با توجه به آنچه گذشت مشخص میشود توضیحی که کاشفی ذکر کرده است خارج از تقسیمات ذکر شده در آیهی۵۱ سورهی شوری نیست و نیز کاشفی حقیقت وحی را اینگونه میداندکه:«نهایت وحی خفی که منتهای اقدام اولیا باشد، بدایت وحی جلی خواهد بود که مبدأ سلوک انبیاست، و بیان اسرار وحی جلی و کیفیت القا و تلقین و تعلیم و تعلّم آن را، زبان قلم و قلم زبان محرم نیستند حقیقت وحی را جز پیغمبران که تواند شناخت؟ مصراع: سرّ من و تو جز من و تو نشناسیم»(همان، صص ۲۰۴و ۲۰۵).
۳-۲-۱-۳- مدت وحی بر پیامبر اسلام- صلی الله علیه وآله-
نویسندهی جواهرالتفسیر به این مطلب اشاره میکند که وحی الهی بر پیامبر(ص) ۲۳ سال بوده است البته او این قول را مشهورتر میداند وبه نقل از ابن جوزی در تفسیر زاد المسیر(۲)آورده که نزول قرآن در مدت بیست سال بوده، کاشفی میگوید کمتر از این مدت را نیز گفتهاند و درهر صورت قرآن، دراین زمانها در وقایع مختلف نازل شده است(همان، ص۱۸۸). محمد بن یعقوب کلینی رازی(متوفای ۳۲۸ه.ق) حدیثی آورده است که حفص بن غیاث از امام جعفر صادق(ع) میپرسد: با آنکه نزول قرآن در مدت ۲۰ سال بوده، چرا خداوند فرموده است: “شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ؛ ماه رمضان، که در آن قرآن فروفرستاده شده”؟(بقره/۱۸۵) امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَه»، همه قرآن یک جا در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شده، سپس در طول بیست سال تدریجا نازل شد(کافی، ۱۳۶۲ه.ش، ج۲، ص۶۲۸).
۳-۲-۲- نزول قرآن
۳-۲-۲-۱-معنای لغوی
انزال و تنزیل از ریشهی نزل گرفته شدهاندکه مصدرآن نزول است. نزول در لغت به معنای فرودآمدن از بالا به پایین است، چنانکه گفته شده: «النُّزُولُ فی الأصل هو انحِطَاطٌ من عُلْوّ. یقال: نَزَلَ عن دابَّته»(راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ ه. ق.، ص ۷۹۹) و «نزل فلانٌ عن الدابّه، أو من علو الی سفل»( فراهیدی، ۱۴۱۰ه.ق.، ج۷، ص ۳۶۷).
طریحی در مجمع البحرین مینویسد: «النزول: الهبوط. و منه الحدیث”نَزَلَ بِهِ الْکِتَابُ وَ نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلَُ”، أی هبط و جاء به» نزول یعنی پایین آمدن. و ازجمله حدیث«کتاب آن را پایین آورد و جبرئیل آن را پایین آورد» یعنی هبوط کرد و آن را آورد(طریحی، ۱۳۷۵ه.ش، ج۵، ص ۴۸۲).
مشتقات نزل در آیات قرآن فراوان به کار رفته که گاه به همان معنای لغوی بوده چون: “أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماء؛ از آسمان آبی فروآورد”(رعد/۱۷) وگاه در معانی دیگری به جز معنای لغوی هستند، مانند: خلق کردن و آفریدن، در آیهی”وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثمانیه أزواجٍ؛ و برای شما از چهارپایان هشت جفت فرو فرستاد”(زمر/ ۶).
اما آنچه مورد نظر در این قسمت است بحث نزول قرآن از جانب خداوند بر پیامبر«صلی الله علیه و آله» و سپس سایر انسانهاست، که با واژه های انزال و تنزیل از آن یاد میشود.
در مورد معنای انزال و تنزیل و کیفیت و مراحل نزول قرآن، بین داشمندان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد، اینکه قرآن چگونه نازل شده و آیا این دو کلمه یک نوع از نزول و فرود آمدن قرآن را میرسانند؟ از جمله سؤالاتی است که مطرح میشود.(۳)
آیاتی که در خود قرآن بر نزول این کتاب آسمانی دلالت میکنند هم از مشتقات «انزال» استفاده شده: “شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ …؛ ماه رمضان، که در آن قرآن فروفرستاده شده”(بقره/ ۱۸۵) و هم باب «تنزیل» به کار رفته است: “وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا؛ و قرآن را جدا جدا- آیه آیه و سوره سوره به حسب مصلحت و نیاز- فرستادیم تا آن را بر مردم با درنگ بخوانی و آن را فروفرستادیم فروفرستادنی- به تدریج”(اسراء/ ۱۰۶).
بر این اساس برخی انزال را نزول دفعی قرآن میدانند و تنزیل را نزول تدریجی آن، از جمله آنان راغب اصفهانی(م۵۰۲ه.ق) است، یکی از قدیمیترین کسانی که به تفاوت معنایی این دو واژه اشاره کرده، که انزال را اعم از تنزیل دانسته و میگوید: «التَّنْزِیل یختصّ بالموضع الذی یُشِیرُ إلیه إنزالُهُ مفرَّقاً، و مرَّهً بعد أُخْرَی، و الإنزالُ عَامٌ؛ تنزیل آنجاست که نازل کردن تدریجی و دفعه ای بعد از دفعه ی دیگر باشد ولی انزال اعم است و به انزال دفعی و تدریجی گفته می شود»(راغب اصفهانی،۱۴۱۲ه.ق، ص۷۹۹).
زمخشری(م۵۳۷ه.ق) نویسندهی تفسیرکشاف، ذیل آیهی ۳ از سورهی مبارکهی آل عمران این موضوع را مطرح میکند: «فإن قلتَ : لِمَ قیلَ “نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ”، “وَ أَنْزَلَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ”؟ قلتُ : ِلأنَّ القرآنَ نزل منجماً، و نزل الکتابان جمله؛ اگر بگویی: برای چه (در قرآن) گفته شده (نزّل)نازل کرد بر تو کتاب را، و (أنزل)نازل کرد تورات و انجیل را؟ میگویم: زیرا که قرآن به تدریج نازل شد و آن دو کتاب یکدفعه نازل شدند»(زمخشری، ۱۴۰۷ه.ق.، ج۱، ص۳۳۶).
علامه طباطبایی نیز این بحث را بیان کرده و در تفسیر آیه ۱۸۵ سوره بقره مینویسد: “شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ” نوشته است: فرق بین «انزال» و «تنزیل» در این است که «انزال» نزول دفعی است و«تنزیل» نشانگر تدریج.«و الفرق بین الإنزال و التنزیل أن الإنزال دفعی و التنزیل تدریجی»(طباطبایی، ۱۴۱۷ه.ق، ج۲، ص۱۵).
گرچه علامه در این آیه نظری صریح و روشن در تفاوت این دو واژه بیان کرده اما ایشان در آیات دیگر احتمالات دیگری را نیز ذکر کرده است(ر.ک: م
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
هدوی راد،
۱۳۸۲ه.ش.، ص۲۳۵ تا۲۳۸).
از جملهی این آیات عبارتست از: در ۱۹۲ از سوره شعراء “إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِین”، معتقد است که: «تنزیل» و «انزال» به یک معناست، جز آن که باب افعال غالبا در دفعی و یکبارگی استعمال میشود و باب تفعیل در تدریج و تفریق.«التنزیل و الإنزال بمعنی واحد، غیر أن الغالب علی باب الإفعال الدفعه و علی باب التفعیل التدریج»(طباطبایی، ج ۱۵، ص۳۱۶)
و در تفسیر سوره قدر «انزال» را ظاهر در دفعی و تنزیل را ظاهر در تدریج دانستهاند(طباطبایی، ج۲۰، ص۳۳۰).
چنانکه مشاهده میشود علامه در موارد بعدی دلالت انزال بر نزول دفعی و تنزیل بر نزول تدریجی قرآن را به صورت غالبی و ظهور اعلام کرده و صراحت نظر اول را ندارد اما به طور کلی میتوان گفت که دیدگاهشان همین است و حتی توضیحات و استدلالهایی بر آن ارائه میکند.
علی اکبر قرشی نیز از پیروان این نظر است و در قاموس قرآن به بیان آن پرداخته است(قرشی، ۱۳۷۱ه.ش، ج۷،ص۴۸).
۳-۲-۲-۲- دیدگاه واعظ کاشفی در بیان انزال و تنزیل
کاشفی در اصل سوم از مباحث علوم قرآنی و سخنان مقدماتی خود در «جواهر التفسیر» بعضی الفاظ که در بین مفسران متداول بوده و مورد استفادهی آنهاست مورد بررسی قرار داده و اولین عنوان را به بحث انزال و تنزیل اختصاص داده است.
وی در این زمینه مینویسد: « بدان که انزال فرو فرستادن چیزی باشد از بلندی به پستی به یکبار، و تنزیل فرو فرستادن بود بر سبیل تدریج بعضی از پس بعضی، و هر دو نوع در باب نزول قرآن واقع است، قوله تعالی: “إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ” و قوله- عزّ و علا- : “وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتاب”(کاشفی، ۱۳۷۹ه.ش، ص ۱۹۹).
با توجه به این تعریف کاشفی معتقد است که انزال، نزول دفعی و تنزیل، نزول تدریجی قرآن را میرساند و به آیات قرآن نیز استشهاد میکند اما توضیح بیشتری در معنای لغوی آنها نیاورده است.
۳-۲-۲-۳- نظر مفسردر حکمت نزول تدریجی قرآن
وی حکمت نزول تدریجی قرآن را آرامش دلها بیان کرده و میگوید اگر این آیات یکدفعه نازل میشد هیچ دلی تحمل حمل آن را نداشت، مطابق آنچه که در خود آیات نیز اشاره گشته، “کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَک؛ اینچنین [فرستادیم] تا دل تو را بدان استوار و آرام گردانیم”(فرقان/۳۲)، و با استناد به روایات و شعر به شرح این موضوع و بررسی دلیل نزول تدریجی پرداخته است و ادامه داده که هرگاه حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلم) دچار سختی و اذیت از جانب دشمنان میگشت خداوند آیات را به عنوان مرهمی بر دل مبارک آن حضرت قرار میداد: «پس هربار که دل مبارک آن حضرت به آسیب زخم جفای دشمن مجروح شدی، از نزدیک دوست آیتی یا سورتی که به حکم “شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُور؛ بهبودی برای آنچه در سینههاست”(یونس/۵۷) مرهم راحت بودی فرود آمدی، زنگارآزار کفار به صیقل انوار آفریدگار از آیینه سینه سید مختار مرتفع گشتی، و الم نیش دلخراش اشرار به لذت نوش این شربت خوشگوار تدارک یافتی بیت:
گرم هزار غم از روزگار پیش آید چو روی خوب تو بینم دلم بیاساید»
(کاشفی، ۱۳۷۹ه.ش، ص۲۰۱)
کاشفی همچنین فایدهی این نوع نزول را کثرت ملاقات جبرئیل با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی میکند(همان، ص۲۰۱و۲۰۲).
۳-۲-۲-۴- زمان نزول دفعی و تدریجی قرآن
در مورد اینکه نزول دفعی و تدریجی قرآن هر یک در چه زمان و به چه شکل و چگونه اتفاق افتاده است اختلاف وجود دارد. با توجه به آیات مربوط به نزول قرآن:
آیهی ۱۸۵ سورهی بقره: ” شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ”، آیهی ۳ سورهی دخان: ِ” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ” و آیهی۱ سورهی قدر: ” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ”، روشن میشود که قرآن نزولی در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان دارد و آن هم شب قدر است حال اینکه این نزول دفعی است یا تدریجی و اینکه چگونه صورت گرفته هر یک از مفسرین مطالبی ارائه کردهاند برای مثال:
طبرسی(م۵۴۸ه.ق) در تفسیر مجمع البیان سه دیدگاه را مطرح کرده، هیچ یک را بر دیگری ترجیح نمیدهد و تنها به نقل آنها اکتفا کرده است. سخن او در تفسیر آیهی ۱۸۵ بقره چنین است:
«ثم اختلف فی قوله “أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ” فقیل: أن الله أنزل جمیع القرآن فی لیله القدر إلی السماء الدنیا ثم أنزل علی النبی بعد ذلک نجوما فی طول عشرین سنه عن ابن عباس و سعیدبنجبیر و الحسن و قتاده و هو المروی عن أبیعبدالله. و قیل: إن الله تعالی ابتدأ إنزاله فی لیله القدر من شهر رمضان عن ابن إسحاق. و قیل: أنه کان ینزل إلی السماء الدنیا فی لیله القدر ما یحتاج إلیه فی تلک السنه جمله واحده ثم ینزل علی مواقع النجوم إرسالا فی الشهور و الأیام عن السُّدی یُسنده إلی ابن عباس»(طبرسی۱۳۷۲ه.ش.، ج۲، ص۴۹۷).
این سه نظر بنابر دیدگاه طبرسی عبارتند از:
- تمام قرآن در شب قدر به آسمان دنیا فرود آمد(از لوح محفوظ به بیت المعمور=بیت العزه، در آسمان چهارم) و سپس تدریجا در مدت بیست سال بر پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) نازل شد(این نظر از ابن عباس(م۶۸)-سعیدبن جبیر- حسن وقتاده است). طبرسی میگوید از امام صادق(علیه السلام) نیز این معنا نقل شده است(طبرسی، ۱۳۶۰ه.ش.، ج۲، ص۲۰۹). روایت امام صادق(علیه السلام را میتوان در البرهان فی تفسیر القرآن دید: «عن حفص بن غیاث، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: سألته عن قول الله عز و جل: “شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ” و إنما انزل فی عشرین سنه بین أوله و آخره. فقال أبو عبد الله(علیه السلا
م): «نزل القرآن جمله واحده فی شهر رمضان إلی البیت المعمور، ثم نزل فی طول عشرین سنه»(بحرانی، ۱۴۱۶ه.ق.، ج۱، ص۳۹۰).
طبرسی در تفسیر سورهی قدر همین موضوع را از ابن عباس نقل کرده با این تفاوت که در این حدیث نزول تدریجی را در طول بیست و سه سال دانسته است(طبرسی، ۱۳۷۲ه.ش، ج۱۰، ص۷۸۶).
قرطبی در تفسیر آیهی ۱۸۵ سورهی بقره، نزول قرآن را در ماه رمضان به صورت دفعی دانسته که در طول بیست سال به تدریج بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است او میگوید در این مورد هیچ اختلافی وجود ندارد: «قوله تعالی:”الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ” نص فی أن القرآن نزل فی شهر رمضان، و هو یبین قوله عز وجل: “حم. وَالْکِتابِ الْمُبِینِ. إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ”(دخان: ۳- ۱) یعنی لیله القدر، و لقوله: “إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ”(قدر: ۱). وفی هذا دلیل علی أن لیله القدر إنما تکون فی رمضان لا فی غیره. ولا خلاف أن القرآن أنزل من اللوح المحفوظ لیله القدر- علی ما بیناه- جمله واحده، فوضع فی بیت العزه فی سماء الدنیا، ثم کان جبریل صلّی الله علیه وسلم ینزل به نجما نجما فی الأوامر و النواهی و الأسباب، و ذلک فی عشرین سَنَه»(قرطبی،۱۳۶۴ه.ش، ج۲، ص۲۹۷).
- ابتداء نزول قرآن در شب قدر بوده که در ماه رمضان است(طبرسی،۱۳۶۰ه.ش، ج۲، ص۲۰۹).
علامه طباطبایی این نظر را رد میکند، وی در تفسیر سورهی قدر میگوید: «إنا أنزلناه فی لیله القدر» نشان میدهدکه همهی قرآن درشب قدرنازل شده نه بعضی از آن، دلیش بر این اعتقاد، همان دلالت انزال بر نزول دفعی و تنزیل بر نزول تدریجی است که علامه آن را قبول داشت و قبلا به آن اشاره شد.(۴) ایشان آیات ۲و۳ سورهی دخان “وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ. إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ” را برنظر خود شاهد میآورد و میگوید وقتی که در این آیات بر کتاب قسم خورده شده، نزول دفعی را میرساند. و در پایان این بحث میافزاید: «بنابراین، دیگر نباید به گفتهی بعضی اعتنا کرد که گفتهاند: معنای آیه ” انزلناه” این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن»(طباطبایی، ۱۴۱۷ه.ق، ج۲۰، ص۳۳۰ و طباطبایی، ۱۳۷۴ه.ش، ج۲۰، ص۵۶۰).
- در شب قدرآنچه در یک سال مورد نیاز بود به آسمان دنیا فرود میآمد سپس تدریجا بر حسب لزوم بر پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) نازل میگشت(طبرسی،۱۳۶۰ه.ش، ج۲، ص۲۰۹). (۵)
۳-۲-۲-۵-زمان نزول قرآن از نظر مفسر جواهرالتفسیر
کاشفی معتقد است که تمام قرآن در ماه رمضان سال اول بعثت از لوح محفوظ به بیت العزه در آسمان دنیا فرود آمده(انزال)، و سپس در زمان های مشخص براساس اسباب نزول و مصالح مردم آیه آیه یا سوره سوره نازل شده است( تنزیل). وی در جمع بین نزول دفعی و تدریجی چنین مینویسد:«جمع میان هر دو معنی چنان تواند بودکه به اخبار صحیحه ثابت شده که مجموع قرآن به ماه رمضان در سال اول از بعثت از لوح محفوظ به آسمان دنیا فرود آمده به محلی که آن را بیت العزّه خوانند، و انزال عبارت از آن است و بعد از آن به مدتی معین آیه آیه و سوره سوره، به حسب مصالح عباد و به وقت ظهور سببی از اسباب نازل شده، و تنزیل اشارت بدان است»(کاشفی، ۱۳۷۹ه.ش، ص ۱۹۹).
زرقانی نیز در مناهل العرفان بحثهایی از نزول قرآن به بیت العزه و به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با واسطهی جبرئیل آورده است. البته او به نزول قرآن به لوح محفوظ هم اشاره میکند و میگوید از زمان و کیفیت آن، جز خدا و کسانی که آگاه به غیب هستند، کسی اطلاع ندارد(زرقانی، بی تا، ج۱،ص۳۶ تا۴۰).
۳-۲-۲-۶-حقیقت نزول قرآن
کاشفی همچنین حقیقت نزول را این میداند که جبرئیل قرآن را از خداوند شنیده و به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسانده است نه اینکه عین کلام ازجایی به جایی منتقل شده باشد زیرا ملاحسین کلام الهی را قائم به ذات خداوند دانسته که قدیم است و زوال و انتقال در آن راه ندارد(کاشفی، ۱۳۷۹ه.ش، ص۲۰۲).
در اینجا مفسر به اختلاف نظری که در الفاظ قرآن است اشاره کرده و به نقل از صاحب صحایف،(۶) سه دیدگاه در این مورد ذکر میکند:
الف) برخی معتقدند الفاظ قرآن در لوح محفوظ، مکتوب بودهاند.
فرم در حال بارگذاری ...