسخ به این پرسش که آیا خشونت تلویزیون هیچ تأثیر مستقیمی بر بینندگان دارد یا خیر، نه ساده است و نه روشن؛ و غالباً به نوع تأثیری که بدان اشاره می شود و نیز به روشی که برای سنجش تاثیر تلویزیون مورد استفاده قرار می گیرد بستگی دارد . اندازه گیری اثرات تلویزیون و عواملی که در این تاثیرات دخالت دارند، بسیار پیچیده است.
اگرچه پیشرفتهایی در زمینه حذف برخی از تأثیرات خاص تلویزیون صورت گرفته با این حال ما هنوز راه درازی تا شناخت کامل گستره و ویژگیهای تأثیر تلویزیون بر رفتار پرخاشگرانه کودکان داریم.
علیرغم انتقادهای گسترده به تلویزیون، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تلویزیون ممکن است راهی برای تخلیه تکانههای خصمانه بدون بروز هیچ آسیبی باشد . بعلاوه نمونه های تلویزیونی رفتار پسندیده میتوانند کودکان را ترغیب کنند تا رفتاری دوستانه و اندیشمندانه نسبت به دیگران داشته باشند.
فرضیه تخلیه هیجانی میگوید کودکان میتوانند تمایلات پرخاشگرانه خود را بدون هیچگونه آسیبی تخلیه کنند و کمتر احتمال دارد که نسبت به دیگران رفتاری پرخاشگرانه داشته باشند . بررسی بیشتر این مطالعه توسط دیگران باعث شد که تردیدهایی در تایید فرضیه مطرح شود . تلاش مجددی که در این زمینه انجام شد به یافته های هماهنگی منتهی نشد اما توجه به این فرضیه منجر به تحقیقات بیشتر و ایجاد یک فرضیه تعدیل شده گردید . در شکل ضعیفتر فرضیه مذکور فرض شده است که تخلیه هیجانی می تواند در هر صورتی اتفاق بیفتد اما این امر به توانایی رؤیاپردازی یا خیالپردازی بستگی دارد و بهنظر میرسد کودکانی که خیالپردازی زندهای دارند، با تماشای خشونت تلویزیون بهتر میتوانند تمایلات پرخاشگرانه خود را تخلیه کنند . البته شکل خشونت نیز اهمیت دارد بنظر میرسد که نمایش تخیلی خشونت بیشتر از نمایش واقعی خشونت بتوانند احساسات پرخاشگرانه کودکان خیالپرداز را بدون هیچ آسیبی کاهشدهد . رؤیاپردازی تصوری یک مهارت شناختی است و از طریق آموزش های مناسب می توان آن را بهبود بخشید .[۱۳۳]
علاوه بر بهره گیری از توجه به خشونت تلویزیون به عنوان وسیلهای برای بهبود حالات خلقی کودکان، این رسانه از طریق نمایش مهربانی و سخاوت و مفید بودن و مسئولیت اجتماعی می تواند تأثیرات کوتاه مدت و بلندمدتی بر رفتارهای کودکان داشته باشد . تلویزیون چنین تأثیری را تنها از طریق برنامه های آموزشی خود باقی نمیگذارد بلکه وقتی مسایل اجتماعی در برنامه های سرگرم کننده و نمایشهایی که برای مصارف غیرعام تهیه شده اند نشانداده می شود، نیز چنین تأثیری ایجاد می کند .
نشانه های اولیه بیانگر این است که اینگونه مضامین تأثیرات اجتماعی –رفتاری مهمی دارند که به صورت عمیقتری باید بررسیشوند . تلویزیون هم از طریق برنامه های جنگی و آموزشی که به نحو خاصی ساخته شده اند و هم از طریق برنامه های سرگرمکننده تخیلی می تواند نقش مثبتی در کمک به پرورش کودکانی تربیت یافته و از نظر اجتماعی مسئولیت پذیر، ایفا کند. احتمال دارد محتوای اجتماعی تا حدی محتوای غیر اجتماعی را خنثی کند و درک این مطلب که مضامین اجتماعی تلویزیون از این نظر مؤثرتر هستند، ممکن است رهنمودهای ارزشمندی را برای کنترل محتوای تلویزیونی و در نتیجه بیاثرکردن خشونت فراهم آورد.
در ایران پیرامون تأثیر خشونت تلویزیونی بر افراد و بویژه کودکان تحقیقات قابل اعتنایی صورت نپذیرفته است. همانند آنچه در دیگر کشورها تحت عنوان مطالعات میدانی واقعی یا آزمونهای آزمایشگاهی برای سنجش تأثیر خشونت بر رفتار کودکان در ایران نمونۀ مشابهی وجود ندارد. شاید یکی از دلایل آن دولتی بودن تلویزیون در ایران و محدود بودن کانالهای تلویزیونی است. اخیراً در کنار برنامههایی که به صورت آنالوگ پخش می شود، صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران اقدام به راه اندازی تلویزیون دیجیتال نموده است. در میان اینها شبکه هایی ویژۀ پخش فیلم و سریال مانند شبکۀ «آی فیلم» و «نمایش» ایجاد شده اند. لیکن به دلیل اینکه هنوز فراگیر نشده تحقیقی نیز پیرامون آن صورت نگرفته است. امید است که که با افزایش برنامهها و شبکه های تلویزیونی پژوهشها و تحقیقات مرتبط با آن نیز چه به صورت کمی و چه به صورت کیفی افزایش یابد.
در تحقیقی با عنوان «میزان تأثیر تلویزیون بر رفتارهای خشونت آمیز در میان دانش آموزان مقطع دبیرستان مناطق دو و پانزده شهر تهران » انجام شده است، محقق تأثیر خشونت برنامه های تلویزیون بر نوجوانان را بررسی کرده است که با توجه به اینکه نتایج حاصله در راستای موضوع تحقیق میباشد، آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
«خیدو محاسبه شده از خیدو جدول بزرگتر است بنابراین فرض صفر رد می شود و با %۹۵ اطمینان رابطۀ معناداری توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن وجود دارد. همچنین با توجه به ضریب همبستگی پیرسون مشخص می شود که رابطۀ قوی میان توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن وجود دارد. جهت رابطه مثبت است، یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد، توسل به خشونت بیشتر می شود. همچنین در بین آمادگیهای پیشین، تأیید خشونت، توسل به خشونت و تقلید از هنرپیشهها ارتباط معناداری وجود دارد».[۱۳۴]
در بررسی تماشای خشونت تلویزیونی و جنسیت، اختلاف معناداری بین این دو متغیر در مییابیم که پسرها علاقۀ بیشتری به تماشای خشونت تلویزیونی نشان می دهند. میان پایگاه اجتماعی-اقتصادی دانش آموزان و خشونت تلویزیونی توسط آنها همبستگی معناداری وجود ندارد. این امر نشان میدهد که نوجوانان متعلق به پایگاههای اجتماعی- اقتصادی مختلف تقریباً به یک میزان به تماشای خشونت تلویزیونی مینشینند. اما از طرف دیگر مشاهده میکنیم که میان پایگاههای اجتماعی- اقتصادی و تأیید خشونت و توسل به خشونت همبستگی معناداری وجود دارد، اما جهت همبستگی منفی است؛ پس نتیجه میگیریم هرقدر پایگاه اقتصادی-اجتماعی نوجوانان بالاتر رود، تأیید خشونت و توسل به خشونت در آنها کاهش مییابد.[۱۳۵]
همچنین در تحقیق دیگری در این رابطه نتایج مشابه حاصل شده است. بر اساس نتایج بدستآمده میان میزان تماشای برنامه های خشونتآمیز تلویزیون در نوجوانان دارای پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین و بالا رابطه وجود داشته و شدت این رابطه و شدت این رابطه در نوجوانان پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین بیشتر بوده است. همچنین میان تأیید خشونت تلویزیونی، توسل به خشونت، بروز رفتار انحرافی، بجز مورد اخیر میان پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین و بالا رابطه وجود داشته و شدت این رابطه در نوجوانان دارای پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین بیشتر بوده است.[۱۳۶]
نوجوانان متعلق به یک پایگاه اجتماعی-اقتصادی خاص ، هنگام تماشای خشونت تلویزیونی و رفتار بازیگران آن، با تکیه بر هنجارها و ارزشهای پایگاه خود، رفتارشان را درقبال آن بازیگران تنظیم می کنند؛ بنابراین اگر هنجارها و ارزشهای پایگاه اجتماعی-اقتصادی نوجوان با هنجارها و ارزشهای بازیگران صحنههای خشونتآمیز تلویزیونی یکسان باشد، هنجرها و ارزشهای بازیگران، هنجارها و ارزشهای نوجوان را تقویت می کند. نوجوان طبقه پایین ناکامیها و کمبودهای زندگی خود را از طریق برنامه های خشونتآمیز تلویزیون تأمین میند اما همین برنامهها برای نوجوانان متعلق به طبقه بالا بیشتر هیجانآور است.[۱۳۷]
میان تماشای خشونت تلویزیونی با تأیید خشونت و ضریب همبستگی میان تماشای خشونت با توسل به خشونت ۱۲۸/ است. وجود رابطۀ معنادار به این معنا است که هر اندازه نوجوان به تماشای خشونت تلویزیونی مینشیند، تأیید خشونت و توسل به خشونت در او افزایش مییابد. نوجوانان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی مختلف خشونت تلویزیونی را از مجرای ذهن خود عبور داده و اگر صحنههای خشونتآمیز تلویزیونی با محیط زندگی، ارزشها و هنجارهای آنان مباینت داشته باشد، صحنههای خشونتآمیز را به عنوان سرگرمی و وسیلهای برای گذراندن اوقات فراغت خود تلقی کرده و در مقایسه با نوجوانان متعلق به پایگاه اجتماعی-اقتصادی که جامعهپذیری آنان در محیطهای خشنتری صورت میگیرد، خشونت تلویزیونی را با دنیای خود یکسان میبینندو به تصور آنان برای رسیدن به هدف باید به خشونت متوسل شد، خشونت را کمتر تأیید می کنند.[۱۳۸]
«۹/۸۳ درصد از نمونهها از رفتارهای خشن هنرپیشههای مورد علاقهشان تقلید کرده اند.
۸/۸۱ درصد از نمونهها از زدوخورد بازیگران، روش دفاع از خود را یادگرفتهاند.
۹/۸۴ درصد وقتی فیلمهای زدوخوردی میبینند، دچار هیجان میشوند.
۹/۴۷ درصد معتقد بودند که حادثهها و زدوخوردهایی که در فیلم نمایش می دهند، همان چیزهایی است که در زندگی اتفاق میافتد.»[۱۳۹]
کلیۀ این آمار نشاندهندۀ این واقعیت است رفتار خشونتآمیز در برنامه های تلویزیونی بر رفتار نوجوانان و به طریق اولی بر کودکان(چرا که از سن پاییتری برخوردار بوده و قدرت تمیز در آنها کمتر است) تأثیرگزار است. این در حالی است که مسئولین و والدین بر این باورند که میزان خشونت برنامه های تلویزیونی دولتی ایران نسبت به نمونههای خارجی خود بسیار کمتر است و در نتیجه نسبت به اثار آن بر کودکان و نوجوانان غافلاند.
در ادامه محقق به این نتایج دست یافته است: «همبستگی میان میزان تماشای تلویزیون در شبانهروز و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۶۲۱/ و همبستگی میان میزان تماشای تلویزیون در تعطیلات و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۹۱/ به دست آمد که انتظارات تحقیق را برآورده می کند. همبستگی میان نوع فیلم و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۹۲/ بود که رابطۀ قوی میان نوع فیلم و تمایل به تماشای صحنههای خشن را تأیید می کند. همبستگی میان زمان تماشای برنامه های تلویزیونی و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۶۰۲/ بود که انتظارات تحقیق را برآورده می کند. همبستگی میان نظارت والدین و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۵۳۸/- بود که جهت رابطه منفی است. یعنی هرچه نظارت والدین کمتر باشد، تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد.»[۱۴۰] ممکن است که علت نظارت کم والدین این باشد که تلویزیون ایران یک رسانۀ ملی است. بنابراین والدین به بدآموز بودن برنامهها باور داشته و نظارت کمی بر فرزندان خود اعمال می کنند.
همبستگی میان تقلید از هنرپیشهها و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۵۹۱/ بود. جهت رابطه مثبت است، یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد، تقلید از هنرپیشهها بیشتر می شود. همبستگی میان توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۳۵/ بود. جهت رابطه مثبت است. یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش یابد، توسل به خشونت بیشتر می شود، بنابراین حمایتکنندۀ تحقیقاتی است که نشان دادهاند که با ورود رسانههای تصویری به جامعه، میزان رفتارهای انحرافی نیز افزایش یافته است.[۱۴۱]
یافته های مربوط به « بررسی رابطه بین تماشای فیلم های جنسی و خشونت بار با سازگاری روانی –اجتماعی غربزدگی و پیشرفت تحصیلی در نوجوانان دبیرستان های شهر اهواز »که حاکی از این بود که بین تماشای فیلم های ویدیویی پرخاشگرانه و پیشرفت تحصیلی همبستگی منفی وجود دارد . در حالی که بین تماشای فیلم های پرخاشگرانه و غربگرایی همبستگی مثبت وجود دارد . جامعه آماری این پژوهش تمامی نوجوانان دختر و پسر دبیرستانهای غیر انتفاعی اهواز شامل ۲۲۰ آزمودنی بود که بصورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شده بودند . [۱۴۲]
نتایج « نظرسنجی از والدین دربارۀ تأثیر برنامه های تلویزیون بر رفتار کودکان » نشان میدهد که ۵۸% از والدین پاسخگو معتقد بودند که فرزندشان در رفتارهای خود به تقلید از برنامه های تلویزیونی می پردازند، ۴۱%از پاسخگویان عقیده داشتند که برنامه های تلویزیون در تحریک پرخاشگری و خشونت فرزندان آنها تاثیر داشته است .[۱۴۳]
یافته های تحقیق « جنبه های خشونت در برنامه های تلویزیونی » حاکی از این بود که ۸۵% از پاسخگویان به اثرات منفی فیلمهای پلیسی و جنایی خشونتآمیز بر روی کودکان مثل پرخاشگری –الگو برداری بزهکاری و خشونت خیالبافی اشاره کرده بودند . همچنین ۸۰%از پاسخگویان اظهار کرده بودند که کودکان و نوجوانان رفتار خشونت امیزی را که از تلویزیون می بینند تقلید می کنند . ۵۲% از پاسخگویان نیز به اثرات منفی صحنه های خشونتآمیز کارتونها بر رفتار کودکان و نوجوانان تاکید کرده بودند، مانند تقلید حرکات منفی بازیگران – پرخاشگری و گستاخی، خشونت و تند خویی، دعوا و کتک کاری و بوجودآمدن اختلالات روانی مثل ترس و اضطراب .[۱۴۴]
تحقیق «تحلیل محتوای خشونت در برنامه های تلویزیونی »از میان تمامی فیلم های سینمایی و سریالهای تلویزیونی که در ۶ ماهه دوم سال ۱۳۷۹ از شبکه های ۱-۳- ۵- پخش شده بود با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ساده از هر شبکه یک سریال ایرانی –یک سریال خارجی و ۶ فیلم سینمایی انتخاب و بررسی کرد نتایچ عمده بدست امده به شرح زیر است :«۱-اعمال خشونت امیزی چون شلیک کردن با اسلحه –کشتن افراد –مشت زدن –لگد زدن – تخقیر کردن –قلدری کردن –تهدید کردن – دزدی و تخریب اموال بیشترین فراوانی و درصد را داشته است . ۲- در ۷۱% موارد خشونت در فیلم ها و سریال ها از نمای نزدیک نشان داده شده است. ۳- ۶۰% اعمال خشونتآمیز در فیلمها و سریالها «اعمال واقعی» بوده اند . ۴- خشونت نشان داده شده در فیلم ها و سریال ها عمدتا عمدی نه سهوی و عملی نه کلامی بود ه است.»[۱۴۵]
تحقیق « بررسی آثار تماشای برنامه های خشونت آمیز تلویزیون بر رفتار پرخاشگرانه کودکان » سعی کرده است که نظریه ها و پژوهش های انجام شده در زمینه تاثیر مشاهده برنامه های خشونتآمیز تلویزیون بر کودکان را مورد بررسی قرار دهد وی در مطالعات خود به این نتیجه رسیده است که تماشای برنامه های خشونت امیز تلویزیون در کودکی اثار مخربی بر رفتار اینده کودکان به جا میگذارد .[۱۴۶]
یافته ها ی پژوهش « تحلیل محتوای کارتون دی جی مون از منظر خشونت» عبارتند از : « نزدیک به زمان ۱/۳ مدت زمان نمونه مورد بررسی دارای پلان های خشونت امیز بوده همچنین تقریبا نیمی از سکانس های مورد بررسی دارای خشونت فیریکی بوده است . ۲- ۲۸% از خشونت های فیزیکی را شخصیت های دیجیمون انجام میداده اند ۳- تهدیدهای کلامی “نابودت می کنم –لعنتی – حسابت را می رسم – بیشترین فراوانی را داشته است . ۴- در ۲۴% از سکانس های نمونه مورد بررسی پیامد های خشونت نمایش داده شده است . ۵- در ۷۲% از نمونه تعقیب و گریز شخصیت ها وجود دارد . ۶- در حدود نیمی از نمونه مورد بررسی ترس و وحشت شخصیت ها نمایش داده شده است .»[۱۴۷]
از نتایج این تحقیقات چنین برمیآید که تلویزیون در نهایت می تواند انگیزههای پرخاشگرانه را که از قبل در نوجوان وجود داشته است، تغذیه کند. با این حال نباید این واقعیت را نادیده بگیریم که اگر رفتار خشونتآمیز از لحاظ اجتماعی امری مذموم و نابخردانه است چه ضرورتی دارد که صحنههای خشونتآمیز در تلویزیون به نمایش درآید؟ آیا نمیتوان صحنههای جذاب و دییدنیتر تهیه کرد و به نمایش گذاشت؟ چرا برنامه های خاص کودکان و نوجوانان در تلویزیون محدود است و چرا این همه صحنههای خشونتآمیز پخش می شود؟چرا تلویزیون به خشونت آن هم از نوع عمدی گرایش دارد؟ مانند استفاده از خشونت برای ابراز قدرت و یا اقتدار نسبت به انسانهای دیگر، معرفی خشونت به عنوان روش مناسب برای حل مشکلات و نیز خشونت برای تفریح، آیا تلویزیون واقعاً خشونتی را که در زندگی انسان وجود دارد منعکس می کند یا تماشاگران خود را به افراط در خشونت ترغیب می کنند.
به شبکه های تلویزیون پیشنهاد می شود که برنامه های عاری از صحنههای خشونتآمیز بسازند. اگر برنامهها حاوی خشونت است سعی کنندتعداد وقایع خشونتآمیز آن به حداقل کاهش یابد. همچنین به جای نمایش صرفاً هیجانانگیز یا سرگزمکننده از خشونت، میتوان آن را به گونهای به تصویر کشید که گرایش به خشونت را در جامعۀ مخاطبان کمرنگ کند. برای مثال نمایش و شرح جایگزینهای خشونت جسمانی، از جمله: نمایش درد و رنج حاصل از خشونت به ویژه در میان خانواده، دوستان و گروه قربانیان در سراسر داستان، ابراز اکراه و ندامت مکرر شخصیتهای اصلی خشن فیلم از ارتکاب اعمال خشونتآمیز و نمایش خشونتی که بیشتر کیفر در پی دارد و نه پاداش.
تبعیض در مقوله های متعددی وجود دارد ،از جمله تبعیض نژادی ،قومیتی،زبانی،جنسیتی و… از میان این موارد آنچه در برنامه های تلویزیونی کشور ما برجسته تر است تبعیض جنسیتی است. این بدان معنا نیست که انواع دیگر تبعیض وجود ندارد ،بلکه این نوع تبعیض نسبت به کودکان اثر بیشتری دارد .لذا در این گفتار به بررسی اثر تبعیض جنسیتی بر کودکان پرداخته،آنگاه وجود این نوع تبعیض را در برنامه های تلویزیون ایران بررسی می کنیم.
دو مفهوم تبعیض نژادی و تبعیض جنسی مشابهتهای بسیار دارند: تبعیض نژادی نشان دهندۀ تصویرها، نگرشها، رفتارها و کلیشههای تبعیضآمیز نسبت به یک قوم است و تبعیض جنسی، شکلهای متعدد نابرابری بر اساس جنسیت را در برمیگیرد. اگر شیوه های تفکر و رفتار فردی کمابیش آگاهانه به تبعیض جنسی آغشته باشد او را طرفدار تبعیض جنسی مینامند. به بیان روشنتر «تبعیض جنسی عبارت است از برخورد یا عملی که بر اساس جنسیت افراد به تحقیر، طرد، خوارشمردن و کلیشهبندی آنان می پردازد.»[۱۴۸] و به عبارتی وسیعتر «تبعیض جنسی گرایشی است که برای تکریم یک جنس به تحقیر جنس دیگر می پردازد.»[۱۴۹]
پیشداوری، یعنی باور و عقیدهای پیش ساخته که تحمیلی محیط، زمانه و آموزش و پرورش است و به مفهوم کلیشه بسیار نزدیک است: کلیشه چیزی است که بی هیچ تغییری تکرار و بازتولید می شود، با الگویی ثابت و عام انطباق دارد و از تشخیص خصوصیات فردی عاجز است: تصویر ذهنی یکنواخت و قالب بندی شدهای که برای اعضای یک گروه مشترک استو عقیدهای به غایت ساده شده، رفتاری عاطفی و یادآوری بیآزمون و بررسی را نشان میدهد.[۱۵۰] «کلیشهها اعم از نژادپرستانه یا جنس پرستانه فطری نیستند، بلکه آفریدهای اجتماعیاند.»
۲-محتوای کلیشهها
کلیشهها در بر گیرندۀ تصاویر، نگرشها، احساسها یا اعمال هستند که به طور مختصر به آنها اشاره میکنیم. کلیشهها ممکن است به جنبۀ جسمانی یک گروه انسانی(زنان یا مردان) یا به صوصیات فکری، عاطفی و یا به جنبهای از موقعیت اجتماعی یک گروه انسانی مربوط شوند.
این نظر که «مردان پرخاشگرند» نیز داوری ناشی از تبعیض جنسی است، زیرا که پرخاشگری را به ویژگی فطری مردان تبدیل می کند و نقش تربیت را در زندگی پسرها و دخترها نادیده میگیرد؛همان ترتیبی که پسرها را به پرخاشگری نسبت به دیگران تشویق می کند و دخترها را به خودداری از پرخاشگری یا به هدایت آن بر ضد خودشان میکشاند.
گفتارها یا تصویرهایی که در آنها زنان چنان نمودار میشوند که گویی فقط کدبانو و مادرانی هستند که صرفاً با شوهر یا فرزندانشان رابطه دارند نیز گفتارها و تصویرهایی تبعیضآمیز هستند، زیرا که به واقعیات زیر توجهی ندارند: تمام زنان فقط همسر یا مادر نیستند، بلکه زنان تنهایی نیز هستند(زنان مجرد، بیوه، مطلقه و…) که از انسانیت هیچ کم ندارند. زندگی تمام زنان به رابطۀ متقابل به شوهر و فرزندان خلاصه نمی شود. در سرتاسر جهان بسیاری از زنان در کنار این روابط نوعی زندگی اجتماعی نیز دارند.
داوریهایی که مرد را چنان معرفی می کند که گویی در برابر زن و فرزندان همیشه نقش رئیس و برتر را داردکلیشهای است مبتنی بر تبعیض جنسی، زیرا که در بسیاری از خانوادهها زن وشوهر به طور مشترک به تصمیم گیری دربارۀ زندگی خانوادگی، فرزندان و زندگی شغلی خود میپردازند. در واقع ذهن انسان با کلیشهسازی به عملی دوگانه دست میزند: از یکسو خصوصیات و تواناییهایی را به زنان نسبت میدهد که در مردان نشانی از آنها نیست و از سویی دیگر مردان را از ویژگیها و تواناییهایی بهرهمند میسازد که زنان از آن محرومند. البته تقسیم کلیشههای تبعیضآمیز میان دو جنس، دو کفۀ ترازو یکسان نیست؛ مردان بسیار بیش از زنان از ارزشهای مثبت بهرهمندند و زنان بویژه به صورت افرادی بیبهره از این صفات به اصطلاح «مردانه» و برخوردار از صفات معروف به «زنانه» ترسیم میشوند که گویا مردان فاقد آنها هستند.[۱۵۱]
«دنیای سیاست و رسانههای گروهی نیز حامل نابرابری جنسی هستند. کودکان از رهگذر رسانههای گروهی از یکسو مردان را مشاهده می کنند که همه جا، در دولت، در مجلس، در گردهماییهای سیاسی یا صنفی و در سازمانهای بین المللی در جلو صحنه قرار دارند و از سوی دیگر میبینند که زنان از صحنه غایبند و یا اگر هم حضور دارند، منشیها، ماشیننویسها و مترجمانی را تشکیل می دهند که نقشهای فرعی به عهده دارند یا خاموش باقی میمانند.»[۱۵۲]
کلیشههای تبعیض جنسی که دختران را به سبب جنسیتشان از استقلال محروم میسازد، مانع پیشرفت آنان می شود و برابری امکانات و تمام اصول برابری جنسی در منشورهای ملی و بین المللی را نیز نفی می کند. از سوی دیگر تواناییهای خلاق دختران و زنان که اسیر سرطان اندیشهها و عادات کلیشهای و فلج کننده شده اند، از شکوفایی باز میمانند و جامعه نیز با محروم شدن از این تواناییها در حقیقت سرمایۀ انسانی سرشاری را از دست میدهد.[۱۵۳]
تصاویر کلیشهای پسرها در رسانههای گروهی نیز پسران و مردان را از شکوفایی همه جانبه احساسات و انسانیتشان باز میدارد. دنیای بیرحمانهای که در آن به سر میبریم چه بسا حاصل همین پرورش و هددایت تک بعدی پسر بچهها و مردان به سوی خشونت، رقابت، پرخاشگری و بیاعتنایی و بیاحساسی باشد.
یونسکو در سال ۱۹۸۰ گزارشی با عموضوع «زنان در رسانه ها» منتشر ساخت.گزارش متشکل از دو بخش است که بخش اول مطالعهای است که خانم جرزی توپلیتز مدیر مدرسۀ استرالیایی فیلم و تلویزیون با عنوان« تحقیق در مشارکت زنان در رادیو، تلویزیون و فیلم در چهار کشور(استرالیا، بریتانیا، کانادا و ایالات متحده آمریکا)» انجام داده است. بخش دوم، گزارشی است که در قالب مصاحبههایی از شرکت کنندگان در سمپوزیومی است که در مورد زنان در سینما در ایتالیا برگزار شد.
در اینجا به بخش اول گزارش اشارهای خواهد شد.«تحقیق در مشارکت زنان در رادیو، تلویزیون و سینما در چهار کشور» در راستای دهۀ زنان بود که سازمان ملل یالهی ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵ را به این نام، نامگذاری نموده بود. این تحقیق به دنبال این بود تا نقشهای که زنان در حرفهای دیداری-شنیداری ایفا می کنند و اینکه تا چه میزان در فرایند تصمیم گیری نقش دارند را دریابد. اینگونه تصور می شود که هنگامی که زنان در موقعیتهای تصمیم گیری قرار میگیرند میتوانند به اصلاح تصویر زنان در رسانه ها کمک کند.[۱۵۴]
نابرابری و تبعیض جنسیتی زمانی در جامعه باقی خواهد ماند که بازتولید شود. به بیان دیگر، نابرابری و تبعیض جنسیتی چیزی نیست جز بازتولید خودش. معادله ای ساده به نظر می رسد که شاید تصور شود؛ پس به راحتی می توان آن را متوقف کرد اما با همه این سادگی، بسیاری از ما در طول زندگی روزمره خود به نوعی این نابرابری و تبعیض را بازتولید می کنیم. همه ما از روی الگوها و نقشه هایی که در طول زندگی فراگرفته و درونی کرده ایم، عاملان بازتولید وضع موجود هستیم. این الگوها و نقشه ها که در واقع همان «کلیشه های تبعیض جنسیتی» هستند، باورهایی تعمیم یافته اند که دانش، نگرش و رفتار ما را در قالبی جنس گرا، سامان می بخشند، تا آن گونه عمل کنیم که نابرابری و تبعیض موجود بتواند پابرجا باقی بماند.
نهادهای اجتماعی مختلفی که ما در طول زندگی روزمره خود می سازیم، ابزارهای اصلی ترویج کلیشه های جنسیتی هستند. خانواده، آموزش و پرورش، رسانه ها، بنگاه های اقتصادی، نهادهای قانونی – قضایی و تشکل های سیاسی، همگی با سهمی مختلف و در سطوحی متفاوت، مروجان کلیشه های تبعیض جنسیتی هستند. در این میان، پیشتازترین نهادها آنهایی هستند که همگام با فناوری های روز، به ویژه فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی، کلیشه های جنسیتی را در سرتاسر جامعه منتشر می کنند. و تلویزیون یکی از پیشرفته ترین فناوری ترویج کلیشه های تبعیض آمیز جنسیتی است. حالت «ناب» تلویزیون را می توان در «آگهی های بازرگانی» جست وجو کرد؛ حالتی ناب از لحاظ سرعت، قطعیت و قدرت تاثیرگذاری.
در آگهی های تلویزیونی در «کوتاه ترین زمان ممکن» تلاش می شود «کلیدی ترین موضوعات» با تاثیرگذاری بالایی در ذهن مخاطب جای گیرد.اگرچه در ظاهر، آگهی های تلویزیونی عمدتاً پوششی برای تبلیغ کالاهای نظام سرمایه در بازار هستند، اما در پس این ظاهر، آن چیزی که عمدتاً پنهان باقی می ماند، کلیشه های برآمده از نظام مردسالاری است؛ کلیشه هایی که به طور غیرمستقیم – و در عین حال موثر – تبعیض و نابرابری میان زن و مرد را در جامعه ترویج می کنند. در این آگهی ها نشان داده می شود که کالاها، خدمات، نیازها و نقش ها، همگی قابل تقسیم به دوگانه یی «زنانه- مردانه» هستند. مایع ظرفشویی زنانه، تلفن همراه مردانه، آشپزی زنانه، حساب های بانکی مردانه، خانه داری زنانه، مهندسی مردانه و بسیاری زنانه و مردانه دیگر همراه کالاها و خدمات تبلیغاتی از طریق تلویزیون به درون خانه ها راه می یابند.آگهی های تلویزیونی از موارد همسویی نظام سرمایه و نظام مردانه هستند. هر دو مصرفی را تبلیغ می کنند که بازتولیدکننده موجودیت شان است.
مصرف کالاهای جنس گرایی که هم سود سرمایه را بالا می برد، هم نفع مردسالاری را و ما از طریق مصرف تولیدات سرمایه و مردسالاری، مناسبات تبعیض آمیز آنها را بازتولید می کنیم. آگهی های تلویزیونی ما را تشویق می کند نمادهایی زنانه را برای زنان و نمادهایی مردانه را برای مردان مصرف کنیم. برای پی بردن به جدیت و هنگفتی سود سرشار این تبلیغات می توان به تکنولوژی پیشرفته آگهی های بازرگانی توجه کرد؛ انیمیشن هایی با کیفیت بالا که حتی در برنامه های کودک تلویزیون نیز سابقه ندارد و همه را مجذوب خود می کند و از همین رو است که کودکان از مخاطبان اصلی آگهی های جنس گرای تلویزیونی هستند. به طوری که در جریان پخش این آگهی ها، پسربچه ها یاد می گیرند که چگونه نقش های مردانه را بازی کنند و دختربچه ها یاد می گیرند تا مادران و همسران ایده آل آینده باشند. نظام سرمایه و نظام مردانه، چشم اندازی بلندمدت از نابرابری و تبعیض را نشانه رفته اند. آنها کودکان را از امروز آماده پذیرش نقش های نابرابر آینده شان می کنند.
به نظر می رسد نابرابری و تبعیض را پایانی نیست. گویی مدار بازتولید تبعیض جنسیتی تا ابد استوار است اما در این میان سنت و تاریخ مبارزه و تغییر، درسی دیگر دارد؛ درسی درباره چگونگی شکستن چرخه بازتولید تبعیض و نابرابری. مدار بازتولید را نمی توان تنها با سکوت یا خاموش کردن تلویزیون ها متوقف کرد. مدار بازتولید نظم موجود، تنها در برابر «بدیلی مقاوم»، متوقف می شود یعنی مدار نهادین دیگری که بتواند الگوهای نمادین بدیل وضع موجود را ترویج کند؛ رسانه بدیلی که بتواند تبعیض و نابرابری نهفته در کلیشه های موجود را آشکار و واژگون سازد. شاید تکنولوژی های جدیدتری همچون رسانه های اینترنتی بتوانند انحصار تلویزیون را به عنوان رسانه برتر شکسته و مجال مشارکت همگانی را برای تحقق برابری و آزادی مهیا سازند.[۱۵۵]
برای از بین بردن زمینه های تحقیر زنان و دختران در عرصه های فرهنگی و تبلیغی کشور، روانشناسان و کارشناسان امور تربیتی معتقدند آنچه در پیدایی و تکوین مرام، منش و روش زندگی فرد نقش بسیار مهم و حساسی را به عهده دارد، فرایند چگونگی احساس، ادراک و اندیشیدن فرد است که آن هم انعکاسی از تعاملات اجتماعی، انتظارات و توقعات دیگر است.
«در این میان نوع تلقی و برداشت افراد جامعه از نقش و جایگاه زنان و دختران، از اهمیت بسیار بالایی در تکوین شخصیت بانوان ئر اجتماع برخوردار است. عرصۀ فرهنگ و تبلیغ از عرصه های مهم ظهور و انعکاس تلقی و برداشت مذکور است.»[۱۵۶]
آنچه امروز از چهرۀ زن در صفحات روزنامهها و صحنههای سینما و تلویزیون و برنامه های رادیو و حتی تصاویر و مطالب کتب درسی ترسیم می شود، حاکی از ماهیت رویکرد و باور مردم و مسئولان فرهنگی-تبلیغی کشورمان نسبت به مقام و موقعیت بانوان میباشد که باید اعتراف کنیم متأسفانه هنوز فرهنگ و باور مردسالار و تبعیضآمیزعلیه زنان بر اغلب وسایل دیداری، شنیداری و نوشتاری ما حاکم است.[۱۵۷]
یک نمونه از پژوهشهایی که در مورئ جایگاه زنان در رسانههای غربی تهیه شده است به شرح ذیل است:« برنامه های تلویزیون بر اساس تحلیلهای سربیم(۱۹۷۴) به سه طریق الگوهای قالبی را به کودکان و نوجوانان آموزش میدهد: ۱- مردها بیش از زنان در برنامهها نشان داده میشوند؛ این رقم را تحلیلگران حدود سه مرد در برابر یک زن گزارش دادهاند. ۲- مردان و زنان در فعالیتهای مختلفی اشتغال دارند؛ مردان بیشتر به کارهای علمی و صنعتی و فنی و زنان به مار در خانه(نظافت، آشپزی و لباسشویی). ضمن آنکه کار خانه بسیار با ارزش است، اما نمیتواند همۀ توان زنان محدود به آن باشد. ۳- زنان بیش از مردان ناراحتیها و احساسهای منفی را بروز می دهند. مردان مسایل را بهتر حل می کنند و زنان در حل مسائل به یاری زنان نیاز دارند.»[۱۵۸]
بعد از پیروزی انقلاب و بازنگری به جایگاه و منزلت زن و آغاز روند رو به تکامل در ساختار فرهنگی کشور و ارائۀ تصویری انسانی از زنان و نیز مشارکت و حضور گسترده و فعال بانوان در ادارل امور کشور، زمینه های رفع تفکر و تلقی تبعیضآمیز علیه زنان فراهم گردید. اما به رغم تمام تلاشها و اقداماتی که در این زمینه انجام شد، هنوز بسیاری از آثار و عوارض فرهنگ مردسالار در لایه هایی از اجتماع(مردم و مسئولان)به جای مانده است.
بیشترین نمود عوارض مذکوردر رسانههای گروهی است. به طوری که همه روزه مشاهده میکنیم در اغلب فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی از زنان به عنوان عناصری کمسواد، ضعیف، منفعل، مقلد، فرودست، نقزن، سطحینگر، سادهلوح، عامل گسست خانواده، مصرفزده و … یاد شده و به انحای مختلف مورد تحقیر و اهانت مکرر و مداوم قرار میگیرند. گویی زنان هنری جز خرید، مصرف، غیبت، چشم و همچشمی،فخرفروشی، فضولی در امور خصوصی دیگران، خودآرایی، خودنمایی، توطئه علیه همسر و مادر شوهر و … ندارند.
بعضی معتقدند همۀ اینها بدان علت است که اغلب تهیهکنندگان و کارگردانان فیلمها و سریالها یا از جایگاه و منزلت زنان در جامعه بی اطلاعاند و یا نوعی تفکر مردسالار (که تحقیر زن از مؤلفه های مهم آن به شمار میآید)بر ارکان کشور حاکم است.
موضوعاتی که در رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی طرح و نهادینه می شود، محصولات فکری دو گروه عمده از افراد است؛ مدیران رسانه و عوامل برنامهساز.مدیران دربارۀ سیاستهای کلی و ارائۀ راهکار و ایجاد هماهنگیهای لازم برای انجام بهتر امور تصمیم گیری می کنند و عوامل برنامهساز با نگاهی به سیاستگذاریها و راهکارهای ارائه شده به تولید برنامه در زمینۀ موضوعات گوناگون میپردازند. بنابراین این دو گروه نقش بسیار مهمی در فرایند اجتماعی شدن اعضای جامعه دارندو حضور آنهایی که فکر و خلاقیت لازم را داشته باشند در چگونگی این فرایند بسیار مؤثر است. وجود طرز فکرهایی که نگرشی مناسب به این موضوع داشته باشند عامل بسیار مهمی در چگونگی طرح مسائل زنان و نهادینه شدن ارزشها و هنجارهای متناسب با آن در سطح جامعه است.[۱۵۹]
با توجه به اهمیت نقش رسانه ها در تأثیرگذاری بر نگرشهای ما دربارۀ جهان پیرامون، نظریهپردازان فمینیستی رسانه ها بر این باورند که جهانی که بوسیلۀ رسانههابه ویژه رادیو و تلویزیون برای ما ترسیم می شود، جهانی مرد محور است که نقش زن در آن عمدتاً به درون خانه و یا مشاغل اندکی که زنانه تلقی میگردند، محدود می شود.
هلن اینگهام که پژوهشی دربارۀ بازنمایی زنان در تلویزیون آمریکا انجام داده، معتفد استتلویزیون عموماً به عنوان رسانهای که ایدئولوژی فرهنگ جوامع غربی معاصر، یعنی پدر سالاری را تقویت میکندپذیرفته شده است. نمایش زنان در تلویزیون اگرچه افزایش یافته تا نشان دهندۀ افزایش نقش زنان در جامعه واقعی باشد، ولی جای این پرسش باقی است که آیا ایدئولوژی برنامه های تلویزیونی هم تغییر کرده است یا خیر.[۱۶۰]
رسانه ها ریشه و اساس یک جامعۀ پدرسالار را در جوامع امروز مرتباً بازتولید می کنند و با توجه به نظریۀ گیدنز در خصوص نقش تلویزیون در تعیین نگرشهای مخاطبین میتوان ملاحظه کرد که تا چه اندازه زنان در این بازتولید، با توجه به نگاه متفاوت زنانه، می تواند در تعدیل نگرشهای مخاطبین متأثر از تولیدات جامعه مردسالار مؤثر باشد. حضور زنان در نقشهای تولیدی در رسانه ها البته به شرطی که خودشان تحت نفوذ تفکر مردسالار قرار نگرفته باشند، می تواند نقش مهمی در بازتولید آگاهی اجتماعی داشته باشد.
با توجه به مطالب فوق لزوم توجه به ساختار نیروی انسانی شاغل در رسانه ها از بعد کمّی، و بررسی نقشی که زنان به لحاظ کیفی در این ساختار ایفا می کنند برای بررسی موقعیت زنان در رسانه حائز اهمیت است. در این بخش موقعیت و نقش زنان در رادیو و تلویزیون ایران مورد بررسی قرا میگیرد. لازم به ذکر است که نقش زنان برنامهساز در رادیو و تلویزیون می تواند در توسعۀ نگاه مثبت به زنان و نقشهای گوناگون خانوادگی، اجتماعی و شغلی ایشان بسیار مهم باشد و در ایجاد فضایی تفاهمآمیز و مبتنی بر درک متقابل در جامعه دخیل باشد.
ابتدا به ارائۀ آمار حضور زنان در مشاغل گوناگون رسانهای در سازمان صداو سیمای ایران به طور کلی میپردازیم.
تعداد و درصد شاغلان در صداوسیما به تفکیک جنس[۱۶۱]
در تمامی دورهها تنها حدود ۱۴ درصد از کارکنان سازمان صداوسیما را زنان تشکیل می دهند و بیش از ۸۵ درصد مردان هستند. در مقایسه سه دوره با هم معلوم می شود که اگرچه تعداد زنان شاغل در هر دوره نسبت به دورۀ قبل بیشتر شده است ولی تعداد نسبی زنان شاغل بهصورتی کند رو به افزایش است.
مجموعه عناوین شغلی زنان در صداوسیما در چهاردستۀ اصلی تولیدی، اداری-مالی، خدماتی و فنی-مهندسی طبقه بندی شده است.
تعداد و درصد زنان بر حسب عناوین شغلی در صداوسیما[۱۶۲]
باتوجه به اطلاعات کسب شده، نسبت زنان در مشاغل «اداری- مالی» در هر دو دوره بیش از دیگر انواع شغل است. در این دسته بیشتر زنان شاغل به ترتیب ماشیننویس، منشی و حسابدار بوده اند. اما مشاغل تولیدی از نظر فراوانی نسبی در مرتبۀ دوم اهمیت قرار دارند. از آنجا که در این تحقیق این دسته از مشاغل موضوعیت دارد، جزئیات آن در جدول ذیل ارائه میگردد. تعداد و درصد زنان بر حسب عناوین شغل تولیدی در صداوسیما[۱۶۳]
بر اساس اطلاعات موجود ، تقریباً تمامی مشاغل تولیدی از مشارکت زنان برخوردار هستند. در مورد اینکه چند درصد از زنان در تلویزیون و چند درصد در رادیو مشغول به کار هستند، اطلاعات کاملی به دست نیامد اما در مصاحبههای گروهی مشخص شد که زنان بیشتر در رادیو شاغل هستند تا در تلویزیون.یکی از متغیرهایی که می تواند برای تأیید این مطلب مورد توجه واقع شود، تعداد ساعت برنامههایی است که به وسیلۀ زنان در هر یک از این دو رسانه تهیه شده است.
میزان درصد برنامه های تهیه شده به وسیلۀ زنان به تفکیک رادیو و تلویزیون[۱۶۴]
دگلیسن و گراف[۱۷] (۱۹۹۷) جامعه شناسانه، تأثیر شخصیت، سابقه ی اجتماعی و موفقیت شغلی را مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق اثرات ویژگی های شخصیتی بر درآمد و موقعیت شغلی که جزو ابعاد موفقیت شغلی به حساب می آیند، بررسی شدند. نتایج نشان داد که رابطه ی اساسی مستقیمی بین ویژگی های شخصیتی و موفقیت شغلی وجود دارد و علاوه بر متغیرهای جامعه شناسی، خصوصیات شخصیتی نیز به میزان درآمد و دست یابی به موفقیت شغلی کمک می کند.
ویجی کومار[۱۸] (۲۰۰۷) بیان می دارد که مهارت های مدیریتی در ایجاد جو و فضای دوستانه در سازمان های آموزشی نقش بسزایی دارند و از این مهارتها مهارت انسانی دارای بیشترین تأثیر است.
روشینی[۱۹](۲۰۱۲) در پژوهشی که در دانشگاه شهر JNTU حیدرآباد هند انجام داد به این نتیجه دست یافت که مهارت های مدیران ارشد دانشگاه در ایجاد رضایت شغلی اساتید تأثیر دارند. از این مهارت ها، مهارت های انسانی و ادراکی مدیران بیشترین آمار را به خود اختصاص داده اند.
کوالکسی[۲۰] (۱۹۹۲) پژوهشی بر روی معلمین و مدیران آموزشی انجام دادند و عقاید و احساسات آنان را درباره مهارت های مدیریتی سنجیدند و سپس با بهره گرفتن از پرسشنامه کاتز مهارت های مدیریتی طبقه بندی شد و نتایج نشان داد که: نگرش های مربوط به مهارت های مدیریتی برای اثربخشی کار اولیاء آموزشی یکی از نکات مهم مدیریتی اولیاء آموزشی است. در مقوله های مهارت های فنی، انسانی و ادراکی تمام گروه های مورد آزمون بر روی بیشتر مهارت ها تأکید داشتند.
در تحقیقی چارلز هولین [۲۱]و میلتون بلود[۲۲] (۱۹۷۱) به این نتیجه رسیدند که: رضایت یا نارضایتی در رابطه با شغل تا حد زیادی به مهارت های مدیران بستگی دارد. ریچارد هاکمن[۲۳] نیز به نتایج مشابهی رسید (صبوری، ۱۳۸۹: ۹۸)
استوارت[۲۴] بر این باور است که مهم ترین دلیل بیکاری در سده ی کنونی کمبود مهارت است. شغل های موجود و نیاز مردم با یکدیگر مغایرت دارند. زیرا مردم مهارت کافی برای کسب و نگهداری شغل خویش ندارند و به مهارت های جدیدی نیاز دارند. دری (۱۳۷۳) در نوشته خود با عنوان آموزش مدیریت در نظام سازمانی بر این باور است که دانش مدیریت در ذات خود برای ایجاد شایستگی مدیریت کافی نیست و همان گونه که نظریه مدیریت یک دانش است، عمل مدیریت نوعی هنر به شمار می آید و به این ترتیب که مدیر برای اینکه مؤثر باشد، باید مجموعه ای از مهارت های حرفه ای را فرا گیرد و در خود پرورش دهد که این مهارت ها در برگیرنده ی مهارت های فنی، اداری و شخصی است.
در سالهای اخیر پژوهشهای زیادی درباره مهارتهای مدیریتی و رابطه آن با رضایت شغلی انجام گرفته است . سالازار[۲۵] ( ۲۰۰۲) معتقد است که در سالهای اخیر توانمندسازی و کسب مهارتهای مدیریتی به عنوان یک راهکار نیروی انسانی برای خلق کارآمدی، بهر ه وری و خشنودی بیشتر کارکنان در محیط کار مورد استفاده قرار می گیرد.
لین[۲۶] (۱۹۹۹) پژوهشی با عنوان رابطه بین توانمندسازی و رضایت شغلی در میان معلمان مبتدی و مجرب انجام داده است . این پژوهش در میان معلمان ۶ مدرسه متوسطه با پرسشنامه توانمندسازی ( رنهارت و شرت، ۱۹۹۴) و پرسشنامه رضایت معلم و یک سؤال باز پاسخ اجرا شده است. نتایج نشان داده است که بین شش بعد توانمندسازی و نه خرده مقیاس رضایت معلم رابطه وجود دارد. بنابرین ابعاد توانمندسازی ؛ پیش بینی کننده های معناداری برای رضایت هر دو گروه معلمان مبتدی و مجرب بوده است.
در سال ۱۹۹۰ در پژوهش که به وسیله چارلز مولر در آمریکا به عمل آمد رضایت شغلی ۱۹۰ پرستار برای اندازه گیری سه بعد امنیت، مسائل اجتماعی و روانشناختی مورد بررسی قرار گرفت اگرچه فرضیه فقط سه بعدی برای رضایت شغلی تائید نشد ولی هشت عامل رضایت «یادداشت های خارجی- برنامه ریزی، موازنه شغل و خانواده- همکاران- تعامل- فرصت های حرفه ای- تمجید و بازشناسی، کنترل و مسئولیت» پدیدار شد. در سال ۱۹۶۴ و رووم تحقیقاتی در این زمینه داشت که بنابر آن رضامندی یک ارزش برای بقاء و تداوم سازمان بوده و یک رابطه مستقیم با آن دارد در صورت عدم رضایت در افراد اوضاع سازمان وخیم می شود. در سال ۱۹۸۲ پاراسورمین به منظور ارزیابی و مشخص کردن میزان تأثیر هریک از متغیرها از پیش بینی تمایل به خدمت و عمل به ترک خدمت از تحلیل رگرسیون چند متغیره مرتبه ای استفاده کرده است نتایج همبستگی نشان می دهد که چهار وجه از پنج وجه رضایت شغلی (کار، سرپرستی، همکاران، حقوق و ترفیع) همبستگی زیاد و معکوس با تمایل به ترک خدمت دارند لیکن نتایج رگرسیون حاکی از تأثیر معنی دار فقط رضایت از ترفیع است.
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- روش تحقیق
روش تحقیق توصیفی از نوع علی و مقایسه ای است. جامعه آماری مورد نظر ۱۳۹۰ مورد بررسی قرار می گیرد. در این پژوهش کلیه معلمان در واحد آموزش و پرورش شهرستان تنگستان می باشد .انتخاب و به صورت تصادفی انتخاب می شوند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه رضایت شغلی، سن، جنسیت و … می باشد که جهت تعیین پایایی کلیه ابزارهای پژوهش از ضریب آلفای کرانباخ استفاده می گردد.
۳-۱-۱- مراحل انجام کار
گردآوری گزارشات، اسناد، مدارک، نشریات، کتب و مقالات داخلی و خارجی
مراجعه به مراکز ذیربط و جستجوی اینترنتی
بررسی اولیه و مقدماتی حوزه جغرافیایی منطقه مورد مطالعه
طراحی پرسشنامه از طریق کارشناسان و متخصصین
ت
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir |
جزیه و تحلیل یافته ها با بهره گرفتن از SPSS
نتیجه گیری نهایی
تهیه و تدوین پایان نامه
نمودار شماره (۳-۱): مراحل انجام کار
روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مدیران و معلمان در واحدهای آموزش و پرورش شهرستان تنگستان در سال ۱۳۹۰ تشکیل می دهد، در این پژوهش متغیرهای مورد بررسی قرار گرفت که عبارتند از: سن، پیشینه ی مدیریت، جنسیت، تحصیلات مدیران و رضایت شغلی و ویژگی های مدیریتی،مورد بررسی قرار می گیرد. طبق روش تعیین حجم نمونه فوق الذکر تعداد افراد نمونه مورد نیاز حداقل ۳۵۹ نفر بود. برای دستیابی به نمونه مکفی، ۲۰۰ پرسشنامه تهیه و پس از نمونه گیری به شیوه نمونه گیری سهل الوصول [۲۷]، در میان کارکنان توزیع می گردد. پس از بازگشت از ۲۰۰ پرسشنامه، ۱۸۶ پرسشنامه برای تحلیل در نظر گرفته شد، لذا گروه نمونه پژوهش ۱۸۶ نفر می باشد. شیوه ی نمونه گیری سهل الوصول به این شکل بود که براساس توافق به عمل آمده پرسشنامه به کسانی برای پاسخگویی ارائه گردید که تمایل به پاسخگویی داشتند. همچنین در پژوهش حاضر، ۳۰ نفر نمونه به منظور بررسی پایایی و صحت پرسشنامه ها و پیش از انتخاب نمونه فرضیه آزمایی، در نظر گرفته شد. پرسشنامه های پژوهش در محل کار اعضای نمونه به صورت خودگزارش دهی پاسخ داده شده اند. داده های حاصل از پرسشنامه ها، از طریق ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان و گام به گام مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. تحلیل های آماری با بهره گرفتن از نرم افزار آماری SPSS18 انجام گرفته است.
۳-۳-۲- جامعه آماری، روش نمونهگیری و حجم نمونه
در این پژوهش جامعه آماری شامل کلیه معلمانی می باشد که در مدارس شهرستان تنگستان مشغول به کار می باشند و تعداد آن ها ۳۵۹ نفر است که حجم نمونه از طریق جدول مورگان تعداد ۱۸۶ نفر به صورت تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب و پرسشنامه در بین آنها توزیع شد.
۳-۳-۳- روش ها و ابزار تجزیه و تحلیل دادهها
طبق روش تعیین حجم نمونه فوق الذکر تعداد افراد نمونه مورد نیاز حداقل ۳۵۹ نفر بود. برای دستیابی به نمونه مکفی، ۲۰۰ پرسشنامه تهیه و پس از نمونه گیری، در میان مدیران و معلمان توزیع می گردد. پس از بازگشت از ۲۰۰ پرسشنامه، ۱۸۶ پرسشنامه برای تحلیل در نظر گرفته شد، لذا گروه نمونه پژوهش ۱۸۶ نفر می باشد. همچنین در پژوهش حاضر، ۳۰ نفر نمونه به منظور بررسی پایایی و صحت پرسشنامه ها و پیش از انتخاب نمونه فرضیه آزمایی، در نظر گرفته شد. پرسشنامه های پژوهش در محل کار اعضای نمونه به صورت خودگزارش دهی پاسخ داده شده اند. جهت بررسی سؤالات از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی دو نمونه مستقل استفاده گردید و داده های حاصل از پرسشنامه ها، از طریق ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان و گام به گام مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. تحلیل های آماری با بهره گرفتن از نرم افزار آماری SPSS18 انجام گرفته است.
جدول شماره: (۳-۱) تعیین ضریب الفای کرونباخ
متغیرهای مورد بررسی | امتیاز الفای کرونباخ |
رضایت شغلی | ۹۲/۰ |
ویژگی مدیریتی | ۸۹/۰ |
۳-۴- پایایی پرسشنامه
برای محاسبه ضریب پایایی ابزار اندازه گیری، شیوه های مختلفی بکار برده می شود. از جمله:
الف) اجرای دوباره آزمون یا روش باز آزمایی
ب) روش موازی یا روش آزمون های همتا
ج) روش تنصیف یا دونیمه کردن آزمون
د) روش کودر – ریچاردسون
ه) روش الفای کرونباخ
نرم افزارهای spss یکی از نرم افزار های متداول برای تعیین پایایی با یکی از روش های فوق و معمولا روش الفای کرونباخ می باشد. از انجا که روش الفای کرونباخ از سایر روشها بهتر می باشد در این تحقیق جهت تعیین پایایی پرسشنامه از ضریب الفای کرونباخ استفاده شده است. برای تعیین ضریب پایایی از ۲۰۰ پرسش نامه توزیع شده، ۱۷۰ پرسش نامه در تحلیل مورد استفاده قرار خواهد گرفت. آلفای کرونباخ مقدار محاسبه شده برابر در رضایت شغلی ۹۲/۰ و برای متغیر ویژگیهای مدیریتی ۸۹/۰ بدست آمد که بر اساس اصول روش تحقیق، مقدار مطلوبی تلقی می شود.
۳-۵- روایی پرسشنامه
به منظور برآورد روایی پرسشنامه از روش محتوا استفاده شده است. روایی محتوا، روایی است که به طور معمول برای بررسی اجزای تشکیل دهنده ی ابزار اندازه گیری بکار برده می شود. روایی محتوای یک ابزار اندازه گیری به سوال های تشکیل دهنده آن بستگی دارد. اگر سوال های ابزار، معرف ویژگی ها و مهارت های ویژه ای باشد که پژوهشگر قصد اندازه گیری آنها را داشته باشد. آزمون دارای روایی محتوا است. روایی محتوای یک آزمون، به طور معمول توسط افراد متخصص در موضوع مورد مطلعه تعیین می شود. از این رو، روایی محتوا به قضاوت داوران بستگی دارد. (سرمد و همکاران، ۱۳۷۶: ۱۷۱)
بنابراین بخشی از نمونه مورد مطالعه افراد متخصص و صاحب نظر و دست اندرکار هستند.
۳-۳روش نمونه گیری و حجم نمونه
جمع آوری و مطالعه مجموعه جامعی از داده های مربوط به حوزه خاصی از پژوهشها، یا از لحاظ فیزیکی غیرممکن است و یا عملاً میسر نیست. بنابراین بدلیل محدودیت زمان، منابع و امکانات مجبوریم از نمونه گیری استفاده کنیم. نمونه از جامعه آماری، مجموعه اندازه هایی است که عملا در جریان یک تحقیق گرد آوری می شود. (باتاچاریا، جانسون،۱۲:۱۳۷۶). نمونه گیری فرایندی است که طی آن تعدادی از واحدها به گونه ای برگزیده می شوند که معرف جامعه بزرگتری که از آن انتخاب شده اند، باشند.
۳-۴حجم نمونه افرادی که پرسشنامه پر می کنند
برای تعیین حجم نمونه با در اختیار داشتن جامعه آماری از فرمول نمونه گیری کوکران که به قرار زیر است استفاده شده است.(منصورفر،۴۷:۱۳۸۲) در تعیین حجم نمونه، رابطه میان عوامل موثر بر نمونه گیری یا مرتبط با آن به شرح زیر است :
n = تعداد نمونه
N = تعداد کل جمعیت هدف
t = تعداد اشتباه استاندارد لازم برای دستیابی به ضریب اطمینان قابل قبول
d = نصف فاصله اطمینان
S2 = واریانس متغیر مورد نظر در جمعیت هدف
اگر مقدار N بسیار بزرگ باشد (معمولاً بیش از ۲۰ برابر n) رقم t2s2 در برابر Nd2 بسیار کوچک و قابل حذف خواهد بود و فرمول مذکور به صورت زیر در خواهد آمد :
مقدار S2 برای متغیرهای کمّی است، اما در متغیرهای دو ارزشی این مقدار برابر P(1-P) می شود که P برابر نسبتی از متغیر معین در جمعیت است و فرمول مذکور برابر خواهد شد با :
برای مثال هنگامی که مقدار واریانس را برای متغیر دو ارزشی حداکثر بگیریم در این صورت ۵/۰=P و ۵/۰=(۱-P) و حاصلضرب آنها ۲۵/۰ خواهد شد، و اگر بخواهیم سطح خطای ۰۵/۰ و ضریب اطمینان نیز ۹۵ درصد باشد، در این صورت تقریباً مقدار t برای ضریب مذکور برابر ۹۶/۱ می شود و مقدار n در جوامع آماری که تقریبا بزرگ هستند برابر می شود با :
389 نفر حجم نمونه ای با روش تصادفی ساده است که با حداکثر واریانس (دو ارزشی) و با خطای تعمیم ۰۵/۰ و ضریب اطمینان۹۵ درصد به دست آمده و با این دو مشخصه (t و d) معمولاً می توان نظری منطقی و قابل قبول نسبت به نتایج حاصل از تحقیق از این نمونه به صفت مورد نظر در جامعه آماری مورد نظر داشت.
۳-۵روش جمع آوری اطلاعات
جمع آوری اطلاعات در این تحقیق بوسیله استفاده از روش های میدانی،کتابخانه ای ،پرسشنامه و مصاحبه با مردم و مسولین مرتبط صورت گرفته است.بدین منطور ابتدا با مراجعه مستقیم به مراکز اماری و همچنین استفاده از شناسنامه ابادی های کشور و امار نامه های شهرستانی اطلاعات جامعی برای تحقیق تهیه شد و سپس برای تکمیل تحقیق از پرسشنامه ،مصاحبه و مطالعات میدانی استفاده خواهد شد.
۳-۶اجزای پرسشنامه
پرسشنامه به عنوان یکی از متداول ترین ابزار جمع آوری اطلاعات در تحقیقات پیمایشی، عبارت است از مجموعه ای از پرسش های هدف دار که با بهره گیری از مقیاس های گوناگون نظر، دیدگاه و بینش یک فرد پاسخگو را مورد سنجش قرار می دهد.( خاکی،۲۴۲:۱۳۸۶)
در تحقیق حاضر ابزار اصلی سنجش، پرسشنامه بوده است که یکی از ابزارهای رایج و دقیق و روشی مستقیم برای کسب داده های تحقیق می باشد.
۳-۷مقیاس لیکرت
این مقیاس از مجموعهای منظم از گویه ها که به ترتیب خاصی تدوین شده است، ساخته میشود. این گویه ها حالات خاصی از پدیده مورد اندازه گیری را به صورت گویههایی که از لحاظ ارزش اندازه گیری دارای فاصله های مساوی است، عرضه میکند. برای تدوین گویه ها معمولاً از عبارات مساعد و نامساعد درباره پدیده مورد اندازه گیری به تعداد مساوی استفاده میشود. پاسخ دهنده میزان موافقت خود را با هر یک از این عبارات در یک مقیاس درجهبندی شده که معمولاً از یک تا پنج درجه است نشان میدهد. سپس پاسخ آزمودنی به هریک از گویه ها از نظر عددی ارزش گذاری میشود. حاصل جمع عددی این ارزشها نمره آزمودنی را در این مقیاس بدست می دهد.
۳-۸اعتبار (روایی)پرسشنامه
روایی[۲] از واژه روا به معنای جایز و درست گرفته شده و روایی به معنای صحیح و درست بودن است. مقصود از روایی آن است که وسیله اندازه گیری بتواند خصیصه و ویژگی مورد نظر را اندازه بگیرد. اهمیت روایی از آن جهت است که اندازهگیریهای نامناسب و ناکافی میتواند هر پژوهش علمی را بیارزش و ناروا سازد. اعتبار در اصل به صحت و درستی اندازه گیری محقق برمیگردد.
برای سنجش روایی روش های مختلفی وجود دارد. در این تحقیق برای سنجش روایی از روش روایی صوری بهره گرفته شده است. روایی صوری را روایی ذهنی نیز گویند. هنگامی این اعتبار برقرار است که فردی آزمودنی را بررسی بکند و نتیجه بگیرد که این آزمون، صفت مورد نظر را اندازه گیری میکند. فردی که این بررسی را انجام میدهد، میتواند یک پاسخگو یا یک متخصص باشد( خاکی،۲۸۸:۱۳۸۶).
مفهوم اعتبار به این پرسش پاسخ می دهد که ابزار اندازه گیری تا چه حد خصیصه مورد نظر را می سنجد. بدون آگاهی از اعتبار ابزار اندازه گیری نمی توان به دقت داده های حاصل از آن اطمینان داشت. برای تعیین اعتبار پرسشنامه روش های متعددی وجود دارد که یکی از این روشها اعتبار محتوا می باشد. اعتبار محتوا نوعی اعتبار است که به بررسی اجزای تشکیل دهنده آن بستگی دارد. اگر سوالهای پرسشنامه معرف ویژگی ها و مهارتهای ویژه ای باشد که محقق ق
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
صد اندازه گیری آنها را داشته باشد، آزمون دارای اعتبار محتوا است. برای اطمینان از اعتبار محتوا، باید در موقع ساختن ابزار چنان عمل کرد که سوالهای تشکیل دهنده ابزار اندازه گیری معرف قسمتهای محتوای انتخاب شده باشد. بنابراین اعتبار محتوا، ویژگی ساختاری ابزار اندازه گیری است که همزمان با تدوین آزمون درآن تنیده می شود. اعتبار محتوای یک آزمون معمولاً توسط افرادی متخصص درموضوع مورد مطالعه تعیین می شود. اعتبار محتوای این پرسشنامه توسط اساتید راهنما و مشاور و چند نفر از افراد مطلع و متخصص مورد تأیید قرار گرفته است و از اعتبار لازم برخوردار می باشد.
۳-۹پایایی پرسشنامه
اصطلاح پایایی[۳] که گاهی اوقات مترادف با قابلیت اعتماد، ثبات، همسانی، قابلیت پیشبینی، دقت یا صحت و اعتبار به کار میرود. عبارت است از ثبات اندازه ها در دفعات اندازه گیری ( ازکیا، معتمدی، دربان آستانه، ۱۳۸۳: ۵۰۱).
برای سنجش پایایی پرسشنامه های این تحقیق از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. شکل کلی این روش عبارت است از:
رابطه ( ۳-۲ )
α ضریب آلفا
k تعداد سئوالها یا گویه ها
واریانس مربوط به سوال i ام
واریانس کل آزمون
دامنه α بین ۰ تا ۱ است و هر چه ضریب آلفای کرونباخ بیشتر باشد، پایایی مقیاس بیشتر است. بنابراین این طبق قاعده آلفا دست کم باید ۷۰% باشد، تا بتوان مقیاسی را دارای پایایی دانست. اندازه آلفا نیز به پایایی تک تک گویه ها بستگی دارد. آلفای کرونباخ ضریب پایایی برای مقیاس لیکرت را این گونه پیشنهاد میکند
جدول(۲-۳): درصدهای آلفای کرونباخ