“
۵- بیکاری، فقر و اعتیاد:
علل اعتیاد بسیار گسترده است ولی در بین این عوامل متعدد، نقش فقر از همه مهمتر است. فقر مهمترین عاملی از عوامل مهم در بزهکاری و انحراف اطفال و سایر افراد است. پدیده فقر کلیتی پیچیده و پدیده ای چند بعدی است و به عنوان یکی از ویژگیهای اجتماعی جوامع عقب نگه داشته شده، پذیرفته شده است و در واقع خط سیاه است که سراسر جامعه را طی و بر همه چیز منجمله گرایش جوانان به انحراف و اعتیاد اثر میگذارد. در میان طبقات ثروتمند و در کشورهای پیشرفته مواد مخدر برای تنوع و تفریح و خوشگذرانی و لذت بیشتر مصرف می شود. ولی در بین فقرا و در کشورهای فقیر، مواد مخدر برای فراموش کردن دردها و بی خبر ماندن از مشکلات و نارسائیهای اجتماعی مصرف می شود. چرا که به علت کثرت دردها و غمها عقیده دارند: «فقط یک غم باشد آن هم غم گرد برای زنده ماندن». به عقیده صاحب نظران؛ وضع نامناسب اقتصادی و نیز فقر و گرسنگی و بیکاری، اعتیاد و انحرافات، جهل و بیسوادی موجود در کشورهای جهان سوم و در بین طبقات محروم این کشورها: گر چه قسمتی از آن از بقایای دوران فئودالیته است ولی قسمت عمده ای از این اوضاع نامساعد؛ در نتیجه عملکرد کشورهای استعمارگر، وجود فاصله طبقاتی زیاد، وضع نامطلوب بهداشت جسمی و روانی، کادر اداری نامتناسب، وابستگی اقتصادی، نظام اقتصادی ناقص و صادرات تک محصولی و وجود مؤسسات خارجی است (شاکرمی، ۱۳۹۲).
۶- نداشتن سرگرمی و تفریحات سالم:
انسان موجودی است اجتماعی، در اجتماع چشم به دنیا گشوده و در اجتماع میتواند زندگی کند. از تنهایی و انزوا گریزان است، اجتماعی بودن را از غرایز انسانی می دانند، هم چنان که انسان به خوراک و پوشاک نیازمند است به تفریح و وسیله ای که از او رفع خستگی کند نیز محتاج میباشد. فقدان و نبودن سرگرمی لازم و مناسب برای ساعات و ایامی که انسان به دلایل مختلفی، به انجام کاری مشغول نمی باشد خود از عوامل سازنده اقسام ناهنجاریها و انحرافات به شمار میآید، زیرا برای این که فرد خود را به کاری مشغول سازد و وقت خویش را بگذراند، بر حسب شرایط زمان و مکان به برخی اعمال دست می زند. اینجا است که اگر جامعه فاقد تفریحات سالم باشد شخصی ممکن است به تفریحات ناسالم و کاذبی چون اعتیاد روی آورد (آتشین، ۱۳۸۱).
۲-۳-۴- نظریه های اعتیاد
رویکرد سیستمی و کل نگر به مسئله سوء مصرف و وابستگی به مواد مخدر رویکرد سیستمی در تبیین پدیده ها، وقایع و رفتارها، تحولی وسیع در روند رو به گسترش علوم و فنون ایجاد نموده است. در دیدگاه سیستمی، سیستم عبارت است از: «موجودیتی متشکل از عناصر مرتبط و متعامل است، به گونه ای که این ارتباط و تکامل به سیستم نوعی کلیت و تمامیت می بخشد». در این رویکرد به فرد و محیط به منزله اجزای مرتبط به هم نگریسته می شود، که هر یک بر دیگری تأثیر دارد، و از آن تأثیر می پذیرد. ولی در عین حالی به منظور رسیدن به هدفی یکسان، ناگزیر از هماهنگی و همکاری اند (مومنی، ۱۳۸۹).
پژوهشها نشان داده است که جزء نگری و رویکرد کاهش گرایانه شرط کافی در تبیین امور نیست، به عبارت دیگر فرد انسان خود به عنوان یک سیستم متشکل از خرده سیستم ها در تعامل و رابطه دائمی با سیستمهای پیرامونی خود است. در دیدگاه سیستمی به مواد مخدر نه فقط فرد، بلکه محیط و پیرامون او نیز تأثیر گذارند. نگاهی کوتاه به شکل ۲-۱، شناختی جامع از مهمترین عوامل سهیم در ابتلا و گرایش فرد به مصرف مواد مخدر، فراهم میکند. حاصل این تغییر رویکرد، دگرگونی های حاصل در روش های درمان و خصوصاًً پیشگیری از سوء مصرف مواد در جوانان و نوجوانان بوده است که به تفصیل در قسمت نظریه ها شرح داده خواهد شد. آنچه در این شکل مشهود است، احاطه فرد توسط عوامل متعدد دخیل در اعتیاد است. بدیهی است هر چه از محیط دایره به مرکز آن حرکت نمائیم، نقش عوامل مذکور مشخص تر، مهم تر، عینی تر و مستقیم تر خواهد شد. بدیهی است، تمام عوامل مطرح در این شکلی به نوعی توسط پژوهشها و تحقیقات علمی به اثبات رسیده اند.
شکل ۲-۱: رویکرد سیستمی به عوامل مؤثر در سو مصرف مواد (عبدالله پور، ۱۳۹۰)
۲-۳-۴-۱- نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی
در این دیدگاه بر عوامل اجتماعی و بین فردی تأکید می شود. نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی بندورا (۱۹۸۶) وقتی که در مورد مصرف مواد به کار می رود؛ چنین دلالت میکند که نوجوانان و جوانان باورهای خود را در مورد مصرف مواد از الگوهای نقش خصوصاًً دوستان نزدیک و والدین مصرف کننده مواد مخدر کسب میکنند زیرا الگوهای نقشی که مواد مخدر مصرف میکنند؛ مستقیماً جهت شکل گیری انتظار پیامد نوجوانان و جوانان می شود که به معنی باور آن ها در مورد آثار اجتماعی، شخصی و بیولوژیک است. مضافاً آنکه شنیدن اینکه الگوی نقش با علاقه و لذت از مواد مخدر استفاده میکند ممکن است شروع مصرف مواد را آسانتر نماید. رفتارهای ویژه مواد از پیامدهای منفی آن برتر باشد؛ نوجوان در معرض سوء مصرف مواد مخدر قرار خواهد داشت. بندورا بر مبنای مفهوم «خودکارآمدی» معتقد است که الگوهای نقش میتوانند خود اثر بخشی مصرف و خود اثر بخشی امتناع را به وجود آورند. خود اثر بخشی مصرف مربوط به عقاید و باورهای نوجوان دال بر توانایی خود در به دست آوردن و استفاده از مواد است و خود اثر بخشی امتناع بیانگر باور نوجوان دال بر توانایی مقاومت در برابر فشار اجتماعی برای مصرف مواد است (لاوینسون، روییز، میلمن و لانگرود[۲۹]، ۲۰۰۵).
۲-۳-۴-۲- نظریه های شناختی – عاطفی
در این دیدگاه اساسی ترین دلیل برای سوء مصرف یا مصرف آزمایشی مواد باورها و اعتقادات و نیز انتظارات و برداشتهای نوجوان درباره مواد است. همچنین تأثیر سایر عوامل از قبیل صفات شخصیتی یا ارتباط با همسالان نیز به واسطه تأثیری که بر شناخت ها، ارزیابی ها و تصمیمات نوجوان بر جای میگذارند، مورد ملاحظه قرار میگیرد. دو نظریه یعنی «نظریه عمل متکی بر استدلالی » و «نظریه رفتار طرح ریزی شده » مبتنی بر دیدگاه شناختی – عاطفی هستند (ربر و ربر[۳۰]، ۲۰۰۷).
در نظریه عمل متکی بر استدلالی (اجزن و فیش بین ، ۱۹۸۰)، اعتقاد بر ان است که تصمیم نوجوان برای شروع مصرف آزمایشی مواد متأثر از دو متغیر شناختی است. اول اینکه تصمیم نوجوان برای مصرف مواد تحت تأثیر نگرش وی در مورد مصرف مواد است. آجزن و فیش بین، با تکیه بر رویکرد «انتظار – فایده» به نگرشها معتقدند که: «نگرشهای مربوط به مواد مخدر هم تابع ریاضی آثار و عوارض شخصی است که نوجوان از مصرف آزمایشی ماده انتظار دارد و هم تابع ارزش عاطفی ای است که نوجوان برای پیامدهای رفتار خود قائل می شود». بر این اساس اگر منفعتی که نوجوان از مصرف ماده انتظار دارد بیش از انرژی و هزینه ای باشد که صرف آن میکند، نگرش مثبتی نسبت به مصرف مواد پیدا خواهد کرد. دوم اینکه قصد نوجوان برای مصرف آزمایشی مواد تحت تأثیر عقاید و باورهای او درباره هنجارهای اجتماعی موجود است. از جمله اینکه نوجوان میزان شیوع مصرف را در میان همسالان و دوستان و بزرگسالان چقدر تخمین می زند، و یا میزان پذیرش اجتماعی خود را تا چه حد وابسته به مصرف مواد ارزیابی میکند (رحمتی، ۱۳۹۳).
“
فرم در حال بارگذاری ...