طرح آمده است: همه قوانین مربوط به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران قبل از بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ به تصویب رسیده و پس از آن اصلاح نشده است؛ تنها قانون الحاق یک ماده و ۲ تبصره به قانون اساسنامه سازمان صداوسیما در ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ یعنی بعد از بازنگری قانون اساسی تصویب شده است.
این قوانین عبارتند از اساسنامه سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، قانون خط مشی کلی و اصول برنامه های سازمان صدا و سیما و قانون اداره صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران؛ بنابراین لازم است قانون اداره و نظارت بر سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تصویب شود و اکثر قوانین قبلی ملغی اعلام شود. از این رو این طرح با قید یک فوریت ارائه می شود.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
در ماده ۱۱ این طرح آمده است که بخش خصوصی می تواند با اجازه سازمان و در چارچوب مقررات مصوبات، هیئت امنای رادیو یا تلویزیون تأسیس کند.
تبصره یک- هیچ یک از بخش های دولتی و حاکمیتی غیر از سازمان صدا و سیما حق ورود به این عرصه را ندارند.
تبصره دو- بخش خصوصی در چارچوب مصوبات هیئت امنا به جز حوزه خبر، با رعایت ضوابط اسلامی و مصالح ملی، در حوزه های فرهنگی، هنری، ورزشی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می تواند برنامه پخش کند.
تبصره سه- اساسنامه شبکه خصوصی رادیویی یا تلویزیونی و صلاحیت مؤسسین و مدیران مسئول آن باید به تصویب هیئت مدیره و هیئت امنای سازمان برسد.
البته تنها باید به ترکیب هیات امنا که می تواند اجازه تاسیس رادیو تلویزیون خصوصی را بدهد هم توجه کرد که در این طرح عبارت است از: رؤسای سه قوه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری؛ که در این هیات نمایندگان حکومت هستند و جای نمایندگان اصحاب رسانه و نمایندگان مستقیم اقشار مختلف مردم خالی است و نباید فراموش کرد که هدف خصوصی سازی این است که اجازه دهیم شبکه های مختلف با دیدگاه های مختلف از زوایای مختلف به وقایع بپردازند و فعالیت کنند و زمینه بحث و نقد سارنده و تنوع ایجاد شود نه اینکه صرفا مالکیت شبکه تغییر کند .
در این طرح ارکان سازمان عبارتند از: الف- هیئت امنا، ب- هیئت مدیره، پ- رئیس، ت- شورای نظارت . دز ماده ماده ۹ ذکر شده که :- رئیس سازمان موظف به اجرای مصوبات هیئت امنا و دادن گزارش های سه ماهه به شورای نظارت و هیئت امنا است. اما در این طرح نیز ضمانت اجرایی موثری در مورد ضمانت اجرای تخلف از این وظایف توسط رییس سازمان ذکر نشده و تنها گفته شده که ملزم به اجرای مصوبات است در صورتی که میدانیم اگر قانونی تصویب شود و ضمانت اجرای موثری برای آن در نظر گرفته نشود بیم عدم اطاعت وعدم اجرای قانون توسط افراد وجود دارد.
جدای از مسئولیت محتوم حقوقی و قانونی برای آن سازمان و دست اندرکاران آن، دارای بازخوردهای منفی و مخرّب در نگاه و فرهنگ مردم بوده و بروز و ظهور چنین پیامدهای منفی و بدآموزی های مکرر و مستمر از این رسانه فراگیر و انحصاری در یک جامعه اسلامی و آن هم، در عصر ارتباطات جهانی و بدون مرز، به هیچ وجه قابل توجیه و انتظار نیست.
ت) مجموعه مقررات و ضوابط تولید و پخش آگهیهای رادیویی و تلویزیونی
این مجموعه در قالب ۸۱ اصل به تعیین ضوابطی پرداخته است که باید در تولید و پخش آگهیهای بازرگانی صداوسیمای جمهری اسلامی ایران رعایت شود.[۱۱۷] این مجموعه مقررات از آنجا که فارغ از الزام قانونی و به صورت داوطلبانه توسط سازمان صداوسیما تدوین شده است قابل تحسین است. طبق این دستورالعمل تفسیر و نظارت بر رعایت مفاد این دستورالعمل برعهدۀ «ادارۀ کل بازرگانی صداوسیما» میباشد.
با نگاهی اجمالی به این اصول به مواردی چون: ممنوعیت استفاده از صحنههای استعمال دخانیات که مضر به سلامت انسان بوده و یا اعتیاد آور باشد؛ عدم نمایش رفتارهایی که برای بهداشت و ایمنی فردی و اجتماعی زیانآور باشد؛ آگهی نباید القاء وحشت و خشونت کند؛ مجاز نبودن تعیین جایزه برای تشویق مخاطبین آگهی به خرید و مصرف بیرویه؛در صورتی که موضوع آگهی مواد خوراکی غیر متناسب با فرهنگ ایرانی باشد، آگهی نباید تداعی کنندۀ این باشد موضوع آگهی غذای غالب خانوادههای ایرانی است؛تناسب پوشش و آرایش شخصیتها با موقعیت سنی و اجتماعی آنها؛ عدم استفاده از اصطلاحات عوامانه و غیر ادبی و لزوم اعمال دقت خاص در صورت استفاده از خانمها در آگهیها و …، برخورد میکنیم.
عدم توجه به کودکان در این دستورالعمل به گونهای که حتی واژۀ کودک در این ۸۱ اصل به کار نرفته بود در دستورالعمل سال ۱۳۸۸ مشهود بود. کودکان از دو جنبه در آگهیهای بازرگانی مورد حمایت قرار میگیرند: یکی استفاده از آنها در ساخت آگهیها(که با توجه به محدودیتهای که در زمینۀ استفاده از خانمها در آگهیها وجود دارد، کودکان به طور وسیعی در این آگهیها حضور دارند ) و دیگر از لحاظ تأثیری که بر کودکان میگذارد.
لذا با توجه به کاستی مذکور، دستورالعمل در سال ۱۳۸۹ اصلاح شده و کودکان نقش عمدهای را در این اصول مییابند همانطور که در این مجموعه نیز پیش بینی شده است که: « در هر مورد که این دستورالعمل مسکوت به نظر رسد و یا موضوع جدیدی مطرح شود که در این دستورالعمل دربارۀ آن صحبت نشده باشد، حسب مورد ماده یا مواد جدیدی از طرف اداره کل بازرگانی صداوسیما به شرکتهای تبلیغاتی ابلاغ و در ئیرایش بعدی این دستورالعمل ملحق خواهد شد. »
اصول ۶۴ تا ۸۱ به موضوع کودکان اختصاص یافته و به صورت مفصل در مورد آنان سخن به میان رفته است:
«آگهی نباید موجب بدآموزی کودکان شود و از زود باوری، حس عاطفی و کم تجربگی آنان در تشخیص واقعیت ها سوء استفاده شود.» این اصلی است که میباید در تهیۀ کلیۀ برنامهها به آن توجه شود و در اینجا به عنوان اولین اصل راجع به کودکان آورده شده است .
«در آگهی نباید از کودکان با صراحت درخواست شود محصولی را خریداری کنند و یا از والدین خود و دیگران چنین درخواستی کنند و نباید خرید موضوع آگهی برای کودکان و یا ترغیب دیگران به این امر به عنوان انجام یک وظیفه مطرح شود.
در آگهی های تلویزیونی نباید کودکان به تنهایی هنگام خرید و یا مذاکره با فروشنده برای خرید و یا مبادله پول با فروشنده نشان داده شوند.
ا آگهی ها نباید به کودکان القاء کنند که چنانچه کالای موضوع آگهی را نداشته باشند یا خریداری نکنند، از دیگر کودکان پایین تر هستند و یا احتمالاً موردتمسخر و استهزاء واقع می شود.
در آگهی ها نباید از کودکان برای خرید از طریق پست یا تلفن دعوت شود.
هنگام پخش برنامه های ویژه کودکان پخش آگهی های مربوط به مواد غذایی، کبریت، محصولاتی با خواص دارویی و حاوی ویتامین، غذاهای کمکی کودکان، وسایل و اسباب لاغری و شیوه های درمانی آگهی فیلم ها با صحنه های وحشتناک و خطرناک و خطرآفرین ممنوع می باشد.
تبصره : در آگهی های تلویزیونی نباید کودکان هنگام خوردن دارو، ویتامین و غذاهای کمکی در غیر حضور والدین نشان داده شوند.
در آگهی فرآورده هایی که شباهت به دارو دارند باید به روشنی تفاوت کالا با دارو نمایش داده شود.
در کلیه آگهی ها به ویژه در آگهی هایی که مخاطب آنها کودکان هستند با رعایت ضوابط و مقررات راهنمایی و رانندگی از جمله عبور از محل های خط کشی شده باید به دقت مد نظر واقع شود.
کودکان نباید در شرایطی به تصویر کشیده شوند که با توجه به اقتضای سن آنان خطرناک محسوب می شود.
کودکان نباید در حال استفاده از مواد ضدعفونی کننده گندزدا و یا سمی نشان داده شوند.
کودکان نباید در حال بازی با کبریت یا هرگونه گاز – بنزین – پارافین – وسایل متصل به منبع الکتریسیته و یا مکانیکی که احتمالا منجر به سوختگی – شوک الکتریکی و یا جراحت می شوند نشان داده شوند.
چنانچه در صحنه های آتش سوزی کودکی نشان داده می شود همواره باید یک آتش نشان در صحنه به وضوح قابل رویت باشد.
در آگهی نباید کودکان برای وارد شدن به مکان های ناآشنا و خطرناک و گفتگو با غریبه ها ترغیب شوند.
در آگهی های تلویزیونی نباید کودکان عریان یا نیمه عریان نشان داده شوند در شرایطی که موضوع آگهی نشان دادن کودکان را در این گونه شرایط ایجاب کند با تصویب قبلی فیلمنامه ممکن است .
از کودکان نباید برای معرفی کالا و خدماتی استفاده شود که از آنها انتظار نمی رود خود مصرف کننده آن کالا و یا خدمت باشند و یا آنرا بخرند و نیز در آگهی کودکان نباید در مورد هرگونه کالا یا خدمت به صراحت اظهار نظر کنند.
در هیچ صحنه ای از آگهی ها افراد نباید در حال پرخوری و یا خوردن با حرص و ولع نشان داده شوند.
هنگام آگهی محصولات غذایی نباید از افراد به ویژه کودکان چاق برای القاء این موضوع که مصرف محصول مورد آگهی سلامتی بخش است استفاده شود.
محل بازی کودکان در آگهی ها باید محل های مجاز باشد.
بررسی اصول فوق به نشان میدهد که ادارۀ کل بازرگانی صداوسیما پس از یکسال به به نحو عالی دستورالعمل مذکور را اصلاح نموده و مسئلۀ کودکان را مدنظر قرار داده و کلیۀ جوانب مربوط را در این دستورالعمل گنجانیده است. این موضوع نشاندهندۀ این است که چنانچه «خودنظامدهی»[۱۱۸] جایگزین مقرراتگذاری دولتی[۱۱۹] گردد تا چه در سرعت بخشیدن به اصلاح قوانین و مقررات و انعطافپذیری آن می تواند مؤثر واقع شود.
فصل دوم: آسیبشناسی برنامه های تلویزیون از منظر حقوق کودک
آسیبهای وارده بر کودکان و نوجوانان، شامل آسیبهای جسمی و تأثیرات منفی رفتاری است. آسیبهای جسمی بیشتر مربوط به استفادۀ بیش از حد و نامطلوب از گیرندههای تصویری است. اما آنچه به عنوان رفتار ناهنجار بروز می کند بیشتر ارتباط دارد به نوع و کیفیت تصاویر. آنچه در این تحقیق به آن پرداخته می شود مواردی است که تصاویر و محتوای آنها اختلالات جسمی و روانی ایجاد می کند.
موارد عمده و مهمی که منجر به ورود آسیب به کودکان می شود عبارتند از خشونت، تبعیض و محتوای تبلیغات بازرگانی؛ که ابتدا تأثیر هر کدام بر کودکان مورد بررسی قرار گرفته و آنگاه برنامه های که حاوی محتوای آسیب رساننده باشد و از طریق تلویزیون به نمایش در آمده است مورد بحث قرار خواهد گرفت.
گفتار نخست :خشونت در برنامه های تلویزیونی و تأثیر آن برتمامیت جسمانی و روانی کودکان
روح و جسم لطیف کودک ظرفیت درگیری و توان حضور در ماجراهای جهان بزرگسالان را ندارد. از این رو در یک جامعه سالم و یک خانواده متعهد رودررویی او با امیال بزرگسالان از خشونت و نابسامانیهای فرهنگی و اخلاقی و جنسی گرفته تا قتل و کشتار و فجایع روزمره و حتی کاربرد کلمات رکیک و ناسزا مانع گشته خط فاصل میان جهان کودک و دنیای بزرگسال را مورد توجه قرار می دهد تا زمینه رشد و تکامل سالم روحی و جسمی او را متناسب با اقتضائات خردسالی و ایجابات عاطفی هماهنگ با ظرفیت و توان محدود او فراهم آورند.[۱۲۰]
در این فصل نخست به بررسی تأثیری که خشونت به نمایش در آمده در برنامه های تلویزیون بر کودکان و مباحث مربوط به آن میپردازیم. در قسمت دوم نیز از تأثیر خشونت بر رفتار کودک در تلویزیون ایران و تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته سخن خواهیم گفت.
گفتار نخست :تاثیر خشونت بر کودکان
گرینور و همکارانش که به مدت بیست سال در دانشکدۀ ارتباطات آنبرگ در پنسیلوانیا به پژوهش دربارۀ تلویزیون در ایالات متحده آمریکا فعالیت داشته اند خشونت را چنین تعریف می کنند:« بیان آشکار نیروی بدنی(با یا بدون سلاح) علیه خود یا دیگری، اعمال کنش علیه ارادۀ شخص دیگر که باعث جراحت یا کشتن او شود و یا موجب مجروح کردن یا کشتن غیر مستقیم فرد دیگر گردد.[۱۲۱] این تعریف از این جهت که خشونت را به آسیبهای فیزیکی محدودکرده است و سایر اشکال رفتار خشونت آمیز را که در زندگی روزمره و یا تلویزیون رخ میدهد، لحاظ نکرده است، کامل نیست. در تعریفی دیگر آمده: «پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که هدفش صدمه رساندن (جسمانی یا زبانی )به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد است .پرخاشگری اغلب بصورت خشونت و عمل تخریبی علیه افراد یا اموال جلوه گر می شود اما گاهی اوقات تکانش پرخاشگرانه به رقابت، حمله کلامی،خصومت و اسیب بدنی مخدود می شود.»[۱۲۲]
کودکان همچون بزرگسالان، برنامه های پرتحرک را تماشا می کنند. زیرا آنها از هیجان حاصله به شرطی که از حد فراتر نرود خوششان میآید. این مسلماً بدان معنا نیست که آنها مایل به درگیری خشونتآمیز در زندگی واقعی هستند. اطلاعات نشان میدهد که کودکان خشونت واقعگرایانه و ناراحتکننده را دوست ندارند، هرچند که ممکن است گاهی از اوقات آن را تماشا کنند، لیکن آنها تماشای نقش خشونت را در تلویزیون خیلی دوست دارند، به شرطی که زیاد هم گرافیکی نباشد.[۱۲۳]
بر اساس یافته های مطالعاتی بسیار در شرایط آزمایشگاهی کنترل شده، کودکانی که در معرض برنامه های خشونتآمیز بیشتر قرار میگیرند، در کوتاه مدت، مثلاً بازیهای بلافاصله بعد از آن، میتوانند رفتار و نگرشهایی تا حدودی پرخاشگرانه از خود نشان دهند. این اطلاعات ظاهراً از تأثیر هیجان یا تحریک احتمالی در آزمایشگاه، هرچند محدود و کوتاه مدت جانبداری می کنند.«تا آنجا که ما میدانیم هیچ مدرکی دال بر اینکه نشان بدهد که کودکان در اثر نمایش پرخاشگری(یا محبت) از تلویزیون، رفتار یا نگرشهای دایمی کسب کرده باشند، وجود ندارد.»[۱۲۴]
در مطالعات میدانی واقعی(در مقابل آزمونهای آزمایشگاهی)، یافته ها حاکی از آنند که یا هیچ رابطهای میان این دو وجود ندارد و یا اینکه رابطههایی وجود دارد که از نظر آمار حایز اهمیت است، لیکن بسیار کم است.«اثبات علیت آن حتی از آن هم مشکلتر است.»[۱۲۵]
پژوهشگران بعضی اوقات به منظور اینکه بتوانند مسئلۀ علیت را مشخصتر کنند، رفتار تعدادی از افراد را طی یک دورۀ چند ساله زیر نظر داشته اند که مسائل حتی خاص خود را به همراه دارد. تا کنون در دو بررسی عمده که «ان بی سی» در ایالات متحده و «اس بی سی» و محققان دیگر در آفریقای جنوبی انجام دادهاند، هیچ رابطهای یا رابطۀ چندانی پیدا نکردند و لذا هیچ مدرکی برای وجود یک رابطۀ علیتی احتمالی میان خشونت در تلویزیون و رفتار خشن در زندگی واقعی به دست نیامد، چه رسد به اینکه به اثبات رسد.[۱۲۶]
رأی نهایی در مورد اینکه آیا آثاری کوچک تا حدودی باقی میمانند یا خیر، تعیین نشده است. بویژه، امکان تدریجی اندک و بلند مدت وجود دارد؛ مثلاً ممکن است تلویزیون این پیام را برساند که حل و فصل بحثهای مردم از طریق خشونت فیزیکی کاری نسبتاً طبیعی است. لیکن برای نزدیک به کلیۀ بینندگان این روش برای زندگی روزمره بهنجار نیست.
از سوی دیگر دستهای دیگر از محققان بر این باورند در سالهای اخیر این نظریه در ایالات متحده پدید آمده که تلویزیون یک عامل علّی در رشد پرخاشگری کودکان است و تاثیر آن قبل از سنین مدرسه به تدریج آغاز می شود و تا نوجوانی – زمان بروز لطمات ناشی از نمایش فراوان خشونت در کودکی- ادامه می یابد . همانطور که گفته شد رابطه علت و معلولی بین این دو در تمام کشورها به یک اندازه مورد قبول واقع نشده مثلا در انگلستان ان را یک چیز اثبات نشده می دانند.[۱۲۷]
یک روش متداول برای اندازه گیری خشونت در تلویزیون نمایش شمارش تعداد واقعی وقایعی است که محققان آن را به عنوان خشونت تعریف کردند اما از آنجا که معنای خشونت برای همه یکسان نیست در این رویکرد اشکالاتی وجود دارد. یکی از جامعترین تحقیقات انجام گرفته در زمینه خشونت تلویزیونی توسط پروفسور جرج گربنر صورت گرفت و نشان داد که وقوع خشونت در برنامه های ساعات پربیننده و برنامه های سرگرم کننده متداول بوده است. در تحقیق «مطالعه ملی خشونت در تلویزیون» طی سه سال در امریکا انجام شد طبق این تحقیق فیلمهای سینمایی و برنامه های جدی، از نظر متوسط تکرار وقایع خشونتآمیز بدترین وضع را داشتند درحالی که مجموعههای کمدی و برنامه های کودک پایین تر از حد متوسط بودند .
واقعگرایی عنصر مهمی در زمینه تصور بینندگان از خشونت در تلویزیون است. وقایع خشونتآمیز دنیای واقعی که بطور مستند در اخبار یا برنامهها وجود داشت عموماً نسبت به خشونتی که در مجموعههای تخیلی دیده می شد خشونتآمیزتر بودند. هرچه خشونتی که در تلویزیون به نمایش درمیآید از نظر زمان و مکان به زندگی روزمره نزدیکتر باشد واقعی بودن آن محتملتر است و از عوامل مهمی است که بر تصور بینندگان از خشونت تاثیر می گذارد.[۱۲۸]
قضاوت کودکان با بزرگسالان کمی متفاوت است بنابراین اگرچه تحلیل محتوا، کارتون ها را – برحسب تعداد وقایع عینی تعریف شده ای که در هر ساعت یا هر برنامه نشان داده می شود- جزو خشونتآمیزترین برنامه ها می دانند، بطور کلی کودکان کمتر چنین برنامههایی را به عنوان یک برنامه خشونتآمیز تلقی می کنند . [۱۲۹]
اثرات خشونت در تلویزیون
تأثیر خشونت برنامه های تلویزیونی بر کودکان از طریق سازوکارهایی صورت میپذیرد که عبارتند از:
۱-برانگیختگی
۲-بازداری زدایی
۳-تقلید
۴-حساسیت زدایی (در یک بررسی در یک درگیری واقعی بین دو کودک،کودکانی که برنامه های خشن را بیشتر نگاه کرده بودند کمتر احتمال داشت که مسئولانه رفتار کنند و از بزرگسالان کمک بخواهند.)[۱۳۰]
این نوع اثر تنها به محتوای خشونتآمیز محدود نمی شود، محتوای جنسی یا فکاهی نیز می تواند اثر مشابهی داشته باشد . تماشای خشونت با سست کردن مجازات های اجتماعی که علیه این گونه رفتارهای خشونتآمیز وجود دارد، استفاده از خشونت توسط بینندگان در دنیای واقعی را مشروع جلوه میدهد. تحقیق نشان داده که عقاید پرخاشگرانه می تواند از طریق قرار گرفتن در معرض خشونت تقویت شود.
خشونت در تلویزیون یکی از رایجترین بحثهای موجود در زمینه تعدیل و تاثیر شایعترین رسانه جمعی جهان است .نگرانی اصلی معطوف به واکنشهای کودکان به نمایش برنامه های خشونت آمیز است. تفکرات کودکان و دانش اجتماعی آنان انعطافپذیر و در خیلی موارد رشد نایافته است . بینندگان کم سن و سال مستعد پذیرش تأثیرات بسیار ظریفی از تلویزیون هستند که اکثر بزرگسالان در برابر چنین تاثیری مصونیت دارند. برای سنجش خشونت تلویزیون محققان ابتدا تعریفی از خشونت مطرح می کنند که لزوماً منعکسکنندۀ تصورات عامه از خشونت نیست . بیان تعداد وقایع فیزیکی یا بدنی، مقیاسهایی از برخی مسایل به دست می دهد اما لزوماً این مقیاسها تصور و تلقی بینندگان از خشونت نیست.[۱۳۱]
برای بینندگان «زمینه» حایز اهمیت است . بینندگان میتوانند بین انواع برنامهها و بین نحوه بیان وقایع توسط برنامه های مختلف تمایز قایل شوند و میشوند .این تمایزهای ادراکی، واسطههای مهمی در زمینه پاسخدهی بینندگان به تلویزیون است . این تمایزات بر ترجیح برنامهها، بر ارزیابی فرد در مورد جالب یا نفرتانگیز بودن برنامهها و بر واکنشهای رفتاری بینندگان نسبت به برنامهها تأثیر میگذارد .
نگرانی موجود در زمینه خشونت تلویزیون موکول به پذیرش تاثیرات زیانآوری است که تلویزیون ممکن است بر بینندگان بخصوص کودکان داشته باشد . مطالعات زیادی در این زمینه انجام شده این مطالعات را می توان در چند روش تحقیقی اصلی خلاصه کرد. در روش مطالعه هر یک از مطالعات اشکالاتی وجود دارد که باعث شده تردیدهایی در زمینه اعتبار یافته های آنها بوجود بیاید.
نتایجی که از این تلاش های تحقیقی بدست آمدهاند، ابهام انگیز است . در یکی از تلاشهایی که بیست سال پیش در زمینه مرور شواهد موجود صورت گرفته این نتیجه بدست آمده که رابطه علت و معلولی بین خشونت تلویزیون و رفتار بینندگان به روشنی ثابت نشده است. بعضی محققان مثل اسکات اندیسون دریافت که بطور کلی شواهد موجود رابطه ضعیفی را میان تماشای خشونت تلویزیون و پرخاشگری بینندگان نشان می دهد . در آخرین مطالعه تحقیقی از این نوع «هاجونگ پایک» و «جورج کام استاک» یافته های ۲۱۷ مطالعه را بین سالهای ۱۹۹۰-۱۹۵۷ را تحلیل کردند و یک بار دیگر این نتیجه بدست آمد که ترکیب کلی شواهد تحقیقی نشانگر تأثیر تماشای خشونت تلویزیون بر پرخاشگری بعدی بینندگان است .[۱۳۲]
این بحث همچنان در میان عامه و در حوزه های دانشگاهی ادامه خواهد داشت . موضوع میزان خشونت در تلویزیون نه تنها پرسشی علمی بلکه ذهنی نیز هست و پاسخ آن تا حد زیادی به سلیقه و نظری که بین عامه متداول است بستگی دارد . ارزشها همواره در حال تغییر هستند و این امر بر آن برنامههایی که قبول عامه یافتهاند تاثیر میگذارد . پاسخ به این پرسش که آیا خشونت تلویزیون هیچ تأثیر مستقیمی بر بینندگان دارد یا خیر، نه ساده است و نه روشن؛ و غالباً به نوع تأثیری که بدان اشاره می شود و نیز به روشی که برای سنجش تاثیر تلویزیون مورد استفاده قرار می گیرد بستگی دارد . اندازه گیری اثرات تلویزیون و عواملی که در این تاثیرات دخالت دارند، بسیار پیچیده است.
اگرچه پیشرفتهایی در زمینه حذف برخی از تأثیرات خاص تلویزیون صورت گرفته با این حال ما هنوز راه درازی تا شناخت کامل گستره و ویژگیهای تأثیر تلویزیون بر رفتار پرخاشگرانه کودکان داریم.
علیرغم انتقادهای گسترده به تلویزیون، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تلویزیون ممکن است راهی برای تخلیه تکانههای خصمانه بدون بروز هیچ آسیبی باشد . بعلاوه نمونه های تلویزیونی رفتار پسندیده میتوانند کودکان را ترغیب کنند تا رفتاری دوستانه و اندیشمندانه نسبت به دیگران داشته باشند.
فرضیه تخلیه هیجانی میگوید کودکان میتوانند تمایلات پرخاشگرانه خود را بدون هیچگونه آسیبی تخلیه کنند و کمتر احتمال دارد که نسبت به دیگران رفتاری پرخاشگرانه داشته باشند . بررسی بیشتر این مطالعه توسط دیگران باعث شد که تردیدهایی در تایید فرضیه مطرح شود . تلاش مجددی که در این زمینه انجام شد به یافته های هماهنگی منتهی نشد اما توجه به این فرضیه منجر به تحقیقات بیشتر و ایجاد یک فرضیه تعدیل شده گردید . در شکل ضعیفتر فرضیه مذکور فرض شده است که تخلیه هیجانی می تواند در هر صورتی اتفاق بیفتد اما این امر به توانایی رؤیاپردازی یا خیالپردازی بستگی دارد و بهنظر میرسد کودکانی که خیالپردازی زندهای دارند، با تماشای خشونت تلویزیون بهتر میتوانند تمایلات پرخاشگرانه خود را تخلیه کنند . البته شکل خشونت نیز اهمیت دارد بنظر میرسد که نمایش تخیلی خشونت بیشتر از نمایش واقعی خشونت بتوانند احساسات پرخاشگرانه کودکان خیالپرداز را بدون هیچ آسیبی کاهشدهد . رؤیاپردازی تصوری یک مهارت شناختی است و از طریق آموزش های مناسب می توان آن را بهبود بخشید .[۱۳۳]
علاوه بر بهره گیری از توجه به خشونت تلویزیون به عنوان وسیلهای برای بهبود حالات خلقی کودکان، این رسانه از طریق نمایش مهربانی و سخاوت و مفید بودن و مسئولیت اجتماعی می تواند تأثیرات کوتاه مدت و بلندمدتی بر رفتارهای کودکان داشته باشد . تلویزیون چنین تأثیری را تنها از طریق برنامه های آموزشی خود باقی نمیگذارد بلکه وقتی مسایل اجتماعی در برنامه های سرگرم کننده و نمایشهایی که برای مصارف غیرعام تهیه شده اند نشانداده می شود، نیز چنین تأثیری ایجاد می کند .
نشانه های اولیه بیانگر این است که اینگونه مضامین تأثیرات اجتماعی –رفتاری مهمی دارند که به صورت عمیقتری باید بررسیشوند . تلویزیون هم از طریق برنامه های جنگی و آموزشی که به نحو خاصی ساخته شده اند و هم از طریق برنامه های سرگرمکننده تخیلی می تواند نقش مثبتی در کمک به پرورش کودکانی تربیت یافته و از نظر اجتماعی مسئولیت پذیر، ایفا کند. احتمال دارد محتوای اجتماعی تا حدی محتوای غیر اجتماعی را خنثی کند و درک این مطلب که مضامین اجتماعی تلویزیون از این نظر مؤثرتر هستند، ممکن است رهنمودهای ارزشمندی را برای کنترل محتوای تلویزیونی و در نتیجه بیاثرکردن خشونت فراهم آورد.
ب)خشونت در برنامه های تلویزیون ملی :آسیب شناسی برنامه های خشونت بار
در ایران پیرامون تأثیر خشونت تلویزیونی بر افراد و بویژه کودکان تحقیقات قابل اعتنایی صورت نپذیرفته است. همانند آنچه در دیگر کشورها تحت عنوان مطالعات میدانی واقعی یا آزمونهای آزمایشگاهی برای سنجش تأثیر خشونت بر رفتار کودکان در ایران نمونۀ مشابهی وجود ندارد. شاید یکی از دلایل آن دولتی بودن تلویزیون در ایران و محدود بودن کانالهای تلویزیونی است. اخیراً در کنار برنامههایی که به صورت آنالوگ پخش می شود، صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران اقدام به راه اندازی تلویزیون دیجیتال نموده است. در میان اینها شبکه هایی ویژۀ پخش فیلم و سریال مانند شبکۀ «آی فیلم» و «نمایش» ایجاد شده اند. لیکن به دلیل اینکه هنوز فراگیر نشده تحقیقی نیز پیرامون آن صورت نگرفته است. امید است که که با افزایش برنامهها و شبکه های تلویزیونی پژوهشها و تحقیقات مرتبط با آن نیز چه به صورت کمی و چه به صورت کیفی افزایش یابد.
در تحقیقی با عنوان «میزان تأثیر تلویزیون بر رفتارهای خشونت آمیز در میان دانش آموزان مقطع دبیرستان مناطق دو و پانزده شهر تهران » انجام شده است، محقق تأثیر خشونت برنامه های تلویزیون بر نوجوانان را بررسی کرده است که با توجه به اینکه نتایج حاصله در راستای موضوع تحقیق میباشد، آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
«خیدو محاسبه شده از خیدو جدول بزرگتر است بنابراین فرض صفر رد می شود و با %۹۵ اطمینان رابطۀ معناداری توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن وجود دارد. همچنین با توجه به ضریب همبستگی پیرسون مشخص می شود که رابطۀ قوی میان توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن وجود دارد. جهت رابطه مثبت است، یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد، توسل به خشونت بیشتر می شود. همچنین در بین آمادگیهای پیشین، تأیید خشونت، توسل به خشونت و تقلید از هنرپیشهها ارتباط معناداری وجود دارد».[۱۳۴]
در بررسی تماشای خشونت تلویزیونی و جنسیت، اختلاف معناداری بین این دو متغیر در مییابیم که پسرها علاقۀ بیشتری به تماشای خشونت تلویزیونی نشان می دهند. میان پایگاه اجتماعی-اقتصادی دانش آموزان و خشونت تلویزیونی توسط آنها همبستگی معناداری وجود ندارد. این امر نشان میدهد که نوجوانان متعلق به پایگاههای اجتماعی- اقتصادی مختلف تقریباً به یک میزان به تماشای خشونت تلویزیونی مینشینند. اما از طرف دیگر مشاهده میکنیم که میان پایگاههای اجتماعی- اقتصادی و تأیید خشونت و توسل به خشونت همبستگی معناداری وجود دارد، اما جهت همبستگی منفی است؛ پس نتیجه میگیریم هرقدر پایگاه اقتصادی-اجتماعی نوجوانان بالاتر رود، تأیید خشونت و توسل به خشونت در آنها کاهش مییابد.[۱۳۵]
همچنین در تحقیق دیگری در این رابطه نتایج مشابه حاصل شده است. بر اساس نتایج بدستآمده میان میزان تماشای برنامه های خشونتآمیز تلویزیون در نوجوانان دارای پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین و بالا رابطه وجود داشته و شدت این رابطه و شدت این رابطه در نوجوانان پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین بیشتر بوده است. همچنین میان تأیید خشونت تلویزیونی، توسل به خشونت، بروز رفتار انحرافی، بجز مورد اخیر میان پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین و بالا رابطه وجود داشته و شدت این رابطه در نوجوانان دارای پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین بیشتر بوده است.[۱۳۶]
نوجوانان متعلق به یک پایگاه اجتماعی-اقتصادی خاص ، هنگام تماشای خشونت تلویزیونی و رفتار بازیگران آن، با تکیه بر هنجارها و ارزشهای پایگاه خود، رفتارشان را درقبال آن بازیگران تنظیم می کنند؛ بنابراین اگر هنجارها و ارزشهای پایگاه اجتماعی-اقتصادی نوجوان با هنجارها و ارزشهای بازیگران صحنههای خشونتآمیز تلویزیونی یکسان باشد، هنجرها و ارزشهای بازیگران، هنجارها و ارزشهای نوجوان را تقویت می کند. نوجوان طبقه پایین ناکامیها و کمبودهای زندگی خود را از طریق برنامه های خشونتآمیز تلویزیون تأمین میند اما همین برنامهها برای نوجوانان متعلق به طبقه بالا بیشتر هیجانآور است.[۱۳۷]
میان تماشای خشونت تلویزیونی با تأیید خشونت و ضریب همبستگی میان تماشای خشونت با توسل به خشونت ۱۲۸/ است. وجود رابطۀ معنادار به این معنا است که هر اندازه نوجوان به تماشای خشونت تلویزیونی مینشیند، تأیید خشونت و توسل به خشونت در او افزایش مییابد. نوجوانان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی مختلف خشونت تلویزیونی را از مجرای ذهن خود عبور داده و اگر صحنههای خشونتآمیز تلویزیونی با محیط زندگی، ارزشها و هنجارهای آنان مباینت داشته باشد، صحنههای خشونتآمیز را به عنوان سرگرمی و وسیلهای برای گذراندن اوقات فراغت خود تلقی کرده و در مقایسه با نوجوانان متعلق به پایگاه اجتماعی-اقتصادی که جامعهپذیری آنان در محیطهای خشنتری صورت میگیرد، خشونت تلویزیونی را با دنیای خود یکسان میبینندو به تصور آنان برای رسیدن به هدف باید به خشونت متوسل شد، خشونت را کمتر تأیید می کنند.[۱۳۸]
«۹/۸۳ درصد از نمونهها از رفتارهای خشن هنرپیشههای مورد علاقهشان تقلید کرده اند.
۸/۸۱ درصد از نمونهها از زدوخورد بازیگران، روش دفاع از خود را یادگرفتهاند.
۹/۸۴ درصد وقتی فیلمهای زدوخوردی میبینند، دچار هیجان میشوند.
۹/۴۷ درصد معتقد بودند که حادثهها و زدوخوردهایی که در فیلم نمایش می دهند، همان چیزهایی است که در زندگی اتفاق میافتد.»[۱۳۹]
کلیۀ این آمار نشاندهندۀ این واقعیت است رفتار خشونتآمیز در برنامه های تلویزیونی بر رفتار نوجوانان و به طریق اولی بر کودکان(چرا که از سن پاییتری برخوردار بوده و قدرت تمیز در آنها کمتر است) تأثیرگزار است. این در حالی است که مسئولین و والدین بر این باورند که میزان خشونت برنامه های تلویزیونی دولتی ایران نسبت به نمونههای خارجی خود بسیار کمتر است و در نتیجه نسبت به اثار آن بر کودکان و نوجوانان غافلاند.
در ادامه محقق به این نتایج دست یافته است: «همبستگی میان میزان تماشای تلویزیون در شبانهروز و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۶۲۱/ و همبستگی میان میزان تماشای تلویزیون در تعطیلات و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۹۱/ به دست آمد که انتظارات تحقیق را برآورده می کند. همبستگی میان نوع فیلم و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۹۲/ بود که رابطۀ قوی میان نوع فیلم و تمایل به تماشای صحنههای خشن را تأیید می کند. همبستگی میان زمان تماشای برنامه های تلویزیونی و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۶۰۲/ بود که انتظارات تحقیق را برآورده می کند. همبستگی میان نظارت والدین و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۵۳۸/- بود که جهت رابطه منفی است. یعنی هرچه نظارت والدین کمتر باشد، تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد.»[۱۴۰] ممکن است که علت نظارت کم والدین این باشد که تلویزیون ایران یک رسانۀ ملی است. بنابراین والدین به بدآموز بودن برنامهها باور داشته و نظارت کمی بر فرزندان خود اعمال می کنند.
همبستگی میان تقلید از هنرپیشهها و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۵۹۱/ بود. جهت رابطه مثبت است، یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد، تقلید از هنرپیشهها بیشتر می شود. همبستگی میان توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۳۵/ بود. جهت رابطه مثبت است. یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش یابد، توسل به خشونت بیشتر می شود، بنابراین حمایتکنندۀ تحقیقاتی است که نشان دادهاند که با ورود رسانههای تصویری به جامعه، میزان رفتارهای انحرافی نیز افزایش یافته است.[۱۴۱]
یافته های مربوط به « بررسی رابطه بین تماشای فیلم های جنسی و خشونت بار با سازگاری روانی –اجتماعی غربزدگی و پیشرفت تحصیلی در نوجوانان دبیرستان های شهر اهواز »که حاکی از این بود که بین تماشای فیلم های ویدیویی پرخاشگرانه و پیشرفت تحصیلی همبستگی منفی وجود دارد . در حالی که بین تماشای فیلم های پرخاشگرانه و غربگرایی همبستگی مثبت وجود دارد . جامعه آماری این پژوهش تمامی نوجوانان دختر و پسر دبیرستانهای غیر انتفاعی اهواز شامل ۲۲۰ آزمودنی بود که بصورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شده بودند . [۱۴۲]
نتایج « نظرسنجی از والدین دربارۀ تأثیر برنامه های تلویزیون بر رفتار کودکان » نشان میدهد که ۵۸% از والدین پاسخگو معتقد بودند که فرزندشان در رفتارهای خود به تقلید از برنامه های تلویزیونی می پردازند، ۴۱%از پاسخگویان عقیده داشتند که برنامه های تلویزیون در تحریک پرخاشگری و خشونت فرزندان آنها تاثیر داشته است .[۱۴۳]
یافته های تحقیق « جنبه های خشونت در برنامه های تلویزیونی » حاکی از این بود که ۸۵% از پاسخگویان به اثرات منفی فیلمهای پلیسی و جنایی خشونتآمیز بر روی کودکان مثل پرخاشگری –الگو برداری بزهکاری و خشونت خیالبافی اشاره کرده بودند . همچنین ۸۰%از پاسخگویان اظهار کرده بودند که کودکان و نوجوانان رفتار خشونت امیزی را که از تلویزیون می بینند تقلید می کنند . ۵۲% از پاسخگویان نیز به اثرات منفی صحنه های خشونتآمیز کارتونها بر رفتار کودکان و نوجوانان تاکید کرده بودند، مانند تقلید حرکات منفی بازیگران – پرخاشگری و گستاخی، خشونت و تند خویی، دعوا و کتک کاری و بوجودآمدن اختلالات روانی مثل ترس و اضطراب .[۱۴۴]
تحقیق «تحلیل محتوای خشونت در برنامه های تلویزیونی »از میان تمامی فیلم های سینمایی و سریالهای تلویزیونی که در ۶ ماهه دوم سال ۱۳۷۹ از شبکه های ۱-۳- ۵- پخش شده بود با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ساده از هر شبکه یک سریال ایرانی –یک سریال خارجی و ۶ فیلم سینمایی انتخاب و بررسی کرد نتایچ عمده بدست امده به شرح زیر است :«۱-اعمال خشونت امیزی چون شلیک کردن با اسلحه –کشتن افراد –مشت زدن –لگد زدن – تخقیر کردن –قلدری کردن –تهدید کردن – دزدی و تخریب اموال بیشترین فراوانی و درصد را داشته است . ۲- در ۷۱% موارد خشونت در فیلم ها و سریال ها از نمای نزدیک نشان داده شده است. ۳- ۶۰% اعمال خشونتآمیز در فیلمها و سریالها «اعمال واقعی» بوده اند . ۴- خشونت نشان داده شده در فیلم ها و سریال ها عمدتا عمدی نه سهوی و عملی نه کلامی بود ه است.»[۱۴۵]
تحقیق « بررسی آثار تماشای برنامه های خشونت آمیز تلویزیون بر رفتار پرخاشگرانه کودکان » سعی کرده است که نظریه ها و پژوهش های انجام شده در زمینه تاثیر مشاهده برنامه های خشونتآمیز تلویزیون بر کودکان را مورد بررسی قرار دهد وی در مطالعات خود به این نتیجه رسیده است که تماشای برنامه های خشونت امیز تلویزیون در کودکی اثار مخربی بر رفتار اینده کودکان به جا میگذارد .[۱۴۶]
یافته ها ی پژوهش « تحلیل محتوای کارتون دی جی مون از منظر خشونت» عبارتند از : « نزدیک به زمان ۱/۳ مدت زمان نمونه مورد بررسی دارای پلان های خشونت امیز بوده همچنین تقریبا نیمی از سکانس های مورد بررسی دارای خشونت فیریکی بوده است . ۲- ۲۸% از خشونت های فیزیکی را شخصیت های دیجیمون انجام میداده اند ۳- تهدیدهای کلامی “نابودت می کنم –لعنتی – حسابت را می رسم – بیشترین فراوانی را داشته است . ۴- در ۲۴% از سکانس های نمونه مورد بررسی پیامد های خشونت نمایش داده شده است . ۵- در ۷۲% از نمونه تعقیب و گریز شخصیت ها وجود دارد . ۶- در حدود نیمی از نمونه مورد بررسی ترس و وحشت شخصیت ها نمایش داده شده است .»[۱۴۷]
از نتایج این تحقیقات چنین برمیآید که تلویزیون در نهایت می تواند انگیزههای پرخاشگرانه را که از قبل در نوجوان وجود داشته است، تغذیه کند. با این حال نباید این واقعیت را نادیده بگیریم که اگر رفتار خشونتآمیز از لحاظ اجتماعی امری مذموم و نابخردانه است چه ضرورتی دارد که صحنههای خشونتآمیز در تلویزیون به نمایش درآید؟ آیا نمیتوان صحنههای جذاب و دییدنیتر تهیه کرد و به نمایش گذاشت؟ چرا برنامه های خاص کودکان و نوجوانان در تلویزیون محدود است و چرا این همه صحنههای خشونتآمیز پخش می شود؟چرا تلویزیون به خشونت آن هم از نوع عمدی گرایش دارد؟ مانند استفاده از خشونت برای ابراز قدرت و یا اقتدار نسبت به انسانهای دیگر، معرفی خشونت به عنوان روش مناسب برای حل مشکلات و نیز خشونت برای تفریح، آیا تلویزیون واقعاً خشونتی را که در زندگی انسان وجود دارد منعکس می کند یا تماشاگران خود را به افراط در خشونت ترغیب می کنند.
به شبکه های تلویزیون پیشنهاد می شود که برنامه های عاری از صحنههای خشونتآمیز بسازند. اگر برنامهها حاوی خشونت است سعی کنندتعداد وقایع خشونتآمیز آن به حداقل کاهش یابد. همچنین به جای نمایش صرفاً هیجانانگیز یا سرگزمکننده از خشونت، میتوان آن را به گونهای به تصویر کشید که گرایش به خشونت را در جامعۀ مخاطبان کمرنگ کند. برای مثال نمایش و شرح جایگزینهای خشونت جسمانی، از جمله: نمایش درد و رنج حاصل از خشونت به ویژه در میان خانواده، دوستان و گروه قربانیان در سراسر داستان، ابراز اکراه و ندامت مکرر شخصیتهای اصلی خشن فیلم از ارتکاب اعمال خشونتآمیز و نمایش خشونتی که بیشتر کیفر در پی دارد و نه پاداش.
گفتار دوم: تبعیض، فصل مشترک نقض تمامیت جسمانی و روانی کودکان
تبعیض در مقوله های متعددی وجود دارد ،از جمله تبعیض نژادی ،قومیتی،زبانی،جنسیتی و… از میان این موارد آنچه در برنامه های تلویزیونی کشور ما برجسته تر است تبعیض جنسیتی است. این بدان معنا نیست که انواع دیگر تبعیض وجود ندارد ،بلکه این نوع تبعیض نسبت به کودکان اثر بیشتری دارد .لذا در این گفتار به بررسی اثر تبعیض جنسیتی بر کودکان پرداخته،آنگاه وجود این نوع تبعیض را در برنامه های تلویزیون ایران بررسی می کنیم.
الف) تبعیض و کودک
دو مفهوم تبعیض نژادی و تبعیض جنسی مشابهتهای بسیار دارند: تبعیض نژادی نشان دهندۀ تصویرها، نگرشها، رفتارها و کلیشههای تبعیضآمیز نسبت به یک قوم است و تبعیض جنسی، شکلهای متعدد نابرابری بر اساس جنسیت را در برمیگیرد. اگر شیوه های تفکر و رفتار فردی کمابیش آگاهانه به تبعیض جنسی آغشته باشد او را طرفدار تبعیض جنسی مینامند. به بیان روشنتر «تبعیض جنسی عبارت است از برخورد یا عملی که بر اساس جنسیت افراد به تحقیر، طرد، خوارشمردن و کلیشهبندی آنان می پردازد.»[۱۴۸] و به عبارتی وسیعتر «تبعیض جنسی گرایشی است که برای تکریم یک جنس به تحقیر جنس دیگر می پردازد.»[۱۴۹]
پیشداوری، یعنی باور و عقیدهای پیش ساخته که تحمیلی محیط، زمانه و آموزش و پرورش است و به مفهوم کلیشه بسیار نزدیک است: کلیشه چیزی است که بی هیچ تغییری تکرار و بازتولید می شود، با الگویی ثابت و عام انطباق دارد و از تشخیص خصوصیات فردی عاجز است: تصویر ذهنی یکنواخت و قالب بندی شدهای که برای اعضای یک گروه مشترک استو عقیدهای به غایت ساده شده، رفتاری عاطفی و یادآوری بیآزمون و بررسی را نشان میدهد.[۱۵۰] «کلیشهها اعم از نژادپرستانه یا جنس پرستانه فطری نیستند، بلکه آفریدهای اجتماعیاند.»
۲-محتوای کلیشهها
کلیشهها در بر گیرندۀ تصاویر، نگرشها، احساسها یا اعمال هستند که به طور مختصر به آنها اشاره میکنیم. کلیشهها ممکن است به جنبۀ جسمانی یک گروه انسانی(زنان یا مردان) یا به صوصیات فکری، عاطفی و یا به جنبهای از موقعیت اجتماعی یک گروه انسانی مربوط شوند.
این نظر که «مردان پرخاشگرند» نیز داوری ناشی از تبعیض جنسی است، زیرا که پرخاشگری را به ویژگی فطری مردان تبدیل می کند و نقش تربیت را در زندگی پسرها و دخترها نادیده میگیرد؛همان ترتیبی که پسرها را به پرخاشگری نسبت به دیگران تشویق می کند و دخترها را به خودداری از پرخاشگری یا به هدایت آن بر ضد خودشان میکشاند.
گفتارها یا تصویرهایی که در آنها زنان چنان نمودار میشوند که گویی فقط کدبانو و مادرانی هستند که صرفاً با شوهر یا فرزندانشان رابطه دارند نیز گفتارها و تصویرهایی تبعیضآمیز هستند، زیرا که به واقعیات زیر توجهی ندارند: تمام زنان فقط همسر یا مادر نیستند، بلکه زنان تنهایی نیز هستند(زنان مجرد، بیوه، مطلقه و…) که از انسانیت هیچ کم ندارند. زندگی تمام زنان به رابطۀ متقابل به شوهر و فرزندان خلاصه نمی شود. در سرتاسر جهان بسیاری از زنان در کنار این روابط نوعی زندگی اجتماعی نیز دارند.
داوریهایی که مرد را چنان معرفی می کند که گویی در برابر زن و فرزندان همیشه نقش رئیس و برتر را داردکلیشهای است مبتنی بر تبعیض جنسی، زیرا که در بسیاری از خانوادهها زن وشوهر به طور مشترک به تصمیم گیری دربارۀ زندگی خانوادگی، فرزندان و زندگی شغلی خود میپردازند. در واقع ذهن انسان با کلیشهسازی به عملی دوگانه دست میزند: از یکسو خصوصیات و تواناییهایی را به زنان نسبت میدهد که در مردان نشانی از آنها نیست و از سویی دیگر مردان را از ویژگیها و تواناییهایی بهرهمند میسازد که زنان از آن محرومند. البته تقسیم کلیشههای تبعیضآمیز میان دو جنس، دو کفۀ ترازو یکسان نیست؛ مردان بسیار بیش از زنان از ارزشهای مثبت بهرهمندند و زنان بویژه به صورت افرادی بیبهره از این صفات به اصطلاح «مردانه» و برخوردار از صفات معروف به «زنانه» ترسیم میشوند که گویا مردان فاقد آنها هستند.[۱۵۱]
«دنیای سیاست و رسانههای گروهی نیز حامل نابرابری جنسی هستند. کودکان از رهگذر رسانههای گروهی از یکسو مردان را مشاهده می کنند که همه جا، در دولت، در مجلس، در گردهماییهای سیاسی یا صنفی و در سازمانهای بین المللی در جلو صحنه قرار دارند و از سوی دیگر میبینند که زنان از صحنه غایبند و یا اگر هم حضور دارند، منشیها، ماشیننویسها و مترجمانی را تشکیل می دهند که نقشهای فرعی به عهده دارند یا خاموش باقی میمانند.»[۱۵۲]
کلیشههای تبعیض جنسی که دختران را به سبب جنسیتشان از استقلال محروم میسازد، مانع پیشرفت آنان می شود و برابری امکانات و تمام اصول برابری جنسی در منشورهای ملی و بین المللی را نیز نفی می کند. از سوی دیگر تواناییهای خلاق دختران و زنان که اسیر سرطان اندیشهها و عادات کلیشهای و فلج کننده شده اند، از شکوفایی باز میمانند و جامعه نیز با محروم شدن از این تواناییها در حقیقت سرمایۀ انسانی سرشاری را از دست میدهد.[۱۵۳]
تصاویر کلیشهای پسرها در رسانههای گروهی نیز پسران و مردان را از شکوفایی همه جانبه احساسات و انسانیتشان باز میدارد. دنیای بیرحمانهای که در آن به سر میبریم چه بسا حاصل همین پرورش و هددایت تک بعدی پسر بچهها و مردان به سوی خشونت، رقابت، پرخاشگری و بیاعتنایی و بیاحساسی باشد.
یونسکو در سال ۱۹۸۰ گزارشی با عموضوع «زنان در رسانه ها» منتشر ساخت.گزارش متشکل از دو بخش است که بخش اول مطالعهای است که خانم جرزی توپلیتز مدیر مدرسۀ استرالیایی فیلم و تلویزیون با عنوان« تحقیق در مشارکت زنان در رادیو، تلویزیون و فیلم در چهار کشور(استرالیا، بریتانیا، کانادا و ایالات متحده آمریکا)» انجام داده است. بخش دوم، گزارشی است که در قالب مصاحبههایی از شرکت کنندگان در سمپوزیومی است که در مورد زنان در سینما در ایتالیا برگزار شد.
در اینجا به بخش اول گزارش اشارهای خواهد شد.«تحقیق در مشارکت زنان در رادیو، تلویزیون و سینما در چهار کشور» در راستای دهۀ زنان بود که سازمان ملل یالهی ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵ را به این نام، نامگذاری نموده بود. این تحقیق به دنبال این بود تا نقشهای که زنان در حرفهای دیداری-شنیداری ایفا می کنند و اینکه تا چه میزان در فرایند تصمیم گیری نقش دارند را دریابد. اینگونه تصور می شود که هنگامی که زنان در موقعیتهای تصمیم گیری قرار میگیرند میتوانند به اصلاح تصویر زنان در رسانه ها کمک کند.[۱۵۴]
نابرابری و تبعیض جنسیتی زمانی در جامعه باقی خواهد ماند که بازتولید شود. به بیان دیگر، نابرابری و تبعیض جنسیتی چیزی نیست جز بازتولید خودش. معادله ای ساده به نظر می رسد که شاید تصور شود؛ پس به راحتی می توان آن را متوقف کرد اما با همه این سادگی، بسیاری از ما در طول زندگی روزمره خود به نوعی این نابرابری و تبعیض را بازتولید می کنیم. همه ما از روی الگوها و نقشه هایی که در طول زندگی فراگرفته و درونی کرده ایم، عاملان بازتولید وضع موجود هستیم. این الگوها و نقشه ها که در واقع همان «کلیشه های تبعیض جنسیتی» هستند، باورهایی تعمیم یافته اند که دانش، نگرش و رفتار ما را در قالبی جنس گرا، سامان می بخشند، تا آن گونه عمل کنیم که نابرابری و تبعیض موجود بتواند پابرجا باقی بماند.
نهادهای اجتماعی مختلفی که ما در طول زندگی روزمره خود می سازیم، ابزارهای اصلی ترویج کلیشه های جنسیتی هستند. خانواده، آموزش و پرورش، رسانه ها، بنگاه های اقتصادی، نهادهای قانونی – قضایی و تشکل های سیاسی، همگی با سهمی مختلف و در سطوحی متفاوت، مروجان کلیشه های تبعیض جنسیتی هستند. در این میان، پیشتازترین نهادها آنهایی هستند که همگام با فناوری های روز، به ویژه فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی، کلیشه های جنسیتی را در سرتاسر جامعه منتشر می کنند. و تلویزیون یکی از پیشرفته ترین فناوری ترویج کلیشه های تبعیض آمیز جنسیتی است. حالت «ناب» تلویزیون را می توان در «آگهی های بازرگانی» جست وجو کرد؛ حالتی ناب از لحاظ سرعت، قطعیت و قدرت تاثیرگذاری.
در آگهی های تلویزیونی در «کوتاه ترین زمان ممکن» تلاش می شود «کلیدی ترین موضوعات» با تاثیرگذاری بالایی در ذهن مخاطب جای گیرد.اگرچه در ظاهر، آگهی های تلویزیونی عمدتاً پوششی برای تبلیغ کالاهای نظام سرمایه در بازار هستند، اما در پس این ظاهر، آن چیزی که عمدتاً پنهان باقی می ماند، کلیشه های برآمده از نظام مردسالاری است؛ کلیشه هایی که به طور غیرمستقیم – و در عین حال موثر – تبعیض و نابرابری میان زن و مرد را در جامعه ترویج می کنند. در این آگهی ها نشان داده می شود که کالاها، خدمات، نیازها و نقش ها، همگی قابل تقسیم به دوگانه یی «زنانه- مردانه» هستند. مایع ظرفشویی زنانه، تلفن همراه مردانه، آشپزی زنانه، حساب های بانکی مردانه، خانه داری زنانه، مهندسی مردانه و بسیاری زنانه و مردانه دیگر همراه کالاها و خدمات تبلیغاتی از طریق تلویزیون به درون خانه ها راه می یابند.آگهی های تلویزیونی از موارد همسویی نظام سرمایه و نظام مردانه هستند. هر دو مصرفی را تبلیغ می کنند که بازتولیدکننده موجودیت شان است.
مصرف کالاهای جنس گرایی که هم سود سرمایه را بالا می برد، هم نفع مردسالاری را و ما از طریق مصرف تولیدات سرمایه و مردسالاری، مناسبات تبعیض آمیز آنها را بازتولید می کنیم. آگهی های تلویزیونی ما را تشویق می کند نمادهایی زنانه را برای زنان و نمادهایی مردانه را برای مردان مصرف کنیم. برای پی بردن به جدیت و هنگفتی سود سرشار این تبلیغات می توان به تکنولوژی پیشرفته آگهی های بازرگانی توجه کرد؛ انیمیشن هایی با کیفیت بالا که حتی در برنامه های کودک تلویزیون نیز سابقه ندارد و همه را مجذوب خود می کند و از همین رو است که کودکان از مخاطبان اصلی آگهی های جنس گرای تلویزیونی هستند. به طوری که در جریان پخش این آگهی ها، پسربچه ها یاد می گیرند که چگونه نقش های مردانه را بازی کنند و دختربچه ها یاد می گیرند تا مادران و همسران ایده آل آینده باشند. نظام سرمایه و نظام مردانه، چشم اندازی بلندمدت از نابرابری و تبعیض را نشانه رفته اند. آنها کودکان را از امروز آماده پذیرش نقش های نابرابر آینده شان می کنند.
به نظر می رسد نابرابری و تبعیض را پایانی نیست. گویی مدار بازتولید تبعیض جنسیتی تا ابد استوار است اما در این میان سنت و تاریخ مبارزه و تغییر، درسی دیگر دارد؛ درسی درباره چگونگی شکستن چرخه بازتولید تبعیض و نابرابری. مدار بازتولید را نمی توان تنها با سکوت یا خاموش کردن تلویزیون ها متوقف کرد. مدار بازتولید نظم موجود، تنها در برابر «بدیلی مقاوم»، متوقف می شود یعنی مدار نهادین دیگری که بتواند الگوهای نمادین بدیل وضع موجود را ترویج کند؛ رسانه بدیلی که بتواند تبعیض و نابرابری نهفته در کلیشه های موجود را آشکار و واژگون سازد. شاید تکنولوژی های جدیدتری همچون رسانه های اینترنتی بتوانند انحصار تلویزیون را به عنوان رسانه برتر شکسته و مجال مشارکت همگانی را برای تحقق برابری و آزادی مهیا سازند.[۱۵۵]
برای از بین بردن زمینه های تحقیر زنان و دختران در عرصه های فرهنگی و تبلیغی کشور، روانشناسان و کارشناسان امور تربیتی معتقدند آنچه در پیدایی و تکوین مرام، منش و روش زندگی فرد نقش بسیار مهم و حساسی را به عهده دارد، فرایند چگونگی احساس، ادراک و اندیشیدن فرد است که آن هم انعکاسی از تعاملات اجتماعی، انتظارات و توقعات دیگر است.
«در این میان نوع تلقی و برداشت افراد جامعه از نقش و جایگاه زنان و دختران، از اهمیت بسیار بالایی در تکوین شخصیت بانوان ئر اجتماع برخوردار است. عرصۀ فرهنگ و تبلیغ از عرصه های مهم ظهور و انعکاس تلقی و برداشت مذکور است.»[۱۵۶]
آنچه امروز از چهرۀ زن در صفحات روزنامهها و صحنههای سینما و تلویزیون و برنامه های رادیو و حتی تصاویر و مطالب کتب درسی ترسیم می شود، حاکی از ماهیت رویکرد و باور مردم و مسئولان فرهنگی-تبلیغی کشورمان نسبت به مقام و موقعیت بانوان میباشد که باید اعتراف کنیم متأسفانه هنوز فرهنگ و باور مردسالار و تبعیضآمیزعلیه زنان بر اغلب وسایل دیداری، شنیداری و نوشتاری ما حاکم است.[۱۵۷]
یک نمونه از پژوهشهایی که در مورئ جایگاه زنان در رسانههای غربی تهیه شده است به شرح ذیل است:« برنامه های تلویزیون بر اساس تحلیلهای سربیم(۱۹۷۴) به سه طریق الگوهای قالبی را به کودکان و نوجوانان آموزش میدهد: ۱- مردها بیش از زنان در برنامهها نشان داده میشوند؛ این رقم را تحلیلگران حدود سه مرد در برابر یک زن گزارش دادهاند. ۲- مردان و زنان در فعالیتهای مختلفی اشتغال دارند؛ مردان بیشتر به کارهای علمی و صنعتی و فنی و زنان به مار در خانه(نظافت، آشپزی و لباسشویی). ضمن آنکه کار خانه بسیار با ارزش است، اما نمیتواند همۀ توان زنان محدود به آن باشد. ۳- زنان بیش از مردان ناراحتیها و احساسهای منفی را بروز می دهند. مردان مسایل را بهتر حل می کنند و زنان در حل مسائل به یاری زنان نیاز دارند.»[۱۵۸]
بعد از پیروزی انقلاب و بازنگری به جایگاه و منزلت زن و آغاز روند رو به تکامل در ساختار فرهنگی کشور و ارائۀ تصویری انسانی از زنان و نیز مشارکت و حضور گسترده و فعال بانوان در ادارل امور کشور، زمینه های رفع تفکر و تلقی تبعیضآمیز علیه زنان فراهم گردید. اما به رغم تمام تلاشها و اقداماتی که در این زمینه انجام شد، هنوز بسیاری از آثار و عوارض فرهنگ مردسالار در لایه هایی از اجتماع(مردم و مسئولان)به جای مانده است.
بیشترین نمود عوارض مذکوردر رسانههای گروهی است. به طوری که همه روزه مشاهده میکنیم در اغلب فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی از زنان به عنوان عناصری کمسواد، ضعیف، منفعل، مقلد، فرودست، نقزن، سطحینگر، سادهلوح، عامل گسست خانواده، مصرفزده و … یاد شده و به انحای مختلف مورد تحقیر و اهانت مکرر و مداوم قرار میگیرند. گویی زنان هنری جز خرید، مصرف، غیبت، چشم و همچشمی،فخرفروشی، فضولی در امور خصوصی دیگران، خودآرایی، خودنمایی، توطئه علیه همسر و مادر شوهر و … ندارند.
بعضی معتقدند همۀ اینها بدان علت است که اغلب تهیهکنندگان و کارگردانان فیلمها و سریالها یا از جایگاه و منزلت زنان در جامعه بی اطلاعاند و یا نوعی تفکر مردسالار (که تحقیر زن از مؤلفه های مهم آن به شمار میآید)بر ارکان کشور حاکم است.
ب) تبعیض در برنامه های تلویزیون :آسیب شناسی برنامه های تلویزیونی دربردارنده تبعیض
موضوعاتی که در رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی طرح و نهادینه می شود، محصولات فکری دو گروه عمده از افراد است؛ مدیران رسانه و عوامل برنامهساز.مدیران دربارۀ سیاستهای کلی و ارائۀ راهکار و ایجاد هماهنگیهای لازم برای انجام بهتر امور تصمیم گیری می کنند و عوامل برنامهساز با نگاهی به سیاستگذاریها و راهکارهای ارائه شده به تولید برنامه در زمینۀ موضوعات گوناگون میپردازند. بنابراین این دو گروه نقش بسیار مهمی در فرایند اجتماعی شدن اعضای جامعه دارندو حضور آنهایی که فکر و خلاقیت لازم را داشته باشند در چگونگی این فرایند بسیار مؤثر است. وجود طرز فکرهایی که نگرشی مناسب به این موضوع داشته باشند عامل بسیار مهمی در چگونگی طرح مسائل زنان و نهادینه شدن ارزشها و هنجارهای متناسب با آن در سطح جامعه است.[۱۵۹]
با توجه به اهمیت نقش رسانه ها در تأثیرگذاری بر نگرشهای ما دربارۀ جهان پیرامون، نظریهپردازان فمینیستی رسانه ها بر این باورند که جهانی که بوسیلۀ رسانههابه ویژه رادیو و تلویزیون برای ما ترسیم می شود، جهانی مرد محور است که نقش زن در آن عمدتاً به درون خانه و یا مشاغل اندکی که زنانه تلقی میگردند، محدود می شود.
هلن اینگهام که پژوهشی دربارۀ بازنمایی زنان در تلویزیون آمریکا انجام داده، معتفد استتلویزیون عموماً به عنوان رسانهای که ایدئولوژی فرهنگ جوامع غربی معاصر، یعنی پدر سالاری را تقویت میکندپذیرفته شده است. نمایش زنان در تلویزیون اگرچه افزایش یافته تا نشان دهندۀ افزایش نقش زنان در جامعه واقعی باشد، ولی جای این پرسش باقی است که آیا ایدئولوژی برنامه های تلویزیونی هم تغییر کرده است یا خیر.[۱۶۰]
رسانه ها ریشه و اساس یک جامعۀ پدرسالار را در جوامع امروز مرتباً بازتولید می کنند و با توجه به نظریۀ گیدنز در خصوص نقش تلویزیون در تعیین نگرشهای مخاطبین میتوان ملاحظه کرد که تا چه اندازه زنان در این بازتولید، با توجه به نگاه متفاوت زنانه، می تواند در تعدیل نگرشهای مخاطبین متأثر از تولیدات جامعه مردسالار مؤثر باشد. حضور زنان در نقشهای تولیدی در رسانه ها البته به شرطی که خودشان تحت نفوذ تفکر مردسالار قرار نگرفته باشند، می تواند نقش مهمی در بازتولید آگاهی اجتماعی داشته باشد.
با توجه به مطالب فوق لزوم توجه به ساختار نیروی انسانی شاغل در رسانه ها از بعد کمّی، و بررسی نقشی که زنان به لحاظ کیفی در این ساختار ایفا می کنند برای بررسی موقعیت زنان در رسانه حائز اهمیت است. در این بخش موقعیت و نقش زنان در رادیو و تلویزیون ایران مورد بررسی قرا میگیرد. لازم به ذکر است که نقش زنان برنامهساز در رادیو و تلویزیون می تواند در توسعۀ نگاه مثبت به زنان و نقشهای گوناگون خانوادگی، اجتماعی و شغلی ایشان بسیار مهم باشد و در ایجاد فضایی تفاهمآمیز و مبتنی بر درک متقابل در جامعه دخیل باشد.
ابتدا به ارائۀ آمار حضور زنان در مشاغل گوناگون رسانهای در سازمان صداو سیمای ایران به طور کلی میپردازیم.
تعداد و درصد شاغلان در صداوسیما به تفکیک جنس[۱۶۱]
در تمامی دورهها تنها حدود ۱۴ درصد از کارکنان سازمان صداوسیما را زنان تشکیل می دهند و بیش از ۸۵ درصد مردان هستند. در مقایسه سه دوره با هم معلوم می شود که اگرچه تعداد زنان شاغل در هر دوره نسبت به دورۀ قبل بیشتر شده است ولی تعداد نسبی زنان شاغل بهصورتی کند رو به افزایش است.
مجموعه عناوین شغلی زنان در صداوسیما در چهاردستۀ اصلی تولیدی، اداری-مالی، خدماتی و فنی-مهندسی طبقه بندی شده است.
تعداد و درصد زنان بر حسب عناوین شغلی در صداوسیما[۱۶۲]
باتوجه به اطلاعات کسب شده، نسبت زنان در مشاغل «اداری- مالی» در هر دو دوره بیش از دیگر انواع شغل است. در این دسته بیشتر زنان شاغل به ترتیب ماشیننویس، منشی و حسابدار بوده اند. اما مشاغل تولیدی از نظر فراوانی نسبی در مرتبۀ دوم اهمیت قرار دارند. از آنجا که در این تحقیق این دسته از مشاغل موضوعیت دارد، جزئیات آن در جدول ذیل ارائه میگردد. تعداد و درصد زنان بر حسب عناوین شغل تولیدی در صداوسیما[۱۶۳]
بر اساس اطلاعات موجود ، تقریباً تمامی مشاغل تولیدی از مشارکت زنان برخوردار هستند. در مورد اینکه چند درصد از زنان در تلویزیون و چند درصد در رادیو مشغول به کار هستند، اطلاعات کاملی به دست نیامد اما در مصاحبههای گروهی مشخص شد که زنان بیشتر در رادیو شاغل هستند تا در تلویزیون.یکی از متغیرهایی که می تواند برای تأیید این مطلب مورد توجه واقع شود، تعداد ساعت برنامههایی است که به وسیلۀ زنان در هر یک از این دو رسانه تهیه شده است.
میزان درصد برنامه های تهیه شده به وسیلۀ زنان به تفکیک رادیو و تلویزیون[۱۶۴]
فرم در حال بارگذاری ...