وجود اهلیت وصی درزمان فوت موصی تفویض سمت شرط است نه زمان انشاء وصیت زیرا وصایت ایقاع است و اراده وصی درانعقادآن نقشی ندارد.زوال اهلیت وصی نیز باعث انحلال آن نمی شودوهمین که مانع حجررفع شدوصی می تواندبه کار خود ادامه دهد.اگرموصی وصایت رامقیدبه وضعی کندکه زوال آن وصف باعث عزل وصی می شود.اشخاص حقوقی نیزصلاحیت وصی شدن را دارند مگر درمواردی که انجام وصایت خارج ازاهداف ایجادشخصیت حقوقی باشد.
موصی میتواند چند نفر را به ترتیب وصی قرار دهد.در فرض ترتیب شرایط وصی درزمانی ضرورت داردکه وصایت ازوصی قبلی به او میرسد،زیرا در این لحظه است که اوبه این سمت منصوب می شود. وصی حق ندارد برای بعداز فوت خود وصی معین کندیادر زمان حیات وصایت رابه دیگری تفویض کند مگراینکه اختیاروصی به او داده شده باشد.ولی وکیل واجیرگرفتن برای اجرای وصایت مانعی نداردمگراینکه موصی منع کرده باشد.
در ضمن،صغیر را میتوان بهاتفاق یکنفرکبیر وصی قرار داد. در این صورت اجراءوصایا با کبیر خواهدبود تاموقع بلوغ و رشد صغیر.وصی باید برای تصرفی که ماموربه اجرای آن شده است اهلیت داشته باشد.صغیرنمی تواندبه تنهایی عهده دار امور وصایت شود.اگر وصایت برای امور غیر مالی باشد سفیه برای آن اهلیت دارد.در این که آیا می توان صغیررا به وصایت برگزید وتصدی را مطلق به بلوغ ورشد او کرد یا تنها به اتفاق کبیرچنین انتخابی نافذاست اختلاف وتردیدوجوددارد. ظاهرقانون مدنی نظردوم را تاییدمی کند ولی از نظرعلمی نظریه نخست امکان انتصاب صغیر ترجیح دارد.اگر صغیر پیش از بلوغ فوت کندوصی کبیر می تواندبا استقلال به کارخود ادامه دهد.اگرصغیرپس از بلوغ به علت حجرنتواندباکبیر همکاری کندراه حل قاطعی وجود ندارد وتردیدهست که آیا باید ضم امین کردیاکبیر استقلال دارد ونظر دومی صحیح است. وصی ممکن است یک یا چند شخص حقوقی یا طبیعی باشداختصاص به یک فردندارد،ناظرممکن است استصوابی باشدیااطلاعی. دروقف اگر در اطلاعی یااستصوابی بودن ناظر تردید باشد یا موصی در این باره هیچ نظری ندهد.بنا را بر اصل اطلاعی بودن می گذاریم(کاتوزیان، ۱۳۸۲، ص۳۶۰).
وصی نسبت به اموالی که برحسب وصیت در ید او میباشد حکم امین را دارد و ضامن نمی باشد. مگر در صورتی که تعدی و تفریطکرده باشد(همان، ص۱۱۲).
با عزل صفت امانت، وصایت نیز ازاوسلب می شودوباید بی درنگ دست از تصرف برداردوگرنه ضامن است. هرچندتقصیرهم نکرده باشد.درصورتی که چند شخص به اتفاق وصایت رابه عهده داشته باشندوازتصمیم های جمعی آنان خسارتی به بار آیدهریک از اوصیاء دربرابر ورثه مسوول تمام ضررمی باشد(همان، ص۱۱۴).
۱-۳- مشروعیت و حکم وصیت
۱-۳-۱- وصیت در قرآن
۱-۳-۱-۱- اوصاف وصیت در قرآن
کلمه وصیت هشت بار در قرآن ذکر شده که دو بار به صورت “الوصیه” در آیات یازده و دوازده سوره نساء، شش بار به صورت “وصیه” که یک بار در سوره بقره آیه ۲۴۰ و پنج مرتبه در سوره نساء، آیه یازده و دوازده میباشد.
همچنین کلمه “وصی” به همراه مشتقاتش ۳۲ بار در قرآن کریم آمده است. این تعداد در ۲۱ آیه از سیزده سوره قرآن ذکر شده است که در ذیل آن ها را ذکر میکنیم.
سوره بقره: چهار مرتبه؛ سوره نساء: یازده مرتبه؛ سوره انعام: چهار بار؛ سوره شوری: دو مرتبه؛ سوره بلد: دو بار؛ سوره عصر: دوبار؛ و در سوره های مریم، مائده، عنکبوت، لقمان، یس، احقاف، ذاریات یک بار آمده است(مفید، ۱۳۷۰، ص۱۱۲).
خداوند متعال در آیه ۱۷۶ سوره دوم (بقره) فرموده است:
نوشته شد بر شما که چون مرگ یکى از شما فرا رسد، اگر مالى دارد، وصیت کند براى پدر و مادر و نزدیکان خویش به نیکى و این حقى است بر پرهیزکاران.
پیامبر (ص) فرمودهاند: هر کس بدون وصیت بمیرد، به مرگى همچون مرگ دوره جاهلى مرده است. و همان حضرت فرمودهاند: سزاوار نیست بر مؤمن که هیچ شبى بخوابد مگر اینکه وصیت نامهاش زیر سرش باشد. و فرمودهاند: وصیت موجب اتمام کم و کاستى زکات است(همان، ص۱۳۲).
و فرمودهاند: هر کس به هنگام مرگ وصیتى پسندیده نکند، موجب کاستى در مردانگى و خرد اوست. امیر المؤمنین على (ع) فرموده است: هر کس وصیت کند و در آن حیف و ستمى روا ندارد، چنان است که آن مال را در زندگى خویش در راه خدا صدقه داده باشد و براى من تفاوتى نیست در آنکه به وارثان خود زیانى برسانم یا آن مال را از ایشان دزدیده باشم. امام صادق فرموده است: وصیت، حقى است بر هر مسلمان. و همان حضرت فرموده است: هیچ مردهیى را مرگ فرا نمىرسد مگر اینکه خداوند چشم و گوش و عقل او را در مورد وصیت به او بر مىگرداند که بفهمد آیا وصیت کردهاست یا نه و این همان راحتىیى است که به آن راحتى مرگ مىگویند و آن حق هر مسلمان است. باز همان حضرت فرمودهاند: هر کس به هنگام مرگ، براى خویشاوندانى که ارث نمىبرند، وصیت نکند، سرانجامش به گناه پایان مىپذیرد. پیامبر فرمودهاند: هر کس به هنگام مرگ، وصیت پسندیده نکند، موجب کاستى در مروت و خرد اوست.
گفته شد: اى رسول خدا! چگونه باید وصیت کرد؟ فرمودند: چون مرگش فرا رسد و مردم پیش او جمع شوند، بگوید: پروردگارا! اى پدید آورنده آسمانها و زمین! اى آگاه آشکار و نهان! اى مهربان به دوست و دشمن! پروردگارا! من در این جهان به پیشگاه تو عهد و اقرار مىکنم و گواهى مىدهم که خدایى جز تو نیست یگانهیى که تو را شریک و انبازى نیست و محمد بنده و فرستاده تو است و همانا که بهشت و دوزخ حق است و حساب و برانگیختن و میزان و قدر حق است و قرآن چنان است که تو فرو فرستادهاى و تو خود، خداى حق و آشکارى. خداوند به محمد (ص) بهترین پاداش را دهاد! و به محمد و آل او بهترین تحیت را عنایت فرماید(مفید، ۱۳۷۰، ص۱۰۴).
پروردگارا! اى ساز و برگ من به هنگام گرفتارى، و اى یاور من به هنگام سختى، و اى ولى نعمت من! تو که خداى من و خداى پدر و نیاکان منى، مرا لحظهیى به خود وامگذارکه اگر یک چشم بر هم زدن مرا به خودم واگذارى، به بدى نزدیک و از نیکى دور مىشوم. خدایا! انیس وحشت من در گورم باش و این عهد مرا روزى که تو را دیدار مىکنم به من ارزانى فرماى. سپس به نیازهاى خود وصیت کند.
این وصیت، همان است که در آیه ۹۱ سوره نوزدهم (مریم) آمده و فرموده است:مالک نمىباشند شفاعت را، مگر کسى که بگیرد از نزد خداى بخشنده عهد و پیمانى را.» و این عهد و پیمان میت است و وصیت بر هر مسلمانى حق است و لازم است که این را حفظ و به این عمل کند.
“
فرم در حال بارگذاری ...